خودشیفتگی متولیان تعلیم و تربیت؛ نشانهها و پیامدها
مدیر و سازمان خودشیفته نمیخواهد تفاوتی که بین خود واقعی و خود ایدهآل وجود دارد را ببیند. او حتی در خلوت خود نیز واقعیت را انکار میکند. بنابراین تنها بر دستاوردهای مطلوب خود تمرکز می کند...
شهدای ایران: همه ما ممکن است در مقاطعی از زندگی نسبت به خود اشتغال ذهنی داشته باشیم اما اگر فردی به طور فراگیر و غیر قابل انعطافپذیری به آن مبتلا باشد دیگر عادی نیست و در روابط با دیگران به مشکل بر میخورد. روانشناسان از چنین شخصیتی با خودشیفتگی یاد میکنند.
خودشیفتگی انواع مختلفی دارد و برخی نظریهپردازان برای آنها اسامی و دستهبندیهای متفاوتی در نظر میگیرند. بنابراین میتوان گفت با طیفی از ویژگیهای خودشیفتگی مواجه هستیم که در برخی کمتر و در برخی بیشتر است. هر خودشیفتهای بیمار نیست و هر نشانهی خودشیفتگی لزوما بیانگر اختلال شخصیت نیست. از آنجا که این مباحث مربوط به تخصص روانشناسی میشود از توضیح بیشتر میگذیریم و علاقمندان را به مطالعه مطالب تخصصی و علمیِ روانشناسی در این حوزه دعوت میکنیم. آنچه که در این مقال بدان میپردازیم معرفی برخی از نشانههای خودشیفتگی مدیران آموزشی و متولیان تعلیم و تربیت است.
خودشیفتگی مدیران
برخی تحقیقات صورت گرفته بر انواع والدین و سبکهای تربیتی بیانگر احتمال تاثیر نامطلوب اختلال خودشیفتگی والدین بر تربیت فرزندان است. مدیران، مربیان و فعالین تربیتی و فرهنگی نیز همچون والدین در شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان نقش به سزایی دارند. بعضا شاهد رفتارهایی هستیم که در زمرهی خودشیفتگی این قشر میگنجد. این افراد میتوانند رگههایی از انواع یا نشانههای خودشیفتگی را دارا باشند. با توجه به اهمیت نقش مدیر، مربی و معلم در تربیت نسل آینده و ساخت جامعه، همچنین اثرات نامطلوب خودشفیتگی مدیران بر کارکنان و عملکرد سازمان لازم است به این خصیصه در حوزه تعلیم و تربیت توجه بیشتری شود.
وستن و توباسیک(۱۹۹۷) ویژگیهای شخصیتی مدیران و گروههای خودشیفته را در ۶ زمینه انکار، توجیه، استحقاق، خودبزرگبینی، خودپرستی استنادی و اضطراب توصیف کردهاند.
در این نوشتار سعی کردیم به اختصار به بررسی نشانههای خودشیفتگی در جامعهی تربیتی بپردازیم. از آنجا که بررسی این موضوع بر جامعه انتخابی بدیع است، مستندات علمی کافی در این حوزه یافت نشد. بدین ترتیب باب نقد و تحلیل بیش از سایر مقالههای مشابه به آن باز است و از نقد و پیشنهادهای روانشناسان گرامی و همکاران محترم نسبت به این یادداشت استقبال میکنم. انشاءالله طرح این موضوع کمکی به حل برخی از مسائل مرتبط در حوزه تربیت باشد.
برخی از ویژگیهای شخصیتی فرد خودشیفته:
۱- انکار
مدیر و سازمان خودشیفته نمیخواهد تفاوتی که بین خود واقعی و خود ایدهآل وجود دارد را ببیند. او حتی در خلوت خود نیز واقعیت را انکار میکند. بنابراین تنها بر دستاوردهای مطلوب خود تمرکز کرده و واقعیت را دستکاری میکند. در عین حال او هرگز از خود راضی نیست چون نمیتواند به منِ واقعی و مورد انتظار خویش دست یابد.
صفت بارزی که در برخی مراکز تربیتی مشاهده میشود عدم نمایش اطلاعات نامطلوب برای مسئولین ذی ربط و نهادهای همسو و تنها پر رنگ کردن فعالیتهای مطلوب است. برای مثال به هنگام بازرسی و ارائه گزارش تنها به ارائه موفقیتها و دستاوردها بسنده شده و از ارائه اطلاعاتی چون وجود دانشآموز با ناهنجاری فرهنگی یا شخصیتی در سازمان یا شکست یک روش تربیتیِ انتخابی امتناع میشود. همین امر_ که میتواند ناشی از این صفت سازمانی باشد_ در تصمیمگیریهای کلان فرهنگی به خوبی خود را نشان داده تا جایی که برخی تصمیمها و فعالیتها بر مبنای واقعیت دستکاری شده شکل میگیرد. بدیهی است این مساله به انحراف بیشتر راهبردها و برنامهها با واقعیتهای تربیتی جامعه دامن میزند.
۲- توجیه
افراد خودشیفته تلاش میکنند برای عقلانی کردن و توجیه رفتار یا تصمیم نامناسب خود دلیل بیابند. برای مثال همواره سیاستها، تصمیمها، برنامهها و فعالیتهای خود را منطقی جلوه میدهند. فعالین و مراکز تربیتی خودشیفته نیز به طبع همین گونه رفتار کرده، در برابر تغییر یا اصلاح خطای مدرسه، آموزشگاه، مرکز تربیتی یا روش انتخابی خود مقاومت کرده و بر رویهی نادرست خویش پافشاری میکنند. آنها غالبا در برابر دریافت ایده و تجارب دیگران گشودگی لازم را نداشته یا با نگاه استمثار نسبت به آن برخورد میکنند. ایدهی دیگران را از آن خود کرده و به راحتی توجیه میکنند که این ایده میتواند به ذهن هر کسی بیاید. این افراد در برابر نقدهای دریافتی نسبت به روشهای تربیتی یا مدیریتی خود مقاومت کرده و هنگام مواجهه با ایده یا پیشنهاد از عباراتی این چنینی استفاده میکنند: 《قبلا از این فناوری آموزشی استفاده کردیم و چون ما نتیجه نگرفتیم پس فناوری منظور به طور کلی بیفایده است》.
یا《این ایده و روش ارائه مفهوم که شما میگویید برای ما قابل استفاده نیست》ولی این تنها در کلام است، آنها پیشنهادهای خوب دیگران را به وقتش و زمانی که از یاد برود به کار میبندند تا متعلق به خود کنند.
۳- خودبزرگ بینی
مدیران و سازمانهای خودشیفته در توانمندی و استعدادهای خود اغراق کرده و خود را منحصر به فرد مینامند. به نظر شما این خصیصه در فعالین آموزشی-تربیتی، مدارس و مراکز چگونه بروز خواهد کرد؟ چنین افرادی هر یک از فعالیتهای گروهی یا فردی خود را بسیار بزرگ جلوه میدهند. خود را صاحب نظر در همه حوزهها دانسته و نسبت به هر اتفاق و پدیدهای تحلیل و نظر دارند. به زعم این افراد آنها مجازند و قادرند از اقتصاد تا سیاست، فرهنگ و رسانه، پزشکی، ورزش و هر حوزهی دیگری نظر دهند. آنها همچنین دیدی از بالا به پایین و منفینگر به جامعه و حتی دیگر افراد همسو دارند.
۴- خودپرستی اسنادی
مدیران، کارکنان و سازمانهای خودشیفته خود را در شکست مقصر ندانسته و آن را به عوامل بیرونی نسبت میدهند. از سویی عوامل موفقیت را تنها به خود نسبت داده و دیگران را در آن سهیم نمیکنند.
این صفت در بین فعالین و مراکز تربیتی نیز دیده میشود. آنها موفقیت متربیان در کنکور، المپیاد یا مسابقات مختلف شهری و کشوری را به خود اختصاص داده و نقش متربی را در آن کمرنگ میکنند. از سویی خود را در عدم موفقیت دانشآموزان مقصر ندانسته و غالبا از این جملات استفاده میکنند: 《کسب رتبه دو رقمی دانشآموز در کنکور به خاطر زحمات ما بود》،《این دوره دانشآموزان خوبی نداشتیم》، 《این مربی درس زمینشناسی بود که امسال عملکرد خوبی برای ما رقم نزد》، یا در عین حال که هیچ اقدامی برلی موفقیت در مسابقات انجام ندادهاند هرگونه موفقیت کودک یا نوجوان را به نام مرکز خود مینویسند.
آنها همچنین هنگام بروز یک پدیده در جامعه خود را جدای از کل جامعه دانسته و نه تنها هیچ مسئولیتی قبول نمیکنند بلکه تنها سایر مدیران و افراد جامعه را مسئول بروز هر اشتباهی میدانند.
۵- استحقاق
مدیران و سازمان خودشیفته خود را مستحق هر صفت شایستهای دانسته و از اشتباه مبرّا میدانند. این افراد همیشه منتقد بوده و انتقادی را به خود نمیپذیرند. همواره به دنبال تحسین و تاییدند و نسبت به نقدهای وارد به خود یا بیتوجهی و سکوت اختیار کرده یا منتقد را سرکوب میکنند. فعالین تربیتی و مراکز خودشیفته نیز در عین حال که نسبت به همه چیز و همه کس منتقد هستند نسبت به دریافت انتقاد بسیار حساس بوده و سریع جبهه میگیرند. آنها حتی درصدد مقابله به مثل برآمده و منتقدین خود را با برچسبهایی متهم میکنند. واکنش برخی از آنها غالبا با مظلوم نمایی است، آنها نقد را مساوی با تخریب و حسادت میدانند و به منتقد خود برچسبهای تهمت زننده، توهین کننده، بیفرهنگ، بیسواد، بیتجربه، غیر مومن و امثالهم میزنند.
جمعبندی:
افراد دارای اختلال خودشیفتگی همه جا و در همه نوع قشر مذهبی و غیر مذهبی وجود دارند. حضور این افراد در سمت معلم، مربی و مدیر میتواند اثرات نامطلوبی بر تربیت کودکان و نوجوانان بر جای بگذارد.
مدیر و معلم، مدرسه و مرکز آموزشی- تربیتی خودشیفته از روحیه همدلی کمتری برخوردار است درنتیجه توانایی درک هیجانات و عواطف کودکان و نوجوانان و پرورش آنها را نخواهد داشت. فرهنگ انتقادپذیری، خلاقیت و ایدهپردازی و کار تیمی در چنین کلاسها و مدارسی رشد نخواهد کرد و حتی ممکن است ضد آن نیز نهادینه شود. شکلگیری ویژگیهای ناپسندِ تملّق و چاپلوسی خطر دیگری است که مربیان و دانشآموزان مرتبط با این افراد و سازمانها را تهدید میکند. ناتوانی در مدیریت هیجانات و شکلگیری هیجانات سرکوب شده، پرخشاگری، کاهش اعتماد به نفس یا در مواردی بروز اعتماد به نفس کاذب و همچنین شکلگیری فرهنگ خفقان، حسادت، تنفر، احساس توطئهچینی، منفینگری، ترس؛ وابستگی و انفعال در کلاس، گروه و مدرسه از دیگر پیامدهای وجود خودشیفتگی در متولیان تعلیم و تربیت خواهد بود.
البته این به معنای حذف صد درصدی چنین افرادی از جامعه نیست. افراد خودشیفته اغلب بسیار باهوش، سختکوش و در حیطه خود برجسته هستند، کما این که بسیاری از این شخصیتها را میتوانیم در میان دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاههای مطرح، مدیران و حتی برخی مسئولین بیابیم...اما همانقدر که نیاز است به تربیت نسلی عاری از نشانههای خودشیفتگی همّت کرد، لازم است به نوع شغل و اختصاص پست سازمانی افراد کنونیِ دارای رگههای خودشفیتگی نیز دقت کرد.
منظور این نوشتار دعوت به تلاش برای شناخت بهتر خود و کارکنان، خودسازی و بهبود رفتار، رعایت اصل شایستهسالاری در انتخاب مدیر، معلم و مربی، توجه به فرهنگ شفافیت و انتقادپذیری، ترویج واقعبینی و مدیریت برخورد با این افراد است.
پینوشت: «خودشیفته» با کسی که ارزشهای واقعی خویش را میشناسد و به خود احترام میگذارد، تفاوت دارد. هر کس عزت نفس خود را دریابد و آن را گرامی بدارد «خودشیفته» نیست. بنیاد خودشیفتگی بر تخیلات پوچ است. درست مثل یک درجهدار ارتش که خیال کند تیمسار است و علاوه بر آن به زور بخواهد دیگران را نیز وا دارد تا این خیال باطل را بپذیرند! یا یک آموزشگاه که خیال کند تنها راه موفقیت در کنکور است و جامعه را با فشار تبلیغات مجبور کند این خیال را بپذیرند. یا معلم درسی چون شیمی که فکر کند تنها اوست که بهترین راه حل شیمی را میداند و نه تنها نسبت به پاسخهای خلاقانه دانشآموزان بیاعتناست بلکه جوّ کلاس را به این سمت میبرد که هیچ کس جز او توانایی حل مسائل را ندارد و هیچ راهی جز تقلید از معلم جواب نخواهد داد.
منابع:
۱- قلیپور، آرین. خنیفر، حسین و سمیرا فاخر(۱۳۸۷) . اثرات خودشیفتگی مدیران بر آشفتگی سازمانها. فرهنگ مدیریت. ص ۷۹- ۹۳
۲- فیضی، طاهره. خیراندیش، مهدی. نجفی، سلیمه (۱۳۹۸) . خودشیفتگی مدیران: تحلیل اسنادی و آنتروپی شانون. مطالعات رفتار سازمانی. ص ۱۷۱-۱۸۸.
۳- زال پور، خدیجه. شهیدی، شهریار. زرانی،فریبا. مظاهری، محمدعلی. حیدری، محمود(۱۳۹۴) همدلی و نحوه تنظیم هیجان شناختی در انواع خودشیفتگی. پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی. ص ۲۳۹-۲۴۷
۴- http://ravanhami.com/۱۲۹۷۷-۲/
۵- http://medicine.kaums.ac.ir/Default.aspx?PageID=۴۵&NewsID=۹۰۱
* نفیسه السادات امامی / (کارشناس ارشد مدیریت آموزشی و معارف اسلامی)
خودشیفتگی انواع مختلفی دارد و برخی نظریهپردازان برای آنها اسامی و دستهبندیهای متفاوتی در نظر میگیرند. بنابراین میتوان گفت با طیفی از ویژگیهای خودشیفتگی مواجه هستیم که در برخی کمتر و در برخی بیشتر است. هر خودشیفتهای بیمار نیست و هر نشانهی خودشیفتگی لزوما بیانگر اختلال شخصیت نیست. از آنجا که این مباحث مربوط به تخصص روانشناسی میشود از توضیح بیشتر میگذیریم و علاقمندان را به مطالعه مطالب تخصصی و علمیِ روانشناسی در این حوزه دعوت میکنیم. آنچه که در این مقال بدان میپردازیم معرفی برخی از نشانههای خودشیفتگی مدیران آموزشی و متولیان تعلیم و تربیت است.
خودشیفتگی مدیران
برخی تحقیقات صورت گرفته بر انواع والدین و سبکهای تربیتی بیانگر احتمال تاثیر نامطلوب اختلال خودشیفتگی والدین بر تربیت فرزندان است. مدیران، مربیان و فعالین تربیتی و فرهنگی نیز همچون والدین در شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان نقش به سزایی دارند. بعضا شاهد رفتارهایی هستیم که در زمرهی خودشیفتگی این قشر میگنجد. این افراد میتوانند رگههایی از انواع یا نشانههای خودشیفتگی را دارا باشند. با توجه به اهمیت نقش مدیر، مربی و معلم در تربیت نسل آینده و ساخت جامعه، همچنین اثرات نامطلوب خودشفیتگی مدیران بر کارکنان و عملکرد سازمان لازم است به این خصیصه در حوزه تعلیم و تربیت توجه بیشتری شود.
وستن و توباسیک(۱۹۹۷) ویژگیهای شخصیتی مدیران و گروههای خودشیفته را در ۶ زمینه انکار، توجیه، استحقاق، خودبزرگبینی، خودپرستی استنادی و اضطراب توصیف کردهاند.
در این نوشتار سعی کردیم به اختصار به بررسی نشانههای خودشیفتگی در جامعهی تربیتی بپردازیم. از آنجا که بررسی این موضوع بر جامعه انتخابی بدیع است، مستندات علمی کافی در این حوزه یافت نشد. بدین ترتیب باب نقد و تحلیل بیش از سایر مقالههای مشابه به آن باز است و از نقد و پیشنهادهای روانشناسان گرامی و همکاران محترم نسبت به این یادداشت استقبال میکنم. انشاءالله طرح این موضوع کمکی به حل برخی از مسائل مرتبط در حوزه تربیت باشد.
برخی از ویژگیهای شخصیتی فرد خودشیفته:
۱- انکار
مدیر و سازمان خودشیفته نمیخواهد تفاوتی که بین خود واقعی و خود ایدهآل وجود دارد را ببیند. او حتی در خلوت خود نیز واقعیت را انکار میکند. بنابراین تنها بر دستاوردهای مطلوب خود تمرکز کرده و واقعیت را دستکاری میکند. در عین حال او هرگز از خود راضی نیست چون نمیتواند به منِ واقعی و مورد انتظار خویش دست یابد.
صفت بارزی که در برخی مراکز تربیتی مشاهده میشود عدم نمایش اطلاعات نامطلوب برای مسئولین ذی ربط و نهادهای همسو و تنها پر رنگ کردن فعالیتهای مطلوب است. برای مثال به هنگام بازرسی و ارائه گزارش تنها به ارائه موفقیتها و دستاوردها بسنده شده و از ارائه اطلاعاتی چون وجود دانشآموز با ناهنجاری فرهنگی یا شخصیتی در سازمان یا شکست یک روش تربیتیِ انتخابی امتناع میشود. همین امر_ که میتواند ناشی از این صفت سازمانی باشد_ در تصمیمگیریهای کلان فرهنگی به خوبی خود را نشان داده تا جایی که برخی تصمیمها و فعالیتها بر مبنای واقعیت دستکاری شده شکل میگیرد. بدیهی است این مساله به انحراف بیشتر راهبردها و برنامهها با واقعیتهای تربیتی جامعه دامن میزند.
۲- توجیه
افراد خودشیفته تلاش میکنند برای عقلانی کردن و توجیه رفتار یا تصمیم نامناسب خود دلیل بیابند. برای مثال همواره سیاستها، تصمیمها، برنامهها و فعالیتهای خود را منطقی جلوه میدهند. فعالین و مراکز تربیتی خودشیفته نیز به طبع همین گونه رفتار کرده، در برابر تغییر یا اصلاح خطای مدرسه، آموزشگاه، مرکز تربیتی یا روش انتخابی خود مقاومت کرده و بر رویهی نادرست خویش پافشاری میکنند. آنها غالبا در برابر دریافت ایده و تجارب دیگران گشودگی لازم را نداشته یا با نگاه استمثار نسبت به آن برخورد میکنند. ایدهی دیگران را از آن خود کرده و به راحتی توجیه میکنند که این ایده میتواند به ذهن هر کسی بیاید. این افراد در برابر نقدهای دریافتی نسبت به روشهای تربیتی یا مدیریتی خود مقاومت کرده و هنگام مواجهه با ایده یا پیشنهاد از عباراتی این چنینی استفاده میکنند: 《قبلا از این فناوری آموزشی استفاده کردیم و چون ما نتیجه نگرفتیم پس فناوری منظور به طور کلی بیفایده است》.
یا《این ایده و روش ارائه مفهوم که شما میگویید برای ما قابل استفاده نیست》ولی این تنها در کلام است، آنها پیشنهادهای خوب دیگران را به وقتش و زمانی که از یاد برود به کار میبندند تا متعلق به خود کنند.
۳- خودبزرگ بینی
مدیران و سازمانهای خودشیفته در توانمندی و استعدادهای خود اغراق کرده و خود را منحصر به فرد مینامند. به نظر شما این خصیصه در فعالین آموزشی-تربیتی، مدارس و مراکز چگونه بروز خواهد کرد؟ چنین افرادی هر یک از فعالیتهای گروهی یا فردی خود را بسیار بزرگ جلوه میدهند. خود را صاحب نظر در همه حوزهها دانسته و نسبت به هر اتفاق و پدیدهای تحلیل و نظر دارند. به زعم این افراد آنها مجازند و قادرند از اقتصاد تا سیاست، فرهنگ و رسانه، پزشکی، ورزش و هر حوزهی دیگری نظر دهند. آنها همچنین دیدی از بالا به پایین و منفینگر به جامعه و حتی دیگر افراد همسو دارند.
۴- خودپرستی اسنادی
مدیران، کارکنان و سازمانهای خودشیفته خود را در شکست مقصر ندانسته و آن را به عوامل بیرونی نسبت میدهند. از سویی عوامل موفقیت را تنها به خود نسبت داده و دیگران را در آن سهیم نمیکنند.
این صفت در بین فعالین و مراکز تربیتی نیز دیده میشود. آنها موفقیت متربیان در کنکور، المپیاد یا مسابقات مختلف شهری و کشوری را به خود اختصاص داده و نقش متربی را در آن کمرنگ میکنند. از سویی خود را در عدم موفقیت دانشآموزان مقصر ندانسته و غالبا از این جملات استفاده میکنند: 《کسب رتبه دو رقمی دانشآموز در کنکور به خاطر زحمات ما بود》،《این دوره دانشآموزان خوبی نداشتیم》، 《این مربی درس زمینشناسی بود که امسال عملکرد خوبی برای ما رقم نزد》، یا در عین حال که هیچ اقدامی برلی موفقیت در مسابقات انجام ندادهاند هرگونه موفقیت کودک یا نوجوان را به نام مرکز خود مینویسند.
آنها همچنین هنگام بروز یک پدیده در جامعه خود را جدای از کل جامعه دانسته و نه تنها هیچ مسئولیتی قبول نمیکنند بلکه تنها سایر مدیران و افراد جامعه را مسئول بروز هر اشتباهی میدانند.
۵- استحقاق
مدیران و سازمان خودشیفته خود را مستحق هر صفت شایستهای دانسته و از اشتباه مبرّا میدانند. این افراد همیشه منتقد بوده و انتقادی را به خود نمیپذیرند. همواره به دنبال تحسین و تاییدند و نسبت به نقدهای وارد به خود یا بیتوجهی و سکوت اختیار کرده یا منتقد را سرکوب میکنند. فعالین تربیتی و مراکز خودشیفته نیز در عین حال که نسبت به همه چیز و همه کس منتقد هستند نسبت به دریافت انتقاد بسیار حساس بوده و سریع جبهه میگیرند. آنها حتی درصدد مقابله به مثل برآمده و منتقدین خود را با برچسبهایی متهم میکنند. واکنش برخی از آنها غالبا با مظلوم نمایی است، آنها نقد را مساوی با تخریب و حسادت میدانند و به منتقد خود برچسبهای تهمت زننده، توهین کننده، بیفرهنگ، بیسواد، بیتجربه، غیر مومن و امثالهم میزنند.
جمعبندی:
افراد دارای اختلال خودشیفتگی همه جا و در همه نوع قشر مذهبی و غیر مذهبی وجود دارند. حضور این افراد در سمت معلم، مربی و مدیر میتواند اثرات نامطلوبی بر تربیت کودکان و نوجوانان بر جای بگذارد.
مدیر و معلم، مدرسه و مرکز آموزشی- تربیتی خودشیفته از روحیه همدلی کمتری برخوردار است درنتیجه توانایی درک هیجانات و عواطف کودکان و نوجوانان و پرورش آنها را نخواهد داشت. فرهنگ انتقادپذیری، خلاقیت و ایدهپردازی و کار تیمی در چنین کلاسها و مدارسی رشد نخواهد کرد و حتی ممکن است ضد آن نیز نهادینه شود. شکلگیری ویژگیهای ناپسندِ تملّق و چاپلوسی خطر دیگری است که مربیان و دانشآموزان مرتبط با این افراد و سازمانها را تهدید میکند. ناتوانی در مدیریت هیجانات و شکلگیری هیجانات سرکوب شده، پرخشاگری، کاهش اعتماد به نفس یا در مواردی بروز اعتماد به نفس کاذب و همچنین شکلگیری فرهنگ خفقان، حسادت، تنفر، احساس توطئهچینی، منفینگری، ترس؛ وابستگی و انفعال در کلاس، گروه و مدرسه از دیگر پیامدهای وجود خودشیفتگی در متولیان تعلیم و تربیت خواهد بود.
البته این به معنای حذف صد درصدی چنین افرادی از جامعه نیست. افراد خودشیفته اغلب بسیار باهوش، سختکوش و در حیطه خود برجسته هستند، کما این که بسیاری از این شخصیتها را میتوانیم در میان دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاههای مطرح، مدیران و حتی برخی مسئولین بیابیم...اما همانقدر که نیاز است به تربیت نسلی عاری از نشانههای خودشیفتگی همّت کرد، لازم است به نوع شغل و اختصاص پست سازمانی افراد کنونیِ دارای رگههای خودشفیتگی نیز دقت کرد.
منظور این نوشتار دعوت به تلاش برای شناخت بهتر خود و کارکنان، خودسازی و بهبود رفتار، رعایت اصل شایستهسالاری در انتخاب مدیر، معلم و مربی، توجه به فرهنگ شفافیت و انتقادپذیری، ترویج واقعبینی و مدیریت برخورد با این افراد است.
پینوشت: «خودشیفته» با کسی که ارزشهای واقعی خویش را میشناسد و به خود احترام میگذارد، تفاوت دارد. هر کس عزت نفس خود را دریابد و آن را گرامی بدارد «خودشیفته» نیست. بنیاد خودشیفتگی بر تخیلات پوچ است. درست مثل یک درجهدار ارتش که خیال کند تیمسار است و علاوه بر آن به زور بخواهد دیگران را نیز وا دارد تا این خیال باطل را بپذیرند! یا یک آموزشگاه که خیال کند تنها راه موفقیت در کنکور است و جامعه را با فشار تبلیغات مجبور کند این خیال را بپذیرند. یا معلم درسی چون شیمی که فکر کند تنها اوست که بهترین راه حل شیمی را میداند و نه تنها نسبت به پاسخهای خلاقانه دانشآموزان بیاعتناست بلکه جوّ کلاس را به این سمت میبرد که هیچ کس جز او توانایی حل مسائل را ندارد و هیچ راهی جز تقلید از معلم جواب نخواهد داد.
منابع:
۱- قلیپور، آرین. خنیفر، حسین و سمیرا فاخر(۱۳۸۷) . اثرات خودشیفتگی مدیران بر آشفتگی سازمانها. فرهنگ مدیریت. ص ۷۹- ۹۳
۲- فیضی، طاهره. خیراندیش، مهدی. نجفی، سلیمه (۱۳۹۸) . خودشیفتگی مدیران: تحلیل اسنادی و آنتروپی شانون. مطالعات رفتار سازمانی. ص ۱۷۱-۱۸۸.
۳- زال پور، خدیجه. شهیدی، شهریار. زرانی،فریبا. مظاهری، محمدعلی. حیدری، محمود(۱۳۹۴) همدلی و نحوه تنظیم هیجان شناختی در انواع خودشیفتگی. پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی. ص ۲۳۹-۲۴۷
۴- http://ravanhami.com/۱۲۹۷۷-۲/
۵- http://medicine.kaums.ac.ir/Default.aspx?PageID=۴۵&NewsID=۹۰۱
* نفیسه السادات امامی / (کارشناس ارشد مدیریت آموزشی و معارف اسلامی)