به حدّی باران میبارید که ناگهان زمین به صورت باتلاق درآمد. طوری که دیگر تانکهای دشمن نمیتوانستند در اطراف ستونِ ما به حرکت درآیند، چون در گِل فرو میرفتند. این ها همه از امدادهای غیبی بود.
شهدای ایران: شهید اسماعیل قهرمانی در توصیف مرحلهی دوم عملیات بیت المقدس گفته است:
«... شبی که خواستیم مرحلهی دوّم عملیات الیبیتالمقدس را شروع کنیم، هوا کاملاً مهتابی بود. ما هم که قرار بود از لابهلای مواضع دشمن عبور کنیم و نمیدانستیم که دشمن کجا هست و کجا نیست.
این جا برای ما در حکمِ یک منطقهی کور بود. ما همینجوری سرمان را انداخته بودیم پایین و داشتیم میآمدیم. اگر درگیر میشدیم، باید عملیات را زودتر شروع میکردیم. ناگهان ابر آمد و کلّ آسمان منطقه را پوشاند. بعد از آن هم باران بسیار تندی شروع شد. خُب، شما میدانید وقتی که بارندگی شدید باشد، نگهبان خودش را میپوشاند، سر و رویش را میپوشاند. دیگر به آن صورت به اطراف خودش نگاه نمیکند.
به حدّی باران میبارید که ناگهان زمین به صورت باتلاق درآمد. طوری که دیگر تانکهای دشمن نمیتوانستند در اطراف ستونِ ما به حرکت درآیند، چون در گِل فرو میرفتند. این ها همه از امدادهای غیبی بود که برادرها همه با چشم خودشان آن ها را میدیدند. میدیدند که دارند از صدمتری دشمن رد میشوند و هفت، هشت تا منوّر در آسمان است، باد تندی وزیده و نور آن ها را خنثی کرده، باران آمده و دشمن قادر نیست به جلوی خودش نگاه کند. باد میآید و نمیگذارد صدای پا و حرکت ستونِ آن ها به گوش دشمن برسد. این ها همه از امدادهای غیبی و کمک «الله» بود.»
در قرارگاه فرعی نصرـ۲، محمّد ابراهیم همّت؛ قائممقام فرماندهی تیپ ۲۷ که مکالمهی بیسیمچی گردان ابوذر با شهبازی را میشنود، به وضعیت بحرانی این گردان پی میبرد و برای جلوگیری از پیشروی دشمن و نجات نیروهای گردان ابوذر به آن سمت حرکت میکند تا خود شخصاً هدایت و فرماندهی نیروها را در مقابل پاتک سنگین عراقیها به دست بگیرد.
همت در زیر باران آتش کالیبر و توپخانة دشمن خود را به محدودهی دفاعی گردان ابوذر در سمت راست دژ مرزی کوتسواری میرساند. این در حالی است که بر اثر فشار شدید زرهی دشمن نیروها سه کیلومتر از مواضع خودشان عقب کشیدهاند. همّت سعی میکند همانجا به نیروها آرایش بدهد و یک خط پدافندی برقرار کند.
وضعیت بحرانی خط ایجاب کرده بود که همهی فرماندهان تیپ ۲۷ در خط مقدم ـ دژ مرزی کوتسواری ـ حضور پیدا کنند؛ یعنی متوسّلیان، در سمت چپ دژ و در منطقة گردان مقداد؛ همّت، در سمت راست و در محدودهی گردان ابوذر و شهبازی هم در قسمت میانی دژ و در حد گردان انصارالرسول. در این لحظه، سیّد یحیی صفوی ؛ معاونت عملیاتی کل سپاه پاسداران که در قرارگاه عملیاتی نصر حضور یافته، سعی میکند با متوسّلیان ارتباط رادیویی برقرار کند؛ اما به علت بُعد مسافت مستقیماً نمیتواند با او صحبت کند. ناچار از بی سیمچی «محور عملیاتی سلمان» میخواهد تا سخنان متوسلیان را برای وی تکرار کند.
بی سیمچی محور سلمان پس از دریافت پیام فرمانده تیپ ۲۷، به صفوی میگوید:
احمد میگوید: وضع به هیچ وجه خوب نیست! بچهها کشیدهاند عقب و الان روی دژ هستند. روی دژ!
صفوی: بگو کجا آتش میخواهند... کجا آتش میخواهند؟
بیسیمچی سلمان: احمد میگوید: رحیم، روی دو کیلومتریِ کانال [آب گرمدشت]، دو کیلومتری کانال! بگو بزند! بگو حسابی بزند! بگو سنگین بزند.
صفوی: شنیدم، شنیدم!
بیسیمچی سلمان: احمد میگوید: بگو کاتیوشا بزند! بگو رگباری بزند!
صفوی: سلمان، هلیکوپترها آمدند! با استفاده از افسر رابط هوانیروز راهنماییشان کن؛ هلیکوپترها آمدند، آن ها را راهنمایی کنید!»
لحن صدای متوسّلیان و کلماتی که او به کار میبرد نشان میدهد که اوضاع در حساسترین نقطهی نبرد، یعنی دژ مرزی تا چه حد به هم ریخته و بحرانی است، به همین دلیل، سیّدیحیی صفوی با سرهنگ حسین حسنیسعدی؛ فرمانده ارتشی قرارگاه عملیاتی مشترک نصر تماس میگیرد و به او تأکید میکند که تیمهای آتشِ هوانیروز هر چه زودتر برای در هم کوبیدن ستونهای تانک و مکانیزهی دشمن به سمت دژ مرزی اعزام شوند.
همزمان، در خط مقدم نبرد، همهی فرماندهان و نیروها عزم خود را جزم کردهاند تا مانع از پیشروی بیشتر لشکر ۳ زرهی دشمن شوند. هر چند، تا به این لحظه، لشکر موصوف، توانسته ضمن یک مانور رخنهای، با بکارگیری بیش از ۱۸۰ دستگاه تانک، در محدودهی چپ دژ مرزی، پنج کیلومتر و در محدودهی راست، سه کیلومتر، نیروهای ایرانی را عقب براند، ولی رزمندگان بسیجی گردان انصار الرسول (ص) مستقر در منطقهی میانی تحت نظارت محمود شهبازی حتی یک قدم عقب نکشیدهاند و در حال مقاومت هستند. همین امر، باعث تضعیف روحیهی فرماندهان عراقی شده و آن ها را نسبت به بازپسگیری مناطق از دست رفته نا امید کرده است.
«... شبی که خواستیم مرحلهی دوّم عملیات الیبیتالمقدس را شروع کنیم، هوا کاملاً مهتابی بود. ما هم که قرار بود از لابهلای مواضع دشمن عبور کنیم و نمیدانستیم که دشمن کجا هست و کجا نیست.
این جا برای ما در حکمِ یک منطقهی کور بود. ما همینجوری سرمان را انداخته بودیم پایین و داشتیم میآمدیم. اگر درگیر میشدیم، باید عملیات را زودتر شروع میکردیم. ناگهان ابر آمد و کلّ آسمان منطقه را پوشاند. بعد از آن هم باران بسیار تندی شروع شد. خُب، شما میدانید وقتی که بارندگی شدید باشد، نگهبان خودش را میپوشاند، سر و رویش را میپوشاند. دیگر به آن صورت به اطراف خودش نگاه نمیکند.
به حدّی باران میبارید که ناگهان زمین به صورت باتلاق درآمد. طوری که دیگر تانکهای دشمن نمیتوانستند در اطراف ستونِ ما به حرکت درآیند، چون در گِل فرو میرفتند. این ها همه از امدادهای غیبی بود که برادرها همه با چشم خودشان آن ها را میدیدند. میدیدند که دارند از صدمتری دشمن رد میشوند و هفت، هشت تا منوّر در آسمان است، باد تندی وزیده و نور آن ها را خنثی کرده، باران آمده و دشمن قادر نیست به جلوی خودش نگاه کند. باد میآید و نمیگذارد صدای پا و حرکت ستونِ آن ها به گوش دشمن برسد. این ها همه از امدادهای غیبی و کمک «الله» بود.»
در قرارگاه فرعی نصرـ۲، محمّد ابراهیم همّت؛ قائممقام فرماندهی تیپ ۲۷ که مکالمهی بیسیمچی گردان ابوذر با شهبازی را میشنود، به وضعیت بحرانی این گردان پی میبرد و برای جلوگیری از پیشروی دشمن و نجات نیروهای گردان ابوذر به آن سمت حرکت میکند تا خود شخصاً هدایت و فرماندهی نیروها را در مقابل پاتک سنگین عراقیها به دست بگیرد.
همت در زیر باران آتش کالیبر و توپخانة دشمن خود را به محدودهی دفاعی گردان ابوذر در سمت راست دژ مرزی کوتسواری میرساند. این در حالی است که بر اثر فشار شدید زرهی دشمن نیروها سه کیلومتر از مواضع خودشان عقب کشیدهاند. همّت سعی میکند همانجا به نیروها آرایش بدهد و یک خط پدافندی برقرار کند.
وضعیت بحرانی خط ایجاب کرده بود که همهی فرماندهان تیپ ۲۷ در خط مقدم ـ دژ مرزی کوتسواری ـ حضور پیدا کنند؛ یعنی متوسّلیان، در سمت چپ دژ و در منطقة گردان مقداد؛ همّت، در سمت راست و در محدودهی گردان ابوذر و شهبازی هم در قسمت میانی دژ و در حد گردان انصارالرسول. در این لحظه، سیّد یحیی صفوی ؛ معاونت عملیاتی کل سپاه پاسداران که در قرارگاه عملیاتی نصر حضور یافته، سعی میکند با متوسّلیان ارتباط رادیویی برقرار کند؛ اما به علت بُعد مسافت مستقیماً نمیتواند با او صحبت کند. ناچار از بی سیمچی «محور عملیاتی سلمان» میخواهد تا سخنان متوسلیان را برای وی تکرار کند.
بی سیمچی محور سلمان پس از دریافت پیام فرمانده تیپ ۲۷، به صفوی میگوید:
احمد میگوید: وضع به هیچ وجه خوب نیست! بچهها کشیدهاند عقب و الان روی دژ هستند. روی دژ!
صفوی: بگو کجا آتش میخواهند... کجا آتش میخواهند؟
بیسیمچی سلمان: احمد میگوید: رحیم، روی دو کیلومتریِ کانال [آب گرمدشت]، دو کیلومتری کانال! بگو بزند! بگو حسابی بزند! بگو سنگین بزند.
صفوی: شنیدم، شنیدم!
بیسیمچی سلمان: احمد میگوید: بگو کاتیوشا بزند! بگو رگباری بزند!
صفوی: سلمان، هلیکوپترها آمدند! با استفاده از افسر رابط هوانیروز راهنماییشان کن؛ هلیکوپترها آمدند، آن ها را راهنمایی کنید!»
لحن صدای متوسّلیان و کلماتی که او به کار میبرد نشان میدهد که اوضاع در حساسترین نقطهی نبرد، یعنی دژ مرزی تا چه حد به هم ریخته و بحرانی است، به همین دلیل، سیّدیحیی صفوی با سرهنگ حسین حسنیسعدی؛ فرمانده ارتشی قرارگاه عملیاتی مشترک نصر تماس میگیرد و به او تأکید میکند که تیمهای آتشِ هوانیروز هر چه زودتر برای در هم کوبیدن ستونهای تانک و مکانیزهی دشمن به سمت دژ مرزی اعزام شوند.
همزمان، در خط مقدم نبرد، همهی فرماندهان و نیروها عزم خود را جزم کردهاند تا مانع از پیشروی بیشتر لشکر ۳ زرهی دشمن شوند. هر چند، تا به این لحظه، لشکر موصوف، توانسته ضمن یک مانور رخنهای، با بکارگیری بیش از ۱۸۰ دستگاه تانک، در محدودهی چپ دژ مرزی، پنج کیلومتر و در محدودهی راست، سه کیلومتر، نیروهای ایرانی را عقب براند، ولی رزمندگان بسیجی گردان انصار الرسول (ص) مستقر در منطقهی میانی تحت نظارت محمود شهبازی حتی یک قدم عقب نکشیدهاند و در حال مقاومت هستند. همین امر، باعث تضعیف روحیهی فرماندهان عراقی شده و آن ها را نسبت به بازپسگیری مناطق از دست رفته نا امید کرده است.