شهدای ایران shohadayeiran.com

از آنجا که انقلاب ایران فقط مختص به تهران و قم نبوده، الیاسی در تونل سوم مخاطبش را به کرمانشاه می‌برد و از نگاه نوجوانی به نام وحید زمستان ۵۷ را نقل می‌کند.
شهدای ایران: طاهره مشایخ، ‌نویسنده و منتقد ادبی در مطلبی که در اختیار مشرق قرار گرفت، درباره کتاب تونل سوم نوشت:

تونل سوم نوشته خانم فاطمه الیاسی قبل از اینکه به همت نشر متعهد شهید کاظمی به زیور طبع آراسته شود در جشنواره داستان انقلاب ۹۸ از میان آثار بسیاری به مرحله نهایی راه پیدا می‌کند و چشم داوران این جشنواره مهم ادبی را متوجه خودش می‌کند.

در واقع جشنواره داستان انقلاب فرصت ارزنده‌ای است برای کشف استعداد نویسندگان جوان در زمینه ثبت حوادث تاریخی معاصر. نویسنده تونل سوم متولد ۱۳۷۵، توانسته بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران را در اثرش خلق کند و در اختیار مخاطب نوجوان قرار دهد.

پیروزی از راه تونل سوم + عکس

نسلی که حداقل دو دهه با پیروزی انقلاب فاصله دارد می‌تواند بدون تحریف تاریخ برشی از نظام طاغوت و سلطه استثمار را به قلم آراسته کند و در قالب داستان حوادثی را ثبت کند که منتج به پیروزی انقلاب شده است.

سالهاست برای درک حوادث تاریخ معاصر علاوه بر کتابهای تاریخی می‌توان بر فیلمهای سینمایی و رمانها هم تکیه کرد. نویسنده متعهد وظیفه‌ای به غیر از ثبت حقایق و حوادث ندارد. گاهی نویسنده از تجربه زیسته خودش بهره می‌گیرد و گاهی نیز وقتی سنش حریف تاریخ نیست باید از تحقیق کتابخانه‌ای و تجارب و خاطرات دیگران بهره‌مند شود.

از آنجا که انقلاب ایران فقط مختص به تهران و قم نبوده، الیاسی در تونل سوم مخاطبش را به کرمانشاه می‌برد و از نگاه نوجوانی به نام وحید زمستان ۵۷ را نقل می‌کند. وحید از خانواده‌ای معمولی و کارگر، نوجوانی است ماجراجو که روحیه پرسشگری دارد. او به خاطر هنر و توانایی ویژه‌ای که از برادرش، احمد، فرا گرفته است نور چشمی مدیر مدرسه می‌شود و وارد ماجراهایی می‌شود. او برای خودش پایبند به اصولی است و به وقتش از خطوط قرمز خود نمی‌گذرد.

مخاطب نوجوان با وحید همراه می‌شود و در حوادث و ماجراها همراه او به رشد و کمال می‌رسد. وحید نوجوانی است که وقتی فکر می‌کند می‌تواند کاری بکند بدون فوت وقت فکرش را به کار می‌اندازد و اقدام می‌کند. هر چند گاهی بی‌گدار به آب می‌زند و بی‌تجربه حرف می‌زند.

عزمش را جزم کرد و از روی صندلی بلند شد. «چرا آتیشش نمیزنیم؟»... «اگه سینما رو آتیش بزنیم همه‌ی این مشکلات حل میشه.»... وحید به این قسمت کار فکر نکرده بود.(ص۱۰۱)

اگرچه در ماجرای کاباره ذهنش را به کار می‌اندازد و کاری می‌کند کارستان و می‌تواند یک گوشمالی حسابی به زنان و مردان کاباره‌رو بدهد.

سوسک‌ها به دست و پایشان چسبیده بودند و از سروکول‌شان بالا می‌رفتند. صدای ساز و آوازشان قطع شده بود و فقط صدای جیغ و داد به گوش می‌رسید. (ص۹۱)

الیاسی حتی به مقوله فرهنگی کرمانشاه هم توجه کرده است و بخشی از رسم و رسوم مردمان آن ناحیه را در کتابش آورده است.

رسم آبا و اجدادی‌شان بود که اگر با زن‌شان کار داشتند، اسم دختر بزرگ‌تر را صدا بزنند. قبل‌ترها که جمیله به دنیا نیامده بود، بهش می گفت احمد.(ص۸۳)

حادثه آتش سوزی عمدی سینما شهر فرنگ کرمانشاه نیز از نگاه نویسنده دور نمانده. الیاسی توانسته با اشاره به چنین واقعه مهمی حادثه مشابهش، آتش سوزی سینما رکس آبادان را در ذهن خواننده زنده کند و پرده از اقدامات ضدمردمی رژیم شاه بردارد. چرا که در اواخر عمر ننگینش برای بدنام کردن انقلابیون دست به کارهای وحشیانه می‌زد که حادثه سینما شهر فرنگ کرمانشاه نیز از همین اقدامات است.

از ظرافتهای دیگر تونل سوم می‌توان به خرده روایتها و دعواهای نوجوانانه خشایار و وحید اشاره کرد. خشایار زورگویی می‌کند و مصداق طاغوت است در روند داستان. در یکی از این جدالها نکته بامزه بلکه بهتر است بگویم خوشمزه‌ای از فضاسازی آن روزگار مطرح می‌شود.

آخه اینا چیه داره می‌خوره؟

وحید کتاب ریاضی‌اش را بست و گفت: «سیب زمینی رو نازک حلقه حلقه می‌کنن، بعد سرخش می‌کنن.» به پرویز که داشت با ولع چیپس‌ها را توی دهانش خالی می‌کرد، چشم دوخت و گفت: «مامان من گفته می‌خواد برام دُرُس کنه. تو هم بگو مامانت برات دُرس کنه.» (ص۳۶)

کتاب تونل سوم در ۱۷۳ صفحه به عنوان یک رمان نوجوان می‌تواند برای بزرگسال هم جذابیت داشته باشد و خاطرات ماه‌های آخر سال ۵۷ که به پیروزی انقلابیون منتج شد زنده کند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار