هرچند مبارزه با پهلوی فرصتی برای شرکت در محافل ادبی باقی نمیگذارد اما علاقه و سلایق ادبی پابرجا میماند تا در فرصت لازم این جلسات برپا شوند و این فرصت در دوره دوم ریاستجمهوری ایشان مهیا میشود.
شهدای ایران: یکی از دیدارهای ثابت رهبر انقلاب در ماه رمضان سال های قبل، دیدار با شعرا بوده است؛ دیداری که از قضا پیشینه آن به سالهای قبل از انقلاب برمیگردد که رهبر انقلاب در محافل ادبی در مشهد و تهران با حضور شعرای صاحبنام شرکت میکردند. امسال به دلیل شیوع کرونا و تعطیلی جلسات، این دیدار نیز به تبع آن برگزار نخواهد شد اما بازخوانی شکلگیری این دیدار خودش بهرهای را نصیب خواهد کرد. در خلال این گزارش، مباحث مهم مطرحشده توسط رهبری در این دیدار هم خواهد آمد.
حضور در محافل ادبی قبل از انقلاب
همانطور که گفتیم رهبر انقلاب از قبل از آن بهواسطه علاقه و ذوق ادبی در جلسات ادبی شرکت میکردند که از اولین آنها انجمن ادبی فردوسی بود. این محفل ادبی را سال ۱۳۲۵ آقای نگارنده و دوستان شعرپرداز او پایهگذاری کرده بودند. آیتالله خامنهای، شخصیت سرگرد نگارنده را اینگونه توصیف میکنند: «عبدالعلی نگارنده، سرگرد بازنشسته و پیرمرد خیلی نازنینی بود. چیزی که به او نمیآمد، این بود که یک روز سرگرد بوده باشد!
همیشه من تعجب میکردم و میگفتم شما که سرگرد بودی، چهکار میکردی؟! مرد بسیار لطیفی بود. خانه او مرکز انجمن ادبی فردوسی بود.» جلسات این انجمن شبها برگزار میشد؛ ابتدا به صورت دورهای در منزل اعضا، اما بعد از مدتی سرگرد نگارنده، میزبانی جلسات را بر عهده گرفت و حتی در مواقع دوری از مشهد، از این جلسات غافل نبوده است: «زمانی که قم بودم، از قم که به مشهد میآمدم، برنامه را جوری ترتیب میدادم که جلسه آن هفته انجمن ادبی را درک کنم.» فقط انجمن فردوسی نبود که پاتوق آیتالله خامنهای در آن شرکت میکرده است: «در منزل مرحوم فرخ در مشهد، انجمن ادبیای بود که روزهای جمعه تشکیل میشد و من تا هنگامی که در مشهد بودم، روزهای جمعه در این انجمن شرکت میکردم. در آن مجموعه ادبی، یکی دو شاعر برجسته افغان هم شرکت میکردند.» اساتید مشهور ادبیات و تاریخ دانشگاه مشهد نظیر دکتر علیاکبر فیاض، غلامحسین یوسفی، دکتر رجاییخراسانی و... نیز در جلسات انجمن فرخ شرکت میکردند.
آغاز گعده با شعرا در دوران ریاستجمهوری از مشهد
هرچند مبارزه با رژیم پهلوی فرصتی برای شرکت در محافل ادبی باقی نمیگذارد اما علاقه و سلایق ادبی پابرجا میماند تا در فرصت لازم این جلسات برپا شوند و این فرصت در دوره دوم ریاستجمهوری ایشان مهیا میشود. مصطفی محدثیخراسانی از شاعران مشهدی در اینباره میگوید: «مقام معظم رهبری از همان دوران دوم ریاستجمهوری، ایام نوروز که به مشهد میآمدند، شبی را به دیدار با شاعران مشهد اختصاص میدادند و تا هنوز هم این سنت برقرار است، من در پنج دیدار از این دیدارهای سالانه که گاه در دارالزهد آستان قدس و گاه در منزل پدری ایشان در نزدیکی بازار سرشور مشهد برگزار میشد، شرکت داشتم؛ آقا با تمام وجود و فعالتر از همه در جلسه حضور داشتند و خودشان جلسه را اداره میکردند.»
سیدعبدالله حسینی، شاعر و فعال فرهنگی مشهدی که از نفرات اولیه این جلسات در مشهد بوده، درباره شکلگیری آن میگوید: «این جلسات از سال ۶۴-۶۳ در مشهد شروع شد. با توجه به علاقهای که آیتالله خامنهای به شعر و ادبیات داشتند، از قبل از انقلاب با شاعران در مشهد و دیگر شهرها ارتباط داشتند. این ارتباط در دوران ریاستجمهوری ایشان نیز ادامه داشت. در آن زمان من به ایشان پیشنهاد دادم که اگر امکانش هست وقتی به مشهد تشریف میآورند، دیداری هم با شاعران مشهد داشته باشند. ایشان هم موافقت کردند و اولین جلسه در نوروز سال ۶۳ در مشهد برگزار شد و بعد هر سال ادامه داشت؛ البته بعدها این جلسات از مشهد به تهران منتقل شد.»
شعرخوانیها چگونه به تهران آمد؟
عبدالله حسینی بعد از عزیمت به آفریقایجنوبی دیگر در این جلسات شرکت نمیکند و مدیریت جلسات از مشهد به تهران و حوزه هنری منتقل میشود و این رویه سالهاست ادامه دارد: «اولین جلسات هم توسط آقای عباسعلی براتیپور که از شاعران مطرح زمان ما هست و آن زمان مسوول جلسات شعر حوزه هنری بود، در تهران برگزار میشد و دیگر به یک سنت تبدیل شد. زمانش هم از نوروز هر سال به نیمه ماه مبارک رمضان منتقل شد»؛ البته عباسعلی براتیپور که سالها مدیر این جلسه بود، روایت برپایی این جلسه را در گفتوگو با تسنیم چنین بیان کرده است: «روزی شعرای شورای شعر ارشاد شامل استاد اوستا، خانم سپیده کاشانی، خانم سیمیندخت وحیدی و... به محضر رهبر معظم انقلاب رفته بودند. رهبر انقلاب در آن جلسه به آقای زم فرمودند که بد نیست جلسهای باشد و شاعران حوزه هنری حضور داشته باشند.
روزی به همراه چند تن از شاعران که حدود هشت نفر بودند، مانند استاد سبزواری، آقای رشاد، استاد اوستا، آقای شاهرخی، زندهیاد مشفق و... به محضر ایشان رفتیم. نزدیک دفتر که از ماشین پیاده شدیم، گفتند کتابهایتان را اینجا بگذارید. جلسه برگزار شد، ایشان بعد از احوالپرسی از همه شاعران، فرمودند که شعر بخوانیم. استاد اوستا گفتند که کتابهای ما را جلوی در تحویل گرفتند؛ آقا فرمودند چه کسی گفت که کتابهای آقایان را بگیرید؟ بردارید بیاورید! خلاصه کیف و کتاب ما را آوردند و ما هم شعرهایمان را خواندیم. آقا هم راجع به شعر و مسائل شعر صحبت کردند و فرمودند که این جلسات در نیمه ماه مبارک رمضان برگزار شود.»
جلسات نیمه رمضان در سالهای گذشته باعث جلب توجهات بسیاری شده است. در این جلسات رهبر انقلاب بعضا سخنانی بیان میکنند که بازتابهای آن فراتر از یک جلسه شعرخوانی است. در این بخش مهمترین نکات مطرحشده در این جلسات را ذکر میکنیم.
سال ۱۳۸۸: در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بیبصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شأن یک انسان هنری و یک انسان فرهنگی است؛ پس باید حقیقت را فهمید، بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمیشود با شیوههای
سیاسی -شیوههای سیاستگران و سیاستمداران- در عالم فرهنگ حرکت کرد؛ این خلاف شأن فرهنگ است.
سال ۱۳۸۹: من چند سال پیش توی همین جلسه گفتم انجمن ادبی درست کنید. خبر نشدم که مثلاً یک عدد قابل توجهی انجمن ادبی درست شده باشد. میپرسیم چرا؟ میگویند پشتیبانی نکردند. کأنّه انتظار دارند که حالا حوزه هنری و وزارت ارشاد و دستگاههای دولتی بیایند پشتیبانی کنند تا انجمن ادبی درست شود. تشکیل انجمن ادبی که اینجوری نیست. انجمن ادبی یعنی پنج تا ۱۰ نفر شاعر روی همان انگیزههای شعری دور هم جمع شوند، برای همدیگر شعر بخوانند، برای هم شعر بگویند؛ تدریجاً کسان دیگری اگر خواستند، به اینها ملحق شوند؛ نخواستند هم ملحق نشوند؛ این میشود یک انجمن ادبی، این میشود پرورشگاه، این یک مرکز گلخانهای میشود برای پرورش این نهال و این گل؛ این لازم است. اینکه دیگر احتیاج به این ندارد که حالا فلان دستگاهها کمک کنند.
سال ۱۳۹۰: شعر انقلاب یک هویتی دارد؛ در واقع متصدی و مباشر و میداندارِ ارائه گفتمان انقلاب اسلامی است؛ این را باید حفظ کنید؛ نباید این تحتالشعاع برخی از هیجاناتی قرار بگیرد که ناشی از تألمات شاعر است نسبت به یک مسالهای، نسبت به یک قضیهای، نسبت به یک چیزی. بالاخره همهجا ناهنجاریهایی وجود دارد، روح لطیف شاعر هم دچار تألماتی میشود؛ این تألمات طبعاً در شعر اثر میگذارد، منتها نباید آن گفتمان اصلی انقلاب و آن هویت اصلیاش مغلوب این تألمات شود؛ باید برای انقلاب حرف بزنید، باید برای گفتمان انقلاب تلاش و کار کنید.
سال ۱۳۹۱: مسائل مهمی در کشور ما وجود دارد که شعر میتواند از اینها بهرهمند شود و در خدمت این مفاهیم دربیاید. مفاهیم شخصی نیست؛ ملی است. فرض بفرمایید امروز یک ظلم بزرگ هستهای دارند به ما میکنند یا دانشمندان ما را به شهادت میرسانند؛ این پدیده کوچکی نیست، این یک مساله ملی است؛ اینها باید در شعر منعکس شود. همانطور که به نظرتان میرسد که باید مثلاً برای میانمار یا مصر یا بیداری اسلامی یا فلسطین یا جنگ ۳۳روزه شعر بگویید، مسائل موجود کشورتان هم مسائلی هستند که شما نمیتوانید از اینها صرفنظر کنید؛ اینها باید در عالَم شعر بیاید.
سال ۱۳۹۸: راجع به زبان، بنده نگرانم؛ واقعاً نگرانم... در جریان عمومی، زبان دارد دچار فرسایش میشود؛ این را آدم میبیند. من از صداوسیما گلهمندم به خاطر اینکه به جای اینکه زبان صحیح را، زبان معیار را، زبان صیقلخورده کاملاً درست را ترویج کنند، زبان بیهویّت، گاهی غلط، تعبیرهای غلط و بدتر از همه پُر از تعبیرات فرنگی و خارجی و مانند اینها را دارند ترویج میکنند. وقتی مثلاً فلان لغت فرنگی را که حالا یک نویسندهای، یک مترجمی -که ترجمه میکرده یک مقاله انگلیسی یا فرانسوی را- آورده و عیناً به کار برده و مجری شما این را در تلویزیون، در رادیو یک بار، دو بار تکرار میکند، این میشود عمومی؛ ما بیخود و مُفتامُفت داریم زبان خودمان را آلوده میکنیم به زوائد مضر.
حضور در محافل ادبی قبل از انقلاب
همانطور که گفتیم رهبر انقلاب از قبل از آن بهواسطه علاقه و ذوق ادبی در جلسات ادبی شرکت میکردند که از اولین آنها انجمن ادبی فردوسی بود. این محفل ادبی را سال ۱۳۲۵ آقای نگارنده و دوستان شعرپرداز او پایهگذاری کرده بودند. آیتالله خامنهای، شخصیت سرگرد نگارنده را اینگونه توصیف میکنند: «عبدالعلی نگارنده، سرگرد بازنشسته و پیرمرد خیلی نازنینی بود. چیزی که به او نمیآمد، این بود که یک روز سرگرد بوده باشد!
همیشه من تعجب میکردم و میگفتم شما که سرگرد بودی، چهکار میکردی؟! مرد بسیار لطیفی بود. خانه او مرکز انجمن ادبی فردوسی بود.» جلسات این انجمن شبها برگزار میشد؛ ابتدا به صورت دورهای در منزل اعضا، اما بعد از مدتی سرگرد نگارنده، میزبانی جلسات را بر عهده گرفت و حتی در مواقع دوری از مشهد، از این جلسات غافل نبوده است: «زمانی که قم بودم، از قم که به مشهد میآمدم، برنامه را جوری ترتیب میدادم که جلسه آن هفته انجمن ادبی را درک کنم.» فقط انجمن فردوسی نبود که پاتوق آیتالله خامنهای در آن شرکت میکرده است: «در منزل مرحوم فرخ در مشهد، انجمن ادبیای بود که روزهای جمعه تشکیل میشد و من تا هنگامی که در مشهد بودم، روزهای جمعه در این انجمن شرکت میکردم. در آن مجموعه ادبی، یکی دو شاعر برجسته افغان هم شرکت میکردند.» اساتید مشهور ادبیات و تاریخ دانشگاه مشهد نظیر دکتر علیاکبر فیاض، غلامحسین یوسفی، دکتر رجاییخراسانی و... نیز در جلسات انجمن فرخ شرکت میکردند.
آغاز گعده با شعرا در دوران ریاستجمهوری از مشهد
هرچند مبارزه با رژیم پهلوی فرصتی برای شرکت در محافل ادبی باقی نمیگذارد اما علاقه و سلایق ادبی پابرجا میماند تا در فرصت لازم این جلسات برپا شوند و این فرصت در دوره دوم ریاستجمهوری ایشان مهیا میشود. مصطفی محدثیخراسانی از شاعران مشهدی در اینباره میگوید: «مقام معظم رهبری از همان دوران دوم ریاستجمهوری، ایام نوروز که به مشهد میآمدند، شبی را به دیدار با شاعران مشهد اختصاص میدادند و تا هنوز هم این سنت برقرار است، من در پنج دیدار از این دیدارهای سالانه که گاه در دارالزهد آستان قدس و گاه در منزل پدری ایشان در نزدیکی بازار سرشور مشهد برگزار میشد، شرکت داشتم؛ آقا با تمام وجود و فعالتر از همه در جلسه حضور داشتند و خودشان جلسه را اداره میکردند.»
سیدعبدالله حسینی، شاعر و فعال فرهنگی مشهدی که از نفرات اولیه این جلسات در مشهد بوده، درباره شکلگیری آن میگوید: «این جلسات از سال ۶۴-۶۳ در مشهد شروع شد. با توجه به علاقهای که آیتالله خامنهای به شعر و ادبیات داشتند، از قبل از انقلاب با شاعران در مشهد و دیگر شهرها ارتباط داشتند. این ارتباط در دوران ریاستجمهوری ایشان نیز ادامه داشت. در آن زمان من به ایشان پیشنهاد دادم که اگر امکانش هست وقتی به مشهد تشریف میآورند، دیداری هم با شاعران مشهد داشته باشند. ایشان هم موافقت کردند و اولین جلسه در نوروز سال ۶۳ در مشهد برگزار شد و بعد هر سال ادامه داشت؛ البته بعدها این جلسات از مشهد به تهران منتقل شد.»
شعرخوانیها چگونه به تهران آمد؟
عبدالله حسینی بعد از عزیمت به آفریقایجنوبی دیگر در این جلسات شرکت نمیکند و مدیریت جلسات از مشهد به تهران و حوزه هنری منتقل میشود و این رویه سالهاست ادامه دارد: «اولین جلسات هم توسط آقای عباسعلی براتیپور که از شاعران مطرح زمان ما هست و آن زمان مسوول جلسات شعر حوزه هنری بود، در تهران برگزار میشد و دیگر به یک سنت تبدیل شد. زمانش هم از نوروز هر سال به نیمه ماه مبارک رمضان منتقل شد»؛ البته عباسعلی براتیپور که سالها مدیر این جلسه بود، روایت برپایی این جلسه را در گفتوگو با تسنیم چنین بیان کرده است: «روزی شعرای شورای شعر ارشاد شامل استاد اوستا، خانم سپیده کاشانی، خانم سیمیندخت وحیدی و... به محضر رهبر معظم انقلاب رفته بودند. رهبر انقلاب در آن جلسه به آقای زم فرمودند که بد نیست جلسهای باشد و شاعران حوزه هنری حضور داشته باشند.
روزی به همراه چند تن از شاعران که حدود هشت نفر بودند، مانند استاد سبزواری، آقای رشاد، استاد اوستا، آقای شاهرخی، زندهیاد مشفق و... به محضر ایشان رفتیم. نزدیک دفتر که از ماشین پیاده شدیم، گفتند کتابهایتان را اینجا بگذارید. جلسه برگزار شد، ایشان بعد از احوالپرسی از همه شاعران، فرمودند که شعر بخوانیم. استاد اوستا گفتند که کتابهای ما را جلوی در تحویل گرفتند؛ آقا فرمودند چه کسی گفت که کتابهای آقایان را بگیرید؟ بردارید بیاورید! خلاصه کیف و کتاب ما را آوردند و ما هم شعرهایمان را خواندیم. آقا هم راجع به شعر و مسائل شعر صحبت کردند و فرمودند که این جلسات در نیمه ماه مبارک رمضان برگزار شود.»
جلسات نیمه رمضان در سالهای گذشته باعث جلب توجهات بسیاری شده است. در این جلسات رهبر انقلاب بعضا سخنانی بیان میکنند که بازتابهای آن فراتر از یک جلسه شعرخوانی است. در این بخش مهمترین نکات مطرحشده در این جلسات را ذکر میکنیم.
سال ۱۳۸۸: در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بیبصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شأن یک انسان هنری و یک انسان فرهنگی است؛ پس باید حقیقت را فهمید، بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمیشود با شیوههای
سیاسی -شیوههای سیاستگران و سیاستمداران- در عالم فرهنگ حرکت کرد؛ این خلاف شأن فرهنگ است.
سال ۱۳۸۹: من چند سال پیش توی همین جلسه گفتم انجمن ادبی درست کنید. خبر نشدم که مثلاً یک عدد قابل توجهی انجمن ادبی درست شده باشد. میپرسیم چرا؟ میگویند پشتیبانی نکردند. کأنّه انتظار دارند که حالا حوزه هنری و وزارت ارشاد و دستگاههای دولتی بیایند پشتیبانی کنند تا انجمن ادبی درست شود. تشکیل انجمن ادبی که اینجوری نیست. انجمن ادبی یعنی پنج تا ۱۰ نفر شاعر روی همان انگیزههای شعری دور هم جمع شوند، برای همدیگر شعر بخوانند، برای هم شعر بگویند؛ تدریجاً کسان دیگری اگر خواستند، به اینها ملحق شوند؛ نخواستند هم ملحق نشوند؛ این میشود یک انجمن ادبی، این میشود پرورشگاه، این یک مرکز گلخانهای میشود برای پرورش این نهال و این گل؛ این لازم است. اینکه دیگر احتیاج به این ندارد که حالا فلان دستگاهها کمک کنند.
سال ۱۳۹۰: شعر انقلاب یک هویتی دارد؛ در واقع متصدی و مباشر و میداندارِ ارائه گفتمان انقلاب اسلامی است؛ این را باید حفظ کنید؛ نباید این تحتالشعاع برخی از هیجاناتی قرار بگیرد که ناشی از تألمات شاعر است نسبت به یک مسالهای، نسبت به یک قضیهای، نسبت به یک چیزی. بالاخره همهجا ناهنجاریهایی وجود دارد، روح لطیف شاعر هم دچار تألماتی میشود؛ این تألمات طبعاً در شعر اثر میگذارد، منتها نباید آن گفتمان اصلی انقلاب و آن هویت اصلیاش مغلوب این تألمات شود؛ باید برای انقلاب حرف بزنید، باید برای گفتمان انقلاب تلاش و کار کنید.
سال ۱۳۹۱: مسائل مهمی در کشور ما وجود دارد که شعر میتواند از اینها بهرهمند شود و در خدمت این مفاهیم دربیاید. مفاهیم شخصی نیست؛ ملی است. فرض بفرمایید امروز یک ظلم بزرگ هستهای دارند به ما میکنند یا دانشمندان ما را به شهادت میرسانند؛ این پدیده کوچکی نیست، این یک مساله ملی است؛ اینها باید در شعر منعکس شود. همانطور که به نظرتان میرسد که باید مثلاً برای میانمار یا مصر یا بیداری اسلامی یا فلسطین یا جنگ ۳۳روزه شعر بگویید، مسائل موجود کشورتان هم مسائلی هستند که شما نمیتوانید از اینها صرفنظر کنید؛ اینها باید در عالَم شعر بیاید.
سال ۱۳۹۸: راجع به زبان، بنده نگرانم؛ واقعاً نگرانم... در جریان عمومی، زبان دارد دچار فرسایش میشود؛ این را آدم میبیند. من از صداوسیما گلهمندم به خاطر اینکه به جای اینکه زبان صحیح را، زبان معیار را، زبان صیقلخورده کاملاً درست را ترویج کنند، زبان بیهویّت، گاهی غلط، تعبیرهای غلط و بدتر از همه پُر از تعبیرات فرنگی و خارجی و مانند اینها را دارند ترویج میکنند. وقتی مثلاً فلان لغت فرنگی را که حالا یک نویسندهای، یک مترجمی -که ترجمه میکرده یک مقاله انگلیسی یا فرانسوی را- آورده و عیناً به کار برده و مجری شما این را در تلویزیون، در رادیو یک بار، دو بار تکرار میکند، این میشود عمومی؛ ما بیخود و مُفتامُفت داریم زبان خودمان را آلوده میکنیم به زوائد مضر.