به خدا بگو: تو گفتی و من هم آمدم
حضرت آیتالله بهجت شرکت در مجالس عزای سیدالشهدا علیه السلام را تعظیم شعائر میدانست و معتقد بود که باید به شعائر عظمت بخشید و عمر خود را در اعتلای هرچه بیشتر آنها صرف کرد، همیشه تأکید میکرد:
شرکت در مجالس سیدالشهدا علیه السلام محبت به ذویالقربای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است؛ همان ذویالقربایی که قرآن به مودت آنها سفارش کرده و مودت آنان را مزد رسالت قرار داده است. شرکت در این مراسم، اجر رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است. شما به این نیت برو و به خدا بگو: تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو میخواهی انجام میدهم، به کسانی که تو دوستشان داری محبت میکنم.
فقط خدا میداند بهیاد آنها بودن چقدر اجر دارد
خنده ایشان (آیتالله بهجت) صدا نداشت و همیشه در حد لبخند بود؛ ولی در دهه اول محرم، همان لبخند را هم نداشتند و پیوسته در فکر بودند و بهیاد امام حسین علیه السلام در حزن بودند و میگفتند: «فقط خدا میداند بهیاد آنها بودن، چقدر منزلت و اجر دارد.»
میآید کسی که کار را بهتر میکند
پرسش: در آنجا [یکی از کشورهای غیرشیعه] خیلی بر روی ما فشار هست، مثلاً اجازه نمیدهند در ماه محرم یک دسته کوچک سینهزنی از این کوچه به آن کوچه برود. اگر کسی بخواهد لباس مذهبی و لباس روحانی بپوشد، شدیداً ممانعت میکنند.
پاسخ حضرت آیتالله بهجت: بگذارید ممانعت کنند. [دستهها را در] همان خانهها بیاورند. اینجا و آنجا نروند، در همان خانه که میآورند یک قدری کم و کیفش را بالا ببرند، مثلاً فرض کنید اطعام بکنند و شربت بدهند، چیزهای مناسب [بدهند]. آنجایی را که دیگر قدغن نیست و مانعی ندارد، تکمیل بکنند.
غصه نخورید. فقط چیزی که هست ما کار را بدتر نکنیم، غصه بهتریاش را نخوریم؛ میآید کسی که کار را بهتر میکند. فقط چیزی که هست، [این است که] اینکه حالا چه باید کرد، تشخیص بدهید؛ اینکه حالا روضهها را چطور باید [بهجا] آورد، تشخیص بدهید.
در خانه را ببندید و غیرخصوصیها و غیرشیعه را در کارتان وارد نکنید. در خانه میخواهید سینه بزنید، گریه بکنید، زنجیر بزنید، هرچه میخواهید بکنید، همانجا بکنید، فرقی نمیکند، همانجا را حساب بکنید که کربلاست.
[عالمی بوده که] خیلی آدم حسابیای بوده است خدا رحمتش کند. من خودش را ندیده بودم، ولی کسی که در منبرش بوده [دیده بودم]. آن آقا بالای منبر میگفته است: «[وقتی که] میخواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا میخواهید بروید، نگویید میخواهید بروید روضه، بگویید میخواهیم برویم کربلا.»
گریه بر مصائب اهلالبیت علیهم السلام
بُکاء (گریه) بر مصائب اهلالبیت علیهم السلام و بهخصوص سیدالشهدا علیه السلام شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که مستحبی افضل از آن نیست. «بکاء مِن خَشیَةِ الله: گریه از ترس خداوند»، هم همینجور است، شاید افضل از آن نباشد.
مگر صبر سیدالشهدا علیه السلام بر مصائب برای ما قابل تعقل است؟
واقعاً وقایع و حوادث عالم مایه عبرت است. با آنهمه کمالات و مقامات که اهلبیت علیهم السلام دارند، بهگونهای که تمام عالم هیچ نسبتی با آنها ندارد. عالم چیست؟ خدا میداند چه عظمتی دارند و چه خبر است.
حیف است که یک نفر آدم عادی در دنیا از آنها عزیزتر زندگی کند، در حالی که به اقلّ نقل، در کربلا سی هزار نفر با حضرت سیدالشهدا علیه السلام مقاتله کردند و آن حضرت اولی به حیات از همه آنها بود. صبر و بردباری آنها بر مصائب با آن عظمت و جلالت و عزت، مگر قابل تحمل یا تعقل است؟