دشمن بعثی وقتی تجاوز خود را به خاک کشورمان آغاز کرد، میخواست سهروزه خوزستان را اشغال کند و هفتروزه به تهران برسد؛ اما نهتنها «گندم» ری را هم نخورد، بلکه «جو» خرمشهر را هم که پس از ۳۴ روز مقاومت مردمی بهدست آورده بود، در تاریخ ۱۳۶۱/۰۳/۰۳ از دست داد و رزمندگان اسلام با روحیه سیدالشهدایی خود، در عملیات «بیتالمقدس»، خرمشهر را آزاد کردند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد، یک هفته بعد از آغاز تجاوز عراق به خاک ایران، قطعنامه ۴۹۷ را صادر و براساس آن، دو طرف را به آتشبس توصیه کرد؛ اما حرفی از متجاوز و محکومیت صدام به میان نیاورد. همچنین در قطعنامه دوم یعنی قطعنامه ۵۱۴ نیز شورای امنیت، نگرانی خود را از طولانی شدن درگیری بین دو کشور و کشتهشدن انسانهای بیگناه، آسیب رسیدن به اماکن و تأسیسات و در خطر بودن صلح و امنیت جهانی اعلام کرد و خواستار آتشبس سریع و عقبنشینی نیروهای دو طرف به مرزهای شناختهشده بینالمللی شد؛ اما باز هم حرفی از متجاوز و تضمین عدم تجاوز مجدد به خاک کشورمان، مطرح نشد.
پس از صدور این دو قطعنامه، رزمندگان اسلام توانستند در عملیات «بیتالمقدس»، به یاری خدا حماسه بزرگ فتح خرمشهر را رقم بزنند؛ این درحالی بود که اگر در آن زمان جنگ تمام میشد و ما آخرین قطعنامه شورای امنیت یعنی قطعنامه ۵۱۴ را قبول میکردیم، نه تکلیف متجاوز روشن شده بود و نه ما هیچگونه تضمینی برای عدم تجاوز مجدد صدام به خاک کشورمان داشتیم.
سردار شهید «احمد سیافزاده» که سوابق درخشانی از وی در تحققات علمی خصوصا در دانشگاه فرماندهی و ستاد سپاه (دافوس) بهجای مانده است، درباره علت ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر گفته است:
صدام در زمان بنیصدر باورش این بود که ایران در داخل کشور خود، درگیر اغتشاشات و درگیریهای داخلی است؛ یعنی در مرزهای شرقی با بلوچها و افغانها درگیر است، در شمال با ترکمن صحرا، در خوزستان با خلق عرب، خلق مسلمان در کردستان و در داخل شهرها هم گروههای درجه یک نهضت آزادی، جبهه ملی، توده و چریکهای فدایی و منافقین و حالا ایران یک تیر خلاص میخواهد به اسم جنگ! اما امام خمینی (ره)، مرد استراتژیست ایران اجازه این کار را به آنها نداد. آنها بعد از فتح خرمشهر میخواستند یک استخوان لای زخم برای ایرانیها باقی بگذارند. یعنی چه؟ یعنی برای پایان دادن به این جنگ، قطعنامهای صادر کنیم که هیچ بند و مفادی نداشته باشد.
یک سال بعد و پس از پایان عملیات «خیبر»، پیشنهاد دادند یک قطعنامهای بنویسیم و در آن به دو طرف جنگ بگوییم برگردید سر مرزهایتان! بدون اشاره به هیچ محور سیاسی. ما فهمیدیم که شورایامنیت این قطعنامهها را مکانیزمی برای خودشان طراحی کردهاند؛ یعنی پنج کشور ابرقدرت به اسم شورای امنیت، سازوکاری طراحی کردهاند که هروقت به نفعشان بود، برای اسرائیلیها رای صادر کنند و یک زمانی برای فلسطینیها رأی بدهند.
حضرت امام خمینی (ره) دست آنها را خوانده بود. میدانست وقتی صدام جلوی چشم همه قطعنامه الجزایر را پاره میکند، باید آن را بهطور محکمی سر جایش نشاند. باید بنویسند چه کسی جنگ را شروع کرد و چه کسی این همه خسارت به بار آورد.
من رشتهام روابط بینالملل است. آن زمان وقتی درس میخواندیم، دکتر «معتضدزاده» به ما میگفت که وقتی هر کدام از قطعنامههایی را که تا سال ۱۳۶۷ صادر کردهاند را میخوانیم، نه میتوانیم بگوییم قطعنامه هست و نه میتوانیم بگوییم نیست. تنها نکتهای که دارد، شمارههای روی آن است!
بروید در اینترنت جستوجو کنید و همه قطعنامههایی را که برای ما صادر کردهاند را بخوانید و ببینید محتوای آنها چیست. به غیر از قطعنامه ۵۹۸ هیچکدام اصلاً لفظ جنگ ندارد! تا قبل از آن مینوشتند درگیری! زد و خُردهای مرزی! میگفتند اختلافات! اصلا اسم واژه «جنگ» را نمیآوردند. در حالی که اینها بهمدت هشت سال، جنگی به راه انداختند که به اندازه دو جنگ جهانی اول و دوم زمان آن طول کشیده است. آنهم با این عمق و این خسارات.
شما باید میبودید و آن روزی که وارد شهر خرمشهر شدیم را میدیدید که چه بر سر این شهر آورده بودند. همه را صاف کرده بودند. میخواستند نقشه شهر را عوض کنند. حالا با یک توصیه بگوییم: تمام؟! برویم خانههایمان و دوباره هر زمان هوس کردید، برگردید؟ نه، باید بنویسید. باید بنویسید اشتباه کردید. باید بنویسید غلط کردید و دیگر از این غلطها به سرتان نخواهد زد.
از عواملی که دشمن دیگر هوس آمدن به سمت ما را نمیکند، همین پافشاری رزمندههای ما به فرماندهی حضرت امام خمینی (ره) بود. امروز هم حضرت آقا (امام خامنهای) فرمودند: فکرش را نکنید، اگر آمدید و زدید برخواهید گشت! نه؛ مهمان ما خواهید بود تا جوابش را بگیرید. دوران بزن در رو تمام شده است. بزنید جوابش را محکمتر دریافت خواهید کرد؛ لذا آنها دیگر نخواهند آمد. آنها ممکن است خیلی تجهیزات بهروز و مدرن داشته باشند؛ اما آنها این بسیج و مدل جنگیدن و فکر کردن را ندارند و دنیا پشت همین بسیجی گیر کرده است، پشت همین فرماندهی حضرت امام خمینی (ره) و امروز حضرت آقا (حفظهالله) گیر افتاده است؛ فلذا انشالله هیچوقت نخواهید دید که دیگر این سمتها پیدایشان شود.