مصطفی شاهکرمی
بیتوجهی به موضوع تبلیغات تلویزیونی و تأثیر گذاشتن روی تربیت و انگارهسازی آنها در بین مخاطبان و بالاخص کودکان مسئلهای است که با چیره شدن مباحث مالی بر مسائل تربیتی تلویزیون را از مرتبه آموزشی و تربیتی به یک بنگاه اقتصادی تنزل داده است.
شهدای ایران: بر اساس پژوهشهای علمی و تجربی صورت گرفته، مرتبه و تاثیر تبلیغات و برنامههای تلویزیونی در بین مخاطبان و بالاخص کودکان حتی از مؤلفه الگوپذیری آنها نسبت به همسالان خود از جایگاه بالاتر و مؤثرتری برخوردار است.
این شاخصه مهم رسانه و مشخصاً تلویزیون در بین کودکان وقتی در کنار عدم درک صحیح این قشر از جامعه مخاطب تلویزیون در مورد برجستهسازی اغواگونه و تا حدودی غیرواقعی به کار گرفته در تبلیغات تجاری و منفعتگرایانه قرار میگیرد، نتیجهای به جز هضم شدن کودک در یک دنیای لوکس، تجملگرایانه و البته غیرواقعی در پی نخواهد داشت.
گاهی تمام تلاش والدین برای ترویج و تبیین اخلاقیات و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی که در تنافر و تضاد با تفکر و ارزشهای جاری در زندگی جوامع لیبرال است با تبلیغ یک سس یا پودر لباسشویی به باد میرود چراکه در لیبرالیسم اصالت سود و سرمایه مرتبه و ساحت بالایی دارد، به طور مثال چیدمان میزهایی مملو از غذاها و خوردنیهای متنوع و اصطلاحاً لاکچری که در شرایط واقعی میتواند چندین نفر را تأمین کند برای دو یا سه نفر در حالی است که ضدارزش بودن مصرفگرایی و اسراف جزو مؤلفههای غیرقابل انکار اعتقادات ایرانیهاست.
قطعاً این نوع تبلیغات در بین کودکان به دلیل استفاده از ظواهر جذاب همراه با موسیقی تهییج و تشویق کننده به مصرف یک کالای خاص به جهت عدم قوه تشخیص حقیقت از واقعیت و نداشتن درک صحیح از منافع اقتصادی که پشت چنین تبلیغاتی پنهان شده است باعث میگردد تا خانوادهها را برای تأمین آن کالاها تحت فشار بگذارند، مثلاً در بخشهایی از یک تبلیغ مخاطب کودکی را میبیند که عمداً لباسهایش را کثیف میکند یا به دلیل دوست نداشتن یک خوراکی سعی در حیف و میل آن دارد و همه اینها برای رساندن منظوری است که در این تبلیغات پنهان است و کودکان به دلیل توجه صرف به مشاهداتشان سعی در مشابهسازی و بازآفرینی افعال آن کودک دارند، در حالی که تا پیش از آن طبق دستورات تربیتی و اخلاقی والدین انجام آن کار مصداق بیادبی و خلاف عقل و منطق تعریف شده است.
کودکانی که در سنین پایین هستند به لحاظ محدود بودن تواناییهای شناختی، هر آنچه را از تلویزیون مشاهده میکنند واقعیت میپندارند و هر اندازه که کودکان برنامه تلویزیونی را به واقعیت نزدیکتر بدانند از محتوای آن بیشتر متأثر میشوند.
بر این اساس، تاثیرپذیری کودکان کم سن و سال از آگهیهای تلویزیونی، بیشتر از کودکانی است که سن و سال بالایی دارند.
یکی دیگر از آسیبهای موجود در تبلیغات تلویزیونی استفاده عجیب و غریب از کودکان و افراد بزرگسال مو بور (بلوند) و چشم رنگی است در حالی که اساساً کثرت جمعیتی چنین افرادی در کشور ما آنقدر اندک است که حتی شرایط انتساب لفظ «اقلیت» به آنها غیرواقعی است، از سوی دیگر بر اساس ادراکسازی رسانهای که در بین آحاد مردم جامعه شکل گرفته، افکار عمومی افرادی با ظاهر موی بلوند و چشمهای رنگی را اروپایی و امریکایی (غربی) میدانند نه ایرانی و حتی آسیایی.
نمایش زندگی کودکان بسیار مرفه، از طریق تبلیغات تجاری تلویزیونی باید با مداقه و وسواس بیشتری بررسی گردد، چه اینکه به دلیل همذاتپنداری و تخیل قوی کودکان در مقایسه شرایط واقعی زندگی خود با نمایش غیرواقعی و اغواکننده از زندگیهای تخیلی که فقط در عوالم تبلیغات تجاری و اقتصادی مابهازا پیدا میکنند، برای کودکانی که چنین وضعی را ندارند، ضمن تسری احساس مشمئزکننده حقارت، باعث شکلگیری و بروز عقدههای روانی با چاشنی حسرتآفرینی میگردد.
این شاخصه مهم رسانه و مشخصاً تلویزیون در بین کودکان وقتی در کنار عدم درک صحیح این قشر از جامعه مخاطب تلویزیون در مورد برجستهسازی اغواگونه و تا حدودی غیرواقعی به کار گرفته در تبلیغات تجاری و منفعتگرایانه قرار میگیرد، نتیجهای به جز هضم شدن کودک در یک دنیای لوکس، تجملگرایانه و البته غیرواقعی در پی نخواهد داشت.
گاهی تمام تلاش والدین برای ترویج و تبیین اخلاقیات و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی که در تنافر و تضاد با تفکر و ارزشهای جاری در زندگی جوامع لیبرال است با تبلیغ یک سس یا پودر لباسشویی به باد میرود چراکه در لیبرالیسم اصالت سود و سرمایه مرتبه و ساحت بالایی دارد، به طور مثال چیدمان میزهایی مملو از غذاها و خوردنیهای متنوع و اصطلاحاً لاکچری که در شرایط واقعی میتواند چندین نفر را تأمین کند برای دو یا سه نفر در حالی است که ضدارزش بودن مصرفگرایی و اسراف جزو مؤلفههای غیرقابل انکار اعتقادات ایرانیهاست.
قطعاً این نوع تبلیغات در بین کودکان به دلیل استفاده از ظواهر جذاب همراه با موسیقی تهییج و تشویق کننده به مصرف یک کالای خاص به جهت عدم قوه تشخیص حقیقت از واقعیت و نداشتن درک صحیح از منافع اقتصادی که پشت چنین تبلیغاتی پنهان شده است باعث میگردد تا خانوادهها را برای تأمین آن کالاها تحت فشار بگذارند، مثلاً در بخشهایی از یک تبلیغ مخاطب کودکی را میبیند که عمداً لباسهایش را کثیف میکند یا به دلیل دوست نداشتن یک خوراکی سعی در حیف و میل آن دارد و همه اینها برای رساندن منظوری است که در این تبلیغات پنهان است و کودکان به دلیل توجه صرف به مشاهداتشان سعی در مشابهسازی و بازآفرینی افعال آن کودک دارند، در حالی که تا پیش از آن طبق دستورات تربیتی و اخلاقی والدین انجام آن کار مصداق بیادبی و خلاف عقل و منطق تعریف شده است.
کودکانی که در سنین پایین هستند به لحاظ محدود بودن تواناییهای شناختی، هر آنچه را از تلویزیون مشاهده میکنند واقعیت میپندارند و هر اندازه که کودکان برنامه تلویزیونی را به واقعیت نزدیکتر بدانند از محتوای آن بیشتر متأثر میشوند.
بر این اساس، تاثیرپذیری کودکان کم سن و سال از آگهیهای تلویزیونی، بیشتر از کودکانی است که سن و سال بالایی دارند.
یکی دیگر از آسیبهای موجود در تبلیغات تلویزیونی استفاده عجیب و غریب از کودکان و افراد بزرگسال مو بور (بلوند) و چشم رنگی است در حالی که اساساً کثرت جمعیتی چنین افرادی در کشور ما آنقدر اندک است که حتی شرایط انتساب لفظ «اقلیت» به آنها غیرواقعی است، از سوی دیگر بر اساس ادراکسازی رسانهای که در بین آحاد مردم جامعه شکل گرفته، افکار عمومی افرادی با ظاهر موی بلوند و چشمهای رنگی را اروپایی و امریکایی (غربی) میدانند نه ایرانی و حتی آسیایی.
نمایش زندگی کودکان بسیار مرفه، از طریق تبلیغات تجاری تلویزیونی باید با مداقه و وسواس بیشتری بررسی گردد، چه اینکه به دلیل همذاتپنداری و تخیل قوی کودکان در مقایسه شرایط واقعی زندگی خود با نمایش غیرواقعی و اغواکننده از زندگیهای تخیلی که فقط در عوالم تبلیغات تجاری و اقتصادی مابهازا پیدا میکنند، برای کودکانی که چنین وضعی را ندارند، ضمن تسری احساس مشمئزکننده حقارت، باعث شکلگیری و بروز عقدههای روانی با چاشنی حسرتآفرینی میگردد.