کلاته عربی در انتقاد به وضعیت انتشار برخی کتب مستندنگاری جنگ میگوید: عزیزانی که دغدغه ادبیات دارند از لاک خود بیرون آیند و میدان را از افرادی که به رواج سفیدنویسی از خاطرات شهدا دامن زدهاند، بگیرند.
شهدای ایران: عرصه نشر و کتاب با موضوعات مختلفی روبرو است که پرداختن به هرکدام نگاه تیزبین و دقیقی میطلبد. رواج و نشر خاطرات شهدا آن هم طوری که مخاطب فکر کند زندگی شهدا بی هیچ فراز و فرودی بوده و هرگز دچار سختی نشدهاند جزو یکی از موضوعات پر چالش این روزهای عرصه کتاب است. جواد کلاته عربی، پژوهشگر حوزه دفاع مقدس و مستندنگاری جنگ که آثاری مانند «مگر چشم تو دریاست»، «راهی به مجنون»، «فرمانده لالهها» و ... را در کارنامه خود دارد در گفتوگو با ایسکانیوز به چالشهای موجود در حوزه مستندنگاری پرداخته است. او درباره کتابهای زرد که ذائقه مخاطب را تغییر داده سخن گفت و تاکید کرد؛ آنهایی که دغدغه ادبیات دارند باید میدان را از سفیدنویسها و زردنویسها بگیرند. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
*غلبه نگاه عاطفی در ماجرای مدافعان حرم
**: چرا امروز میبینیم در برخی از کتب زندگینامه شهدا، مخصوصا شهدای مدافع حرم، خاطره سازی جایگزین مستند نگاری شده است؟
در این زمینه حرف بسیار است. اما قبل از اینکه به بحث روایت زندگی مدافعان حرم در برخی کتابها بپردازم، حرف دیگری دارم و آن هم این است که چرا بازار کتاب، مخاطبان، انتشارات و نویسندهها در حوزه ادبیات پایداری به روایتهای همسران شهدا علاقه پیدا کردهاند؟ این موضوع باید آسیب شناسی شود. متاسفانه در رابطه با شهدای مدافع حرم و جنگ سوریه نگاه عاطفی و احساسی غلبه کرده و از دیدن بقیه ماجرا چشم پوشی کردهایم.
عمده این اشکال به ناشرانی مثل روایت فتح برمیگردد. دوستانی در اوایل دهه 80 به این نتیجه رسیدند که بخشهایی از روایت جنگ مغفول مانده و نیمه پنهانی از جنگ وجود دارد. این بخش شامل روایت همسران و خانودههای شهدا بود. من احتمال میدهم چیزی که در آن زمان باب شده بود که عمدتا به روایت همسران شهدا از زندگی جنگ و رزمنده شهید میپرداخت که البته کار بجایی هم بود. چون ما در آن زمان، در این عرصه فقدان روایت داشتیم. این کتابها آمدند و این فقدان روایت را از بین بردند.
*باید دنبال نیمهپنهان جنگ باشیم
اما امروزه متاسفانه انتشاراتیهایی مثل روایت فتح بیشترین هم و غم خودشان را گذاشتهاند روی روایت زندگی شخصی شهدا. در صورتی که ادبیات پایداری و ادبیات دفاع مقدس درباره پرداختن به جنگ و خود رزمنده هم مسئولیت سنگینی دارد. با شرایط موجود، الان وضعیت به شکلی شده که باید به دنبال نیمه پنهان جنگ در روایت رزمنده و جنگ باشیم. این آسیب در سطحی از حوزه ناشران وجود دارد. ناشران به خاطر اقبال مردم سوق پیدا کردهاند به سمت انتشار چنین کتابهایی؛ آن هم با تبلیغات پرحجم و توزیع و انتشار فراوان.
*خطدهی مخاطب به نویسنده و ناشر
**: نویسندگان در این امر چه نقشی دارند؟
قشری از نویسندهها اولویتشان نوشتن زندگی مدافعان حرم شده است. به خاطر مسئولیتی که در نشر 27 بعثت دارم با خیلی از نویسندگان مواجه هستم که فقط دوست دارند کتابی درباره همسران شهدا و ترجیحا همسران شهدای مدافع حرم بنویسند. متاسفانه چنین نگاهی در نویسندگان رسوخ کرده است. ناشر و نویسنده باید بازار نشر و ادبیات را مدیریت کنند؛ اما با توجه به شرایط امروز، این مخاطب است که به نویسنده و ناشر خط میدهد. چنین چیزی به خودی خود آسیب بزرگی برای ادبیات پایداری محسوب میشود.
*حق مستندنگاری ادا نمیشود
**: نوع پرداخت روایت در برخی از کتابهای مدافعان حرم چه اشکالی دارد؟
متاسفانه بعضی از این کتابها حق مستندنگاری را ادا نمیکنند و شرح ماوقع را بازگو نمیکنند. در نتیجه روایتهای گزینشی از زندگی خصوصی شهید و همسرش به همراه زندگی سراسر با عشق و علاقه و پرشور روایت میشود. متاسفانه این اتفاق، به نوعی زردنویسی هم گاهی گرایش پیدا کرده و ظاهرا موفق هم بوده است؛ زیرا نظر مخاطب را جلب کرده و در نتیجه فروش را بالا برده است. ما باید بپذیریم که اینگونه کتابها آدرس غلط به نسل جوان و به خصوص دختران ما میدهند. چنین کتابهایی آنها را با زندگی غیر واقعی روبرو میکند و آمال و آرزوهای بسیار آرمانی و دور از دسترس برای زندگی آیندهشان ترسیم میکند. حتی ممکن است روی ازدواج و زندگی آیندهشان تاثیر بگذارد.
به نظرم نیاز است تا چنین موضوعاتی آسیب شناسی شود و روانشناسان در موردش صحبت کنند، اهالی ادبیات نظر بدهند که چرا در حال رفتن به این سمت و سو هستیم. از پی مخاطب رفتن در حوزه نشر بدترین وضعیت ممکن است. اگر قرار باشد نویسنده و ناشر از پیِ مخاطب بروند، مرگ ادبیات فرا میرسد.
*کتابهای تندرو را نقد کنیم
**: چه کاری باید برای اصلاح این روند در اولویت باشد؟
راهکارهای سادهای وجود دارد. باید کرسیهای نقد و بررسی کتاب افزایش یابد. باید به جلسات نقد کتاب اهمیت بدهیم. موقعی که کتابها به چاپ چندم میرسند بدون اینکه جلسه نقدی برای آن گرفته شود، این یعنی به خطا رفتن ادبیات، یعنی به خطا رفتن انتشاراتی که در حوزه ادبیات پایداری کار میکند. کتاب، فروشش را کرده اما اجازه بدهیم کارشناسان مخالف و موافق بر سر میز بنشینند و حرف بزنند. باید جلسات نقدی هم برای کتابهایی برگزار شود که تندرویهایی داشتهاند و اصول مستندنگاری را رعایت نکردهاند و با ارائه تصویرهای غیر واقعی الگوی نامناسب به مردم معرفی میکنند.
*کتابهای زرد روی ذائقه مخاطب اثر گذاشته است
**: نسل امروز از سفید نویسی خاطرات شهدا چه تاثیری میگیرد؟
نظر دادن در این موضوع برعهده کارشناسان روانشناسی است. اما وقتی زندگی سراسر شور و اشتیاق و تفاهم نشان داده میشود و دختری آن را میخواند، روزی که وارد زندگی مشترک میشود، میبیند همسرش با مولفههای این کتابها تفاوت دارد. این تفاوتها زندگی او را دچار ناامیدی و حتی آسیبهای جدیتری میکند.
متاسفانه کتابهایی هم که حق مستند نگاری را رعایت کردند، به هیچ وجه مورد تبلیغ قرار نمیگیرند. کتاب «رویای بیداری» که توسط نسرین پرک نوشته شده است از شهیدی مشهدی است. وقتی میخوانید با زندگی که در آن فراز و نشیب وجود دارد مواجه میشوید. شخصیت این کتاب میتواند برای جوان ما و حتی کسی که میخواهد ازدواج کند الگو باشد. زندگی تمامخوشبخت، دروغی بیش نیست که این کار در برخی کتابها ترویج میشود.
کتابهایی هم که پیدا میشوند در این حوزه حق مطلب را ادا کردهاند یا نزدیک به واقعیت شدهاند اما برای آنها تبلیغات خوبی انجام نشده است. البته کتابهایی با زردنویسی از خاطرات شهدا آنقدر روی ذائقه مخاطب اثر گذاشته که کتابی مثل رویای بیداری به مذاق قشر جوان خوش نمیآید. در اینجا با مسئله تغییر ذائقه مواجه هستیم.
*میدان را از سفیدنویسها بگیرید
**: و سخن آخر؟
نویسندگان باید آستانه نقد خودشان را بالا ببرند و اجازه دهند کارشان نقد شود. گروههایی که دغدغه ادبیات دارند، ناشرانی که باری بر دوش دارند و بودجههای خوبی هم دارند، باید دست به نقد کتابهای خودشان و دیگران بزنند. در درجه دوم عزیزانی که دغدغه ادبیات دارند از لاک خود بیرون آیند و میدان را از افرادی که به رواج سفیدنویسی و گاهی زردنویسی از خاطرات شهدا دامن زدهاند، بگیرند.
*غلبه نگاه عاطفی در ماجرای مدافعان حرم
**: چرا امروز میبینیم در برخی از کتب زندگینامه شهدا، مخصوصا شهدای مدافع حرم، خاطره سازی جایگزین مستند نگاری شده است؟
در این زمینه حرف بسیار است. اما قبل از اینکه به بحث روایت زندگی مدافعان حرم در برخی کتابها بپردازم، حرف دیگری دارم و آن هم این است که چرا بازار کتاب، مخاطبان، انتشارات و نویسندهها در حوزه ادبیات پایداری به روایتهای همسران شهدا علاقه پیدا کردهاند؟ این موضوع باید آسیب شناسی شود. متاسفانه در رابطه با شهدای مدافع حرم و جنگ سوریه نگاه عاطفی و احساسی غلبه کرده و از دیدن بقیه ماجرا چشم پوشی کردهایم.
عمده این اشکال به ناشرانی مثل روایت فتح برمیگردد. دوستانی در اوایل دهه 80 به این نتیجه رسیدند که بخشهایی از روایت جنگ مغفول مانده و نیمه پنهانی از جنگ وجود دارد. این بخش شامل روایت همسران و خانودههای شهدا بود. من احتمال میدهم چیزی که در آن زمان باب شده بود که عمدتا به روایت همسران شهدا از زندگی جنگ و رزمنده شهید میپرداخت که البته کار بجایی هم بود. چون ما در آن زمان، در این عرصه فقدان روایت داشتیم. این کتابها آمدند و این فقدان روایت را از بین بردند.
*باید دنبال نیمهپنهان جنگ باشیم
اما امروزه متاسفانه انتشاراتیهایی مثل روایت فتح بیشترین هم و غم خودشان را گذاشتهاند روی روایت زندگی شخصی شهدا. در صورتی که ادبیات پایداری و ادبیات دفاع مقدس درباره پرداختن به جنگ و خود رزمنده هم مسئولیت سنگینی دارد. با شرایط موجود، الان وضعیت به شکلی شده که باید به دنبال نیمه پنهان جنگ در روایت رزمنده و جنگ باشیم. این آسیب در سطحی از حوزه ناشران وجود دارد. ناشران به خاطر اقبال مردم سوق پیدا کردهاند به سمت انتشار چنین کتابهایی؛ آن هم با تبلیغات پرحجم و توزیع و انتشار فراوان.
*خطدهی مخاطب به نویسنده و ناشر
**: نویسندگان در این امر چه نقشی دارند؟
قشری از نویسندهها اولویتشان نوشتن زندگی مدافعان حرم شده است. به خاطر مسئولیتی که در نشر 27 بعثت دارم با خیلی از نویسندگان مواجه هستم که فقط دوست دارند کتابی درباره همسران شهدا و ترجیحا همسران شهدای مدافع حرم بنویسند. متاسفانه چنین نگاهی در نویسندگان رسوخ کرده است. ناشر و نویسنده باید بازار نشر و ادبیات را مدیریت کنند؛ اما با توجه به شرایط امروز، این مخاطب است که به نویسنده و ناشر خط میدهد. چنین چیزی به خودی خود آسیب بزرگی برای ادبیات پایداری محسوب میشود.
*حق مستندنگاری ادا نمیشود
**: نوع پرداخت روایت در برخی از کتابهای مدافعان حرم چه اشکالی دارد؟
متاسفانه بعضی از این کتابها حق مستندنگاری را ادا نمیکنند و شرح ماوقع را بازگو نمیکنند. در نتیجه روایتهای گزینشی از زندگی خصوصی شهید و همسرش به همراه زندگی سراسر با عشق و علاقه و پرشور روایت میشود. متاسفانه این اتفاق، به نوعی زردنویسی هم گاهی گرایش پیدا کرده و ظاهرا موفق هم بوده است؛ زیرا نظر مخاطب را جلب کرده و در نتیجه فروش را بالا برده است. ما باید بپذیریم که اینگونه کتابها آدرس غلط به نسل جوان و به خصوص دختران ما میدهند. چنین کتابهایی آنها را با زندگی غیر واقعی روبرو میکند و آمال و آرزوهای بسیار آرمانی و دور از دسترس برای زندگی آیندهشان ترسیم میکند. حتی ممکن است روی ازدواج و زندگی آیندهشان تاثیر بگذارد.
به نظرم نیاز است تا چنین موضوعاتی آسیب شناسی شود و روانشناسان در موردش صحبت کنند، اهالی ادبیات نظر بدهند که چرا در حال رفتن به این سمت و سو هستیم. از پی مخاطب رفتن در حوزه نشر بدترین وضعیت ممکن است. اگر قرار باشد نویسنده و ناشر از پیِ مخاطب بروند، مرگ ادبیات فرا میرسد.
*کتابهای تندرو را نقد کنیم
**: چه کاری باید برای اصلاح این روند در اولویت باشد؟
راهکارهای سادهای وجود دارد. باید کرسیهای نقد و بررسی کتاب افزایش یابد. باید به جلسات نقد کتاب اهمیت بدهیم. موقعی که کتابها به چاپ چندم میرسند بدون اینکه جلسه نقدی برای آن گرفته شود، این یعنی به خطا رفتن ادبیات، یعنی به خطا رفتن انتشاراتی که در حوزه ادبیات پایداری کار میکند. کتاب، فروشش را کرده اما اجازه بدهیم کارشناسان مخالف و موافق بر سر میز بنشینند و حرف بزنند. باید جلسات نقدی هم برای کتابهایی برگزار شود که تندرویهایی داشتهاند و اصول مستندنگاری را رعایت نکردهاند و با ارائه تصویرهای غیر واقعی الگوی نامناسب به مردم معرفی میکنند.
*کتابهای زرد روی ذائقه مخاطب اثر گذاشته است
**: نسل امروز از سفید نویسی خاطرات شهدا چه تاثیری میگیرد؟
نظر دادن در این موضوع برعهده کارشناسان روانشناسی است. اما وقتی زندگی سراسر شور و اشتیاق و تفاهم نشان داده میشود و دختری آن را میخواند، روزی که وارد زندگی مشترک میشود، میبیند همسرش با مولفههای این کتابها تفاوت دارد. این تفاوتها زندگی او را دچار ناامیدی و حتی آسیبهای جدیتری میکند.
متاسفانه کتابهایی هم که حق مستند نگاری را رعایت کردند، به هیچ وجه مورد تبلیغ قرار نمیگیرند. کتاب «رویای بیداری» که توسط نسرین پرک نوشته شده است از شهیدی مشهدی است. وقتی میخوانید با زندگی که در آن فراز و نشیب وجود دارد مواجه میشوید. شخصیت این کتاب میتواند برای جوان ما و حتی کسی که میخواهد ازدواج کند الگو باشد. زندگی تمامخوشبخت، دروغی بیش نیست که این کار در برخی کتابها ترویج میشود.
کتابهایی هم که پیدا میشوند در این حوزه حق مطلب را ادا کردهاند یا نزدیک به واقعیت شدهاند اما برای آنها تبلیغات خوبی انجام نشده است. البته کتابهایی با زردنویسی از خاطرات شهدا آنقدر روی ذائقه مخاطب اثر گذاشته که کتابی مثل رویای بیداری به مذاق قشر جوان خوش نمیآید. در اینجا با مسئله تغییر ذائقه مواجه هستیم.
*میدان را از سفیدنویسها بگیرید
**: و سخن آخر؟
نویسندگان باید آستانه نقد خودشان را بالا ببرند و اجازه دهند کارشان نقد شود. گروههایی که دغدغه ادبیات دارند، ناشرانی که باری بر دوش دارند و بودجههای خوبی هم دارند، باید دست به نقد کتابهای خودشان و دیگران بزنند. در درجه دوم عزیزانی که دغدغه ادبیات دارند از لاک خود بیرون آیند و میدان را از افرادی که به رواج سفیدنویسی و گاهی زردنویسی از خاطرات شهدا دامن زدهاند، بگیرند.