ابوالفضل توکلی بینا ۶۰ سال است که با مقام معظم رهبری آشنایی و رفاقت دارد و معتقد است رهبر انقلاب مانند دوران مبارزه علیه رژیم گذشته، مستحکم است و هیچ تغییری نکردهاند.
شهدای ایران: رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ بسیاری از گروههای مخالف جمهوری اسلامی را امیدوار کرد تا شعلههای انقلاب اسلامی ایران فروکش کند، اما زعامت مقام معظم رهبری این شعله را عالمگیرتر کرد. به مناسبت انتخاب ایشان به عنوان دومین رهبر انقلاب اسلامی با ابوالفضل توکلی بینا عضو هیات موتلفه و مبارز علیه رژیم شاهنشاهی که از سال ۱۳۳۹ با رهبر انقلاب سابقه آشنایی و دوستی دارد به گفتوگو بنشینیم. او رهبر انقلاب را مستحکم مانند دوران مبارزه میداند و معتقد است هیچ تغییری نکرده است.
امام مسیر تاریخ را عوض کرد. امام اجازه وجوهاتی را به من داد که به هیچ کسی نداد. مدرسه رفاه که مساحت آن سه هزاز متر است با پولی که امام در اختیار من قرار داد، خریدم. بیشتر کشورهای دنیا را رفتم و ارادات مردم به امام را از نزدیک دیدم؛ بهطوری که این ارادت را در کشورهای کمونیستی هم مشاهده میکردید. مردم، عکس امام را به دیوار میزدند و ایشان را ناجی محرومین میدانستند. چند روز قبل از اینکه حال امام نامساعد شود، آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی خدمت امام میرسند و میگویند: «در انتخاب رهبری انقلاب مشکل داریم. چه کسی رهبری را برعهده بگیرد؟» امام میفرماید: مشکلی وجود ندارد. هر چه حضرات بر سخن خود اصرار دارند، امام تاکید دارد که مشکلی وجود ندارد.
شما با حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری محشور بودید. درباره انتخاب مقام معظم رهبری به عنوان رهبر انقلاب چه خاطرهای دارید؟
آقای هاشمی خیلی به امام نزدیک بود؛ بهگونهای که هر وقت از تهران خارج میشد، امام، برّه نذر میکرد تا او سالم برگردد. هاشمی بعدازظهر خدمت امام میرسد و بیرودربایستی میخواهد درباره رهبری در آینده با امام صحبت کند و امام در آن جلسه میفرمایند: «تا آقا سیدعلی هست، مشکلی ندارید».
نخستین بحث برای انتخاب رهبر در مجلس خبرگان، انتخاب رهبر انقلاب بعد از امام به صورت شورایی بود که به نظرم در صورت شورای رهبری کشور با مشکل برمیخورد. بعد از آنکه رهبری شورایی منتفی میشود، حاج احمد آقا خمینی و آیتالله هاشمی خاطره خودشان را از امام درباره رهبری حضرت آیتالله خامنهای مطرح میکنند. آقا با رهبری خود مخالفت میکنند و حتی آقای خامنهای به آیتالله آذری قمی میفرماید: «من اگر رهبر شوم، شما مخالفت نخواهید کرد؟» که آذری قمی میگوید: «نه».
آیتالله خرم آبادی از دوستان قدیمی من و فقیه بزرگی بود. برایم نقل میکرد وقتی اسم آقای خامنهای برای رهبری مطرح شد، مثل اینکه نوری بالای سر همه اعضای مجلس خبرگان آمد. بعد از بیست ثانیه اعضا به رهبری آیتالله خامنهای رای مثبت دادند و ایشان به عنوان رهبر انقلاب تعیین شدند.
شما از سالهای پیش با مقام معظم رهبری ارتباط داشتید. درباره شاخصترین ویژگیهای ایشان بگویید؟
من از سال ۳۹ با ایشان ارتباط داشتم. از آن سالی که من ایشان را میشناسم تا الان هیچگونه تغییری نکرده است. آقای خامنهای خیلی آدم مستحکم و راستقامتی است. گاهی اوقات انسان میبیند فردی از وقتی کوچکترین مسئولیتی را میپذیرد، جواب سلام آدم را نمیدهد.
یک شب وزیر صنایع وقت (محمد شریعتمداری) با تلویزیون مصاحبه کرد و گفت: «۱۰ درصد واردات از منابع رسمی وارد میشود» با شنیدن این گفتوگو خیلی ناراحت شدم و با خودم فکر کردم ۹۰ درصد اجناسی که وارد کشور میشود، قاچاق است.
در روز یکشنبه نماز جماعت در حسینیه بیت به امامت مقام معظم رهبری برگزار میشد و من در آن شرکت کردم. رهبر انقلاب بعد از نماز گوشهای ایستادند با چند نظامی مشغول صحبت شدند. بعد از صحبت با نظامیها به سمت من آمدند و پیشانی مرا بوسیدند. گفتم: «فرصت دارید»؟ فرمودند: «بله».
در اتاق کناری که خالی بود، نشستیم و دو نفری مشغول صحبت شدیم. گفتم: «آقا چطور ایران قدرت منطقهای است اما نمیتواند جلوی قاچاق را بگیرد؟» فرمودند: «چطور»؟ پاسخ دادم چند شب پیش وزیر صنایع مصاحبه کرد و گفت: «۱۰ درصد واردات از طریق منایع رسمی وارد کشور میشود». این سخن به منزله این است که قاچاق در حال نابود کردن تولید کشور است.
بعد عرض کردم گردنکلفتها برای فرار از مالیات ممیزیها را مشاور مالیاتی خودشان میکنند و آنها با روشهای گوناگون از پرداخت مالیات فرار میکنند و کسی هم بویی نمیبرد. بعد عرض کردم در کشورهای خارجی یک بار از مصرفکننده مالیات ارزش افزوده گرفته میشود، اما متاسفانه در کشور ما چند بار از مردم ارزش افزودهگرفته میشود. با این شرایط بیچاره تولیدکننده چگونه با تولیدکننده جهانی که گرگ شده، رقابت کند.
بعد عرض کردم من سه دوره مشاور اقتصادی رئیس جمهور بودم؛ دو دوره شما تاکید داشتید که من انجام وظیفه کنم. بعد عرض کردم فردی در بازار صد متر مغازه دارد و عرضه کار درست و حسابی را ندارد، اما یک بازاری دیگر با دو متر فضا در یک زیر پلهای به اندازه صد نفر کار میکند. گفتم اگر مالیاتی گرفته میشود، باید از رئیس صنف مشورت شود تا او بتواند بگوید از کی باید مالیات گرفته شود. حضرت آقا فرمودند: «من به وزیر میگویم برو با او صحبت کن» وزیر زنگ زد من رفتم آنجا با وزیر صحبت کردم.
من گاهی شبها برای شنیدن سخنان مقام معظم رهبری به حسینیه میرفتم و میان جمعیت مینشستم. اگر آقا مرا میان جمعیت میدید، آقای وحید نزد من میفرستاند و مرا به آن طرف نرده که مسئولان مینشستند دعوت میکردند.
رهبر انقلاب هیچ تغییری نکرده است و به قول قدیمیها سیمش وصل است. پسرم، عروسم و دو دخترم در آمریکا زندگی میکنند. عروسم میگفت: به یکی از این سناتورهای آمریکا که استاد ادیان هم است، گفتم چقدر آمریکاییها خودخواه هستند. با وجود اینکه آمریکا و اسرائیل بمب اتم دارند، اما با داشتن انرژی هستهای توسط ایران مخالفت میکنند. استاد گفت: من به عنوان استاد ادیان به قم رفتم و همه آخوندها را میشناسم، اما یک آخوند میشناسم که خیلی با بقیه فرق دارد. آن هم رهبرتان است.
آمریکا برای دشمنی با ایران از هیچ اقدامی فروگذار نیست، اما ایران اسلامی با شلیک موشکی همه برنامههای آمریکا را نقش بر آب میکند. فرزندانم میگویند مردم آمریکا وقتی میفهمند ما ایرانی هستیم به ما میگویند ما با ترامپ کاری نداریم. ما ایرانیها و رهبرشان را دوست داریم.
شما امروز قدرت جمهوری اسلامی به رهبری مقام معظم رهبری و زوال آمریکا را میبینید. کشتیهای حامل بنزین را به سمت ونزوئلا فرستادیم اما آمریکا قادر نیست گزندی به کشتیهای ما برساند. اگر آمریکا قدرت داشت، نمیگذاشت یکی از کشتیها سالم به مقصد برسد.
قبل از حرکت کشتی، وزیر دفاع مصاحبه کرد و گفت: اگر کشتی ایرانی از سوی آمریکا گزندی ببیند، با پاسخ سخت ایران مواجه خواهند شد. این پاسخ ما برای آمریکا مایوسکننده است.
شما هم به رهبر انقلاب نزدیک بودید و هم به آقای هاشمی و میدانید که نگاه آقای هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری در برخی موارد متفاوت بود. با وجود اختلاف تا آخر عمر آقای هاشمی ارتباط رهبر انقلاب و هاشمی حفظ شد. نظر شما درباره این اختلافنظرها و ارتباط چیست؟
امام قبل از رحلت، حضرت آقا و آقای هاشمی را نزد خود فرا میخوانند و تاکید میکنند من نگرانم روزی بین شما اختلاف پیدا شود. آقای هاشمی کراراً این خاطره را برای ما نقل میکرد. در مسایل جاری کشور پیش میآمد که نظرش با امام متفاوت باشد، اما نظرش را میگفت، ولی در نهایت نظر امام را اجرا میکرد. ارتباط او با آقای خامنهای هم همینطور بود.
هفتهای یک یا دو روز آقای هاشمی و رهبر انقلاب با هم دیدار داشتند. نظرات خود را با آقای خامنهای بیان میکرد، اما اگر اختلاف نظری وجود داشت، در نهایت نظر آقای خامنهای را ملاک قرار میداد. آقای هاشمی ارتباط موثری با جریانهای سیاسی داخلی داشت و یکی از نعمتهای خدا برای انقلاب بود تا این جناحها را حفظ کند.
در مسئله خبرگان که آیتالله مهدوی کنی رئیس خبرگان شد، روزی من و دکتر غفوریفرد و آقای عسکراولادی و دکتر بادامچیان و مهندس حبیبی و آقای میرسلیم به دفتر آقای هاشمی رفتیم. دو ساعت بدون تعارف با آقای هاشمی گفتوگو کردیم. آقای مهدویکنی هم اهل دنیا نبود. آقای خامنهای دلش میخواست آقای مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان شود. آقای هاشمی گفت: اگر من احساس کنم که آقای مهدوی میخواهد رئیس خبرگان شود، من اصلا نامزد نمیشوم.
آقای مهدویکنی و هاشمی رفسنجانی، هم دیگر را دوست داشتند. آیتالله امامی کاشانی را خدمت آقای مهدوی کنی میفرستند که ببیند آقای مهدوی کنی تمایل دارد رئیس مجلس خبرگان شود یا خیر. وقتی آقای هاشمی تمایل مهدوی کنی را دید، نامزد نشد. شخصیتهای بزرگی را در انقلاب از دست دادیم که باعث حفظ این انقلاب شدند.
در پایان مصاحبه بد نیست گریزی به تاریخ پیش از انقلاب و یکی از گزارههای بحث برانگیز بزنیم. مساله درباره اسلحهای است که با آن حسنعلی منصور ترور شد. گفته میشود آقای هاشمی رفسنجانی آن را تهیه کرده بود. این را شما تایید میکنید؟
خداوند آن کسی را که این قضیه را رسانهای کرد، هدایت کند. قرار نبود این مساله رسانهای شود، اما یکی از شخصیتها بعد از درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی در این باره صحبت کرد. ماجرا از این قرار بود که فردای تبعید امام یعنی در ۱۴ آبان سال ۴۳، منزل آقای میرمحمد صادقی جلسهای ۱۸ ساعته داشتیم که از ۶ صبح تا ۱۲ شب طول کشید. امام که تبعید شدند و خیلیها هم که در زندان به سر میبرند. در جمعبندی جلسه ۱۸ ساعته ما به ترور سه نفر رسیدیم؛ شاه، نصیری و حسنعلی منصور. در این بین منصور به عنوان عامل کاپیتولاسیون و اهانت به امام در اولویت قرار داشت.
شورای مرکزی مؤتلفه، همگی در جلسه بودند و شهید مطهری هم گفته بودند تا سه نفر از سران این حکومت از بین نروند، کاری پیش نمیرود. ما به این جمعبندی رسیدیم که چند نفر مفسد فیالارض هستند. یکی، نصیری ساواک، یکی محمدرضا شاه و دیگری حسنعلی منصور که لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرده بود.
شورای مرکزی مؤتلفه همگی در جلسه بودند و مرحوم مطهری هم گفته بودند تا سه نفر از سران این حکومت از بین نرود، کاری پیش نمیرود. ما به این جمعبندی رسیدیم که چند نفر مفسد فیالارض هستند. یکی، نصیری ساواک، یکی محمدرضا شاه و دیگری حسنعلی منصور که لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرده بود.
امام آن زمان به ترکیه تبعید شده بودند. آقا سیدتقی خاموشی خدمت آقای میلانی رفته و از ایشان مجوز شرعی گرفتند. اکثر ما درس حوزه خوانده بودیم، ولی با وجود این مجوز گرفتیم که بعدها نگویند چند تا بچه بدون مشورت و مجوز اقدام به ترور کردهاند.
اسلحه را من از آقای هاشمی گرفتم و به شهید عراقی دادم. شهید عراقی هم آن را به آقای امانی داد، اما به دلیل اینکه امام فرموده بود اسلحه را بخرید یا بسازید، مرحوم امانی اسلحه را تحویل نگرفت. این اسلحه برگردانده شد. مجددا آقای تولیت اسلحه را فروخت و من و مهدی عراقی رفتیم از صفاییه از ایشان گرفتیم. قرار نبود این ماجرا گفته شود چون متهم به تروریست میشدیم.
بعد از ترور منصور، ساواک شهید حاج مهدی عراقی را دستگیر کرد و برای اعتراف ناخنهایش را کشیدند تا آن شهید اعتراف کند اسلحه را از کجا آورده است و چون شهید نواب صفوی زنده نبود، گفت از نواب صفوی گرفتم.
در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید؟
خدا به شما توفیقات روزافزون بدهد؛ حقیقت را نشر میدهید و مردم از طریق شما بینش پیدا میکنند. از اول انقلاب نویسندگان و خبرنگاران خوبی داشتیم که در انتشار اطلاعات درست نقش داشتند که به مردم امید میداد. امروزه جوانهای خوبی داریم که در مراسم اعتکاف شرکت میکنند این جوانان وقایع انقلاب را به چشم خود ندیدهاند اما در صحنه هستند واقعا عنایت خداست. قرآن میفرماید: «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَیٰ». که به این معنی است که توفیق خداوند است.
ما باید خوشحال باشیم که در زمان جمهوری اسلامی زندگی میکنیم. بعد از سالها پرچم حکومت اسلامی را به دست گرفتیم و پرچم را به آقا امام زمان تحویل میدهیم و امیدواریم در زمان ظهور حضور داشته باشیم ان شاالله.
امام مسیر تاریخ را عوض کرد. امام اجازه وجوهاتی را به من داد که به هیچ کسی نداد. مدرسه رفاه که مساحت آن سه هزاز متر است با پولی که امام در اختیار من قرار داد، خریدم. بیشتر کشورهای دنیا را رفتم و ارادات مردم به امام را از نزدیک دیدم؛ بهطوری که این ارادت را در کشورهای کمونیستی هم مشاهده میکردید. مردم، عکس امام را به دیوار میزدند و ایشان را ناجی محرومین میدانستند. چند روز قبل از اینکه حال امام نامساعد شود، آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی خدمت امام میرسند و میگویند: «در انتخاب رهبری انقلاب مشکل داریم. چه کسی رهبری را برعهده بگیرد؟» امام میفرماید: مشکلی وجود ندارد. هر چه حضرات بر سخن خود اصرار دارند، امام تاکید دارد که مشکلی وجود ندارد.
شما با حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری محشور بودید. درباره انتخاب مقام معظم رهبری به عنوان رهبر انقلاب چه خاطرهای دارید؟
آقای هاشمی خیلی به امام نزدیک بود؛ بهگونهای که هر وقت از تهران خارج میشد، امام، برّه نذر میکرد تا او سالم برگردد. هاشمی بعدازظهر خدمت امام میرسد و بیرودربایستی میخواهد درباره رهبری در آینده با امام صحبت کند و امام در آن جلسه میفرمایند: «تا آقا سیدعلی هست، مشکلی ندارید».
نخستین بحث برای انتخاب رهبر در مجلس خبرگان، انتخاب رهبر انقلاب بعد از امام به صورت شورایی بود که به نظرم در صورت شورای رهبری کشور با مشکل برمیخورد. بعد از آنکه رهبری شورایی منتفی میشود، حاج احمد آقا خمینی و آیتالله هاشمی خاطره خودشان را از امام درباره رهبری حضرت آیتالله خامنهای مطرح میکنند. آقا با رهبری خود مخالفت میکنند و حتی آقای خامنهای به آیتالله آذری قمی میفرماید: «من اگر رهبر شوم، شما مخالفت نخواهید کرد؟» که آذری قمی میگوید: «نه».
آیتالله خرم آبادی از دوستان قدیمی من و فقیه بزرگی بود. برایم نقل میکرد وقتی اسم آقای خامنهای برای رهبری مطرح شد، مثل اینکه نوری بالای سر همه اعضای مجلس خبرگان آمد. بعد از بیست ثانیه اعضا به رهبری آیتالله خامنهای رای مثبت دادند و ایشان به عنوان رهبر انقلاب تعیین شدند.
شما از سالهای پیش با مقام معظم رهبری ارتباط داشتید. درباره شاخصترین ویژگیهای ایشان بگویید؟
من از سال ۳۹ با ایشان ارتباط داشتم. از آن سالی که من ایشان را میشناسم تا الان هیچگونه تغییری نکرده است. آقای خامنهای خیلی آدم مستحکم و راستقامتی است. گاهی اوقات انسان میبیند فردی از وقتی کوچکترین مسئولیتی را میپذیرد، جواب سلام آدم را نمیدهد.
یک شب وزیر صنایع وقت (محمد شریعتمداری) با تلویزیون مصاحبه کرد و گفت: «۱۰ درصد واردات از منابع رسمی وارد میشود» با شنیدن این گفتوگو خیلی ناراحت شدم و با خودم فکر کردم ۹۰ درصد اجناسی که وارد کشور میشود، قاچاق است.
در روز یکشنبه نماز جماعت در حسینیه بیت به امامت مقام معظم رهبری برگزار میشد و من در آن شرکت کردم. رهبر انقلاب بعد از نماز گوشهای ایستادند با چند نظامی مشغول صحبت شدند. بعد از صحبت با نظامیها به سمت من آمدند و پیشانی مرا بوسیدند. گفتم: «فرصت دارید»؟ فرمودند: «بله».
در اتاق کناری که خالی بود، نشستیم و دو نفری مشغول صحبت شدیم. گفتم: «آقا چطور ایران قدرت منطقهای است اما نمیتواند جلوی قاچاق را بگیرد؟» فرمودند: «چطور»؟ پاسخ دادم چند شب پیش وزیر صنایع مصاحبه کرد و گفت: «۱۰ درصد واردات از طریق منایع رسمی وارد کشور میشود». این سخن به منزله این است که قاچاق در حال نابود کردن تولید کشور است.
بعد عرض کردم گردنکلفتها برای فرار از مالیات ممیزیها را مشاور مالیاتی خودشان میکنند و آنها با روشهای گوناگون از پرداخت مالیات فرار میکنند و کسی هم بویی نمیبرد. بعد عرض کردم در کشورهای خارجی یک بار از مصرفکننده مالیات ارزش افزوده گرفته میشود، اما متاسفانه در کشور ما چند بار از مردم ارزش افزودهگرفته میشود. با این شرایط بیچاره تولیدکننده چگونه با تولیدکننده جهانی که گرگ شده، رقابت کند.
بعد عرض کردم من سه دوره مشاور اقتصادی رئیس جمهور بودم؛ دو دوره شما تاکید داشتید که من انجام وظیفه کنم. بعد عرض کردم فردی در بازار صد متر مغازه دارد و عرضه کار درست و حسابی را ندارد، اما یک بازاری دیگر با دو متر فضا در یک زیر پلهای به اندازه صد نفر کار میکند. گفتم اگر مالیاتی گرفته میشود، باید از رئیس صنف مشورت شود تا او بتواند بگوید از کی باید مالیات گرفته شود. حضرت آقا فرمودند: «من به وزیر میگویم برو با او صحبت کن» وزیر زنگ زد من رفتم آنجا با وزیر صحبت کردم.
من گاهی شبها برای شنیدن سخنان مقام معظم رهبری به حسینیه میرفتم و میان جمعیت مینشستم. اگر آقا مرا میان جمعیت میدید، آقای وحید نزد من میفرستاند و مرا به آن طرف نرده که مسئولان مینشستند دعوت میکردند.
رهبر انقلاب هیچ تغییری نکرده است و به قول قدیمیها سیمش وصل است. پسرم، عروسم و دو دخترم در آمریکا زندگی میکنند. عروسم میگفت: به یکی از این سناتورهای آمریکا که استاد ادیان هم است، گفتم چقدر آمریکاییها خودخواه هستند. با وجود اینکه آمریکا و اسرائیل بمب اتم دارند، اما با داشتن انرژی هستهای توسط ایران مخالفت میکنند. استاد گفت: من به عنوان استاد ادیان به قم رفتم و همه آخوندها را میشناسم، اما یک آخوند میشناسم که خیلی با بقیه فرق دارد. آن هم رهبرتان است.
آمریکا برای دشمنی با ایران از هیچ اقدامی فروگذار نیست، اما ایران اسلامی با شلیک موشکی همه برنامههای آمریکا را نقش بر آب میکند. فرزندانم میگویند مردم آمریکا وقتی میفهمند ما ایرانی هستیم به ما میگویند ما با ترامپ کاری نداریم. ما ایرانیها و رهبرشان را دوست داریم.
شما امروز قدرت جمهوری اسلامی به رهبری مقام معظم رهبری و زوال آمریکا را میبینید. کشتیهای حامل بنزین را به سمت ونزوئلا فرستادیم اما آمریکا قادر نیست گزندی به کشتیهای ما برساند. اگر آمریکا قدرت داشت، نمیگذاشت یکی از کشتیها سالم به مقصد برسد.
قبل از حرکت کشتی، وزیر دفاع مصاحبه کرد و گفت: اگر کشتی ایرانی از سوی آمریکا گزندی ببیند، با پاسخ سخت ایران مواجه خواهند شد. این پاسخ ما برای آمریکا مایوسکننده است.
شما هم به رهبر انقلاب نزدیک بودید و هم به آقای هاشمی و میدانید که نگاه آقای هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری در برخی موارد متفاوت بود. با وجود اختلاف تا آخر عمر آقای هاشمی ارتباط رهبر انقلاب و هاشمی حفظ شد. نظر شما درباره این اختلافنظرها و ارتباط چیست؟
امام قبل از رحلت، حضرت آقا و آقای هاشمی را نزد خود فرا میخوانند و تاکید میکنند من نگرانم روزی بین شما اختلاف پیدا شود. آقای هاشمی کراراً این خاطره را برای ما نقل میکرد. در مسایل جاری کشور پیش میآمد که نظرش با امام متفاوت باشد، اما نظرش را میگفت، ولی در نهایت نظر امام را اجرا میکرد. ارتباط او با آقای خامنهای هم همینطور بود.
هفتهای یک یا دو روز آقای هاشمی و رهبر انقلاب با هم دیدار داشتند. نظرات خود را با آقای خامنهای بیان میکرد، اما اگر اختلاف نظری وجود داشت، در نهایت نظر آقای خامنهای را ملاک قرار میداد. آقای هاشمی ارتباط موثری با جریانهای سیاسی داخلی داشت و یکی از نعمتهای خدا برای انقلاب بود تا این جناحها را حفظ کند.
در مسئله خبرگان که آیتالله مهدوی کنی رئیس خبرگان شد، روزی من و دکتر غفوریفرد و آقای عسکراولادی و دکتر بادامچیان و مهندس حبیبی و آقای میرسلیم به دفتر آقای هاشمی رفتیم. دو ساعت بدون تعارف با آقای هاشمی گفتوگو کردیم. آقای مهدویکنی هم اهل دنیا نبود. آقای خامنهای دلش میخواست آقای مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان شود. آقای هاشمی گفت: اگر من احساس کنم که آقای مهدوی میخواهد رئیس خبرگان شود، من اصلا نامزد نمیشوم.
آقای مهدویکنی و هاشمی رفسنجانی، هم دیگر را دوست داشتند. آیتالله امامی کاشانی را خدمت آقای مهدوی کنی میفرستند که ببیند آقای مهدوی کنی تمایل دارد رئیس مجلس خبرگان شود یا خیر. وقتی آقای هاشمی تمایل مهدوی کنی را دید، نامزد نشد. شخصیتهای بزرگی را در انقلاب از دست دادیم که باعث حفظ این انقلاب شدند.
در پایان مصاحبه بد نیست گریزی به تاریخ پیش از انقلاب و یکی از گزارههای بحث برانگیز بزنیم. مساله درباره اسلحهای است که با آن حسنعلی منصور ترور شد. گفته میشود آقای هاشمی رفسنجانی آن را تهیه کرده بود. این را شما تایید میکنید؟
خداوند آن کسی را که این قضیه را رسانهای کرد، هدایت کند. قرار نبود این مساله رسانهای شود، اما یکی از شخصیتها بعد از درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی در این باره صحبت کرد. ماجرا از این قرار بود که فردای تبعید امام یعنی در ۱۴ آبان سال ۴۳، منزل آقای میرمحمد صادقی جلسهای ۱۸ ساعته داشتیم که از ۶ صبح تا ۱۲ شب طول کشید. امام که تبعید شدند و خیلیها هم که در زندان به سر میبرند. در جمعبندی جلسه ۱۸ ساعته ما به ترور سه نفر رسیدیم؛ شاه، نصیری و حسنعلی منصور. در این بین منصور به عنوان عامل کاپیتولاسیون و اهانت به امام در اولویت قرار داشت.
شورای مرکزی مؤتلفه، همگی در جلسه بودند و شهید مطهری هم گفته بودند تا سه نفر از سران این حکومت از بین نروند، کاری پیش نمیرود. ما به این جمعبندی رسیدیم که چند نفر مفسد فیالارض هستند. یکی، نصیری ساواک، یکی محمدرضا شاه و دیگری حسنعلی منصور که لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرده بود.
شورای مرکزی مؤتلفه همگی در جلسه بودند و مرحوم مطهری هم گفته بودند تا سه نفر از سران این حکومت از بین نرود، کاری پیش نمیرود. ما به این جمعبندی رسیدیم که چند نفر مفسد فیالارض هستند. یکی، نصیری ساواک، یکی محمدرضا شاه و دیگری حسنعلی منصور که لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرده بود.
امام آن زمان به ترکیه تبعید شده بودند. آقا سیدتقی خاموشی خدمت آقای میلانی رفته و از ایشان مجوز شرعی گرفتند. اکثر ما درس حوزه خوانده بودیم، ولی با وجود این مجوز گرفتیم که بعدها نگویند چند تا بچه بدون مشورت و مجوز اقدام به ترور کردهاند.
اسلحه را من از آقای هاشمی گرفتم و به شهید عراقی دادم. شهید عراقی هم آن را به آقای امانی داد، اما به دلیل اینکه امام فرموده بود اسلحه را بخرید یا بسازید، مرحوم امانی اسلحه را تحویل نگرفت. این اسلحه برگردانده شد. مجددا آقای تولیت اسلحه را فروخت و من و مهدی عراقی رفتیم از صفاییه از ایشان گرفتیم. قرار نبود این ماجرا گفته شود چون متهم به تروریست میشدیم.
بعد از ترور منصور، ساواک شهید حاج مهدی عراقی را دستگیر کرد و برای اعتراف ناخنهایش را کشیدند تا آن شهید اعتراف کند اسلحه را از کجا آورده است و چون شهید نواب صفوی زنده نبود، گفت از نواب صفوی گرفتم.
در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید؟
خدا به شما توفیقات روزافزون بدهد؛ حقیقت را نشر میدهید و مردم از طریق شما بینش پیدا میکنند. از اول انقلاب نویسندگان و خبرنگاران خوبی داشتیم که در انتشار اطلاعات درست نقش داشتند که به مردم امید میداد. امروزه جوانهای خوبی داریم که در مراسم اعتکاف شرکت میکنند این جوانان وقایع انقلاب را به چشم خود ندیدهاند اما در صحنه هستند واقعا عنایت خداست. قرآن میفرماید: «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَیٰ». که به این معنی است که توفیق خداوند است.
ما باید خوشحال باشیم که در زمان جمهوری اسلامی زندگی میکنیم. بعد از سالها پرچم حکومت اسلامی را به دست گرفتیم و پرچم را به آقا امام زمان تحویل میدهیم و امیدواریم در زمان ظهور حضور داشته باشیم ان شاالله.