در گفت و گو با برنامه آنلاین عنوان کرد:
او در سالهای پس از انقلاب با سوءاستفاده از بیبصیرتی برخی مدیران فرهنگی و متولیان سینمایی، همان روال قبل از انقلاب خود در ضدیت با فرهنگ اسلامی و ترویج اندیشههای باستانگرایانه را ادامه داد و علیرغم همه همراهی مسئولان سینمایی در دوران مختلف با وی، بارها به خارج کشور رفت....
سرویس فرهنگی شهدای ایران :بهرام بیضایی، فیلمساز گریخته از وطن در تازهترین گفتوگویش که با برنامه آنلاین جشنواره برلین انجام داد، به دلایل فرار خود از ایران اشاره کرد. این گفتوگو به بهانه نمایش یکی از فیلمهای او در مجموعهای از فیلمهای فارسی زبان که از 12 تا 21 ژوئن بهصورت آنلاین نمایش داده شد، انجام گرفت.
بیضایی در این گفتوگو اظهار داشته که 30 سال در ایران شغلی نداشته و بیکار بوده و علت مهاجرتش از ایران را پیدا شدن کاری در آمریکا عنوان کرده است! این در حالی است که وی در طی 30 سالی که اظهار داشته بیکار بوده (یعنی سالهای 1359 تا 1389) بیش از 40 کتاب (اعم از فیلمنامه و نمایشنامه و گفتوگو و مقاله) منتشر نموده، شش نمایشنامه به روی صحنه برده، 8 فیلم کوتاه و بلند ساخته و به اکران عمومی درآورده (که اغلب جوایز مهمی را در جشنوارههای داخلی بهخصوص جشنواره فیلم فجر دریافت کردند)، هشت فیلم کارگردانان دیگر را تدوین کرده و چهار فیلمنامه برای سایر فیلمسازان نوشته است. همچنین موسسه تولید و پخش فیلم به نام «لیسار» تاسیس نمود و در برخی از دانشکدهها و آموزشگاههای هنری به تدریس مشغول بود! آیا این حجم از کار که حتی بخش کوچک آن هم از بسیاری فیلمسازان و نویسندگان و اساتید سینما و تئاتر دریغ شد، یعنی بیکاری؟!
این حجم عظیم کار در طول 30 سال در حالی در اختیار بیضایی قرار گرفت که او از یک خانواده بهایی بوده و بنابر اسناد منتشره ساواک، در دوران طاغوت مورد توجه دفتر فرح دیبا قرار داشته و از همین روی در مراسم مختلف این دفتر شرکت میکرده، از جمله مراسم کیکخوری جشنواره فیلم تهران در آبان 1351 که در حضور فرح دیبا، کیک جشنواره را برید. بر اساس همین اسناد ساواک، در سال 1356 تقاضای عضویت بیضایی در هیئت امنای مؤسسات آموزش عالی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر مورد موافقت محمدرضا پهلوی قرار گرفت و با حکم وی، به این سمت منصوب شد و در همین سال با حکم فرح پهلوی برای مدت سه سال به عضویت هیئتمدیره موزه آبگینهها و سفالینههای ایران و فرهنگسرای نوبهار درآمد. بیضایی در سالهای 1353 و 1354 اولویت نخست را برای استفاده از بورس به اصطلاح هنری فرح دیبا دارا شد و
بر اساس اسناد انجمن ملی روابط فرهنگی وابسته به دفتر فرح پهلوی، برای اقامت در فرانسه و استفاده از این بورس، ماهانه 2000 فرانک از دفتر مخصوص فرح دریافت میکرد.
همچنین در سال 1357 در حالی که مردم ایران بهطور تمامعیار درگیر مبارزه با رژیم شاه بودند و ارتش شاهنشاهی به ریاست ارتشبد ازهاری به کشتار مردم مشغول بود و فجیعترین صحنههای قتلعام مردم را در هفده شهریور یا اول محرم و یا هشت بهمن 1357 بهوجود آورد، بر اساس اسناد منتشره دفتر فرح دیبا، بهرام بیضایی با نامه از فرح درخواست کرده تا امکانات ارتش برای ساخت فیلم «چریکه تارا» در اختیار وی گذارده شود و فرح نیز طی نامهای، ازهاری را مأمور به این کار میکند.
اما او در سالهای پس از انقلاب با سوءاستفاده از بیبصیرتی برخی مدیران فرهنگی و متولیان سینمایی، همان روال قبل از انقلاب خود در ضدیت با فرهنگ اسلامی و ترویج اندیشههای باستانگرایانه را ادامه داد و علیرغم همه همراهی مسئولان سینمایی در دوران مختلف با وی، بارها به خارج کشور رفت و در آنجا به فعالیتهای ضدایرانی مشغول شد.
گفتنی است آنچه باعث ترک دائمی وطن از جانب او شد نه فشار جمهوری اسلامی که تهدید و ارعاب همکارانش بود، نام فیلم آخر بیضایی «وقتی همه خوابیم» بود که در انتقاد تند به ساختار و عوامل سینمای ایران ساخته شد و در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت شش جایزه از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی گردید که سه جایزه از آنها را به خود اختصاص داد. پس از نمایش فیلم یاد شده، شبهروشنفکران و برخی عوامل سینمایی آنچنان بیضایی را آماج حملات تبلیغاتی و رسانهای خود قرار داده و وی را در فضای سینمای ایران بایکوت کردند که
بر اساس یکی از اولین مصاحبههایش پس از خروج از ایران در سال 1389 فضای کار چنان بر وی تنگ شد که ترجیح داد علیرغم حمایتهای دولتی، ایران را ترک کند.
اما اینک وی پس از گذشت 10 سال از آن موقع و به فراموشی سپردن شرایط خروجش از کشور و حتی گفتههای خودش، با تحریف واقعیات، علت فرار از ایران را بیکاری عنوان کرده است!
بیضایی در این گفتوگو اظهار داشته که 30 سال در ایران شغلی نداشته و بیکار بوده و علت مهاجرتش از ایران را پیدا شدن کاری در آمریکا عنوان کرده است! این در حالی است که وی در طی 30 سالی که اظهار داشته بیکار بوده (یعنی سالهای 1359 تا 1389) بیش از 40 کتاب (اعم از فیلمنامه و نمایشنامه و گفتوگو و مقاله) منتشر نموده، شش نمایشنامه به روی صحنه برده، 8 فیلم کوتاه و بلند ساخته و به اکران عمومی درآورده (که اغلب جوایز مهمی را در جشنوارههای داخلی بهخصوص جشنواره فیلم فجر دریافت کردند)، هشت فیلم کارگردانان دیگر را تدوین کرده و چهار فیلمنامه برای سایر فیلمسازان نوشته است. همچنین موسسه تولید و پخش فیلم به نام «لیسار» تاسیس نمود و در برخی از دانشکدهها و آموزشگاههای هنری به تدریس مشغول بود! آیا این حجم از کار که حتی بخش کوچک آن هم از بسیاری فیلمسازان و نویسندگان و اساتید سینما و تئاتر دریغ شد، یعنی بیکاری؟!
این حجم عظیم کار در طول 30 سال در حالی در اختیار بیضایی قرار گرفت که او از یک خانواده بهایی بوده و بنابر اسناد منتشره ساواک، در دوران طاغوت مورد توجه دفتر فرح دیبا قرار داشته و از همین روی در مراسم مختلف این دفتر شرکت میکرده، از جمله مراسم کیکخوری جشنواره فیلم تهران در آبان 1351 که در حضور فرح دیبا، کیک جشنواره را برید. بر اساس همین اسناد ساواک، در سال 1356 تقاضای عضویت بیضایی در هیئت امنای مؤسسات آموزش عالی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر مورد موافقت محمدرضا پهلوی قرار گرفت و با حکم وی، به این سمت منصوب شد و در همین سال با حکم فرح پهلوی برای مدت سه سال به عضویت هیئتمدیره موزه آبگینهها و سفالینههای ایران و فرهنگسرای نوبهار درآمد. بیضایی در سالهای 1353 و 1354 اولویت نخست را برای استفاده از بورس به اصطلاح هنری فرح دیبا دارا شد و
بر اساس اسناد انجمن ملی روابط فرهنگی وابسته به دفتر فرح پهلوی، برای اقامت در فرانسه و استفاده از این بورس، ماهانه 2000 فرانک از دفتر مخصوص فرح دریافت میکرد.
همچنین در سال 1357 در حالی که مردم ایران بهطور تمامعیار درگیر مبارزه با رژیم شاه بودند و ارتش شاهنشاهی به ریاست ارتشبد ازهاری به کشتار مردم مشغول بود و فجیعترین صحنههای قتلعام مردم را در هفده شهریور یا اول محرم و یا هشت بهمن 1357 بهوجود آورد، بر اساس اسناد منتشره دفتر فرح دیبا، بهرام بیضایی با نامه از فرح درخواست کرده تا امکانات ارتش برای ساخت فیلم «چریکه تارا» در اختیار وی گذارده شود و فرح نیز طی نامهای، ازهاری را مأمور به این کار میکند.
اما او در سالهای پس از انقلاب با سوءاستفاده از بیبصیرتی برخی مدیران فرهنگی و متولیان سینمایی، همان روال قبل از انقلاب خود در ضدیت با فرهنگ اسلامی و ترویج اندیشههای باستانگرایانه را ادامه داد و علیرغم همه همراهی مسئولان سینمایی در دوران مختلف با وی، بارها به خارج کشور رفت و در آنجا به فعالیتهای ضدایرانی مشغول شد.
گفتنی است آنچه باعث ترک دائمی وطن از جانب او شد نه فشار جمهوری اسلامی که تهدید و ارعاب همکارانش بود، نام فیلم آخر بیضایی «وقتی همه خوابیم» بود که در انتقاد تند به ساختار و عوامل سینمای ایران ساخته شد و در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت شش جایزه از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی گردید که سه جایزه از آنها را به خود اختصاص داد. پس از نمایش فیلم یاد شده، شبهروشنفکران و برخی عوامل سینمایی آنچنان بیضایی را آماج حملات تبلیغاتی و رسانهای خود قرار داده و وی را در فضای سینمای ایران بایکوت کردند که
بر اساس یکی از اولین مصاحبههایش پس از خروج از ایران در سال 1389 فضای کار چنان بر وی تنگ شد که ترجیح داد علیرغم حمایتهای دولتی، ایران را ترک کند.
اما اینک وی پس از گذشت 10 سال از آن موقع و به فراموشی سپردن شرایط خروجش از کشور و حتی گفتههای خودش، با تحریف واقعیات، علت فرار از ایران را بیکاری عنوان کرده است!