شهدای ایران؛ محمد ایمانی، فعال رسانهای درباره بانیان فتنه سبز سال ۸۸ در کانال تلگرامی خود نوشت:
۱- این ننگ از پیشانی مدعیان اصلاح طلبی پاک نمی شود که بهانه فتنه سبز در سال ۸۸ را اعتراض به نتیجه انتخابات قرار دادند اما هشت ماه بعد در روز عاشورا، اقدام به کف و سوت و هلهله کردند و کتیبه ها و موکب های امام حسین (ع) را شمر وار به آتش کشیدند.
۲- این ننگ بر پیشانی شان خواهد ماند که میرحسین موسوی سردسته فتنه، حرمت شکنان را مردمان خداجو خواند و آنها در برابر این رذالت سکوت پیشه کردند.
موسوی خوئینیها بعدها مدعی شد ترسیدم موضع بگیرم، سوء استفاده جناحی بشود(!) یعنی جناح و باند برای شان محترم تر از حرمت امام حسین (ع) بود.
۳- آبها که از آسیاب افتاد و فتنه به برکت روح عاشورایی ملت سرنگون شد، برخی از مدعیان اصلاح طلبی گفتند حرمت شکنان، نفوذی وزارت و نظام برای بدنام کردن جنبش سبز بودند! مرحبا! پس چرا همان روز، از حرمت شکنان بیزاری و برائت نجستند، هیچ؛ که حتی پای موسوی ایستادند؛ هم او که هتاکان را مردم خداجو خوانده بود؟!
۴- حالا همین روزها، برخی شبه اصلاح طلبان، قلمفرسایی یا خطابه ایراد می کنند تا خود را در صف "ملت امام حسین" (ع) جا بزنند. از تحریف های شان که بگذریم، آنها عاشورای ۸۸ نقاب از چهره خویش برداشتند و به اختیار، کنار یزید و عمر سعد و شمر ایستادند. و روشن است که محبت دو نقیض، در یک دل جمع نمی شود.
۵- آنها که حرمت شکنان عاشورای سال ۸۸ را مردمان خداجو خواندند - و حال آن که اجیر شدگان بهائیت و سلطنت طلبان و منافقین بودند- بی تردید در اردوگاه یزید بودند و نقاب از صورت شان افتاد؛ ولو هشت ماه قبل تر، برای عوام فریبی، شعار "یا حسین- میر حسین" می دادند؛
۶- اما دیگرانی که سکوت کردند و رضایت به آن جنایت بی سابقه دادند، مشمول این فراز زیارت وارث هستند که "«لعن الله ُأمةً قتلتْکم، و لعن اللّهُ أمةً ظلمتکم، و لعن الله أمةً سمعتْ بذلک فرضیتْ به". لعنت خدا بر آنها که این ستم بزرگ را دیدند و شنیدند و به آن راضی شدند.
۱- این ننگ از پیشانی مدعیان اصلاح طلبی پاک نمی شود که بهانه فتنه سبز در سال ۸۸ را اعتراض به نتیجه انتخابات قرار دادند اما هشت ماه بعد در روز عاشورا، اقدام به کف و سوت و هلهله کردند و کتیبه ها و موکب های امام حسین (ع) را شمر وار به آتش کشیدند.
۲- این ننگ بر پیشانی شان خواهد ماند که میرحسین موسوی سردسته فتنه، حرمت شکنان را مردمان خداجو خواند و آنها در برابر این رذالت سکوت پیشه کردند.
موسوی خوئینیها بعدها مدعی شد ترسیدم موضع بگیرم، سوء استفاده جناحی بشود(!) یعنی جناح و باند برای شان محترم تر از حرمت امام حسین (ع) بود.
۳- آبها که از آسیاب افتاد و فتنه به برکت روح عاشورایی ملت سرنگون شد، برخی از مدعیان اصلاح طلبی گفتند حرمت شکنان، نفوذی وزارت و نظام برای بدنام کردن جنبش سبز بودند! مرحبا! پس چرا همان روز، از حرمت شکنان بیزاری و برائت نجستند، هیچ؛ که حتی پای موسوی ایستادند؛ هم او که هتاکان را مردم خداجو خوانده بود؟!
۴- حالا همین روزها، برخی شبه اصلاح طلبان، قلمفرسایی یا خطابه ایراد می کنند تا خود را در صف "ملت امام حسین" (ع) جا بزنند. از تحریف های شان که بگذریم، آنها عاشورای ۸۸ نقاب از چهره خویش برداشتند و به اختیار، کنار یزید و عمر سعد و شمر ایستادند. و روشن است که محبت دو نقیض، در یک دل جمع نمی شود.
۵- آنها که حرمت شکنان عاشورای سال ۸۸ را مردمان خداجو خواندند - و حال آن که اجیر شدگان بهائیت و سلطنت طلبان و منافقین بودند- بی تردید در اردوگاه یزید بودند و نقاب از صورت شان افتاد؛ ولو هشت ماه قبل تر، برای عوام فریبی، شعار "یا حسین- میر حسین" می دادند؛
۶- اما دیگرانی که سکوت کردند و رضایت به آن جنایت بی سابقه دادند، مشمول این فراز زیارت وارث هستند که "«لعن الله ُأمةً قتلتْکم، و لعن اللّهُ أمةً ظلمتکم، و لعن الله أمةً سمعتْ بذلک فرضیتْ به". لعنت خدا بر آنها که این ستم بزرگ را دیدند و شنیدند و به آن راضی شدند.