حاج قاسم سلیمانی در عملیات بیتالمقدس، فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله و بهعنوان یکی از تیپهای قرارگاه قدس بود و مأموریت سختی به وی واگذار شد.
شهدای ایران: سردار «احمد غلامپور» فرمانده قرارگاه قدس (یکی از ۳ قرارگاه عملیاتی آزادسازی خرمشهر) و فرمانده بعدی قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس، در یادداشتی ضمن استقبال از انتشار اسنادی همچون تلفنگرام فرماندهی که هفته گذشته در اختیار رسانهها قرار گرفت، به تشریح برخی ویژگیهای فرماندهی در عملیات آزادسازی خرمشهر پرداخت.
متن یادداشت سردار غلامپور به این شرح است:
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، اخیراً در اقدامی پسندیده، تصویر سند تلفنگرام فرمانده کل سپاه در روز اول عملیات «الی بیتالمقدس» خطاب به فرماندهان سپاه سراسر کشور را منتشر کرد و این اقدام مثبت مرکز اسناد، فرصت خوبی برای تشریح ماجرای این سند و توضیح برخی حقایق درباره آزادسازی خرمشهر و دفاع قهرمانانه ملت سرافراز ایران فراهم نمود.
مکتوبم را با ذکر خاطرهای از سردار بزرگ اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی آغاز میکنم:
حاج قاسم سلیمانی قهرمان بینالمللی جبهه مقاومت، فرماندهی یکی از تیپهای عملیات آزادسازی خرمشهر را عهدهدار بود.
مدتی قبل از شهادتش، به من گفت: «حاج احمد، یادت هست لشکر ۵ عراق در عملیات بیتالمقدس، چقدر جنگید و چه فشاری روی ما آورد؟ توی خواب هم نمیدیدیم که روزی برسد که با عنایت خدا، فرمانده همان لشکر ۵ عراق، دوزانو مقابل ما بنشیند و کسب تکلیف کند. خدایا بزرگیت را شکر».
در این مکتوب، در پی آنم که بمناسبت سالگرد آغاز عملیات آزادسازی خرمشهر و انتشار تلفنگرام فرماندهی سپاه در روز شروع این عملیات بزرگ، فشارها و سختیهای آن عملیات را بیشتر توضیح دهم تا جوانان ما بنگرند که با پشت سر گذاشتن چه سختیهایی، به تعظیم فرماندهان ارتش عراق در مقابل فرماندهان ایران رسیدیم.
ابلاغیه فرمانده سپاه در روز آغاز عملیات (۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱) یعنی ۲۳ روز قبل از آزادی خرمشهر صادر شد و دلیل آن نابرابری شدید امکانات انسانی و تجهیرات ما در مقایسه با عراق در جبهه خرمشهر بود که آقا محسن [رضایی] تلاش میکرد همان حداقل امکانات موجود را به نحو احسن بازیابی، سازماندهی و بکارگیری کند و با ایجاد یک تحول، همه ظرفیتها را بسوی هدف اصلی، یعنی آزادسازی خرمشهر هدایت نماید. امروز که به آن دوران و مظلومیت ملت ایران میاندیشم و خاطرات سختیها و کمبودهای فراوان را به یاد میآورم، بغض، گلویم را میفشرد.
مقدمتاً در نظر بگیریم که در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ فرماندهان صحنه جنگ تغییر کردند. محسن رضایی فرماندهی کل سپاه و شهید صیاد فرماندهی نیروی زمینی ارتش، اداره جنگ را به عهده گرفتند و قرارگاه مشترک کربلا، برای ادامه جنگ، راهبردی را با دو هدف تدوین کرد: ۱- آزادسازی مناطق اشغالی. ۲- تعقیب و تنبیه متجاوز.
در اجرای این راهبرد، عملیات بیتالمقدس باهدف آزادسازی مناطق اشغالی (بهویژه در جنوب) طراحی و اجرا شد که از نقطه نظر نقش فرماندهی، بالخصوص فرماندهی محسن رضایی شایسته بررسی است:
۱- انتخاب منطقه عملیات: در طراحی این عملیات، با توجه به نحوه آرایش دشمن، انتخاب منطقه شرق کارون بهعنوان محل اصلی عملیات، نشان دهنده نبوغ و خلاقیت فرماندهی بود، زیرا دشمن به دلیل داشتن تفکر کلاسیک، هرگز حمله ما از محور شرق کارون را احتمال نمیداد.
نکته دیگر درباره انتخاب محل عملیات، اصرار فرماندهی در عبور از کارون و رسیدن به جاده اهواز - خرمشهر در یک مرحله بود. دلیل اصلی این اصرار، بسته شدن عقبه دشمن و مهمتر از آن، رسیدن به نقطهای بود که آقا محسن از آن بهعنوان قلب منطقه یاد میکرد. فرمانده سپاه معتقد بود با رسیدن به این نقطه، دشمن در ادامه عملیات، دچار تردید خواهد شد که یا خطر محاصره دو لشکر خود را بپذیرد و یا عقبنشینی کند، که این پیشبینی محقق شد.
۲- استفاده صحیح از عنصر زمان: به یاد دارم بعد از عملیات فتحالمبین، آقا محسن به فرماندهان تاکید کرد که برادران، ما در حال مسابقه سرعت با دشمن هستیم و اگر در پای کار آمدن برای انجام عملیات بعدی، سرعت عمل نداشته باشیم، دشمن راه ما را خواهد بست؛ لذا با وجود اینکه هنوز خستگی عملیات فتحالمبین از تن فرماندهان خارج نشده بود، آقا محسن اصرار داشت که برای عملیات بعدی یعنی بیتالمقدس آماده شوند؛ فاصله این دو عملیات، بسیار کم و حدود یک ماه بود.
۳- هنر تغییر در طرح ریزی حین اجرای عملیات: در عملیات بیتالمقدس جهت اصلی طرح ما حرکت از شرق کارون بود، ولی زمانی که دو لشکر عراق عقبنشینی کردند و نیروهای عراق در شرق بصره تقویت شدند، ما تازه به مرز رسیده بودیم و لذا موازنه قوا بین ما و دشمن به هم خورد. در واقع عراق با ۴ لشکر قوی خود در شرق بصره آرایش گرفت، در حالیکه توان نیروهای ما به دلیل فشردگی عملیات و فشارهای دشمن، به حداقل رسیده بود. به همین دلیل، فرماندهی سریعاً طراحی را تغییر داد و قرارگاه فجر را از منطقه فتحالمبین برای کمک، به پایین آورد و در نهایت، جهت طرح عملیات را از حالت شرقی - غربی به شمالی - جنوبی تغییر داد. به این ترتیب فرماندهی توانست خرمشهر را که در اشغال دشمن بود به عنوان هدف اصلی انتخاب کند تا با همان نیروی حداقلی، بحول و قوه الهی خرمشهر از اشغال دشمن خارج شود و در پی همین طراحی بود که بیش از ۱۹ هزار نفر از سربازان عراقی در این شهر به اسارت ما درآمدند.
۴- توسعه سازمان رزم: از دیگر هنرهای فرماندهی این بود که توانست با سازماندهی مجدد توان موجود، تیپهای سپاه را از ۱۲ تیپ در فتحالمبین به ۱۷ تیپ در این عملیات گسترش دهد و یگانهای تخصصی مانند توپخانه و زرهی و ادوات را با استفاده از غنایم دشمن راهاندازی کند. در چنین فضایی توانستیم در برابر یک دشمن قوی، مجهز، پولدار و مصمم، با عنایات الهی و در نبردی طاقتفرسا و نابرابر، تجاوز سراسری قوای بیگانه را دفع کنیم و در برابر یک هجوم گسترده، دوام بیاوریم.
یک تعریف کلاسیک از جنگ هست که میگویند؛ جنگ یعنی تحمیل اراده. رزمندگان اسلام اجازه ندادند دشمن ارادهاش را که اشغال خاک کشور و تجزیه ایران بود بر ما تحمیل کند و حتی اجازه ندادند یک وجب از خاک کشورمان اشغال شود و این مهم، باید برای نسلهای امروز تشریح شود که بدانند پدرانشان سههفته پوتینها را از پای درنیاورند تا با لطف خدا خرمشهر را از دشمن قوی، مجهز و مورد حمایت قدرتهای منطقهای و بینالمللی پس گرفتند.
امسال نخستین سالی است که در سوم خرداد، جسم حاج قاسم سلیمانی در میان ما نیست. خوب است با توجه به حضور و نقش حاج قاسم و یگانش در عملیات آزادسازی خرمشهر، با شرح خاطرهای که در ابتدای این مکتوب آوردم، از او یاد کنم:
در عملیات بیتالمقدس، حاج قاسم فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله و بهعنوان یکی از تیپهای قرارگاه قدس بود و مأموریت سختی به وی واگذار شد که با عمده قوای دشمن درگیر شود و نیروهای دیگر با عبور از کارون بتوانند خود را به جاده اهواز خرمشهر برسانند. نبرد سختی در منطقه عملیاتی تیپهای قرارگاه قدس جریان داشت که تیپ ۴۱ ثارالله نیز در نبردی سخت، جانانه و نزدیک با دشمن (بهطوری که گاهی فاصله بین ما و دشمن به کمتر از ۳۰ متر میرسید)، فداکارانه جنگیدند و موفق شدند به بهترین شکل ممکن، مأموریت خود را به انجام برسانند.
بعد از عقبنشینی دشمن به پشت مرزها، یکی از نقاط مرز که دشمن اصرار داشت اجازه چسبیدن به مرز را ندهد، منطقه کوشک یعنی محل عملیات تیپ ۴۱ ثارالله بود و از جبهه مقابل، فشار زیادی از لشکر ۵ عراق به حاجقاسم و بچههای تیپ کرمان وارد شد.
عملیات تمام شد و جنگ پایان یافت و زمان، برقآسا گذشت. حدود ۲ سال قبل، حاج قاسم که اینک فرماندهی نیروی پرافتخار قدس سپاه را عهدهدار بود، به من گفت: «حاج احمد، یادت هست لشکر ۵ عراق در عملیات بیتالمقدس، چقدر جنگید و چه فشاری روی ما میآورد؟ توی خواب هم نمیدیدیم که روزی برسد که با عنایت خدا، فرمانده همان لشکر ۵ عراق، دوزانو مقابل ما بنشیند و کسب تکلیف کند. خدایا بزرگیت را شکر». یاد حاج قاسم سلیمانی و شهدا به ویژه شهدای عملیات بیتالمقدس گرامی باد.
متن یادداشت سردار غلامپور به این شرح است:
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، اخیراً در اقدامی پسندیده، تصویر سند تلفنگرام فرمانده کل سپاه در روز اول عملیات «الی بیتالمقدس» خطاب به فرماندهان سپاه سراسر کشور را منتشر کرد و این اقدام مثبت مرکز اسناد، فرصت خوبی برای تشریح ماجرای این سند و توضیح برخی حقایق درباره آزادسازی خرمشهر و دفاع قهرمانانه ملت سرافراز ایران فراهم نمود.
مکتوبم را با ذکر خاطرهای از سردار بزرگ اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی آغاز میکنم:
حاج قاسم سلیمانی قهرمان بینالمللی جبهه مقاومت، فرماندهی یکی از تیپهای عملیات آزادسازی خرمشهر را عهدهدار بود.
مدتی قبل از شهادتش، به من گفت: «حاج احمد، یادت هست لشکر ۵ عراق در عملیات بیتالمقدس، چقدر جنگید و چه فشاری روی ما آورد؟ توی خواب هم نمیدیدیم که روزی برسد که با عنایت خدا، فرمانده همان لشکر ۵ عراق، دوزانو مقابل ما بنشیند و کسب تکلیف کند. خدایا بزرگیت را شکر».
در این مکتوب، در پی آنم که بمناسبت سالگرد آغاز عملیات آزادسازی خرمشهر و انتشار تلفنگرام فرماندهی سپاه در روز شروع این عملیات بزرگ، فشارها و سختیهای آن عملیات را بیشتر توضیح دهم تا جوانان ما بنگرند که با پشت سر گذاشتن چه سختیهایی، به تعظیم فرماندهان ارتش عراق در مقابل فرماندهان ایران رسیدیم.
ابلاغیه فرمانده سپاه در روز آغاز عملیات (۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱) یعنی ۲۳ روز قبل از آزادی خرمشهر صادر شد و دلیل آن نابرابری شدید امکانات انسانی و تجهیرات ما در مقایسه با عراق در جبهه خرمشهر بود که آقا محسن [رضایی] تلاش میکرد همان حداقل امکانات موجود را به نحو احسن بازیابی، سازماندهی و بکارگیری کند و با ایجاد یک تحول، همه ظرفیتها را بسوی هدف اصلی، یعنی آزادسازی خرمشهر هدایت نماید. امروز که به آن دوران و مظلومیت ملت ایران میاندیشم و خاطرات سختیها و کمبودهای فراوان را به یاد میآورم، بغض، گلویم را میفشرد.
مقدمتاً در نظر بگیریم که در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ فرماندهان صحنه جنگ تغییر کردند. محسن رضایی فرماندهی کل سپاه و شهید صیاد فرماندهی نیروی زمینی ارتش، اداره جنگ را به عهده گرفتند و قرارگاه مشترک کربلا، برای ادامه جنگ، راهبردی را با دو هدف تدوین کرد: ۱- آزادسازی مناطق اشغالی. ۲- تعقیب و تنبیه متجاوز.
در اجرای این راهبرد، عملیات بیتالمقدس باهدف آزادسازی مناطق اشغالی (بهویژه در جنوب) طراحی و اجرا شد که از نقطه نظر نقش فرماندهی، بالخصوص فرماندهی محسن رضایی شایسته بررسی است:
۱- انتخاب منطقه عملیات: در طراحی این عملیات، با توجه به نحوه آرایش دشمن، انتخاب منطقه شرق کارون بهعنوان محل اصلی عملیات، نشان دهنده نبوغ و خلاقیت فرماندهی بود، زیرا دشمن به دلیل داشتن تفکر کلاسیک، هرگز حمله ما از محور شرق کارون را احتمال نمیداد.
نکته دیگر درباره انتخاب محل عملیات، اصرار فرماندهی در عبور از کارون و رسیدن به جاده اهواز - خرمشهر در یک مرحله بود. دلیل اصلی این اصرار، بسته شدن عقبه دشمن و مهمتر از آن، رسیدن به نقطهای بود که آقا محسن از آن بهعنوان قلب منطقه یاد میکرد. فرمانده سپاه معتقد بود با رسیدن به این نقطه، دشمن در ادامه عملیات، دچار تردید خواهد شد که یا خطر محاصره دو لشکر خود را بپذیرد و یا عقبنشینی کند، که این پیشبینی محقق شد.
۲- استفاده صحیح از عنصر زمان: به یاد دارم بعد از عملیات فتحالمبین، آقا محسن به فرماندهان تاکید کرد که برادران، ما در حال مسابقه سرعت با دشمن هستیم و اگر در پای کار آمدن برای انجام عملیات بعدی، سرعت عمل نداشته باشیم، دشمن راه ما را خواهد بست؛ لذا با وجود اینکه هنوز خستگی عملیات فتحالمبین از تن فرماندهان خارج نشده بود، آقا محسن اصرار داشت که برای عملیات بعدی یعنی بیتالمقدس آماده شوند؛ فاصله این دو عملیات، بسیار کم و حدود یک ماه بود.
۳- هنر تغییر در طرح ریزی حین اجرای عملیات: در عملیات بیتالمقدس جهت اصلی طرح ما حرکت از شرق کارون بود، ولی زمانی که دو لشکر عراق عقبنشینی کردند و نیروهای عراق در شرق بصره تقویت شدند، ما تازه به مرز رسیده بودیم و لذا موازنه قوا بین ما و دشمن به هم خورد. در واقع عراق با ۴ لشکر قوی خود در شرق بصره آرایش گرفت، در حالیکه توان نیروهای ما به دلیل فشردگی عملیات و فشارهای دشمن، به حداقل رسیده بود. به همین دلیل، فرماندهی سریعاً طراحی را تغییر داد و قرارگاه فجر را از منطقه فتحالمبین برای کمک، به پایین آورد و در نهایت، جهت طرح عملیات را از حالت شرقی - غربی به شمالی - جنوبی تغییر داد. به این ترتیب فرماندهی توانست خرمشهر را که در اشغال دشمن بود به عنوان هدف اصلی انتخاب کند تا با همان نیروی حداقلی، بحول و قوه الهی خرمشهر از اشغال دشمن خارج شود و در پی همین طراحی بود که بیش از ۱۹ هزار نفر از سربازان عراقی در این شهر به اسارت ما درآمدند.
۴- توسعه سازمان رزم: از دیگر هنرهای فرماندهی این بود که توانست با سازماندهی مجدد توان موجود، تیپهای سپاه را از ۱۲ تیپ در فتحالمبین به ۱۷ تیپ در این عملیات گسترش دهد و یگانهای تخصصی مانند توپخانه و زرهی و ادوات را با استفاده از غنایم دشمن راهاندازی کند. در چنین فضایی توانستیم در برابر یک دشمن قوی، مجهز، پولدار و مصمم، با عنایات الهی و در نبردی طاقتفرسا و نابرابر، تجاوز سراسری قوای بیگانه را دفع کنیم و در برابر یک هجوم گسترده، دوام بیاوریم.
یک تعریف کلاسیک از جنگ هست که میگویند؛ جنگ یعنی تحمیل اراده. رزمندگان اسلام اجازه ندادند دشمن ارادهاش را که اشغال خاک کشور و تجزیه ایران بود بر ما تحمیل کند و حتی اجازه ندادند یک وجب از خاک کشورمان اشغال شود و این مهم، باید برای نسلهای امروز تشریح شود که بدانند پدرانشان سههفته پوتینها را از پای درنیاورند تا با لطف خدا خرمشهر را از دشمن قوی، مجهز و مورد حمایت قدرتهای منطقهای و بینالمللی پس گرفتند.
امسال نخستین سالی است که در سوم خرداد، جسم حاج قاسم سلیمانی در میان ما نیست. خوب است با توجه به حضور و نقش حاج قاسم و یگانش در عملیات آزادسازی خرمشهر، با شرح خاطرهای که در ابتدای این مکتوب آوردم، از او یاد کنم:
در عملیات بیتالمقدس، حاج قاسم فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله و بهعنوان یکی از تیپهای قرارگاه قدس بود و مأموریت سختی به وی واگذار شد که با عمده قوای دشمن درگیر شود و نیروهای دیگر با عبور از کارون بتوانند خود را به جاده اهواز خرمشهر برسانند. نبرد سختی در منطقه عملیاتی تیپهای قرارگاه قدس جریان داشت که تیپ ۴۱ ثارالله نیز در نبردی سخت، جانانه و نزدیک با دشمن (بهطوری که گاهی فاصله بین ما و دشمن به کمتر از ۳۰ متر میرسید)، فداکارانه جنگیدند و موفق شدند به بهترین شکل ممکن، مأموریت خود را به انجام برسانند.
بعد از عقبنشینی دشمن به پشت مرزها، یکی از نقاط مرز که دشمن اصرار داشت اجازه چسبیدن به مرز را ندهد، منطقه کوشک یعنی محل عملیات تیپ ۴۱ ثارالله بود و از جبهه مقابل، فشار زیادی از لشکر ۵ عراق به حاجقاسم و بچههای تیپ کرمان وارد شد.
عملیات تمام شد و جنگ پایان یافت و زمان، برقآسا گذشت. حدود ۲ سال قبل، حاج قاسم که اینک فرماندهی نیروی پرافتخار قدس سپاه را عهدهدار بود، به من گفت: «حاج احمد، یادت هست لشکر ۵ عراق در عملیات بیتالمقدس، چقدر جنگید و چه فشاری روی ما میآورد؟ توی خواب هم نمیدیدیم که روزی برسد که با عنایت خدا، فرمانده همان لشکر ۵ عراق، دوزانو مقابل ما بنشیند و کسب تکلیف کند. خدایا بزرگیت را شکر». یاد حاج قاسم سلیمانی و شهدا به ویژه شهدای عملیات بیتالمقدس گرامی باد.