حضرت امام خامنهای به خوبی میدانستند و میدیدند که هدف امریکا از مذاکره با ایران گشودن راه نفوذ در ارکان جمهوری اسلامی و تحریف اهداف نظام و انقلاب است.
شهدای ایران: «عبدالله متولیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
مقام معظم رهبری در یک راهبرد هوشمندانه، به موازات تشکیل دولت یازدهم و تبدیل موضوع مذاکره با امریکا به مطالبه ملی (برای حل مشکلات و چرخیدن چرخ اقتصاد)، «گفتمان انقلابیگری» را به عنوان اصلیترین راهبرد مقابله با آفات و چالشهای نظام اسلامی در دوران پسامذاکره (و پسابرجام) مطرح کردند. در تبیین گفتمان انقلابی همین بس که آنچه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در خشت خامِ تن دادن به مذاکره با شیطان میدیدند، دولتمردان در آینه برجام نمیدیدند. طرح «گفتمان انقلابی و انقلابیگری» از سوی حضرت آقا بهعنوان تنها راه حراست از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی در برابر نفوذ جریانی (بهعنوان گلابی و میوه شجره نامیمون مذاکره با شیطان) و جلوگیری از تحریفگری عناصر و جریانهای جامانده از حرکت انقلاب مطرح و در دستور کار جبهه انقلابی قرار گرفت.
رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۴ خرداد ۹۴ نیز صراحتاً تحریف امام راحل را به منزله تحریف انقلاب و اهداف نظام دانسته و فرمودند: «اگر ملّت ایران بخواهد به آن هدفها (آرمانهای امام و ارزشهای کلیدی نظام اسلامی) برسد، بخواهد این راه را ادامه بدهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.
در واقع حضرت امام خامنهای به خوبی میدانستند و میدیدند که هدف امریکا از مذاکره با ایران گشودن راه نفوذ در ارکان جمهوری اسلامی و تحریف اهداف نظام و انقلاب است. امریکای تبهکار و شرور، پس از سه دهه خصومت علنی و ناکام ماندن همه طرحهای براندازانه خود، با روی کار آمدن دولت روحانی در ایران با نشان دادن چراغ سبز مذاکره و تعامل مسیر خود را برای عملیاتی شدن «راهبرد نفوذ و تحریف نظام اسلامی» هموار کرد. امریکاییها بر اساس تجربه دریافته بودند که:
۱ - تحریمها، تهدیدها، داعش سازیها و... به هیچ وجه مانع از پیشرفت ایران نشده است.
۲ - تحریمها و تهدیدهای نظامی و عملیات اطلاعاتی و سیاستهای سخت افزارانه و نرم افزارانه آنها و طراحی و اجرای فتنههای متعدد (از جمله فتنه ۸۸) ثبات ایران به هم نزده است.
۳ - تحریمها و اقدامات خصومتآمیز آنان سبب افزایش اعتبار منطقهای و گسترش عمق استراتژیک ایران شده و حمایتهای بیشتر محور مقاومت از ایران را در پی داشته است.
٤ - تحریمها و شدیدترین سیاستهای خصمانه و سخت گیرانه آنها، مانع از پیشروندگی ایران در زمینه تولید سلاح و مهمات بهویژه سلاح موشکی نشده است.
۵ - راهبرد ایران هراسی و اسلام هراسی هم باعث مهار ایدئولوژی الهام بخشی در منطقه غرب آسیا و عمق استراتژیکی ایران نشده است.
۶ - گزینه جنگهای نیابتی هم در منطقه همگی به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام شده و موقعیت ایران را در منطقه تثبیت و مستحکم نموده است.
امریکا اینک هدف خود را از پروژه نفوذ بر تحریف نظام اسلامی جهت تأثیرگذاری هر چه بیشتر تحریمها به منظور عصبانی کردن مردم و فروپاشی از درون متمرکز نموده است. حقیقت این است که تحریف و تحریم نسبت به هم تقدم و تأخر زمانی دارند، به این معنا که اگر خط تحریم شکست بخورد بیشک خط تحریف هم شکست خواهد خورد و بالعکس اگر خط تحریف شکست بخورد قطعاً تحریمها بیاثر و با شکست مواجه خواهد شد. اما در شرایطی که چهار دهه است که خط تحریم کم اثر (اگر نگوییم بی اثر) بوده، خط تحریف بر خط تحریم تقدم یافته و به عنوان مقدمه اثربخشی تحریمها مطرح است.
دشمن خط تحریف را فقط از طریق استمرار و گسترش نفوذ در بین تودههای مردمی مؤثر میداند و بر این مبنا بعد از مدل سازی و پیروزی نمایی برای خواص غربگرا، غرب اندیش، غرب باور و یا غرب پرست به تغییرذائقه تودگانی و تصرف ساحات شیوه زیستن و سبک زندگی مردم (Life Style) پرداخته است. تجلی فرهنگی نفوذ با نمادهای سبک زندگی امریکایی (American Life Style)، فروپاشی سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی است و در این پروژه به غایت خطرناک، با «مک دونالدیزه کردن» و «والت دیزنی» و «باربی» وارد عمل شده است.
تحریف از طریق نفوذ معطوف به سه فاز: الف: بینشی (شناخت) ب: گرایشی (عواطف و امیال) و ج: کنشی (رفتار) است، مثلا از مصادیق نفوذ سیاسی ناظر به بینشهای دولتمردان: پل زدن از مسئله هستهای به توان دفاعی و موشکی و مسائل منطقهای در راستای سیاستهای مقاومت زدایی و اسلامستیزی امریکاست ویا از نمونههای نفوذ فرهنگی ناظر به گرایشات مردم، ایجاد علقه در ضمیر ناخودآگاه مردم (با تأکید بر طبقه ثروتمندان و اشراف) به سمت نمادهای مصرفی و تبرّجی سبک زندگی امریکایی و اروپایی- مسیحی است که «فراموشی خدا»، «مصرف گرایی افراطی»، «حاکمیت رسانه ها»، «فروپاشی خانواده» و «پوچی ناشی از بحران هویت» از مؤلفههای پنج گانه اصلی جهانی شدن فرهنگی آن است.
به یاد داریم که اوباما از ۱۵ سال زمان برای تحریف بینش، افکار و رفتار نسل سوم و چهارم انقلاب تحت عنوان روح برجام یاد کرده بود و این موضوع همان خط تحریف است که اینک پس از حدود هشت سال از مذاکره منتهی به برجام، معتقدند که بررسی بازخورد تحرک جوانان در شبکهها و فضای مجازی، خط تحریف نتیجه بخش بوده و باید با قوت بیشتر ادامه یابد.
از این روست که مقام معظم رهبری بر مقابله با خط تحریف بهعنوان مقدمه خنثی سازی و بیاثر کردن تحریمها نام بردند. تحقق تدبیر هوشمندانه رهبری مستلزم آن است که به همان اندازه که امریکا در موضوع نفوذ و خط تحریف به صورت هدفمند و بلند مدت نگاه کرده است ما نیز در برخورد با خط تحریف بهصورت هوشمندانه، عالمانه و منطقی عمل کنیم و پیش بینی میشود برخورد غیرعلمی با پروژه نفوذ و تحریف بیش از آنکه موجب تضعیف خط تحریف شود به نفع دشمن تمام شده و آب به آسیاب دشمن ریخته شود.