این رزمنده سابق میگفت ایرانیهای زیادی در دوره حمله روسها به افغانستان به شهادت رسیدهاند که اسم و رسمی از آنها نیست و خیلی از آنها پیکرهایشان در همان افغانستان به خاک سپرده شده است.
شهدای ایران: «برادر سرباز، من افغانی هستم، بهمدت دوسال است که از دست جیرهخواران شوروی با پدر و سایر افراد خانواده به ایران آمدهایم و در کرمان ساکن شدیم و من حاضرم در کنار شما با لشکر کفر صدام بجنگم. من این سال نو را به برادر جانبازم تبریک میگویم و برایش آرزوی پیروزی مینمایم. برادر شما بشیر احمد افغانستانی مقیم خاک پاک ایران در استان کرمان.
دبستان اربابزاده کلاس اول. چون پول نداشتم برایت کارت تبریک بخرم نقاشی کردم و فکر نکنی که کسی برایم کشیده. به خدا خودم کشیدم» این را کودک هفت ساله افغانستانی در ایران درگیر جنگ نوشته است و بعد از سیوچندسال خبر می رسد که پیکر شهید نسیم افغانی بعد از سالها تفحص شده و در انتظار خانواده است و فراخوان دادهاند تا خانواده این شهید به سراغ فرزندشان بیایند. ظریفی نوشته بود «این شهید تا حالا مزار نداشت و الان زائر ندارد».
۱-سال۱۳۹۲ سفری یک هفتهای به افغانستان داشتم؛ سفری که هنوز برای تکرار آن تلاش میکنم. در آن سفر یک دیدار با رایزن فرهنگی وقت ایران در کابل داشتیم، یک شب که مهمانش بودیم حرفهایش گل انداخت و شروع کرد از خاطراتش گفتن. لابهلای خاطرات عجیب و غریباش از افغانستان این نکتهاش سالها پس ذهنم مانده است که میگفت: «من تمام افغانستان را پیاده رفتهام» مخاطب این مطلب شاید تصور کند که گوینده اغراق کرده است اما اگر پای حرفهایش نشسته باشی که چگونه از رویارویی با کمونیستها و سربازان روس میگفت شاید دیگر فکر نکنیم اغراق کرده باشد.
این رزمنده سابق میگفت ایرانیهای زیادی در دوره حمله روسها به افغانستان به شهادت رسیدهاند که اسم و رسمی از آنها نیست و خیلی از آنها پیکرهایشان در همان افغانستان به خاک سپرده شده است. او در آن سالها تلاش میکرد کتابی برای این مجاهدان گمنام فراهم کند که نمیدانم به سرانجام رسید یا نه اما نشان میداد که ایرانیها برای کشور همسایهشان چقدر جانفشانی کردهاند.
۲- سالها قبل در نمایشگاه کتاب در بخش جانبی آن یک غرفه توجه همگان را به خود جلب کرد. غرفهای که متصدی آن شاعر نام آشنای افغانستانی محمدسرور رجایی بود و اسم غرفه هم درباره شهدای افغانستانی دفاع مقدس ایران بود. بسیاری از حاضران از اسم این غرفه تعجب میکردند و سرور رجایی مجبور میشد برایشان ماجرا را از اول توضیح دهد. بیتردید خود ما هم از اینکه این تعداد رزمنده و جانباز شهید افغانستانی در دفاع مقدس داشتیم تعجب میکردیم و البته خوشحال هم بودیم که این همزبانان ما در دوران سختی کمک حال ما بودند چراکه تقریباً بعد از پیروزی انقلاب ایران ما پذیرای تعداد زیادی از هموطنان جنگزده شرقی خود بودیم. هر چند وضعیت برخی جانبازان افغانستانی در ایران خوب نیست و رسیدگی بعضاً درستی به آنها نمیشود اما این دلیل نمیشود که این مجاهدتها را نبینیم.
۳- چند هفتهای است که یکی از نمایندگان مجلس افغانستان به بهانه غرق شدن تعدادی از هموطنانش در مرز خودشان و نیز جانباختن چند هموطنش در یزد که قاچاقی به ایران آمده بودند کاملاً در حال سمپاشی علیه ایران است و در شبکههای مجازی دائم اظهارات ناپخته میکند و رسانه روباه پیر هم برایش دم تکان میدهد و تریبون در اختیارش میگذارد. هر چند این هیاهوها بیشتر جوی رسانهای است اما تاثیرش ممکن است روی عدهای مهم
جلوه کند با این حال برخی اتفاقات رخ میدهد که ما حیران میشویم مثل همین خبری که چند روزی است منتشر شده است. چند روز قبل سردار باقرزاده، فرمانده گروه تفحص شهدا اعلام کرد شهیدی از کشور افغانستان تفحص شده که از خانوادهاش خبری نیست. روز گذشته اسم و عکس این شهید هم منتشر شد. این مجاهد بدون مرز شهید نسیم افغانی در دوران دفاع مقدس جمعی گردان سیفالله تیپ امام جواد ؟ع؟ لشکر پنج نصر بود و امروز اطلاعیهها میگوید خانوادهاش فعلاً در دسترس نیستند. آقای نسیم افغانی در گروهان خودشان در زمان جنگ، آرپیجی زن بوده است.
۴-در بند۲ خواندید که محمدسرور رجایی در غرفهای شهدای افغانستانی دفاع مقدس را معرفی میکرد.او سرانجام در سال۱۳۹۶کتابی مفصل شامل خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس را با عنوان
«از دشت لیلی تا جزیره مجنون» منتشر کرد. در مقدمه مفصل کتاب هم گفته است ایران و افغانستان «خون شریک» هستند و برای هم جان میدهند. او مفصل نوشته است که از دوران کودکی متوجه شده که هموطنانش در دفاع مقدس ایران حضور داشتند و وقتی پایش به ایران میرسد یکی از کارهای ویژهاش این میشود که رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس را پیدا و با آنها مصاحبه کند. این مصاحبه که آن روزها در مجله راه منتشر میشد بعد از ۱۴سال تبدیل به کتاب شد تا سندی ماندگار از این حضور به یادگار مکتوب شود.
او میگوید اگرچه آمار رسمی ایران ۳۱۴شهید افغانستانی را معتبر میداند اما «پژوهشهای میدانیام حکایت از بیش از سه هزار شهید دارد» و این رقمی بزرگ است برای اقلیتی که در ایران مهمان است و بعضاً آزار و اذیت هم دیده با این حال خیلیهایشان گفتهاند «مدارک حضور در جبهه را با دستهای خودمان از بین بردیم تا برگ ریایی برای فرداهای ما نباشد». علاوه بر حضورهای انفرادی مجاهدان افغانستان در دفاع مقدس برخی از این مجاهدان کاملاً سازمانی در دفاع مقدس حضور داشتهاند که در تیپ ابوذر با ظرفیت ششصد رزمنده در دفاع مقدس حضور پیدا کردهاند. تیپ ابوذر، تیپ مستقل مجاهدان افغانستانی دفاع مقدس بود که در همان سالهای ابتدایی جنگ به پیشنهاد سردار محمدرضا حکیمجوادی تشکیل میشود.
غلامعلی حسنی؛ از فرماندهان افغانستانی این تیپ میگوید: «دلیل تشکیل تیپ ابوذر در دوران دفاع مقدس، مبارزه با دشمن مشترک دو کشور مسلمان ایران و افغانستان بود. رزمندگان این تیپ، خود را فرزندان امام خمینی میدانستند. به لحاظ اعتقادی نیز نیروها شهادتطلب بودند، بهگونهای که وقتی میخواستیم نیروها را به عقب برگردانیم، با ما دعوا میکردند که ما آمدهایم اینجا شهید بشویم نه اینکه برگردیم.»