خدا وقتی دعا را مستجاب می کند که داعی، به راستی او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهری داشته باشد و این وقتی صورت می گیرد که امید دعا کننده از همه اسباب ظاهری قطع شده باشد.
شهدای ایران: در ادامه دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان و شرح فرازهای آن از نظرتان میگذرد:
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین ؛ إقبال الأعمال ص : 206
ای خدا در این روز به روی من درهای فضل و کرمت را بگشا و بر من برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشتهایت مرا مسکن ده ای پذیرنده دعای مضطر پریشان
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ
خدایا در این ماه درهای فضل و کرمت را بگشا؛ درهای رحمت الهی به روی همگان گشوده است و این خود مردم هستند که باید تصمیم بگیرند، و از این در وارد شوند. و اگر کسانی شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دلیل بر تقصیر خود آنها است، نه محدود بودن رحمت خدا.
وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ
و بر من برکاتت را نازل فرما؛ «برکت» در اصل به معنی ثبات و استقرار چیزی است، و این واژه بر هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند اطلاق میگردد؛ بنابراین موجودات بیبرکت آنهایی هستند که ثبات و قراری ندارند و زود فانی و نابود می شوند.
بسیارند از امّتهایی که دارای امکانات مادّی فراوان هستند و منابع زیرزمینی و روزمینی و انواع صنایع را دارند، ولی به خاطر تباهی اخلاق و فساد اعمال که نتیجه مستقیم فساد اخلاق است، این مواهب برای آنها ناپایدار و فاقد برکت است و غالباً در مسیر نابودیشان به کار گرفته میشود. به همین دلیل، آیات قرآن، از کسانی سخن میگوید که نعمتهای آنها وبال و مایه بدبختیشان شد. مثلًا، در آیه 85 سوره توبه میخوانیم: «وَلاتُعْجِبْکَ امْوالُهُمْ وَاوْلادُهُمْ انَّما یُریْدُ اللَّهُ انْیُعَذِّبَهُمْ بِها فِیالدُّنْیا وَتَزْهَقَ انْفُسُهُمْ وَهُمْ کافِروُنَ؛ مبادا اموال و اولادشان مایه اعجاب تو گردد، خدا میخواهد به وسیله آن، آنها را عذاب کند و جانشان بر آید در حالی که کافر باشند».
این نعمتها هنگامی که با فساد اخلاق توأم شود، هم مایه عذاب دنیا است، هم موجب خسران و زیان آخرت! به تعبیر دیگر، هرگاه مواهب الهی با ایمان و اخلاق و اصول انسانی همراه باشد مایه عمران و آبادی و رفاه و آسایش و سعادت و نیکبختی است این همان چیزی است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده است. بعکس، هرگاه با سوءاخلاق و بخل و ظلم و خودکامگی و هوسبازی همراه باشد، مایه تباهی و فساد است!
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ
و توفیق داشته باشم که عوامل رضایت تو را تحصیل کنم؛ رضای خدا در چیزی است که بندگان خدا کراهت دارند؛ از موسی کلیم علیه السّلام روایت شده است که : «قال یا ربّ دلّنی علی امر فیه رضاک فاوحی اللَّه تعالی الیه إنّ رضای فی کرهک و انت ما تصبر علی ما تکره قال یا ربّ دلّنی علیه قال فانّ رضای فی رضاک بقضائی بحار الأنوار ج79، ص: 143.» حضرت موسی (ع) عرض کرد پروردگارا مرا راهنمائی کن که بر امری که رضای تو در آن باشد خداوند به او وحی فرستاد، رضای من در چیزی است که تو آن را مکروه میشمری و آن را دوست نداری. عرض کرد بار خدایا تو مرا راهنمائی کن تا بدانم آن چیست؟ خطاب شد، رضای من در راضی بودن تو است به قضای من.
وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ
مرا در قسمت اصلی بهشت جای بده معلوم می شود که بهشت درجاتی دارد. در روایت است که درجات بهشت به شماره آیات قرآن است؛ راوی میگوید: از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام شنیدم به مردی می فرمود:آیا دوست داری در دنیا باقی بمانی؟ گفت: آری. فرمود: برای چه؟ گفت:برای اینکه (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) را بخوانم. حضرت موسی بن جعفر بعد از اینکه ساعتی سکوت کرد به وی فرمود: هرگاه یکی از شیعیان و دوستان ما بمیرد که قرآن را بخوبی نداند و نخواند در قبر به او تعلیم داده می شود، تا خدا درجه وی را به وسیله قرائت قرآن بالا ببرد. زیرا، شماره درجات بهشت به شماره عدد آیات قرآن است. به او گفته میشود: قرآن بخوان و بالا بیا. او قرآن میخواند و بالا میرود. وای می گوید :من احدی را ندیدم که بیشتر از موسی بن جعفر بر نفس خویشتن خائف و ترسان باشد، یا اینکه بیشتر از آن بزرگوار بخدا امیدوار باشد. موسی بن جعفر قرآن را با حزن تلاوت میکرد. هنگامیکه قرآن تلاوت میکرد گویا: انسانی را مورد خطاب قرار میداد. «کافی، ج 2، ص 606»
یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین
ای کسی که دعوت بیچارگان را تو جواب می دهی.
خدا دعای دعا کنندگان را مستجاب و حوائجشان را بر میآورد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد برای این است که در حال اضطرار، دعای داعی از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمی بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلی روشن است.
خدا وقتی دعا را مستجاب می کند که داعی، به راستی او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهری داشته باشد و این وقتی صورت می گیرد که امید دعا کننده از همه اسباب ظاهری قطع شده باشد، یعنی بداند که دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا می شود و در غیر این صورت همانطور که گفتیم غیر خدا را می خواند. پس، اگر دعا صادق بود، یعنی خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتی خدا اجابتش می کند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده بر طرف می سازد.
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین ؛ إقبال الأعمال ص : 206
ای خدا در این روز به روی من درهای فضل و کرمت را بگشا و بر من برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشتهایت مرا مسکن ده ای پذیرنده دعای مضطر پریشان
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ
خدایا در این ماه درهای فضل و کرمت را بگشا؛ درهای رحمت الهی به روی همگان گشوده است و این خود مردم هستند که باید تصمیم بگیرند، و از این در وارد شوند. و اگر کسانی شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دلیل بر تقصیر خود آنها است، نه محدود بودن رحمت خدا.
وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ
و بر من برکاتت را نازل فرما؛ «برکت» در اصل به معنی ثبات و استقرار چیزی است، و این واژه بر هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند اطلاق میگردد؛ بنابراین موجودات بیبرکت آنهایی هستند که ثبات و قراری ندارند و زود فانی و نابود می شوند.
بسیارند از امّتهایی که دارای امکانات مادّی فراوان هستند و منابع زیرزمینی و روزمینی و انواع صنایع را دارند، ولی به خاطر تباهی اخلاق و فساد اعمال که نتیجه مستقیم فساد اخلاق است، این مواهب برای آنها ناپایدار و فاقد برکت است و غالباً در مسیر نابودیشان به کار گرفته میشود. به همین دلیل، آیات قرآن، از کسانی سخن میگوید که نعمتهای آنها وبال و مایه بدبختیشان شد. مثلًا، در آیه 85 سوره توبه میخوانیم: «وَلاتُعْجِبْکَ امْوالُهُمْ وَاوْلادُهُمْ انَّما یُریْدُ اللَّهُ انْیُعَذِّبَهُمْ بِها فِیالدُّنْیا وَتَزْهَقَ انْفُسُهُمْ وَهُمْ کافِروُنَ؛ مبادا اموال و اولادشان مایه اعجاب تو گردد، خدا میخواهد به وسیله آن، آنها را عذاب کند و جانشان بر آید در حالی که کافر باشند».
این نعمتها هنگامی که با فساد اخلاق توأم شود، هم مایه عذاب دنیا است، هم موجب خسران و زیان آخرت! به تعبیر دیگر، هرگاه مواهب الهی با ایمان و اخلاق و اصول انسانی همراه باشد مایه عمران و آبادی و رفاه و آسایش و سعادت و نیکبختی است این همان چیزی است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده است. بعکس، هرگاه با سوءاخلاق و بخل و ظلم و خودکامگی و هوسبازی همراه باشد، مایه تباهی و فساد است!
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ
و توفیق داشته باشم که عوامل رضایت تو را تحصیل کنم؛ رضای خدا در چیزی است که بندگان خدا کراهت دارند؛ از موسی کلیم علیه السّلام روایت شده است که : «قال یا ربّ دلّنی علی امر فیه رضاک فاوحی اللَّه تعالی الیه إنّ رضای فی کرهک و انت ما تصبر علی ما تکره قال یا ربّ دلّنی علیه قال فانّ رضای فی رضاک بقضائی بحار الأنوار ج79، ص: 143.» حضرت موسی (ع) عرض کرد پروردگارا مرا راهنمائی کن که بر امری که رضای تو در آن باشد خداوند به او وحی فرستاد، رضای من در چیزی است که تو آن را مکروه میشمری و آن را دوست نداری. عرض کرد بار خدایا تو مرا راهنمائی کن تا بدانم آن چیست؟ خطاب شد، رضای من در راضی بودن تو است به قضای من.
وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ
مرا در قسمت اصلی بهشت جای بده معلوم می شود که بهشت درجاتی دارد. در روایت است که درجات بهشت به شماره آیات قرآن است؛ راوی میگوید: از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام شنیدم به مردی می فرمود:آیا دوست داری در دنیا باقی بمانی؟ گفت: آری. فرمود: برای چه؟ گفت:برای اینکه (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) را بخوانم. حضرت موسی بن جعفر بعد از اینکه ساعتی سکوت کرد به وی فرمود: هرگاه یکی از شیعیان و دوستان ما بمیرد که قرآن را بخوبی نداند و نخواند در قبر به او تعلیم داده می شود، تا خدا درجه وی را به وسیله قرائت قرآن بالا ببرد. زیرا، شماره درجات بهشت به شماره عدد آیات قرآن است. به او گفته میشود: قرآن بخوان و بالا بیا. او قرآن میخواند و بالا میرود. وای می گوید :من احدی را ندیدم که بیشتر از موسی بن جعفر بر نفس خویشتن خائف و ترسان باشد، یا اینکه بیشتر از آن بزرگوار بخدا امیدوار باشد. موسی بن جعفر قرآن را با حزن تلاوت میکرد. هنگامیکه قرآن تلاوت میکرد گویا: انسانی را مورد خطاب قرار میداد. «کافی، ج 2، ص 606»
یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین
ای کسی که دعوت بیچارگان را تو جواب می دهی.
خدا دعای دعا کنندگان را مستجاب و حوائجشان را بر میآورد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد برای این است که در حال اضطرار، دعای داعی از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمی بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلی روشن است.
خدا وقتی دعا را مستجاب می کند که داعی، به راستی او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهری داشته باشد و این وقتی صورت می گیرد که امید دعا کننده از همه اسباب ظاهری قطع شده باشد، یعنی بداند که دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا می شود و در غیر این صورت همانطور که گفتیم غیر خدا را می خواند. پس، اگر دعا صادق بود، یعنی خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتی خدا اجابتش می کند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده بر طرف می سازد.