بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین شبزندهدار، گوشههایی از زندگی مرحوم آیتالله محجوب را بررسی کرده است.
* به جهت اینکه مرحوم آیتالله محجوب اهل جهرم بودند، باید سابقه آشنایی شما و ایشان به مدتها قبل برگردد، درست است؟
آقای محجوب با والد ما در جهرم تقریباً همسن و سال بودند و درس طلبگی را
در جهرم شروع میکنند و از محضر بزرگان آنجا مرحوم آیتالله آسید ابراهیم
حقشناس و علمای بزرگی که در جهرم تشریف داشتند بهره میبرند. از آنجا که
پدر ما و آقای محجوب همشهری بودند و با هم وارد حوزه شده بودند، از همان جا
دوست بودند و پدر مرحوم آقای محجوب هم آقای محمدجعفر محجوب که من هم ایشان
را در کودکی دیده بودم، مرد شریفی بود و پدر ما میفرمودند که ایشان یعنی
پدر مرحوم آیتالله محجوب خیلی حق به گردن ما دارد به خاطر اینکه هر
دویشان را برای ادامه تحصیل طلبگی میبرد شیراز وشاید از درس معالم و شرح
لمعه به شیراز منتقل میشوند.
در شیراز هم شاگرد بزرگانی مثل مرحوم آیتالله آقای آشیخ ابوالحسن حدائق بودند که صاحب کرامت بود و مرد خیلی جلیلالقدر و بزرگواری بود و این آقایانی است که الان در شیراز هستند و پدر ما شاگرد ایشان بود. و به حدی هم به ایشان عقیدهی معنوی داشت که یادم میآید پدر ما عبای تابستانی از ایشان گرفته بودند و گویا عبائی بود که مرحوم حدائق با آن عبا تهجد داشتند و نماز شب میخواندند. خب یکی از اساتیدی که آیتالله محجوب در شیراز داشتند همین آیتالله آقای آشیخ ابوالحسن حدائق بودند و همچنین مرحوم آقای آیتالله العظمی آسید نورالدین هاشمی که از اعلام و بزرگان آنجا بودند و من از آقازادهی ایشان شنیدم که فرمود یکی از بهترین شاگردان مرحوم آقای هاشمی همین جناب آقای محجوب بودند.
* در چه دورهای به حوزه علمیه قم منتقل میشوند؟
گمان میکنم تا اوائل «سطح» را ایشان و والد ما در شیراز خوانده بودند و
بعد به قم منتقل میشوند. در قم هم مرحوم آیتالله محجوب شاگرد حضرت امام
(قدسسره) علامه طباطبایی (قدسسره) و مرحوم آیتالله اراکی بودند و تا
همین اواخر با مرحوم آیتالله اراکی رضواناللّه علیه ملازمت داشتند و درس
ایشان را هم شرکت میکردند.
* با این توصیف علاوه بر فقه و اصول، در زمینه تفسیر و فلسفه هم ورود داشتند.
بله ایشان درحقیقت جامع معقول و منقول بودند؛ هم در علوم عقلی خدمت بزرگان
تلمذ کرده بودند و هم در علوم نقلی. و البته در ادامه ایشان منعطف به
کارهای فقهی بود. اگر نگویم همه، اما احتمال میدهم که ایشان قسمت زیادی از
فقه را نوشتند. چون بعضی وقتها منزل والد ما تشریف میآوردند و بعضی از
کتابهای فقهی را -برای همان مواردی که داشتند فقه را مینوشتند- عاریه
میگرفتند و من شاید از خود ایشان شنیدم که دارند مینویسند. خوب است که
حالا مراجعه بشود و اگر ایشان یک نوشتهی فقهی دارند از بین نرود و مورد
استفاده قرار بگیرد.
* شما از آشنایی مرحوم آیتالله محجوب و حضرت آیتالله خامنهای اطلاع دارید؟
بله حضرت آقا از زمانی که قم تحصیل میفرمودند با این جمعی که یکیشان هم
مرحوم آقای محجوب بودند مرتبط بودند؛ یعنی پدر ما رحمتاللّه علیه، جناب
آقای محجوب، جناب آقای مؤمن شیرازی، مرحوم آقای آسیدحسن میردامادی، دایی
محترم آقا، و مرحوم آقای آسید عبدالرسول شریعتمداری اینها جمعی بودند که در
قم با هم دوست بودند و بحث و مباحثه داشتند و آقا با اینها آشنا بودند.
چند بار هم حضرت آقا از من سؤال فرمودند که آقای محجوب چطورند و احوالپرس
ایشان بودند.
درس و بحث ایشان در جای خاصی برگزار میشد؟ چون ایشان خیلی ظهور رسانهای و حتی در محافل عمومی حوزوی نداشتند.
بله ایشان بیشتر حالت انزوا داشت. علیرغم فضلی که ایشان داشت اما یک درس
عمومی نداشتند اما در مراسم تشییع ایشان چند نفر گفتند که تدریس داشتهاند
که گویا این تدریس، تدریس خصوصی بوده که عده خاصی در منزل و امثال ذلک از
ایشان استفاده میکردند.
شاید یکی از دلایل اینکه ایشان خیلی بروز و ظهور در بیرون و درسهای عمومی نداشتند، سردردی که من از کودکی یادم است که همیشه میگرن و سردرد همراه ایشان بود و خیلی ایشان را آزرده میکرد و شاید همین منشأ شده بود که ایشان خیلی در دروس عمومی نیاید ولی خب اهل فضل و دقت و تحقیق بودند. البته از جهت فعالیتهای اجتماعی در آن اوایل امر یادم هست که ایشان امام جماعت یک مسجدی نزدیک میدان مطهری بودند.
* در پیام رهبر انقلاب به صراحت پارسایی و پرهیزگاری ایشان مورد توجه قرار گرفته است. سلوک عبادی و اخلاقی ایشان چگونه بود؟
به شهادت افرادی که همسایه یا از نزدیکان ایشان بودند، در شبزندهداری و
تهجد اهتمام داشتند و نقل میکنند که هر شب یک ساعت و نیم به اذان بلند
میشدند و تهجد داشتند و گاهی هم که من به ایشان بر میخوردم، گاهی از
واردات قلبی خودشان بعد از نماز صبح و یا در آن حالات تهجد یک چیزهایی
میفرمودند. پدر ایشان روحانی نبودند اما از اخیار و معتمدین جهرم بودند و
همانطور که از کودکیام به یاد دارم، عبا و پالتوی بلندی داشتند و سیما،
سیمای شخصی بود که با معنویت و با اخلاص است.
علیایحال مرحوم آقای محجوب رضواناللّهعلیه شخصیت مورد احترام و بالایی بود که از حیث پیشینه و سابقه تدین و فضل و علاقهمندی به حوزه خیلی مغتنم بود و رفتن این جور افراد ثلمه و خسارت به شمار میرود؛ شخصیتهایی که برای الگوگیری طلاب و فضلای محترم خیلی باارزشند. ایشان علیرغم فضل و دانش بالایی که داشتند، اصلاً خودشان را نمیگرفتند و هیچ جایگاهی برای خودشان قائل نبودند و خیلی عادی رفتار میکردند و کارهایشان را خودشان انجام میدادند.
ایشان واقعاً خیلی مواظبت به تقوا و خداترسی داشتند. خیلی وقتها من ایشان را در مسیر تشرف به حرم مطهر در مسیر میدیدم. گاهی هم که به من بر میخوردند به من توصیههای اخلاقی میفرمودند؛ مثلاً راجع به درس میفرمودند باید مواظب باشی مطالب را درست بیان بکنی، اینها مسئولیت دارد. یادم است در نوجوانی یا اوایلی که من طلبه شده بودم، ایشان میفرمودند خب درس میخواهی بخوانی برای چه؟ میخواهی مجتهد بشوی؟ حالا مجتهد بشوی که چه بشوی؟ میخواهی عمل کنی خب حالا عمل کن! مرد شریفی بودند و رضوان خدا بر ایشان باشد. حضرت آقا هم که به ایشان توجه داشتند و احوالشان را میپرسیدند علیالقاعده برای همین حالت استقامت و معنویت و بالاخره تعهد به طلبگی و روحانیت و اینها که از جوانی از ایشان سراغ داشتند بوده است.
وقتی به رحمت خدا رفتند، آقا با سماحتشان فرمودند که در حرم مطهر حضرت معصومه سلاماللهعلیها دفن شوند و بحمداللّه در حرم مطهر دفن شدند. این اتفاق، هم از عنایت آقا بود هم از خوبی خود ایشان که خدای متعال بالاخره این پاداش را به ایشان داد که در جوار حضرت معصومه علیهالسلام دفن بشوند و انشاءالله مورد عنایات ویژهی حضرت هم باشند.