در تمام سالهایی که آقای روحانی رئیسجمهور کشور بودند، «لغو قطعنامههای ضدایرانی» و«جلوگیری از تصویب قطعنامه جدید» یکی از مهمترین توجیهاتی بود که برای ادامه سیاست بهاصطلاح «تنش زدا» به کار میبردند.
شهدای ایران: «جعفر بلوری» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
۱- سال ۲۰۱۸ وقتی «کیم جونگ اون» و «دونالد ترامپ»، رهبران کره شمالی و آمریکا اولین دیدار رسمی خود با یکدیگر را در هتل «کپلای» جزیره «سنتوزای» سنگاپور برگزار کردند، برخی از جمله اصلاحطلبان در ایران «دیدار تاریخی» را برای توصیف آن برگزیدند. اگرچه این نخستین مذاکرات دو کشور نبود و پیش از آنها نیز، بارها رهبران دو کشور دیدارهایی با یکدیگر داشتند اما، نوع واکنش این جریان سیاسی جالب توجه بود. آنها به شدت به استقبال این دیدار رفتند، شاید به این دلیل که خود، کمی قبلتر، مشغول مذاکره با آمریکا بودند و از این مذاکرات، جز خسارت و کمی وعده، نصیبشان نشده بود و مطالبات بهحق مردم نیز، روی دوششان سنگینی میکرد. از همین رو چرخش کشوری در مختصات کره شمالی – که چیزی حدود ۷۰ سال با آمریکا در تقابل بود-به سمت مذاکره، برای این طیف «جذاب» مینمود. با برجسته کردن این دیدارهای تکراری القاء میکردند که، «وقتی کره شمالی با این همه سابقه در مقاومت، تسلیم مذاکره میشود، پس ما هم اشتباه نکردیم و راه درست همین است که ما رفتیم!»؛ غافل از اینکه، کره شمالی بنابه دلایل متعدد، وارد این گود شده بود که قطعا امتیاز نقد دادن در برابر وعدههای نسیه، جزو این دلایل نبود.
پیش از این در همین ستون درباره انگیزههای پیونگ یانگ برای مذاکره با آمریکا نوشته و پیشبینی هم کردیم که، این مذاکرات در حد همان مذاکره باقی مانده و به نتیجه نخواهد رسید. یکی از آن دلایل همین «تجربه برجام» بود. آنها وقتی وارد مذاکره با آمریکا شدند که، تجربه دولت ایران را پیش روی خود داشتند و صدافسوس ما شدیم، عبرت کرهایها! پیونگ یانگ چند ماه پس از اینکه، از مذاکره با آمریکا ناامید و آن را «تمام شده» اعلام کرد، ۲۷ خرداد ماه سال جاری، ساختمان دفتر ارتباطات و هماهنگی دو کره را نیز منفجر کرد تا به دیگر متحد آمریکا یعنی سئول اعلام کند، از مذاکراتی که آبی برای کشورش گرم نشود، خارج شده است.
۲- روز جمعه کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان، که برخی درگیر بحرانهای سنگین داخلیاند، موفق شدند در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قطعنامهای را علیه کشورمان به تصویب برسانند. نشستهای ذیلِ سازمان ملل تا پیش از این نشست، به دلیل شیوع کرونا، به شکل از راه دور و ویدئو کنفرانس برگزار میشد اما این نشست استثنائاً، با حضور اعضاء برگزار شد که در جای خود، قابل تامل است. انگار وقتی پای فشار به جمهوری اسلامی ایران به میان کشیده میشود، پروتکلها تغییر میکنند! این سه کشور، همان کشورهای اروپایی هستند که رئیسجمهور محترم کشورمان آنها را «اعضای غیرمزاحم» برجام خوانده بود، اما آنها خیلی راحت به «عضو مزاحم» برجام یعنی آمریکا ملحق شدند! این سه کشور همانهایی هستند که دولت و مدعیان اصلاحات میگفتند، بهخاطر ایران با آمریکا زاویه گرفتهاند و «در پیروزی ما همین بس که، بین آمریکا و اروپا شکاف انداختیم»(!) زمان این خیانت هم بسیار مهم است. ۲۷ مهرماه یعنی نزدیک به ۴ ماه دیگر زمان پایان تحریم تسلیحاتی شورای امنیت علیه کشورمان است. به نظر میرسد این قطعنامه غیرالزامآور، ریلگذاری برای تمدید تسلیحاتی ایران از سوی اعضای مزاحم و غیرمزاحم برجام است و از شکاف بین آمریکا و اروپا هم خبری نیست!
۳- امروز باید برای دیرباورترین افراد هم مسجل شده باشد، مشکل آن چند کشور زورگوی غربی با ایران، «هستهای» نیست. آنها تحمل دیدن یک کشور مستقل و قدرتمند در منطقه (و حتی دنیا) را ندارند و در خوشبینانهترین حالت، به دنبال تبدیل کشورمان به یکی از این گاوهای شیرده منطقهاند. اما با همه این توصیفات چه باید کرد؟ به قول طیفی از این مدعیان اصلاحات که هر اتفاقی در دنیا میافتد میگویند «چارهای نیست، برویم و مذاکره کنیم»، آیا باید رفت و در چارچوبی که آنها تعیین میکنند مذاکره و سایر مولفههای قدرت را دو دستی تقدیمشان کرد؟ یا نه مثلا باید، به انتظار پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ و پیروزی دموکراتها نشست؟
پاسخ را از همین سؤال آخر شروع کنیم. اگر عدهای در داخل کشور منتظر رفتن ترامپ هستند تا دموکراتها بیایند و تحریمهای او را بردارند و برای جوانان کشورمان، شغل ایجاد کنند! به اظهارات اخیر مشاور ارشد جو بایدن، نامزد اصلی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ نگاهی بیندازند: «در صورت ورود بایدن به کاخ سفید تمامی تحریمها علیه ایران، از جمله تحریمهای اعمالشده توسط دونالد ترامپ حفظ خواهند شد... جو بایدن تعهدش به امنیت اسرائیل را در عمل نشان داده است».
امام راحل میفرمود، «همانگونه که بارها گفتهام رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است و بین این دو آشتی نیست». این یعنی، تا وقتی رابطه بین ایران و آمریکا، چنین رابطهای است، نتیجه مذاکره با این کشور، چیزی خواهد شد که در دولت آقای روحانی شاهد آن بودیم. «اما چه باید کرد؟» را قبلا بارها گفتهایم و اینجا با توجه به اینکه این روزها، سالگرد سرنگونی پهپاد فوقمدرن و متجاوز آمریکا توسط سپاه هم هست، برای چندمین بار تکرار میکنیم.
طی ۷ سال گذشته، در دو نقطه با دو فرمول با دشمن مواجه شدهایم. یکی مدل برجام با اهداف اقتصادی، و دیگری مدلی شبیه به.... آنچه ۳۰ خرداد ماه سال گذشته، با پهپاد فوقمدرن آمریکا کردیم با هدف تسلط بر شرایط منطقه برای تامین امنیت کشور. در کدامیک موفق بودهایم؟ امروز اوضاع اقتصادی ما بهتر است یا وضعیت منطقهای و امنیت ما؟ پاسخ خیلی روشن است. در شرایط امروزِ کشور و در اوج فشارها و لفاظیهای دشمن تکرار فرمول برجام جز ارسال پیام ضعف و اینکه «فشارها موثر واقع شده، به آن ادامه دهید» پیام دیگری برای دشمن ارسال نمیکند. ممکن است عدهای بگویند، مسئله اول امروز کشور، اقتصاد است(که درست هم میگویند) این عده باید توجه داشته باشند، اولا، پیشنیاز اولیه و اساسی اقتصاد، «امنیت» است و نباید تردید داشت به محض آغاز مذاکره مجدد بر سر تواناییهای موشکیمان، مسئله اول کشور دیگر اقتصاد نخواهد بود، بلکه حفظ جان و مال و ناموسمان خواهد بود. ثانیا، ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور، ربطی به تحریمها ندارد. ضمن اینکه، دنیا آن سه چهار کشور غربی که امروز درگیر بدترین بحرانهای تاریخی خود هستند، نیست. آنچه در ماجرای ونزوئلا و کشتیهای ایرانی اتفاق افتاد، سه واحد درس دیپلماسی با طعم اقتصاد بود که، هم آمریکا را تحقیر کرد، هم کشورهای دیگری مثل مکزیک را وارد میدان کرد و هم اقتدار جمهوری اسلامی ایران را به رخ جهانیان کشید و هم برای کشور آورده اقتصادی داشت.
۴- شهریور ماه سال ۹۴ «جرج فریدمن»، رئیسموسسه اطلاعاتی ـ امنیتی «استراتفور» طی مقالهای، دلایل عدم حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران را برشمرد. چکیده تمام آن مقاله و آن دلایل یک چیز بود: اسرائیل جرأت حمله به ایران را ندارد چون با تبعات این حمله به خوبی آگاه است. طبق نظر این کهنهکار مسائل جاسوسی و امنیتی، رژیم صهیونیستی با «مانع» بزرگی به نام «پاسخ ایران»، مواجه بود. آقایانِ «برویم بر سر موشک هایمان هم مذاکره کنیم» توجه داشته باشند، هدف اول و آخر آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس از فشارها به کشورمان و کشاندن ایران به مذاکرات به اصطلاح «تکمیلی»، برداشتن همین مانع است!
۵- در تمام سالهایی که آقای روحانی رئیسجمهور کشور بودند، «لغو قطعنامههای ضدایرانی» و «جلوگیری از تصویب قطعنامه جدید» یکی از مهمترین توجیهاتی بود که برای ادامه سیاست بهاصطلاح «تنش زدا» به کار میبردند. اینکه نزدیک به ۷ سال روی «جلوگیری از صدور قطعنامه» تمرکز کنی و در سال آخر ریاستجمهوریات، با یک قطعنامه بدرقهات کنند، حقیقتا غمانگیز و صدالبته عبرتآموز است. رهبر معظم انقلاب به کرات و به اشکال گوناگون خطاب به همین دولت اعلام کرده بودند، به اروپاییها هم اعتماد نکنید. روز جمعه این هفته، «همه»، نتیجه چنین اعتمادی را به عینه دیدند. اگرچه شاید «خوش بین» به نظر برسیم اما، هنوز امیدواریم دولت و رسانههایش بهجای این سکوت از سرِ شرم، با یک پاسخ محکم به این خیانت تروئیکای اروپا- مثل خروج از انپیتی- به حریف نشان دهد، دوران امتیازهای یک طرفه و اعتمادهای کودکانه و بهطور خلاصه، روشی که در این
۷ سال پیمودیم، تمام شده است. تا دیرتر نشده، با یک عذرخواهی ساده از مردم، ریل را تغییر دهید!
۱- سال ۲۰۱۸ وقتی «کیم جونگ اون» و «دونالد ترامپ»، رهبران کره شمالی و آمریکا اولین دیدار رسمی خود با یکدیگر را در هتل «کپلای» جزیره «سنتوزای» سنگاپور برگزار کردند، برخی از جمله اصلاحطلبان در ایران «دیدار تاریخی» را برای توصیف آن برگزیدند. اگرچه این نخستین مذاکرات دو کشور نبود و پیش از آنها نیز، بارها رهبران دو کشور دیدارهایی با یکدیگر داشتند اما، نوع واکنش این جریان سیاسی جالب توجه بود. آنها به شدت به استقبال این دیدار رفتند، شاید به این دلیل که خود، کمی قبلتر، مشغول مذاکره با آمریکا بودند و از این مذاکرات، جز خسارت و کمی وعده، نصیبشان نشده بود و مطالبات بهحق مردم نیز، روی دوششان سنگینی میکرد. از همین رو چرخش کشوری در مختصات کره شمالی – که چیزی حدود ۷۰ سال با آمریکا در تقابل بود-به سمت مذاکره، برای این طیف «جذاب» مینمود. با برجسته کردن این دیدارهای تکراری القاء میکردند که، «وقتی کره شمالی با این همه سابقه در مقاومت، تسلیم مذاکره میشود، پس ما هم اشتباه نکردیم و راه درست همین است که ما رفتیم!»؛ غافل از اینکه، کره شمالی بنابه دلایل متعدد، وارد این گود شده بود که قطعا امتیاز نقد دادن در برابر وعدههای نسیه، جزو این دلایل نبود.
پیش از این در همین ستون درباره انگیزههای پیونگ یانگ برای مذاکره با آمریکا نوشته و پیشبینی هم کردیم که، این مذاکرات در حد همان مذاکره باقی مانده و به نتیجه نخواهد رسید. یکی از آن دلایل همین «تجربه برجام» بود. آنها وقتی وارد مذاکره با آمریکا شدند که، تجربه دولت ایران را پیش روی خود داشتند و صدافسوس ما شدیم، عبرت کرهایها! پیونگ یانگ چند ماه پس از اینکه، از مذاکره با آمریکا ناامید و آن را «تمام شده» اعلام کرد، ۲۷ خرداد ماه سال جاری، ساختمان دفتر ارتباطات و هماهنگی دو کره را نیز منفجر کرد تا به دیگر متحد آمریکا یعنی سئول اعلام کند، از مذاکراتی که آبی برای کشورش گرم نشود، خارج شده است.
۲- روز جمعه کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان، که برخی درگیر بحرانهای سنگین داخلیاند، موفق شدند در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قطعنامهای را علیه کشورمان به تصویب برسانند. نشستهای ذیلِ سازمان ملل تا پیش از این نشست، به دلیل شیوع کرونا، به شکل از راه دور و ویدئو کنفرانس برگزار میشد اما این نشست استثنائاً، با حضور اعضاء برگزار شد که در جای خود، قابل تامل است. انگار وقتی پای فشار به جمهوری اسلامی ایران به میان کشیده میشود، پروتکلها تغییر میکنند! این سه کشور، همان کشورهای اروپایی هستند که رئیسجمهور محترم کشورمان آنها را «اعضای غیرمزاحم» برجام خوانده بود، اما آنها خیلی راحت به «عضو مزاحم» برجام یعنی آمریکا ملحق شدند! این سه کشور همانهایی هستند که دولت و مدعیان اصلاحات میگفتند، بهخاطر ایران با آمریکا زاویه گرفتهاند و «در پیروزی ما همین بس که، بین آمریکا و اروپا شکاف انداختیم»(!) زمان این خیانت هم بسیار مهم است. ۲۷ مهرماه یعنی نزدیک به ۴ ماه دیگر زمان پایان تحریم تسلیحاتی شورای امنیت علیه کشورمان است. به نظر میرسد این قطعنامه غیرالزامآور، ریلگذاری برای تمدید تسلیحاتی ایران از سوی اعضای مزاحم و غیرمزاحم برجام است و از شکاف بین آمریکا و اروپا هم خبری نیست!
۳- امروز باید برای دیرباورترین افراد هم مسجل شده باشد، مشکل آن چند کشور زورگوی غربی با ایران، «هستهای» نیست. آنها تحمل دیدن یک کشور مستقل و قدرتمند در منطقه (و حتی دنیا) را ندارند و در خوشبینانهترین حالت، به دنبال تبدیل کشورمان به یکی از این گاوهای شیرده منطقهاند. اما با همه این توصیفات چه باید کرد؟ به قول طیفی از این مدعیان اصلاحات که هر اتفاقی در دنیا میافتد میگویند «چارهای نیست، برویم و مذاکره کنیم»، آیا باید رفت و در چارچوبی که آنها تعیین میکنند مذاکره و سایر مولفههای قدرت را دو دستی تقدیمشان کرد؟ یا نه مثلا باید، به انتظار پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ و پیروزی دموکراتها نشست؟
پاسخ را از همین سؤال آخر شروع کنیم. اگر عدهای در داخل کشور منتظر رفتن ترامپ هستند تا دموکراتها بیایند و تحریمهای او را بردارند و برای جوانان کشورمان، شغل ایجاد کنند! به اظهارات اخیر مشاور ارشد جو بایدن، نامزد اصلی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ نگاهی بیندازند: «در صورت ورود بایدن به کاخ سفید تمامی تحریمها علیه ایران، از جمله تحریمهای اعمالشده توسط دونالد ترامپ حفظ خواهند شد... جو بایدن تعهدش به امنیت اسرائیل را در عمل نشان داده است».
امام راحل میفرمود، «همانگونه که بارها گفتهام رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است و بین این دو آشتی نیست». این یعنی، تا وقتی رابطه بین ایران و آمریکا، چنین رابطهای است، نتیجه مذاکره با این کشور، چیزی خواهد شد که در دولت آقای روحانی شاهد آن بودیم. «اما چه باید کرد؟» را قبلا بارها گفتهایم و اینجا با توجه به اینکه این روزها، سالگرد سرنگونی پهپاد فوقمدرن و متجاوز آمریکا توسط سپاه هم هست، برای چندمین بار تکرار میکنیم.
طی ۷ سال گذشته، در دو نقطه با دو فرمول با دشمن مواجه شدهایم. یکی مدل برجام با اهداف اقتصادی، و دیگری مدلی شبیه به.... آنچه ۳۰ خرداد ماه سال گذشته، با پهپاد فوقمدرن آمریکا کردیم با هدف تسلط بر شرایط منطقه برای تامین امنیت کشور. در کدامیک موفق بودهایم؟ امروز اوضاع اقتصادی ما بهتر است یا وضعیت منطقهای و امنیت ما؟ پاسخ خیلی روشن است. در شرایط امروزِ کشور و در اوج فشارها و لفاظیهای دشمن تکرار فرمول برجام جز ارسال پیام ضعف و اینکه «فشارها موثر واقع شده، به آن ادامه دهید» پیام دیگری برای دشمن ارسال نمیکند. ممکن است عدهای بگویند، مسئله اول امروز کشور، اقتصاد است(که درست هم میگویند) این عده باید توجه داشته باشند، اولا، پیشنیاز اولیه و اساسی اقتصاد، «امنیت» است و نباید تردید داشت به محض آغاز مذاکره مجدد بر سر تواناییهای موشکیمان، مسئله اول کشور دیگر اقتصاد نخواهد بود، بلکه حفظ جان و مال و ناموسمان خواهد بود. ثانیا، ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور، ربطی به تحریمها ندارد. ضمن اینکه، دنیا آن سه چهار کشور غربی که امروز درگیر بدترین بحرانهای تاریخی خود هستند، نیست. آنچه در ماجرای ونزوئلا و کشتیهای ایرانی اتفاق افتاد، سه واحد درس دیپلماسی با طعم اقتصاد بود که، هم آمریکا را تحقیر کرد، هم کشورهای دیگری مثل مکزیک را وارد میدان کرد و هم اقتدار جمهوری اسلامی ایران را به رخ جهانیان کشید و هم برای کشور آورده اقتصادی داشت.
۴- شهریور ماه سال ۹۴ «جرج فریدمن»، رئیسموسسه اطلاعاتی ـ امنیتی «استراتفور» طی مقالهای، دلایل عدم حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران را برشمرد. چکیده تمام آن مقاله و آن دلایل یک چیز بود: اسرائیل جرأت حمله به ایران را ندارد چون با تبعات این حمله به خوبی آگاه است. طبق نظر این کهنهکار مسائل جاسوسی و امنیتی، رژیم صهیونیستی با «مانع» بزرگی به نام «پاسخ ایران»، مواجه بود. آقایانِ «برویم بر سر موشک هایمان هم مذاکره کنیم» توجه داشته باشند، هدف اول و آخر آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس از فشارها به کشورمان و کشاندن ایران به مذاکرات به اصطلاح «تکمیلی»، برداشتن همین مانع است!
۵- در تمام سالهایی که آقای روحانی رئیسجمهور کشور بودند، «لغو قطعنامههای ضدایرانی» و «جلوگیری از تصویب قطعنامه جدید» یکی از مهمترین توجیهاتی بود که برای ادامه سیاست بهاصطلاح «تنش زدا» به کار میبردند. اینکه نزدیک به ۷ سال روی «جلوگیری از صدور قطعنامه» تمرکز کنی و در سال آخر ریاستجمهوریات، با یک قطعنامه بدرقهات کنند، حقیقتا غمانگیز و صدالبته عبرتآموز است. رهبر معظم انقلاب به کرات و به اشکال گوناگون خطاب به همین دولت اعلام کرده بودند، به اروپاییها هم اعتماد نکنید. روز جمعه این هفته، «همه»، نتیجه چنین اعتمادی را به عینه دیدند. اگرچه شاید «خوش بین» به نظر برسیم اما، هنوز امیدواریم دولت و رسانههایش بهجای این سکوت از سرِ شرم، با یک پاسخ محکم به این خیانت تروئیکای اروپا- مثل خروج از انپیتی- به حریف نشان دهد، دوران امتیازهای یک طرفه و اعتمادهای کودکانه و بهطور خلاصه، روشی که در این
۷ سال پیمودیم، تمام شده است. تا دیرتر نشده، با یک عذرخواهی ساده از مردم، ریل را تغییر دهید!