بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد
و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداةالمهدییّن المعصومین سیّما
بقیّةالله فی الارضین.
... البتّه بحث در این باب، در گنجایش یک
مجلس نیست اما توجّه به اینکه زندگى مستمرّ این عزیزان معصوم و بزرگوار از
اهلبیت رسول خدا، با یک جهتگیرى سیاسى همراه است، قابل این است که
بهعنوان یک فصلِ جداگانه مورد عنایت قرار بگیرد، و بنده امروز به این مطلب
خواهم پرداخت. در پیام سال گذشته، اشاره کردم به مبارزهى حادّ سیاسى در
زندگى ائمّه و در زندگى امام هشتم؛ امروز انشاءاللّه این جمله را مایلم
با قدرى شرح و تفصیل عرض کنم.
اولاً مبارزهى سیاسى، یا مبارزهى حادّ سیاسى که ما به ائمّه (علیهمالسّلام) نسبت میدهیم، یعنى چه؟ منظور این است که مبارزات ائمّهى معصومین (علیهمالسّلام) فقط مبارزهى علمى و اعتقادى و کلامى، از قبیل مبارزات کلامیاى که در طول همین مدّتْ شما در تاریخ اسلام مشاهده میکنید ــ مثل معتزله، مثل اشاعره و دیگران ــ نبود؛ مقصود ائمّه از این نشستنها و حلقات درس و بیان حدیث و نقل معارف و بیان احکام، فقط این نبود که یک مکتب کلامى یا فقهى را که به آنها وابسته بود، صددرصد ثابت کنند و خصوم(2) خودشان را مفحَم(3) کنند، [بلکه] چیزى بیش از این بود؛ همچنین نه یک مبارزهى مسلّحانه از قبیل آن چیزى که انسان در تاریخ زندگى ائمّه، در زندگى جناب زید و بازماندگانش و همچنین بنیالحسن و بعضى از آل جعفر و دیگران میبیند؛ آن مبارزه را هم ائمّه (علیهم السّلام) نداشتند؛ البتّه همینجا اشاره کنم ــ بعد اگر رسیدیم و وقت بود، یکقدرى تفصیلیتر عرض خواهم کرد ــ که آنها را بهطور مطلق هم تخطئه نمیکردند؛ بعضى را تخطئه میکردند به دلایلى غیر از نفس مبارزهى مسلّحانه، بعضى را هم تأیید کامل میکردند، در بعضى هم شرکت میکردند بهنحو پشت جبهه؛ لَوَدِدتُ أَنَّ الخارِجیَّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ خَرَجَ وَ عَلَیَّ نَفَقَةُ عِیالِه؛(4) با کمک مالى، کمک آبرویى، جا دادن و مخفى کردن و از این قبیل؛ اما خودشان بهعنوان ائمّه (علیهمالسّلام) ــ آن سلسلهاى که ما میشناسیم ــ وارد در مبارزهى مسلّحانه نبودند و نمیشدند. مبارزهى سیاسى نه آن اوّلى است و نه این دوّمى؛ عبارت است از مبارزهاى با یک هدف سیاسى؛ آن هدف سیاسى چیست؟ عبارت است از تشکیل حکومت اسلامى و به تعبیر ما حکومت علوى.
ائمّه از لحظهى وفات رسولاللّه تا سال 260 در صدد بودند که حکومت الهى را در جامعهى اسلامى به وجود بیاورند؛ این، اصلِ مدّعا است. البتّه نمیتوانیم بگوییم که میخواستند حکومت اسلامى را در زمان خودشان، یعنى هر امامى در زمان خودش به وجود بیاورد، [بلکه] آیندههاى میانمدّت و بلندمدّت و در مواردى هم نزدیکمدّت وجود داشت؛ مثلاً در زمان امام مجتبى (علیهالسّلام)، به نظر ما تلاش براى ایجاد حکومت اسلامى در آیندهى کوتاهمدّت بود؛ امام مجتبى در جواب مسیّببننجبه و دیگران که میگفتند چرا شما سکوت کردهاید فرمود: وَ اِن اَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلىٰ حِین.(5) و در زمان امام سجّاد به نظر بنده، براى آیندهى میانمدّت [بود] ــ که حالا در اینباره شواهد و مطالبى هست که عرض خواهم کرد ــ و در زمان امام باقر (علیهالسّلام)، احتمال زیاد این است که براى آیندهى کوتاهمدّت، و از بعد از شهادت امام هشتم (علیهالسّلام) به گمان زیاد براى آیندهى بلندمدّت. [تلاش] براى کدام آینده؟ مختلف بود، امّا همیشه بود؛ این معناى مبارزهى سیاسى است. همهى کارهاى ائمّه (علیهمالسّلام) ــ غیر از آن کارهاى معنوى و روحى که مربوط به اعلاء نفْس یک انسان و قرب او به خدا است بینه و بین ربّه ــ یعنى درس، حدیث، علم، کلام، محاجّه با خصوم علمى، با خصوم سیاسى، تبعید، حمایت از یک گروه و ردّ یک گروه، در این خط است؛ براى این است که حکومت اسلامى را تشکیل بدهند. مدّعا این است.
علاقهمندان جهت مطالعه ادامۀ سخنان ایشان و همچنین مشاهدۀ فیلم کامل سخنرانی میتوانند به اینجا مراجعه کنند.