شهدای ایران: ابراز تاسف میکنیم برای خودمان که از وجود این شهید در این دنیا بیبهره هستیم. البته این شهدا پشتوانه معنوی انقلاب هستند و به تعبیر یکی از بزرگان اینها آن طرف دستشان بازتر است. این پیروزیها، این موفقیتها، این تداوم انقلاب، اینها نتیجه آن منزلت و قربی است که در منزله حق تعالی دارند و اینها دعا گوی ما هستند و بیشتر موفقیتهای ما نتیجه دعای آنها است.
امروز نظام اسلامی ما مرهون اعتبار و شخصیت و مقام این شهدای عزیز است. ما از حضور ایشان در این دنیا بیبهره هستیم این وظیفه نسل جوان است که جای اینها را پرکند.
شهید حاج حسن تهرانی مقدم واقعا انسان بسیار بزرگ و والایی بود، ما افراد کوچک نمیتوانیم او را تشریح کنیم. ما ظرفیت تبیین شخصیت افرادی چون حاج حسن تهران مقدم را نداریم. بر حسب اینکه ما یک آشنایی با ایشان داشتیم به لطف خدا وظیفه است چند کلمهای را عرض کنیم.
شهید حاج حسن تهرانی مقدم از ابتدای جنگ تا قبل از عملیات فتح المبین مسئول یگان ادوات بود.
خمپارهها و تعدادی از توپهای عراقی در عملیات طریق القدس و عمدتاً فتح المبین به غنیمیت رزمندگان اسلام در آمد. در آن زمان سپاه پاسداران توپ نداشت.
حداکثر سلاحی که ما از اول جنگ با آن شروع کردیم آر پی جی بود. در دو عملیات طریق القدس و عملیات فتح المبین غنیمتهای زیادی گرفتیم.
اینها منبعی شد برای ساخت یگان توپخانه، آقای محسن رضایی فرمانده سپاه حکم تشکیل فرماندهی توپخانه را به حاج حسن تهرانی مقدم داد و ایشان را مأمور کرد که یگان توپخانه را راهاندازی کند. بعد از مدتی حاج حسن توپخانه را راهاندازی کردند تا سال 63 که فرمانده موشکی میشود.
شلیک موشک در زمان جنگ کار سادهای نبود. حاج حسن تهرانی مقدم با شجاعت و خط شکنیهای مخصوص خودش توانست این کار را انجام دهد و پایهگذار توپخانه در سپاه شد. بعد از جنگ هم ایشان همین کار و رشته را دنبال کرد.
* ایدههای بلند حاج حسن
شهید حسن تهرانی مقدم ایدههای بلندی داشت، وقتی که با او مواجه میشدی همه چیز را با هم داشت روحیه، ایمان، نشاط، سرزندگی، اراده، قاطعیت.
هر روز که با حاج حسن مواجه میشدیم آن روز، روز پرنشاطی برای ما بود. وقتی آدم با این شهید بزرگوار بود، خستگی و کسالت باقی نمیماند، خیلی صمیمی بود و همیشه مردم با اسم کوچک صدا میکرد و میگفت این کار محبت میآورد و ابراز میکرد و میگفت شما این ویژگی را داری و من به شما علاقه دارم.
همیشه اعتقاد خود را به دیگران ابراز میکرد. اگر تذکری داشت بعد از گرم گرفتن میگفت، اگر این کار را هم بکنی خوب است. در تمام طول این سالها شهید حاج حسن تهرانی مقدم فردی بود که به تمام معنا سخت کوش، پرتلاش و خستگی ناپذیر بود.
حاج حسن یک کوهنورد بود، همه کوههای ایران را بارها رفته بود، کوهنوردیهای خیلی سنگین و حرفهای انجام میداد و در کوه هم همینطور بود همه را میکشاند سرقله.
اگر کسی با او کوه میرفت نم نم تا سر قله با خود میکشاند و گاهی طرف فکر میکرد آمادگی و توان ندارد و نمیتواند این مسیر را برود، او میگفت قدم را کوتاه بردار و آرام آرام بیا و با او صحبت میکرد. وسط راه شعار میداد و صلوات میفرستاد. یک دفعه طرف میفهمید یک مسیر خیلی طولانی را طی کرده است و متوجه نشده چطور شد که این همه راه را آمده است.
در همه کارهایش آدمها را دنبال خود میکشید یعنی فرماندهای بود که در مشکلات و در سربالاییها جلو همه راه میرفت و مراقب بود که دیگران همه عقب نیفتند. آنها را هم میکشید بالا و می برد تا قله.
اهداف بلند را هم هدف قرار میداد. به اهداف کوچک هیچ وقت فکر نمیکرد. همیشه هم توصیه میکرد میگفت نگاه را به آخر بیندازید و عمق کار را ببینید.
اهداف بلند را هدف قرار بدهید تا به آن برسید اگر اهداف کوچک را هدف قرار دهید به این کوچک معلوم نیست برسید و موفق شوید.
* ایمان داشت به نصرت الهی
حاج حسن تهرانی مقدم یک انسان واقعاً مؤمن بود، مؤمن به معنای اینکه ایمان داشت به نصرت الهی، به کمک خدا، به موفقیت در راه و به پیروزی. وقتی حرف میزد گویی این موفقیت و پیروزی را دارد مثل روز جلوی خودش را میبیند و از آن حرف میزند بدون هیچ تردید و نقصی آن را شفاف میدید.
میگفت ما تجربه کردیم و خدا را در همه کارها دیدیم. ما خدا را و نصرت خدا را در هر گام و هر روز دیدیم و حس کردیم و مطمئن هستیم بعد از این هم خدا با ماست.
حاج حسن تهرانی مقدم روحیهای داشت که افرادی را که دور خودش جمع میکرد انسانهای مصمم و با اراده و امیدوار به کار بودند. انسانهای دل مرده و مشکوک به موفقیت کنار او نبودند و این تعمیم میداد.
او نسبت به مقام معظم رهبری عشق و علاقه قلبی داشت. یک سلسله مراتب نظامی نبود دنبال این بود که ببیند دل آقا چیست و همان را انجام میداد، اگر کاری را آقا نمیخواست ایشان انجام نمیداد. هم تولی داشت و هم تبری، اهل خیر بود در امورات خیر پیش قدم و پیش گام بود. افراد دانشمند دور او مثل پروانه میچرخیدند و نظرات او مورد اهمیت قرار میدادند.
بچه های صنایع موشکی ما هنوز میگویند ما پیشرفت خودمان را مرهون ایدههای حاج حسن تهرانی مقدم هستیم.
* آخرین دیدار
من یک هفته قبل از این موضوع با یکی از دوستان به کوه رفته بودم یک لحظه دیدم ایشان پشت سر ما میآمد به ما رسید. وقتی به ما رسید محبت کرد و تند نرفت و پا به پای ما آمد.
در راه خیلی صحبت کردیم حدود یک ساعت و نیم با هم در راه صحبت میکردیم. با همین روحیه انرژی میداد و انرژی مثبت. رفتیم تا بالا رسیدیم آنجا گفت من جلسه ای دارم باید زود برگردم و سریعا با وجودی که کمی پایش درد میکرد به پایین بازگشت.
همانجا با هم قراری گذاشتیم که فردای این حادثه ما خدمت ایشان برای عرض ادب برسیم. بعد از اینکه خبر به ما رسید ما همینطور در حال و هوای دیدار فردا بودیم. حال و هوای قرار احساس نا خوشایندی بود و الان هم هست اما بالاخره ایشان به آرزوی خود رسید.
حاج حسن تهرانی مقدم شهید زنده بود. بازمانده غافله شهدا بود. آرزویش بود که به رفقای شهید برسد به آرزوی خود رسید. نظام و مجموعه تحقیقات نیروهای مسلح از وجود ایشان محروم شد. وقتی این خبر را شنیدم احساس کردم خسارتی کردیم. نمیدانستم چگونه موضع گیری کنم. نمیتوانستم گریه کنم.
* حاج حسن در یک کلام
شهید حاج حسن تهرانی مقدم کوهی از مجموعه خصایل نیکو و محسنات بود و در یک کلمه نمیگنجد. شهید حاج حسن تهرانی مقدم آنچه که بیش از همه واقعاً در ایشان متبلور بود آن نگاه بلندش و همت عالیش و سخت کوشی و ایمان به راه یقین موفقیتش بود.
* سردار سیدمحمد حجازی، معاون آماد، پشتیبانی و تحقیقات صنعتی ستاد کل نیروهای مسلح
و جنگ تمام شده بود و پس از پذیرش قطعنامه 598 و صلح بین
ایران و عراق و منحل شدن یگان های جبهه و جنگ :
ما رزمندگان را بدون دادن حقوق پایانی دادند و به حال خود رها کردند .
شانس آوردیم که پس از پایان جنگ و برقراری امنیت وجمع شدن بساط
جبهه و جنگ ؛ همه ما رزمندگان را در دریا نریختند .
یاید تشکر کنیم که ما رزمندگان را در دریا نریختید .
و البته اگر ما رزمندگان را در دریا می ریختند آب همه ما را می برد و دیگر رزمنده ای
نمی ماند که گرفتار حقوق و معیشت بشود و همه راحت می شدند .
و اینکه چه پولی بدهند و همه ما را در دریا بریزند و از دست ما راحت شوند .
باز هم تشکر می کنیم .
و حالا که ما را در دریا نریختید . حق الناس مستمری حقوق و معیشت ما رزمندگان
و جانبازان زیر 25 ٪ را بدهید . که زندگی خرج دارد و فقر امانمان را بریده است ؟!
هر نفسي كه فرو ميرود ممد حيات است و چون برون مي آيد
مفرح ذات ، که در دریا ریخته نشدیم ؛ تشکر می کنیم .
به شما هم وصیت می کنم که تشکر می کنیم . ؟!
و چون نظاره می کنند باز هم تشکر می کنیم .
بصحرا بنگرم صحرا تو بینم ... به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم در روز و در شب ... نشان از فقر روی رزمنده تو بینم
http://mkhakpour9.persianblog.ir