ما خون دلها خورده ایم، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود! من آنروز یک عشق داشتم؛ پیروزی یا شهادت، بعضیها امروز هر ساعت، عاشق و معشوق آدمهای غریبه میشوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند. من آنروز از گلولای و خاک سنگرها بر لباسهای سادهام لذت میبردم و بعضیها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی. من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ، چفیه بر سر میانداختم تا نسوزم، بعضیها امروز رو سری از سر انداختهاند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند. من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم: خدا قوت، نه خسته برادر! بعضیها امروز برای طرح دوستی، فقط با عجله از همه میپرسند: ASL؟
من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم، بعضیها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند: من های کلاسم، نگاهم کنید!
من آنروز در وصیت نامهام می نوشتم: خواهرم حجاب تو برعلیه دشمن از خون من موثرتر است، بعضیها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند: همیشه به روز هستم، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربیهاست!چادر را تجربه نکردهام، قدیمی شده است!
من آنروز در بی سیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ (آتش) بفرستند، بعضیها امروز به هر ناشناسی می گویند: برایم شارژ بفرست!
من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم، از آن لذت می بردم، بعضیها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی!
من آنروز خشاب و اسلحهام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضیها امروز سگهای نجس تزئینی گرانقیمت را!
من آنروز در جبهه، اوقات فراغتم را در چاله هایی، قرآن و دعا می خواندم، استغفار می کردم و لذت می بردم، بعضیها امروز در چت رو مها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت، پرسه می زنند و روم عوض می کنند!
من آنروز در خط، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم، بعضیها امروز لباسهای رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد، از خودشان راضی نمی شوند!
من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضیها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کردهاند که رهگذران را هم آلوده کنند! نه! این قرارمان نبود! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را برگزینی! رفتیم تا دشمن، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولو الا مر، تو هم مراعات کن! بر گرد و اندکی بیندیش؛ ما خون دلها خورده ایم!
ابوالفضل درخشنده