اشعارى که در مراسم عاشورا به کار گرفته مىشود بایستى حاوى مفاهیم عالى و پیامهاى آموزنده ی عاشورا باشد نه در بردارنده ی نگاههاى جزیى و سطحى، تا شنونده نیز دچار بینشى سطحى و جزیى نشود.
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ هر فرهنگ و آیینى با گذشت زمان، از برخى دگرگونىهاى اجتماعى اثر مىپذیرد و در صورت بىتوجهى به این روند، انحراف آن از هدف اصلى آغاز مىشود و به اصطلاح دچار آسیب مىگردد. فرهنگ سوگوارى عاشورایى، یک سنت دینى است که ریشه در یک واقعه ی تاریخى دارد و به عنوان یک واقعیت اجتماعى در ذهن و اندیشه و روان شیعه جا گرفته و در قالب رفتار و مناسک اجتماعى ویژه ا ی ظهور مىیابد.
در واقع فرهنگ عاشورا موضوعى است که از تلاقى روایت دینى و روایت تاریخى پدید آمده است و مىتوان از سوگوارى عاشورایى تعبیر به آینه ی تمام نماى حرکت، اهداف و پیامدهاى انقلاب عاشورا نام برد و آموزههاى اجتماعى آن را در راستاى اندیشه ی ناب اسلامى، نمادى کامل از آموزههاى دین برتافت زیرا این فرهنگ، یک سنت دینى است که ریشه در تاریخى مقدس و جغرافیایى آسمانى دارد. از این رو آثار متعدد و بىشمارى بر روان و رفتار شخص باقى مىگذارد.
همچنین پای بندى به فرهنگ اصیل عاشورا، یکى از بهترین راه کارهاى رسیدن به تعالى فرهنگى در جامعه است. چرا که این فرهنگ سازنده، همه ی نیازهاى یک جامعه ی آزاد و ارزشى را به طور ذاتى در بر دارد و با اثر گذاشتن در روح و جان و فطرت بشر اعم از مسلمان و غیر مسلمان، آنان را به سوى خود جذب مىکند. همچنین بازتاب تلاشهاى سیاسى حضرت زینب(ع) و روشنگرىهاى ارزشمند ایشان که پیرو قیام شکوهمند کربلا صورت گرفت، به خوبى احیاگر روح حماسه و پای دارى در جامعه است.
تحلیل دستاوردهاى قیام کربلا، و حرکتهاى بیدارگرانه ی پس از آن، و نیز بررسى و تدقیق در مواضع سیاسى و شیوه ی مبارزاتى آنان در فضاى خفقانبار دوران اموى، در فرهنگسازى عاشورایى و حماسه آفرینى اجتماعى، نقش به سزایى خواهد داشت. بنابر این باید برخورد جدىترى با موضوع سوگوارى داشت و آن را مقولهاى نمادین و به دور از هدف و برنامه نپنداشت.
خاستگاه آسیب پذیرى
عاطفه و احساسات از مهمترین عناصر شخصیت آدمى است و همواره نقش سازندهاى در زندگى فردى و اجتماعى انسان داشته، مىتواند مسیر را براى یک حرکت هدفمند و عقلانى فراهم سازد. در اصل نوعى حس کمالجویى در انسان است که بنیان آن را تمایلات مختلفى پىریزى مىکند و تکرار و مداومت، سبب رشد آن مىشود. این عواطف در بارزترین حالات خود به صورت گریستن و اشک ریختن ظاهر مىشود.
اشک مىتواند برخاسته از شوق باشد یا اندوه اما در هر دو حالت، بالاترین سطح بروز و تحریک عواطف را نشان مىدهد. بیشترین تأثیرى که سوگوارى بر شرکت کنندگان مىگذارد، واکنشهاى روانىاى است که در قالب گریستن و اشک ریختن، ظهور مىکند و سبب اندوه و گریه ی مخاطب مىشود. اما این اندوه هرگز جنبه ی منفى نداشته و گریهاى به دور از ذلت و خوارى است. اشک شرکت کنندگان در سوگوارىها، اشکى برخاسته از کمالجویى آنان است.
آنان یا به خاطر همدردى و شرکت در حماسه ی عاشوراییان با آنان همنوا شده و از حسرت عدم حضور در حماسه ی آنان مىگریند و یا از سر محبت و علاقهاى که نسبت به معشوق خود، آفتاب کربلا، حضرت حسین(ع) و خانواده و یاران او دارند اشک می ریزند - که این خود، عین حماسه و حضور است - و در هر حال، پیامدى جز عزت و کمال براى فرد سوگوار، به دنبال نخواهد داشت.
گریهاى که از سر زبونى و ذلت نبوده، برخاسته از روحیه ی شهادت طلبى و عزت باشد، در فرد ایجاد نوعى آرامش و تعادل روحى مىنماید که پیامد و آثار آن حتى در زندگى روزمره نیز پدیدار مىشود و تفاوت این افراد، با سایر کسانى که به دور از شرکت در این محافل زندگى مىکنند به خوبى آشکار مىگردد به گونهاى که غالباً سوگواران افرادى با روحیههاى قوى، پرنشاط و مثبت هستند که سختىها و مشکلات زندگى، توان از پاى در آوردن آنان را ندارد.
از نظر اسلام نیز گریستن و اشک ریختن براى مسائل غیر دنیوى از ارزش ویژهاى برخوردار است. پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «اشک چشم و نرمى دل [ هدیهاى ] از مهرورزى پروردگار است».1 و نیز: «خشکى چشمان نشانه ی سنگینى [و سیاهى] دل است».2
در این میان، سوگوارىهاى عاشورا نقش ویژهاى در تحریک عواطف پاک مردمى دارد. از آن جهت که سوگوارى عاشورایى ریشه در عواطف دینى شیعه دارد، مىتوان خاستگاه برخى از آسیبهاى امروزى را وجود عنصر فعال عاطفه در بدنه ی اصلى سوگوارى قلمداد کرد. داستان غمانگیز شهداى کربلا و تأثیر آن در مخاطب، چنان توفانى از اندوه در وجود او بر مىانگیزد که امواج پرتلاطم آن در سوگوارىها مشاهده شده، سبب بروز شور و التهاب در محافل مىگردد.
سیرى در پیشینه ی آسیبها
نقطه ی آغاز
تحریف و آسیبى که همواره آیین عزادارى عاشورا را تهدید مىکند، دگرگون شدن صورت معنوى و جنبه ی آسمانى رخ دادهاى تاریخى و تبدیل آن به عناصر طبیعى و مادّى است. در این حالت، نگاه به رویدادها، نگاهى کاملاً زمینى خواهد بود. در میان تحلیلگران و تاریخ نویسان، «ابن خلدون» نخستین کسى است که از چنین زاویهاى به روی داد کربلا نگریسته است.
او با نقد تاریخى خود، چهرهى معنوى و صورت قدسى جریان را زیر سؤال مىبرد و مىکوشد به نوعى، از حوادث، تحلیل طبیعى ارائه دهد. چون او در شمار اشاعره است، غیب را انکار نمىکند ولى به غیبى باور دارد که با چشم پوشى از آن، سنتها را مىتوان شناخت. او این روی داد بزرگ را در این جمله، فشرده مىکند که «تنها این واقعه، محرک عصبیّت، غلبه و تسلط براى رسیدن به حکومت بوده است».
ابن خلدون مىگوید این جریان، ساخته و پرداخته ی عصبیّت عرب بوده3 و مقتضاى عصبیّت اعراب، حاکمیت قریش و خلافت یزید است. معاویه نیز با آگاهى از این امر، یزید را به جانشینى خود برگزیده زیرا مىدانست که حاکمیت جز با یزید راست نمىآید.
پس مصلحت آن بود که یزید را جانشین خود سازد. ابن خلدون بر این باور است که امام حسین(ع) براى امر به معروف به پا خاست، ولى به دلیل ناآگاهى از این قاعده، در کار خود اشتباه کرد. وى مىگوید: «در آن زمان، حاکمیت سیاسى به طور طبیعى بر اساس عصبیتِ عرب شکل مىگرفت که در «بنىامیه» متمرکز بود، از این رو، همه ی مردم بر ولایت عهدى یزید متفق گشتند».
او این کار را به سود جهان اسلام مىدانست زیرا به گفته ی وى، بنى امیه خدایان قدرت در جزیره العرب به شمار مىرفتند. معاویه هم به همین دلیل، پسر خود را شایسته ی خلافت دانست و از دیگر کسانى که شایستگى احراز این مقام را داشتند، چشم پوشید. هر چند این تحلیل در بارهى اصل جنبش امام حسین(ع) است و به طور مستقیم به مراسم عزادارى مربوط نیست، ولى گسترش این دیدگاه در میان عزاداران امام حسین(ع) بسیار خطرناک است.
این نگاه مادّى، عاشورا را تا حادثهاى زمینى و شکست خورده پایین مىآورد که پىآمد نامیمون آن، خشکاندن باطن و سرچشمه ی تکوینى فرهنگ عاشورا خواهد بود. این تحلیل هیچ گاه در میان مسلمانان رونق نگرفت و جایگاهى نیافت. با توجه به همه ی این مسایل هر چند این نگاه، پیوند این جریان را با جنبه ی آسمانى مسأله از هم نمىگسلد، ولى آسیبى زیانبار براى مراسم عزادارى به شمار مىرود.
دومین موج آسیب زایى
این گونه تحلیلها با هجوم به فرهنگ عاشورا، به انکار اسرار و حقایق مقدس این واقعه مىانجامد. پیشینه ی این تحلیلها به دورهى رنسانس در غرب برمىگردد. این دگرگونى شگرف به جامعههاى اسلامى گسترش یافت و با اثر گذاردن بر فرهنگ دینى ملتهاى مسلمان، آن را به حرکت در موازات دگرگونىهاى ضد دینى در غرب، وادار ساخت. این روند در دوران مشروطه، به اوج خود رسید و شیوهى تاریخ نویسى غربى، بر تاریخ اسلامى ما سایه افکند.
دلیل آن نیز اقتدار یافتن نیروهاى روشن فکرى بود که از آموزههاى ضد دینى غرب تأثیر پذیرفته بودند. آنان با پشتیبانى فکرى و مادى غرب، بر فرهنگ اسلامى این مرز و بوم هجوم آوردند و کوشیدند مبانى آیین عزادارى را در فرهنگ عاشورایى سست سازند. این پدیده با ظهور رضاخان، با شتاب بیشترى گسترش یافت.
فرهنگ پر شور عزادارى در ایران، بزرگترین مانع بر سر راه ماندگار شدن فرهنگ منحطّ غرب به شمار مىرفت. از این رو، آنان در نخستین گام، با خشنترین رفتار، به رویارویى با این فرهنگ پرداختند. نخستین پىآمد این اقدام، از بین بردن تکیه ی دولت و پیشگیرى از برپایى مجلسهاى عزادارى بود. با وجود فشارهاى فراوان رضاخان، مجلسهاى عزادارى به صورت حرکتهاى مردمى و به دور از حضور به اصطلاح روشن فکرانه ی نیروهاى یاد شده به کار خود ادامه داد.
آنان، عاشورا را جریان سیّالى از پندارهاى پوچ مىدانستند که بر برخى واقعیتها سایه انداخته است. هر چند این اندیشه به صورت یک شیوهى انحرافى بر جا ماند، ولى قدرت اجتماعى مذهب و فرهنگ ریشهدار اسلامى در عاشوراى سال 1342 شمسى، شور حسینى را به عنوان یک واقعیت اجتماعى و نیروى پرتوان سیاسى به نمایش گذارد.
با این حال، این اندیشه ی انحرافى از تلاش باز نایستاد. از آن پس، بىتوجهى روشن فکران به این واقعیت اجتماعى به پایان رسید، ولى با توجه به بخشهایى از این واقعیت، در قالب روشن فکرى دینى، همچنان به کار خود ادامه داد. دهه ی پنجاه به بعد، سالیان آغاز سیطرهى این اندیشه بر جامعه است.
آسیبهاى ناشى از روشن فکرى دینى
با پیدایش روشن فکرى دینى، فصل نوینى براى پدید آمدن برخى آسیبها گشوده شد. در این دوره، روشن-فکران برخورد فیزیکى و رویارویى آشکار با فرهنگ عاشورا را کنار گذاشتند ولى با تحقیر و تمسخر، کوشیدند آن را پوچ جلوه دهند.
آنان، فرهنگ عاشورایى را فرهنگى بدون اندیشه معرفى کردند و هماره در کمین بودند تا هر گاه فضاى سیاسى و قدرت اجتماعى لازم را یافتند، ضربه ی سهمگینى بر پیکر این فرهنگ وارد سازند. به همین دلیل، براى از دست ندادن جایگاه اجتماعى خود، تنها به تفسیرهاى روشن فکرانه و مقایسه ی جنبههاى معنوى دین با علوم طبیعى و مادى پرداختند. این گروه با تفسیر دگرگونه ی جنبههاى فرامفهومى دین، ارزش آن را تا حدّ قوانین فیزیکى پایین آوردند.
همچنین با القاى این اندیشه که دین و عقل بشرى باید به هم دیگر قابل عرضه باشد، شاخصهاى مثبت اسلام را در فرآیند زندگى اجتماعى، انکار کردند و یا با نادیده انگاشتن آنها، مسأله را مسکوت گذاشتند. این بار روشن-فکران با حربه ی سنجش خردمندانه ی همه چیز، کوشیدند فرهنگ عاشورا را خنثى، ناکارآمد و خیالى جلوه دهند. ظاهر فریبنده ی این اندیشه، مىتوانست با نفوذ در لایههاى اجتماع، غناى فرهنگ عاشورایى را از پاىبست، ویران سازد.
بنابر این، اندیشمندان شیعى با بهرهگیرى از همان شیوه ی سنتى، بر آن شدند تا جنبههاى اساطیرى این واقعه را از بین برده یا پالایش کنند. در این میان نقش حضرت امام خمینى(قده) بسیار حایز اهمیت است. ایشان با سامان دهى حرکتى سیاسى - دینى توانست توطئه ی روشن فکران یاد شده را براى نابودى فرهنگ عاشورا خنثى سازد.
با روشنگرى امام خمینى(قده) و اندیشمندان دینى، نیروهاى مذهبى به تکاپو پرداختند تا از آیین عزادارى در برابر همهمههاى دشمنان، پاس دارى کنند.براى نمونه، شهید مرتضى مطهرى(ره) با سخنرانىهاى روشنگرانه ی خود از هدر رفتن نیروهاى مذهبى پیشگیرى کرد و به پالایش مراسم مذهبى از انحرافهایى پرداخت که روشن فکران بدان دامن مىزدند.
نگاهى به آسیبهاى امروزى
پیشتر گفته شد هر گاه فرآیندى در رابطه ی تنگاتنگ با سنتهاى اجتماعى قرار گیرد، رفته رفته در نتیجه ی تأثیر رفتارهایى که خارج از چارچوب تعیین شده ی آن فرآیند صورت مىگیرد، دچار انحراف و چالش مىگردد که گاه ممکن است این انحرافات در قالب و صورت فرآیند رخ دهد و گاه در محتواى ماهیت اصلى آن.
به جرأت مىتوان گفت آسیبهاى امروزى را بایستى در جبهه ی خودى و در لایههاى پیدا و پنهان سوگوارى به شیوه ی امروزى جست وجو کرد که از عوام زدگى مىتوان به عنوان آسیبى کلان - که بستر را براى خرده آسیبها مهیا مىسازد - یاد کرد که این آسیبها از آن سرچشمه مىگیرند. به جاست در این جا به بررسى دقیقتر آن پرداخته شود.
1. عدم استناد تاریخى
در گذشته، تاریخ نگارى با مشکلات عمدهاى از قبیل: کم بود امکانات نگارشى، اختناق شدید حکم رانان، کم-توجهى به ثبت و ضبط جزییات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانبدارىها و تعصبات قومى و ... روبه رو بوده است که سبب بروز بعضى اختلالات در ضبط واقعیتهاى تاریخى و در نتیجه منجر به اختلاف در نقل مطالب تاریخى مىشده است.
از سوى دیگر در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانشستیزى موجود در آن دوران، بسیارى از منابع ارزشمند از میان رفته و در بسیارى از موارد این گمان تقویت مىشود که چه بسا اسناد و منابعِ معتبر بسیارى در جریان این درگیرىها از بین رفته و به دست ما نرسیده باشد.
هم چنین امکان وجود تشابه اسمى و به ویژه سرگذشتهاى مشابه در مورد شخصیتهاى گوناگون تاریخى و گاه وجود ابهام در گذشتهها و پیشینه ی زندگى افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه مىکرده است که این مسئله در مورد شخصیتهاى قیام عاشورا به وضوح چشم مىخورد. اما این مسئله هرگز بدان معنا نیست که هر مطلبى را مىتوان به آنان نسبت داد. نبایستى این مسئله را دست آویزى براى بیان اخبار مجعول در سوگوارىها دانست و آن را مستمسکى براى تحریف تاریخ پنداشت بلکه باید با بهرهگیرى از همان مقدار اندک، از بروز این تحریفها جلوگیرى کرد.
در این میان، خواص و اندیشمندان شیعه وظیفه دارند این انحرافها را که در برداشت از منابع تاریخى رخ مىدهد، مهار کنند و با ارایه ی آراء درست تاریخى، ضمن در نظر داشتن سطوح گوناگون بهرهگیرى از آن در سوگوارىها و میزان درک اقشار مختلف جامعه، از بروز چنین انحرافهایى جلوگیرى کنند.
همچنین کسانى که عهدهدار تعیین ضابطههاى شرعى مراسمهاى عزادارى هستند، باید از این انحراف پیشگیرى کنند.به یاد داشته باشیم که فرهنگ عاشورا مبتنى بر دو اصل روایت دینى و روایت تاریخى است و جلوگیرى از تحریف تاریخ، سهم مهمى در حیات این فرهنگ دارد.
2. نگاه اساطیرى
بسیار دیده مىشود افرادى که در نقل قول صداقت ندارند، با بیان تفسیرهایى که چندان مطابقت با واقع ندارد به ترسیم فلسفه ی عزادارى مىپردازند و بدین ترتیب، مراسم عزادارى را در معرض تحریف قرار مىدهند. واگویه ی اشعارى که در حقیقت، زبان سرایندگان آن در هنگام تفسیر واقعه است یا داستانهاى خودساختهاى که در همان انگیزه ی پیشین ریشه دارد ماجرا را به افسانهاى تبدیل مىکند و از دریچه ی اسطوره سازى به موضوع مىنگرد.
این نگاه اساطیرى از انحراف در سیرت و صورت سنتهاى دینى پدید مىآید و به دلیل نزدیکى صورت واقعه ی عاشورا با مبدأ و معاد، با مضمونهاى افسانهاى در هم مىآمیزد و به صورت پدیدهاى پیش پا افتاده، به ذهن قشرهاى گوناگون اجتماعى راه مىیابد. در این حالت، آموزههاى راستین این سنت، مسخ مىشود و کمکم با دگرگون شدن رسالت آن، کارکرد اجتماعى خود را از دست مىدهد.
زیرا خطر نگاه اساطیرى به مکتب عاشورا، مبادى غیبى را انکار نمىکند، بلکه آن را به گونهاى مخدوش مىسازد که مردم، بدون انکار چهرهى آسمانى آن، میان حقایق آسمانى با آن اسطوره، پیوندى ذهنى برقرار مىکنند. بنابراین، بنیانهاى اعتقادى آنان به صورت ناآگاهانه مورد هجوم قرار مىگیرد و پس از مدتى به پوچى باورهاىشان مىانجامد.
3. قرائتهاى عاطفى افراطى
آسیب جدى و بزرگى که از دیرباز، بنیادهاى فرهنگ اصیل عاشورا را تهدید مىکند و بستر مناسبى براى هجوم دیگر آسیبهاى این فرهنگ فراهم مىآورد، برخورد عاطفىِ صرف با مقوله ی سوگوارى است. در این قرائت، هدف اصلی بر گریاندن شنونده به هر وسیله است. هنگامى که گریاندن به اصلى تغییر نیافتنى و بنیادین تبدیل گردید، بسیارى از انحرافات نیز به سوگوارى خالص و به دور از شائبه راه مىیابد.
جریان شهادت شهداى کربلا به دلیل برخوردارى از پتانسیل بالاى تأثیر گذارى بر شنونده، سبب می شود سوگواری عاشورایی بیشتر در معرض چنین آسیبى قرار گیرد. بسامد عاطفى بالاى مصائب عاشورا سبب سودجویى برخى مداحان شده، دست مایهاى براى تهییج هر چه بیشتر عواطف می شود تا اشک بیشترى از مردم ستانده شود.
4. انگیزههاى سطحى
آداب و سنتهاى دینى، ظاهر و باطن نظاممندى دارند که باطن آن نزد اهل دیانت باقى است و هنگامى هویت اجتماعى به دست مىآورد که در جامعه گسترش یابد. با جریان یافتن فرهنگ عاشورا در زندگى اجتماعى مردم، این فرآیند در معرض آسیب روزمرگى زیرا قشرهاى گوناگون جامعه نمىتوانند باطن آن سنت را درک کنند و حتى از برخى واقعیتهاى ظاهرى آن نیز آگاهى کامل ندارند.
همین ناآگاهى، به دور شدن سیرت از صورت حقیقى سنت مىانجامد و با درهم آمیختن هدفهاى گوناگون، اخلاص مورد نظر آن حقیقت مغشوش مىشود. شالودهى اصلى عزادارى، محبت اهل بیت و بغض و کینه داشتن به دشمنان آنان است، در حالى که بسیارى از عزاداران با غفلت از این جوهرهى اصلى، به بعضى نیازها و مشکلهاى روزانه مىپردازند که از متن زندگى عادى آنان برخاسته است، بدین ترتیب به هدف اصلى دست نخواهند یافت.
دور ماندن از حقیقت، مجال انحراف در ظاهر سنتها را پدید مىآورد و میدان را براى انواع خیال پردازىها مىگشاید زیرا کسانى که با انگیزههاى سطحى در این مراسم شرکت مىکنند، از افق ادراک خود به این مسأله مىنگرند.
5. اعمال سلایق شخصى
روزگارى هر گاه سخن از تحریفات عاشورا به میان مىآمد، تعداد زیاد کشته شدگان دشمن به دست هر یک از افراد سپاه امام حسین(ع)، کیفیت عجیب نبرد آنان، چنین و چنان بودن تنومندى و جنگآورى آنان به ویژه حضرت عباس(ع) و... به خاطر مىرسید و در شمار تحریفات عاشورا قلمداد مىشد.4 اما گویا امروزه سیر جدیدى از تحریفات آغاز شده و ساختار آن تغییر کرده است که بیشترشان از اِعمال سلیقههاى شخصى برخى مداحان سرچشمه مىگیرد، بدین صورت که با نگاههاى شخصى گوناگون به قصه ی کربلا نگریسته مىشود.
از این رو، تأویلها و تفسیرهاى نادرست خود را با آن در هم مىآمیزند. شاید دلیل روی کرد به این مسئله، بازار نداشتن تحریفهاى قدیمى و عدم وجود تنوعهاى کاذب در داستان واقعه ی عاشورا و روی دادهاى پس از آن باشد. برخى گردانندگان مجالس براى ایجاد تنوع و جذابیت در داستان، مطالبى را در قالب زبان حال، به اصل محتوا افزوده و حقیقت را با سلیقه ی خود بیان مىکنند که مخصوص آنان هم نیست و پیش از آنها، توسط برخى شاعران صورت مىگیرد.
اعمال این نوع سلیقه ها - منشأ آن هر کجا که باشد - مجالس سوگوارى را با چالشى جدى روبه رو مىکند. رواج بیش از حد این اعمال سلیقهها سبب حذف حقیقت از متن داستان عاشورا شده، باعث تحریف آن مىشود. گسترش این رفتار، موجب مىشود تا شرکت کنندگان محافل حسینى، همواره دور از واقعیت و در سطحى پایین از درک تعالیم عاشورا قرار گیرند.
6. بهرهگیرى از اشعار کم محتوا
از آن جا که خمیرمایه ی اصلى مجالس سوگوارى را عمدتاً اشعار مدیحه و مرثیه تشکیل مىدهد، مىبایست اشعارى توسط مداحان انتخاب شود که در درجه ی اول توان بازگو کردن مطالب را اعم از تاریخى، اعتقادى، اخلاقى و... داشته باشد و صرفاً زبان حال شاعر نباشد و در درجه ی بعد، از برازندگى لازم برخوردار بوده، شأن و جایگاه اهل بیت(ع) نیز در آن حفظ شده باشد. مقام معظم رهبرى در این رابطه مىفرمایند: «جامعه ی مداح باید از زبان خوب، شعر عالى و محکم و گویا و محتواى خوب شعر اخلاقى، شعر تاریخى و اعتقادى... بهره بگیرد». 5
متأسفانه نقاط ضعف بسیارى در برخى سرودهها به چشم مىخورد و در مواردی هم تأثیر نسبى فرهنگ غرب بر آن به خوبى آشکار است. شاید بتوان گفت که قسمتى از این آسیب، از سوى شاعرانى است که از آگاهىهاى کافى برخوردار نیستند و تنها انگیزه ی آنان در سرودن اشعار، عشق و ارادت به ساحت مقدس خاندان اهل بیت(ع) است.
اشعارى که در مراسم عاشورا به کار گرفته مىشود بایستى حاوى مفاهیم عالى و پیامهاى آموزنده ی عاشورا باشد نه در بردارنده ی نگاههاى جزیى و سطحى، تا شنونده نیز دچار بینشى سطحى و جزیى نشود. گذشته از این مطلب، حجم بالاى به کارگیرى از اشعار عامیانه و در اصطلاح فولکلوریک، مشکل عمده ی دیگرى در این راستا به شمار مىرود.
شاید تنها توجیه شاعران این قبیل اشعار، ایجاد تناسب بین کلمات تعبیرات و حال و هواى سوگواران باشد اما این پندار، نمىتواند توجیه چندان مناسبى براى آن تلقى شود زیرا ارزش حفظ جایگاه اهل بیت(ع) ، به مراتب ارزندهتر از ایجاد تناسبى این چنین است.
7. عدم رعایت اولویت
گاه در سوگوارىهاى عاشورایى دیده مىشود که مقام برخى از شخصیتهاى واقعه را به اندازهاى بالا مىبرند که برابرى با جایگاه امام(ع) مىکند. هیچ کس منکر جایگاه وارسته ی آنان نیست اما کثرت علاقه و گستردگى کرامات و عنایات آنان، نباید موجب اغراق در ترسیم جایگاه ایشان بشود. اگر چه دل بستگى و تعلق بیش از حد به آنان، وجهى بزرگ از مقبولیت را داراست اما این مطلب را هرگز نباید از یاد برد که همین نوع مبالغات بوده که سبب انحراف افراد بسیارى در گذر تاریخ شده است.
چیرگى این نگاه در مجالس سوگوارى، سبب پیامدهاى سوئى - در بافت عمومى شرکت کنندگان و به ویژه جوانان و نوجوانان - که از تجربه ی کمترى برخوردارند - خواهد شد. مقام معظم رهبرى در این باره مىفرمایند: «نگذارید مفاهیم و کارهاى تحریف آمیز و غلط، چشمها و دلها را از چهرهى مبارک و منوّر سیدالشهداء(ع) منصرف کند. باید با تحریف مقابله کنیم.
به طور خلاصه، منظور من دو کلمه است: یکى این که خود عاشورا و ماجراى حسین بن على(ع) در منبر و در خلال روضهخوانى به همان شکل سنتى یعنى به صورت بیان وقایع شب عاشورا، صبح و روز عاشورا دنبال شود. معمولاً حوادث، حتى حوادث بزرگ، به مرور زمان از بین مىرود، ولى حادثه عاشورا با جزییاتش به برکت همین خواندنها، باقى است.
البته باید بیان وقایع عاشورا به صورت متقن باشد، در حدّى که در کتابهایى مثل «لهوف ابن طاوس» و «ارشاد» مفید آمده است، نه چیزهاى من درآوردى. واقعهخوانى و روضهخوانى بشود در خلال روضهخوانى، مداحى، خواندن شعرهاى مصیبت، خواندن نوحه ی سینه زنى و در خلال سخن رانىهاى آموزنده، ماجراى عاشورا و هدف امام حسین(ع) بیان بشود همان مطالبى که در کلمات خود آن بزرگوار است...6»
پیشنهادهایى راه بردى در آسیب زدایى سوگوارى
پیشتر گفته شد که عدم شناخت، دقت نظر و توجه ویژه به آسیبهاى خرد و همچنین نبود منابع تاریخى کافى و متقن، زمینههاى پیدایش آسیبهایى جدى را در سوگوارى عاشورایى پدید مىآورد. حال این سؤال به ذهن مىرسد که این معضل چگونه برطرف مىشود تا هم رونق مجالس سوگوارى حفظ شود و هم با چالشهاى مذکور روبه رو نگردد. می دانیم که به هر حال محفل سوگوارى از دو رکن گوینده و شنونده تشکیل مىشود و گوینده وظیفه دارد تا مطالبى را عنوان نماید و اگر مطلبى نداشته باشد، پیش بردن محفل، غیر ممکن خواهد بود.
در این زمینه دو راه برد پیشنهاد مىشود که امید آن مىرود، گردانندگان محافل، با تکیه بر تجربه و مهارت خود آن را در راستاى برآوردن نیازهاى عاطفى و روحى مخاطبان خود به شیوهاى اجرایى و قابل ارائه تبدیل نمایند.
1. بیان کرامات
به دلیل گستردگى کرامات موجود از شهداى کربلا مىتوان به جاى بهرهگیرى از مطالبى که گاه فاقد اعتبار تاریخى است، از کراماتى که ثبت و یا تأیید شده استفاده نمود. چه بسا بیان کرامات، هم از تنوع و جذابیت کافى برخوردار بوده، هم سبب علاقه ی بیشتر مخاطبان به ایشان شده و هم موجب توسعه ی بیشتر فرهنگ توسل در اقشار جامعه بشود.
2. بازپرورى و پردازش دادههاى تاریخى
همان گونه که گفته شد، یکى از ویژگىهاى بارز تاریخ نگارى قدیم، اجمال در تبیین نکات ریز تاریخى است. در واقع چون بیان روی دادهاى تاریخى با تمامى جزئیات آن امرى مشکل است، بیشتر به کلیات رویدادها پرداخته مىشده و حتى کتابهاى مفصل تاریخى نیز با این شیوه نگاشته شدهاند.
بر این اساس ما تا حدى مجاز به افزودن نتایج عادى، عقلى و قابل قبول به اخبار تاریخى هستیم البته تا جایى که به اصل محتوا آسیبى نرسیده، مخدوش نگردد. شخص مادح مىتواند بر اساس آگاهىهایى که از معارف اسلامى اعم از اصول، اعتقادات و احکام به دست آورده است، برخى حلقههاى مفقوده ی نقلهاى تاریخى را ایجاد نماید. البته این کار از حساسیت و ظرافت ویژهاى برخوردار است و بدون تسلط بر آگاهىهاى فوق، انجام چنین کارى به گونهاى که چالشزا نباشد ممکن نخواهد بود.
مقام معظم رهبرى در این باره مىفرمایند: «بناى ما بر این نیست که هر چه را در آن شک داریم یا قبول نداریم بگوییم نخوانند، اگر ما بخواهیم بگوییم آقا این دقیق نیست، نخوانید، مىترسم برادران در خواندن خیلى محدود بشوند. توجه داشته باشید آن چیزى را بخوانید که معقول باشد. البته نه این که انسان هر چه معقول است از خودش بسازد و بخواند. بلکه چیزهاى معقول را متکى بر اصول و واقعیتها کنید.
البته گزاره ی هر حدیثى وقتى هنرى باشد با پیرایههایى همراه خواهد بود و آن پیرایهها ایرادى ندارد. منتهى مشروط بر این که پیرایهها اصل نشود. اصل را بایستى از واقعیتها گرفت و به آن، بیان هنرى و پیرایههایى که لازم است، بخشید.»7
پى نوشتها:
1. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الرساله، 1403ه’.ق، ج 90، ص 336.
2. همان، ج 90، ص 336.
3. مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 265.
4. نک، مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، بىجا، انتشارات صدرا، 1379ه’.ش ، ج 1، ص 41 - 45.
5. هادى منش، ابوالفضل، آیین ستایشگرى، قم، انتشارات مشهور، چاپ دوم، 1381ه’.ش، ص 72.
6. سخنرانى 4 / 3 / 74 به نقل از آیین ستایشگرى، ص 210.
7. آیین ستایشگرى، ص 199.
ابوالفضل هادى منش
در واقع فرهنگ عاشورا موضوعى است که از تلاقى روایت دینى و روایت تاریخى پدید آمده است و مىتوان از سوگوارى عاشورایى تعبیر به آینه ی تمام نماى حرکت، اهداف و پیامدهاى انقلاب عاشورا نام برد و آموزههاى اجتماعى آن را در راستاى اندیشه ی ناب اسلامى، نمادى کامل از آموزههاى دین برتافت زیرا این فرهنگ، یک سنت دینى است که ریشه در تاریخى مقدس و جغرافیایى آسمانى دارد. از این رو آثار متعدد و بىشمارى بر روان و رفتار شخص باقى مىگذارد.
همچنین پای بندى به فرهنگ اصیل عاشورا، یکى از بهترین راه کارهاى رسیدن به تعالى فرهنگى در جامعه است. چرا که این فرهنگ سازنده، همه ی نیازهاى یک جامعه ی آزاد و ارزشى را به طور ذاتى در بر دارد و با اثر گذاشتن در روح و جان و فطرت بشر اعم از مسلمان و غیر مسلمان، آنان را به سوى خود جذب مىکند. همچنین بازتاب تلاشهاى سیاسى حضرت زینب(ع) و روشنگرىهاى ارزشمند ایشان که پیرو قیام شکوهمند کربلا صورت گرفت، به خوبى احیاگر روح حماسه و پای دارى در جامعه است.
تحلیل دستاوردهاى قیام کربلا، و حرکتهاى بیدارگرانه ی پس از آن، و نیز بررسى و تدقیق در مواضع سیاسى و شیوه ی مبارزاتى آنان در فضاى خفقانبار دوران اموى، در فرهنگسازى عاشورایى و حماسه آفرینى اجتماعى، نقش به سزایى خواهد داشت. بنابر این باید برخورد جدىترى با موضوع سوگوارى داشت و آن را مقولهاى نمادین و به دور از هدف و برنامه نپنداشت.
خاستگاه آسیب پذیرى
عاطفه و احساسات از مهمترین عناصر شخصیت آدمى است و همواره نقش سازندهاى در زندگى فردى و اجتماعى انسان داشته، مىتواند مسیر را براى یک حرکت هدفمند و عقلانى فراهم سازد. در اصل نوعى حس کمالجویى در انسان است که بنیان آن را تمایلات مختلفى پىریزى مىکند و تکرار و مداومت، سبب رشد آن مىشود. این عواطف در بارزترین حالات خود به صورت گریستن و اشک ریختن ظاهر مىشود.
اشک مىتواند برخاسته از شوق باشد یا اندوه اما در هر دو حالت، بالاترین سطح بروز و تحریک عواطف را نشان مىدهد. بیشترین تأثیرى که سوگوارى بر شرکت کنندگان مىگذارد، واکنشهاى روانىاى است که در قالب گریستن و اشک ریختن، ظهور مىکند و سبب اندوه و گریه ی مخاطب مىشود. اما این اندوه هرگز جنبه ی منفى نداشته و گریهاى به دور از ذلت و خوارى است. اشک شرکت کنندگان در سوگوارىها، اشکى برخاسته از کمالجویى آنان است.
آنان یا به خاطر همدردى و شرکت در حماسه ی عاشوراییان با آنان همنوا شده و از حسرت عدم حضور در حماسه ی آنان مىگریند و یا از سر محبت و علاقهاى که نسبت به معشوق خود، آفتاب کربلا، حضرت حسین(ع) و خانواده و یاران او دارند اشک می ریزند - که این خود، عین حماسه و حضور است - و در هر حال، پیامدى جز عزت و کمال براى فرد سوگوار، به دنبال نخواهد داشت.
گریهاى که از سر زبونى و ذلت نبوده، برخاسته از روحیه ی شهادت طلبى و عزت باشد، در فرد ایجاد نوعى آرامش و تعادل روحى مىنماید که پیامد و آثار آن حتى در زندگى روزمره نیز پدیدار مىشود و تفاوت این افراد، با سایر کسانى که به دور از شرکت در این محافل زندگى مىکنند به خوبى آشکار مىگردد به گونهاى که غالباً سوگواران افرادى با روحیههاى قوى، پرنشاط و مثبت هستند که سختىها و مشکلات زندگى، توان از پاى در آوردن آنان را ندارد.
از نظر اسلام نیز گریستن و اشک ریختن براى مسائل غیر دنیوى از ارزش ویژهاى برخوردار است. پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «اشک چشم و نرمى دل [ هدیهاى ] از مهرورزى پروردگار است».1 و نیز: «خشکى چشمان نشانه ی سنگینى [و سیاهى] دل است».2
در این میان، سوگوارىهاى عاشورا نقش ویژهاى در تحریک عواطف پاک مردمى دارد. از آن جهت که سوگوارى عاشورایى ریشه در عواطف دینى شیعه دارد، مىتوان خاستگاه برخى از آسیبهاى امروزى را وجود عنصر فعال عاطفه در بدنه ی اصلى سوگوارى قلمداد کرد. داستان غمانگیز شهداى کربلا و تأثیر آن در مخاطب، چنان توفانى از اندوه در وجود او بر مىانگیزد که امواج پرتلاطم آن در سوگوارىها مشاهده شده، سبب بروز شور و التهاب در محافل مىگردد.
سیرى در پیشینه ی آسیبها
نقطه ی آغاز
تحریف و آسیبى که همواره آیین عزادارى عاشورا را تهدید مىکند، دگرگون شدن صورت معنوى و جنبه ی آسمانى رخ دادهاى تاریخى و تبدیل آن به عناصر طبیعى و مادّى است. در این حالت، نگاه به رویدادها، نگاهى کاملاً زمینى خواهد بود. در میان تحلیلگران و تاریخ نویسان، «ابن خلدون» نخستین کسى است که از چنین زاویهاى به روی داد کربلا نگریسته است.
او با نقد تاریخى خود، چهرهى معنوى و صورت قدسى جریان را زیر سؤال مىبرد و مىکوشد به نوعى، از حوادث، تحلیل طبیعى ارائه دهد. چون او در شمار اشاعره است، غیب را انکار نمىکند ولى به غیبى باور دارد که با چشم پوشى از آن، سنتها را مىتوان شناخت. او این روی داد بزرگ را در این جمله، فشرده مىکند که «تنها این واقعه، محرک عصبیّت، غلبه و تسلط براى رسیدن به حکومت بوده است».
ابن خلدون مىگوید این جریان، ساخته و پرداخته ی عصبیّت عرب بوده3 و مقتضاى عصبیّت اعراب، حاکمیت قریش و خلافت یزید است. معاویه نیز با آگاهى از این امر، یزید را به جانشینى خود برگزیده زیرا مىدانست که حاکمیت جز با یزید راست نمىآید.
پس مصلحت آن بود که یزید را جانشین خود سازد. ابن خلدون بر این باور است که امام حسین(ع) براى امر به معروف به پا خاست، ولى به دلیل ناآگاهى از این قاعده، در کار خود اشتباه کرد. وى مىگوید: «در آن زمان، حاکمیت سیاسى به طور طبیعى بر اساس عصبیتِ عرب شکل مىگرفت که در «بنىامیه» متمرکز بود، از این رو، همه ی مردم بر ولایت عهدى یزید متفق گشتند».
او این کار را به سود جهان اسلام مىدانست زیرا به گفته ی وى، بنى امیه خدایان قدرت در جزیره العرب به شمار مىرفتند. معاویه هم به همین دلیل، پسر خود را شایسته ی خلافت دانست و از دیگر کسانى که شایستگى احراز این مقام را داشتند، چشم پوشید. هر چند این تحلیل در بارهى اصل جنبش امام حسین(ع) است و به طور مستقیم به مراسم عزادارى مربوط نیست، ولى گسترش این دیدگاه در میان عزاداران امام حسین(ع) بسیار خطرناک است.
این نگاه مادّى، عاشورا را تا حادثهاى زمینى و شکست خورده پایین مىآورد که پىآمد نامیمون آن، خشکاندن باطن و سرچشمه ی تکوینى فرهنگ عاشورا خواهد بود. این تحلیل هیچ گاه در میان مسلمانان رونق نگرفت و جایگاهى نیافت. با توجه به همه ی این مسایل هر چند این نگاه، پیوند این جریان را با جنبه ی آسمانى مسأله از هم نمىگسلد، ولى آسیبى زیانبار براى مراسم عزادارى به شمار مىرود.
دومین موج آسیب زایى
این گونه تحلیلها با هجوم به فرهنگ عاشورا، به انکار اسرار و حقایق مقدس این واقعه مىانجامد. پیشینه ی این تحلیلها به دورهى رنسانس در غرب برمىگردد. این دگرگونى شگرف به جامعههاى اسلامى گسترش یافت و با اثر گذاردن بر فرهنگ دینى ملتهاى مسلمان، آن را به حرکت در موازات دگرگونىهاى ضد دینى در غرب، وادار ساخت. این روند در دوران مشروطه، به اوج خود رسید و شیوهى تاریخ نویسى غربى، بر تاریخ اسلامى ما سایه افکند.
دلیل آن نیز اقتدار یافتن نیروهاى روشن فکرى بود که از آموزههاى ضد دینى غرب تأثیر پذیرفته بودند. آنان با پشتیبانى فکرى و مادى غرب، بر فرهنگ اسلامى این مرز و بوم هجوم آوردند و کوشیدند مبانى آیین عزادارى را در فرهنگ عاشورایى سست سازند. این پدیده با ظهور رضاخان، با شتاب بیشترى گسترش یافت.
فرهنگ پر شور عزادارى در ایران، بزرگترین مانع بر سر راه ماندگار شدن فرهنگ منحطّ غرب به شمار مىرفت. از این رو، آنان در نخستین گام، با خشنترین رفتار، به رویارویى با این فرهنگ پرداختند. نخستین پىآمد این اقدام، از بین بردن تکیه ی دولت و پیشگیرى از برپایى مجلسهاى عزادارى بود. با وجود فشارهاى فراوان رضاخان، مجلسهاى عزادارى به صورت حرکتهاى مردمى و به دور از حضور به اصطلاح روشن فکرانه ی نیروهاى یاد شده به کار خود ادامه داد.
آنان، عاشورا را جریان سیّالى از پندارهاى پوچ مىدانستند که بر برخى واقعیتها سایه انداخته است. هر چند این اندیشه به صورت یک شیوهى انحرافى بر جا ماند، ولى قدرت اجتماعى مذهب و فرهنگ ریشهدار اسلامى در عاشوراى سال 1342 شمسى، شور حسینى را به عنوان یک واقعیت اجتماعى و نیروى پرتوان سیاسى به نمایش گذارد.
با این حال، این اندیشه ی انحرافى از تلاش باز نایستاد. از آن پس، بىتوجهى روشن فکران به این واقعیت اجتماعى به پایان رسید، ولى با توجه به بخشهایى از این واقعیت، در قالب روشن فکرى دینى، همچنان به کار خود ادامه داد. دهه ی پنجاه به بعد، سالیان آغاز سیطرهى این اندیشه بر جامعه است.
آسیبهاى ناشى از روشن فکرى دینى
با پیدایش روشن فکرى دینى، فصل نوینى براى پدید آمدن برخى آسیبها گشوده شد. در این دوره، روشن-فکران برخورد فیزیکى و رویارویى آشکار با فرهنگ عاشورا را کنار گذاشتند ولى با تحقیر و تمسخر، کوشیدند آن را پوچ جلوه دهند.
آنان، فرهنگ عاشورایى را فرهنگى بدون اندیشه معرفى کردند و هماره در کمین بودند تا هر گاه فضاى سیاسى و قدرت اجتماعى لازم را یافتند، ضربه ی سهمگینى بر پیکر این فرهنگ وارد سازند. به همین دلیل، براى از دست ندادن جایگاه اجتماعى خود، تنها به تفسیرهاى روشن فکرانه و مقایسه ی جنبههاى معنوى دین با علوم طبیعى و مادى پرداختند. این گروه با تفسیر دگرگونه ی جنبههاى فرامفهومى دین، ارزش آن را تا حدّ قوانین فیزیکى پایین آوردند.
همچنین با القاى این اندیشه که دین و عقل بشرى باید به هم دیگر قابل عرضه باشد، شاخصهاى مثبت اسلام را در فرآیند زندگى اجتماعى، انکار کردند و یا با نادیده انگاشتن آنها، مسأله را مسکوت گذاشتند. این بار روشن-فکران با حربه ی سنجش خردمندانه ی همه چیز، کوشیدند فرهنگ عاشورا را خنثى، ناکارآمد و خیالى جلوه دهند. ظاهر فریبنده ی این اندیشه، مىتوانست با نفوذ در لایههاى اجتماع، غناى فرهنگ عاشورایى را از پاىبست، ویران سازد.
بنابر این، اندیشمندان شیعى با بهرهگیرى از همان شیوه ی سنتى، بر آن شدند تا جنبههاى اساطیرى این واقعه را از بین برده یا پالایش کنند. در این میان نقش حضرت امام خمینى(قده) بسیار حایز اهمیت است. ایشان با سامان دهى حرکتى سیاسى - دینى توانست توطئه ی روشن فکران یاد شده را براى نابودى فرهنگ عاشورا خنثى سازد.
با روشنگرى امام خمینى(قده) و اندیشمندان دینى، نیروهاى مذهبى به تکاپو پرداختند تا از آیین عزادارى در برابر همهمههاى دشمنان، پاس دارى کنند.براى نمونه، شهید مرتضى مطهرى(ره) با سخنرانىهاى روشنگرانه ی خود از هدر رفتن نیروهاى مذهبى پیشگیرى کرد و به پالایش مراسم مذهبى از انحرافهایى پرداخت که روشن فکران بدان دامن مىزدند.
نگاهى به آسیبهاى امروزى
پیشتر گفته شد هر گاه فرآیندى در رابطه ی تنگاتنگ با سنتهاى اجتماعى قرار گیرد، رفته رفته در نتیجه ی تأثیر رفتارهایى که خارج از چارچوب تعیین شده ی آن فرآیند صورت مىگیرد، دچار انحراف و چالش مىگردد که گاه ممکن است این انحرافات در قالب و صورت فرآیند رخ دهد و گاه در محتواى ماهیت اصلى آن.
به جرأت مىتوان گفت آسیبهاى امروزى را بایستى در جبهه ی خودى و در لایههاى پیدا و پنهان سوگوارى به شیوه ی امروزى جست وجو کرد که از عوام زدگى مىتوان به عنوان آسیبى کلان - که بستر را براى خرده آسیبها مهیا مىسازد - یاد کرد که این آسیبها از آن سرچشمه مىگیرند. به جاست در این جا به بررسى دقیقتر آن پرداخته شود.
1. عدم استناد تاریخى
در گذشته، تاریخ نگارى با مشکلات عمدهاى از قبیل: کم بود امکانات نگارشى، اختناق شدید حکم رانان، کم-توجهى به ثبت و ضبط جزییات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانبدارىها و تعصبات قومى و ... روبه رو بوده است که سبب بروز بعضى اختلالات در ضبط واقعیتهاى تاریخى و در نتیجه منجر به اختلاف در نقل مطالب تاریخى مىشده است.
از سوى دیگر در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانشستیزى موجود در آن دوران، بسیارى از منابع ارزشمند از میان رفته و در بسیارى از موارد این گمان تقویت مىشود که چه بسا اسناد و منابعِ معتبر بسیارى در جریان این درگیرىها از بین رفته و به دست ما نرسیده باشد.
هم چنین امکان وجود تشابه اسمى و به ویژه سرگذشتهاى مشابه در مورد شخصیتهاى گوناگون تاریخى و گاه وجود ابهام در گذشتهها و پیشینه ی زندگى افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه مىکرده است که این مسئله در مورد شخصیتهاى قیام عاشورا به وضوح چشم مىخورد. اما این مسئله هرگز بدان معنا نیست که هر مطلبى را مىتوان به آنان نسبت داد. نبایستى این مسئله را دست آویزى براى بیان اخبار مجعول در سوگوارىها دانست و آن را مستمسکى براى تحریف تاریخ پنداشت بلکه باید با بهرهگیرى از همان مقدار اندک، از بروز این تحریفها جلوگیرى کرد.
در این میان، خواص و اندیشمندان شیعه وظیفه دارند این انحرافها را که در برداشت از منابع تاریخى رخ مىدهد، مهار کنند و با ارایه ی آراء درست تاریخى، ضمن در نظر داشتن سطوح گوناگون بهرهگیرى از آن در سوگوارىها و میزان درک اقشار مختلف جامعه، از بروز چنین انحرافهایى جلوگیرى کنند.
همچنین کسانى که عهدهدار تعیین ضابطههاى شرعى مراسمهاى عزادارى هستند، باید از این انحراف پیشگیرى کنند.به یاد داشته باشیم که فرهنگ عاشورا مبتنى بر دو اصل روایت دینى و روایت تاریخى است و جلوگیرى از تحریف تاریخ، سهم مهمى در حیات این فرهنگ دارد.
2. نگاه اساطیرى
بسیار دیده مىشود افرادى که در نقل قول صداقت ندارند، با بیان تفسیرهایى که چندان مطابقت با واقع ندارد به ترسیم فلسفه ی عزادارى مىپردازند و بدین ترتیب، مراسم عزادارى را در معرض تحریف قرار مىدهند. واگویه ی اشعارى که در حقیقت، زبان سرایندگان آن در هنگام تفسیر واقعه است یا داستانهاى خودساختهاى که در همان انگیزه ی پیشین ریشه دارد ماجرا را به افسانهاى تبدیل مىکند و از دریچه ی اسطوره سازى به موضوع مىنگرد.
این نگاه اساطیرى از انحراف در سیرت و صورت سنتهاى دینى پدید مىآید و به دلیل نزدیکى صورت واقعه ی عاشورا با مبدأ و معاد، با مضمونهاى افسانهاى در هم مىآمیزد و به صورت پدیدهاى پیش پا افتاده، به ذهن قشرهاى گوناگون اجتماعى راه مىیابد. در این حالت، آموزههاى راستین این سنت، مسخ مىشود و کمکم با دگرگون شدن رسالت آن، کارکرد اجتماعى خود را از دست مىدهد.
زیرا خطر نگاه اساطیرى به مکتب عاشورا، مبادى غیبى را انکار نمىکند، بلکه آن را به گونهاى مخدوش مىسازد که مردم، بدون انکار چهرهى آسمانى آن، میان حقایق آسمانى با آن اسطوره، پیوندى ذهنى برقرار مىکنند. بنابراین، بنیانهاى اعتقادى آنان به صورت ناآگاهانه مورد هجوم قرار مىگیرد و پس از مدتى به پوچى باورهاىشان مىانجامد.
3. قرائتهاى عاطفى افراطى
آسیب جدى و بزرگى که از دیرباز، بنیادهاى فرهنگ اصیل عاشورا را تهدید مىکند و بستر مناسبى براى هجوم دیگر آسیبهاى این فرهنگ فراهم مىآورد، برخورد عاطفىِ صرف با مقوله ی سوگوارى است. در این قرائت، هدف اصلی بر گریاندن شنونده به هر وسیله است. هنگامى که گریاندن به اصلى تغییر نیافتنى و بنیادین تبدیل گردید، بسیارى از انحرافات نیز به سوگوارى خالص و به دور از شائبه راه مىیابد.
جریان شهادت شهداى کربلا به دلیل برخوردارى از پتانسیل بالاى تأثیر گذارى بر شنونده، سبب می شود سوگواری عاشورایی بیشتر در معرض چنین آسیبى قرار گیرد. بسامد عاطفى بالاى مصائب عاشورا سبب سودجویى برخى مداحان شده، دست مایهاى براى تهییج هر چه بیشتر عواطف می شود تا اشک بیشترى از مردم ستانده شود.
4. انگیزههاى سطحى
آداب و سنتهاى دینى، ظاهر و باطن نظاممندى دارند که باطن آن نزد اهل دیانت باقى است و هنگامى هویت اجتماعى به دست مىآورد که در جامعه گسترش یابد. با جریان یافتن فرهنگ عاشورا در زندگى اجتماعى مردم، این فرآیند در معرض آسیب روزمرگى زیرا قشرهاى گوناگون جامعه نمىتوانند باطن آن سنت را درک کنند و حتى از برخى واقعیتهاى ظاهرى آن نیز آگاهى کامل ندارند.
همین ناآگاهى، به دور شدن سیرت از صورت حقیقى سنت مىانجامد و با درهم آمیختن هدفهاى گوناگون، اخلاص مورد نظر آن حقیقت مغشوش مىشود. شالودهى اصلى عزادارى، محبت اهل بیت و بغض و کینه داشتن به دشمنان آنان است، در حالى که بسیارى از عزاداران با غفلت از این جوهرهى اصلى، به بعضى نیازها و مشکلهاى روزانه مىپردازند که از متن زندگى عادى آنان برخاسته است، بدین ترتیب به هدف اصلى دست نخواهند یافت.
دور ماندن از حقیقت، مجال انحراف در ظاهر سنتها را پدید مىآورد و میدان را براى انواع خیال پردازىها مىگشاید زیرا کسانى که با انگیزههاى سطحى در این مراسم شرکت مىکنند، از افق ادراک خود به این مسأله مىنگرند.
5. اعمال سلایق شخصى
روزگارى هر گاه سخن از تحریفات عاشورا به میان مىآمد، تعداد زیاد کشته شدگان دشمن به دست هر یک از افراد سپاه امام حسین(ع)، کیفیت عجیب نبرد آنان، چنین و چنان بودن تنومندى و جنگآورى آنان به ویژه حضرت عباس(ع) و... به خاطر مىرسید و در شمار تحریفات عاشورا قلمداد مىشد.4 اما گویا امروزه سیر جدیدى از تحریفات آغاز شده و ساختار آن تغییر کرده است که بیشترشان از اِعمال سلیقههاى شخصى برخى مداحان سرچشمه مىگیرد، بدین صورت که با نگاههاى شخصى گوناگون به قصه ی کربلا نگریسته مىشود.
از این رو، تأویلها و تفسیرهاى نادرست خود را با آن در هم مىآمیزند. شاید دلیل روی کرد به این مسئله، بازار نداشتن تحریفهاى قدیمى و عدم وجود تنوعهاى کاذب در داستان واقعه ی عاشورا و روی دادهاى پس از آن باشد. برخى گردانندگان مجالس براى ایجاد تنوع و جذابیت در داستان، مطالبى را در قالب زبان حال، به اصل محتوا افزوده و حقیقت را با سلیقه ی خود بیان مىکنند که مخصوص آنان هم نیست و پیش از آنها، توسط برخى شاعران صورت مىگیرد.
اعمال این نوع سلیقه ها - منشأ آن هر کجا که باشد - مجالس سوگوارى را با چالشى جدى روبه رو مىکند. رواج بیش از حد این اعمال سلیقهها سبب حذف حقیقت از متن داستان عاشورا شده، باعث تحریف آن مىشود. گسترش این رفتار، موجب مىشود تا شرکت کنندگان محافل حسینى، همواره دور از واقعیت و در سطحى پایین از درک تعالیم عاشورا قرار گیرند.
6. بهرهگیرى از اشعار کم محتوا
از آن جا که خمیرمایه ی اصلى مجالس سوگوارى را عمدتاً اشعار مدیحه و مرثیه تشکیل مىدهد، مىبایست اشعارى توسط مداحان انتخاب شود که در درجه ی اول توان بازگو کردن مطالب را اعم از تاریخى، اعتقادى، اخلاقى و... داشته باشد و صرفاً زبان حال شاعر نباشد و در درجه ی بعد، از برازندگى لازم برخوردار بوده، شأن و جایگاه اهل بیت(ع) نیز در آن حفظ شده باشد. مقام معظم رهبرى در این رابطه مىفرمایند: «جامعه ی مداح باید از زبان خوب، شعر عالى و محکم و گویا و محتواى خوب شعر اخلاقى، شعر تاریخى و اعتقادى... بهره بگیرد». 5
متأسفانه نقاط ضعف بسیارى در برخى سرودهها به چشم مىخورد و در مواردی هم تأثیر نسبى فرهنگ غرب بر آن به خوبى آشکار است. شاید بتوان گفت که قسمتى از این آسیب، از سوى شاعرانى است که از آگاهىهاى کافى برخوردار نیستند و تنها انگیزه ی آنان در سرودن اشعار، عشق و ارادت به ساحت مقدس خاندان اهل بیت(ع) است.
اشعارى که در مراسم عاشورا به کار گرفته مىشود بایستى حاوى مفاهیم عالى و پیامهاى آموزنده ی عاشورا باشد نه در بردارنده ی نگاههاى جزیى و سطحى، تا شنونده نیز دچار بینشى سطحى و جزیى نشود. گذشته از این مطلب، حجم بالاى به کارگیرى از اشعار عامیانه و در اصطلاح فولکلوریک، مشکل عمده ی دیگرى در این راستا به شمار مىرود.
شاید تنها توجیه شاعران این قبیل اشعار، ایجاد تناسب بین کلمات تعبیرات و حال و هواى سوگواران باشد اما این پندار، نمىتواند توجیه چندان مناسبى براى آن تلقى شود زیرا ارزش حفظ جایگاه اهل بیت(ع) ، به مراتب ارزندهتر از ایجاد تناسبى این چنین است.
7. عدم رعایت اولویت
گاه در سوگوارىهاى عاشورایى دیده مىشود که مقام برخى از شخصیتهاى واقعه را به اندازهاى بالا مىبرند که برابرى با جایگاه امام(ع) مىکند. هیچ کس منکر جایگاه وارسته ی آنان نیست اما کثرت علاقه و گستردگى کرامات و عنایات آنان، نباید موجب اغراق در ترسیم جایگاه ایشان بشود. اگر چه دل بستگى و تعلق بیش از حد به آنان، وجهى بزرگ از مقبولیت را داراست اما این مطلب را هرگز نباید از یاد برد که همین نوع مبالغات بوده که سبب انحراف افراد بسیارى در گذر تاریخ شده است.
چیرگى این نگاه در مجالس سوگوارى، سبب پیامدهاى سوئى - در بافت عمومى شرکت کنندگان و به ویژه جوانان و نوجوانان - که از تجربه ی کمترى برخوردارند - خواهد شد. مقام معظم رهبرى در این باره مىفرمایند: «نگذارید مفاهیم و کارهاى تحریف آمیز و غلط، چشمها و دلها را از چهرهى مبارک و منوّر سیدالشهداء(ع) منصرف کند. باید با تحریف مقابله کنیم.
به طور خلاصه، منظور من دو کلمه است: یکى این که خود عاشورا و ماجراى حسین بن على(ع) در منبر و در خلال روضهخوانى به همان شکل سنتى یعنى به صورت بیان وقایع شب عاشورا، صبح و روز عاشورا دنبال شود. معمولاً حوادث، حتى حوادث بزرگ، به مرور زمان از بین مىرود، ولى حادثه عاشورا با جزییاتش به برکت همین خواندنها، باقى است.
البته باید بیان وقایع عاشورا به صورت متقن باشد، در حدّى که در کتابهایى مثل «لهوف ابن طاوس» و «ارشاد» مفید آمده است، نه چیزهاى من درآوردى. واقعهخوانى و روضهخوانى بشود در خلال روضهخوانى، مداحى، خواندن شعرهاى مصیبت، خواندن نوحه ی سینه زنى و در خلال سخن رانىهاى آموزنده، ماجراى عاشورا و هدف امام حسین(ع) بیان بشود همان مطالبى که در کلمات خود آن بزرگوار است...6»
پیشنهادهایى راه بردى در آسیب زدایى سوگوارى
پیشتر گفته شد که عدم شناخت، دقت نظر و توجه ویژه به آسیبهاى خرد و همچنین نبود منابع تاریخى کافى و متقن، زمینههاى پیدایش آسیبهایى جدى را در سوگوارى عاشورایى پدید مىآورد. حال این سؤال به ذهن مىرسد که این معضل چگونه برطرف مىشود تا هم رونق مجالس سوگوارى حفظ شود و هم با چالشهاى مذکور روبه رو نگردد. می دانیم که به هر حال محفل سوگوارى از دو رکن گوینده و شنونده تشکیل مىشود و گوینده وظیفه دارد تا مطالبى را عنوان نماید و اگر مطلبى نداشته باشد، پیش بردن محفل، غیر ممکن خواهد بود.
در این زمینه دو راه برد پیشنهاد مىشود که امید آن مىرود، گردانندگان محافل، با تکیه بر تجربه و مهارت خود آن را در راستاى برآوردن نیازهاى عاطفى و روحى مخاطبان خود به شیوهاى اجرایى و قابل ارائه تبدیل نمایند.
1. بیان کرامات
به دلیل گستردگى کرامات موجود از شهداى کربلا مىتوان به جاى بهرهگیرى از مطالبى که گاه فاقد اعتبار تاریخى است، از کراماتى که ثبت و یا تأیید شده استفاده نمود. چه بسا بیان کرامات، هم از تنوع و جذابیت کافى برخوردار بوده، هم سبب علاقه ی بیشتر مخاطبان به ایشان شده و هم موجب توسعه ی بیشتر فرهنگ توسل در اقشار جامعه بشود.
2. بازپرورى و پردازش دادههاى تاریخى
همان گونه که گفته شد، یکى از ویژگىهاى بارز تاریخ نگارى قدیم، اجمال در تبیین نکات ریز تاریخى است. در واقع چون بیان روی دادهاى تاریخى با تمامى جزئیات آن امرى مشکل است، بیشتر به کلیات رویدادها پرداخته مىشده و حتى کتابهاى مفصل تاریخى نیز با این شیوه نگاشته شدهاند.
بر این اساس ما تا حدى مجاز به افزودن نتایج عادى، عقلى و قابل قبول به اخبار تاریخى هستیم البته تا جایى که به اصل محتوا آسیبى نرسیده، مخدوش نگردد. شخص مادح مىتواند بر اساس آگاهىهایى که از معارف اسلامى اعم از اصول، اعتقادات و احکام به دست آورده است، برخى حلقههاى مفقوده ی نقلهاى تاریخى را ایجاد نماید. البته این کار از حساسیت و ظرافت ویژهاى برخوردار است و بدون تسلط بر آگاهىهاى فوق، انجام چنین کارى به گونهاى که چالشزا نباشد ممکن نخواهد بود.
مقام معظم رهبرى در این باره مىفرمایند: «بناى ما بر این نیست که هر چه را در آن شک داریم یا قبول نداریم بگوییم نخوانند، اگر ما بخواهیم بگوییم آقا این دقیق نیست، نخوانید، مىترسم برادران در خواندن خیلى محدود بشوند. توجه داشته باشید آن چیزى را بخوانید که معقول باشد. البته نه این که انسان هر چه معقول است از خودش بسازد و بخواند. بلکه چیزهاى معقول را متکى بر اصول و واقعیتها کنید.
البته گزاره ی هر حدیثى وقتى هنرى باشد با پیرایههایى همراه خواهد بود و آن پیرایهها ایرادى ندارد. منتهى مشروط بر این که پیرایهها اصل نشود. اصل را بایستى از واقعیتها گرفت و به آن، بیان هنرى و پیرایههایى که لازم است، بخشید.»7
پى نوشتها:
1. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الرساله، 1403ه’.ق، ج 90، ص 336.
2. همان، ج 90، ص 336.
3. مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 265.
4. نک، مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، بىجا، انتشارات صدرا، 1379ه’.ش ، ج 1، ص 41 - 45.
5. هادى منش، ابوالفضل، آیین ستایشگرى، قم، انتشارات مشهور، چاپ دوم، 1381ه’.ش، ص 72.
6. سخنرانى 4 / 3 / 74 به نقل از آیین ستایشگرى، ص 210.
7. آیین ستایشگرى، ص 199.
ابوالفضل هادى منش