همایش مدافعان حریم ولایت با موضوع بزرگترین نبرد خیر و شر در زمان کنونی در سوریه برگزار شد و سید علی فاطمی به عنوان همسفر و همکار شهید باغبانی از حال و روز شیعیان محدوده حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه و چگونگی حفاظت آنها از حرم مطهر عقیله بنی هاشم سخن گفت.
سید علی فاطمی با بیان خاطراتی از شهید باغبانی و سایر مدافعان حریم حضرت زینبسلاماللهعلیه به رجزخوانی وهابیون و سلفیهای تکفیری در منطقه حلب اشاره کرد و گفت: آنها برای رجزخوانی و تقابل با شیعیان و مدافعان حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه با صدای بلند فریاد لبیک یا یزید و لبیک یا معاویه سر میدهند.
در ادامه این همایش به نقش ولایت در دین اسلام اشاره شد و تاکید شد که عبادت بیولایت قساوت قلب میآورد و کسانی که ولایت ندارند روز به روز در لجن زار جهل بیشتر فرو میروند.
اصابت خمپاره به حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه و چگونگی غبارروبی شیعیان از حرم مطهر حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه از دیگر موضوعاتی بود که در این مراسم مورد بررسی قرار گرفت.
بیداری اسلامی، تحولات منطقه و بخصوص شرایط فعلی سوریه از یک سو و نقش و حضور آمریکا در معادلات غرب آسیا بهانهای شد برای برگزاری چنین مراسمی در منطقه 14 تهران تا جوانان و نوجونان بسیجی با اوضاع منطقه و حوادثی که اکنون در منطقه شیعه نشین سوریه در حال وقوع است بپردازیم.
نیروهای القاعده و تکفیری تاکنون کشتارهای وحشیانه و غیر انسانی در سوریه داشتهاند، آنها 10هزار نفر از ارتش و بیش از 100 هزار نفر از مردم سوریه را کشتند و بیش از 3 میلیون نفر را آواره کردند و مردم سوریه بیش از 30 ماه است که ناامنی را تحمل میکنند.
سوریه محور مقاومت در منطقه خاورمیانه است و به عنوان پل ارتباطی ایران و حزب الله لبنان شناخته میشود و داشتن مرز مشترک با رژیم صهیونیستی حساسیت منطقهای این کشور را دو چندان میکند. نبردی که اکنون در این منطقه در حال رخ دادن است از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است که به صورت روایت گونه در این مراسم مورد بررسی قرار گرفت.
در ادامه این همایش کلیپی از حوادث اخیر سوریه و چگونگی رویارویی حق و باطل و دفاع شیعیان سوریه در مقابل تهاجم وهابیها و سلفیها پخش شد که ریشههای نفاق و جهل را در حوادث سوریه به خوبی به نمایش گذاشته بود.
این مراسم مصادف با شب چهارم محرم الحرام که مزین به نام دو فرزند حضرت زینبسلاماللهعلیه بود برگزار شد و مورد استقبال جوانان و نوجونان دانشجو قرار گرفت.
در ادامه گزیدهای از سخنان سید علی فاطمی مستندساز و همسفر شهید باغبانی را که خاطرات جالبی از شیعیان و مدافعان حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه را به خاطر دارد، میخوانید:
وهابیون و سلفیها معمولا عملیاتهای انتحاری خودشان را در منطقه سوریه اول صبح انجام میدهند و بر این باور هستند که اگر در اول صبح کشته شوند، ظهر را در بهشت با رسولالله اطعام میکنند.
در مورد جهالت سلفیها و تکفیریها باید بگویم که کارت شناسایی اعضای جبهه نصره چیزی هست شبیه گذرنامه و اسمش را هم گذاشتهاند جواز سفر الجنه یعنی گذرنامه بهشت. صفحه اول اسم و لقب و.. اون شخص قرار دارد و سایر صفحات هم مانند شناسنامههای قدیمی که برای هر انتخابات مهری بر روی آن میخورد است که برای اینها هر عملیات یک مهر در آن صفحه شناسنامه میخورد، به این صورت که او هر کسی را بکشد یک مهر جدید در جواز سفر الجنه میخورد که حدود 70 مکان جای مهر دارد. آنها بر این باور هستند که هر مهری که در این گذرنامهها میخورد یک طبقه در بهشت بالا میروند.
آنها در تاریکی شبها بلند بلند ذکر میگفتند و در شبی که ما قرار بود مدافعان حرم عملیاتی را انجام دهند و آنها احساس کرده بودند که احتمال دارد اتفاقی بیافتد، شروع به رجزخوانی کرده بودند. نزدیک طلوع آفتاب که شده بود من با دوربین سیمینوف به چشم خودم دیدم که روی سنگرهایشان میایستادند و به سمت ما اینگونه فریاد میزدند که «الله اکبر... لبیک یا رسول الله... لبیک یا یزید... لبیک یا معاویه».
روایت داریم که عبادت بیولایت قساوت قلب میآورد، شما به زیادی نماز و روزههای آنها نگاه نکنید، چون ولایت ندارند قسی القلب شدهاند، ولایت اصل دین ماست نباید ساده بگیریم. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا یعنی اینکه هر روز برای من و تو موقعیتهایی همچون تقابل حق و باطل صورت میگیرد و تو باید ببینی در این تقابل چگونه عمل میکنی؟ چه انتخابی میکنی؟ پیدا کردن انتخاب درست سخت است و به خاطر همین اجر و ثواب دارد. انتخاب درست در عاشورای هر روزمان فقط از طریق داشتن ولایت امکان پذیر است.
شهید باغبانی با خود من به سوریه آمد. اولین باری که قرار شد به زیارت برویم، من پایین هتل منتظر مانده بودم، هادی خیلی معطل کرد. وقتی آمد پایین دیدم که قشنگترین لباسهای خودش را انتخاب کرده برای پوشیدن و شیکترین لباسها را برای زیارت حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه پوشیده است.
یکی از سفرهایی که سوریه بودم چندتا خمپاره آمد و در حیاط صحن حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه اصابت کرد، خط درگیری مدافعان حرم و سلفیها خیلی نزدیک بود و آنها تا 700 الی 800 متری حرم امده بودند. موج انفجار همه شیشههای حرم را پایین آورده بود و همه صحن از شیشه خورده پر شده بود. یعنی پا برهنه نمیتوانستی به زیارت بروی و باید حتما با کفش وارد حرم میشدی. خاک تمام صحن را گرفته بود تمام ضریح حضرت زینب از گرد و غبار پر شده بود و اینکه بعد از هزار و 400 سال از حادثه کربلا چنین هجمهای به حرم مطهر حضرت زینبسلاماللهعلیه صورت بگیرد، خیلی برای شیعیان سوریه دردآور بود و ما این را از نزدیک میدیدیم.
امروز سربندهایی به سر بستهایم که که روی آنها نوشته است کلنا عباسک یا زینبسلاماللهعلیه، ما نمیتوانیم عباسعلیهالسلام بشویم ولی دلمان میخواهد که عباسگونه عمل کنیم. انتخاب عباسگونه ما در کربلای فردا و امروز چه خواهد بود.
یک بار دیگر که به حرم خانم حضرت زینبسلاماللهعلیه رفتیم، یکی از بچههای مدافع در ساعت مرخصی و استراحتش آمده بود به زیارت حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه، مجروح شده بود و دستش را پانسمان کرده بود و به سختی بطرهای آب آشامیدنی را به دست گرفته بود. بطریهای آب را به سمت ضریح زینبسلاماللهعلیه میبرد، من نگاه میکردم و منتظر بودم ببینم چه اتفاقی میافتد، او جلوی ضریح خانم بزرگ زینبسلاماللهعلیه زانو زد و به عربی شروع به صحبت کرد و گفت: «خانم میدانم بچههایتان همه تشنهاند... میدانم خیمهگاهتان همه لب تشنه بودند... اهل بیت شما تشنهاند، برای اجازه گرفتن خدمت شما آمدهام، میخواهم این بطریهای آب را ببرم لب خط به بچهها بدهم.»
مدافعان حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه واقعاً ادب میکنند و حتی برای آب خوردن هم از بیبی زینبسلاماللهعلیه اجازه میگیرند، محدوده حرم را شیعیانی گرفتهاند و دفاع میکنند که اینگونه نسبت به حریم آلالله عشق میورزند و دفاع میکنند.
یک روز برای مصاحبه به خانه یکی از کسانی رفتیم که در دفاع از حرم حضرت زینبسلاماللهعلیه و در ایامی که زمان مراسم عروسیاش بود مجروح شده بود و در یک عملیات ساق پایش تیر خورده بود. رفتیم خانه او و با او صحبت کردیم. از او پرسیدیم درد نداری؟ جواب جالبی داد و گفت: درد من این هست که اینجا دراز کشیدهام و رفقای من در خط مبارزه میکنند، من درد دارم ولی درد من این است که اینجا افتادهام و رفیقم توی پست من دیشب به شهادت رسیده است. من ننگم میآید که ایجا نشستهام و نمیتوانم در خط کنار بقیه رفقایم از حرم دفاع کنم.
ماجرای پست 405؛ این پست خطرناکترین پست در منطقه سیده زینبسلاماللهعلیه است چون منطقه باز و گستردهای است و همه خانههای اطراف مثل خرابههایی ناامن در منطقه درآمده است. من حدود 10 روز بعد از اینکه در خانه آن جوان با او صحبت کرده بودم و او با پای گچ گرفته و تیر خورده در خانه دراز کشیده بود، او را در پست 405 منطقه سیده زینب دیدم. در سنگر نشسته بود. نمیتوانست بلند شود ولی خودش را رسانده بود به خط که نشسته دفاع کند. او آمده بود تا در ناامنترین پست و خطرناکترین منطقه به صورت نشسته از منطقه حرم دفاع میکرد. او وظیفه خودش را شناخته بود و به هر طریقی میخواست به وظیفاش عمل کند.
در منطقه سوریه جوانهای غیرتمند زیاد هستند که از حرم خانم حضرت زینب دفاع کنند ما باید در کشور خودمان، همین جایی که هستیم و زندگی میکنیم *مدافع حریم ولایتباشیم باید در همین تهران از حریم ولایت دفاع کنیم.
زمانی که محدوده منطقه سیده زینبسلاماللهعلیه خیلی ناامن بود و همه مغازهها بسته بودند، در محدوده حریم حضرت زینب یک عطاری بود که مغازه را تعطیل نکرده بود و با وجود اینکه هیچ مغازهای در منطقه باز نبود اون مغازه را نبسته بود. دوربین را برداشتیم و رفتیم توی مغازهاش یه مرد معلولی بود، در مورد اینکه چرا درِ مغازه را نبسته است گفت که توان من همین قدر است و چون معلول هستم نمیتوانم اسلحه به دست بگیرم و از حرم خانم حضرت زینبسلاماللهعلیه دفاع کنم. همه برادرانم رفتهاند مبارزه ولی من توان ندارم. اما میتوانم مغازه را باز نگه دارم اگر کسی توی این منطقه نیاز به دوا و دارویی داشت به او کمکش کنم.
مصاحبه دیگری رفتیم خدمت یک همسر شهید که حدود چهارماه بود که شوهرش را از دست داده بود. او چهار بچه قد و نیم قد داشت که یکی از آنها هنوز شیرخواره بود. فکر میکردیم خیلی گلایه کند به هر حال زندگی سختی داشت در آن اوضاع نابسامان. دوربین را بردیم سمتش شروع کردیم حرف زدن، خنده از لبانش نمیافتاد، اصلا احساس ضعف و انفعال نمیکرد و نتوانستیم تصویری از گریه و ناراحتی از او بگیریم. با صلابت میگفت چرا ناراحت باشم؟ ما هم به زودی میرویم پیش شوهرم. از او پرسیدیم نگهداری چهار تا بچه در این وضعیت سخت نیست؟ میدانید چه جوابی داد؟ گفت: این زینبی که ما بهش پناه آوردیم میدانید چند تا بچه را در اسارات نگه داری میکرده است؟ آیا ماجرای مصائب زینبسلاماللهعلیه را در اسارات خواندهاید؟ ما هم پناه آوردیم به همین زینبسلاماللهعلیه، ما در پناه زینبسلاماللهعلیه زندگی میکنیم و از این مشکلات زیاد رنج نمیبریم.
من فیلم گرفتم وهابیها و سلفیها روی دیوارهای شهر، روی دیوراها و خانههای شیعیان نوشتهاند: حلال لنا نسائکم... حلال لنا اولادکم... حلال لنا اموالکم.
بیست و چند هزار شیعه هماکنون در منطقه سیدهزینب زندگی میکنند، زندگی سختی دارند، حتی سنیهای منطقه در پناه شیعیان در حال زندگی هستند، آنهایی که میجنگند وهابی هستند سلفیهای تکفیری هستند اشتباه نکنید اینا سنی نیستند. باید تحقیق کنید ببینید که چه اتفاقاتی میافتد که سلفیهای تکفیری خون شیعه را حلال اعلام میکنند، اموال شیعه را حلال میکنند.