شهید مجید ابوطالبی که هویت او پس از گذشت شش سال از خاکسپاریاش شناسایی شده است، در وصیتنامه بلندی مطالبی را یادآور شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ متن وصیتنامه به شرح زیر است.
ولاتحسبنالذین قتلوا فیسبیلالله امواتاً بل احیاء عندربّهم یرزقون.
بسمالله الرحمن الرحیم
و این است وصیتنامه بنده خدا «مجید ابوطالبی» که در کمال هوشیاری و آگاهی نوشته شده است. باشد که مرگم حرکتی نو و خدائی را به نبال داشته باشد و ریخته شدن خونم هشداری باشد بر آنان که هنوز در خواب هستند و جوششی در تداوم خونین شهیدان و پویشی در مسیر سالکان راه الله.
إنشاءالله
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
فَوقَ کُلُّ ذِی بَرِ بِرُّ حَتّی یُقتَلُ فی سَبیلِِاللهِ
بالادست هر نیکوکاری نیکوکار دیگری است تا اینکه در راه خدا شهید شود، همین که شهید شد دیگر بالادست ندارد.
با نام خدا سخن را آغاز میکنم؛ چون نام اوست که به ما حرکت و برکت میدهد، چون اوست خالق ما و چون اوست رازق ما و برماست که در همه حال به یاد او باشیم و شکر نعمتهای او را به جا بیاوریم.
با سلام بر پیغمبر اسلام و ائمه معصومین(علیهالسلام) و با سلام بر امام زمانِمان امام دوازدهم و نائب بر حقّش امام خمینی(رحمهاللهعلیه) و با سلام بر یاران و بازُوان پرتوان و پیروان راستین ولایت فقیه از جمله آیتالله مشکینی و با سلام بر رئیسجمهور مکتبیمان آیتالله خامنهای و باسلام بر رئیس مجلسِمان و نماینده امامِمان در شورای عالی دفاع و باسلام بر دولت مکتبی و وزراء و نمایندگان مجلس و رئیس قوه قضائیه و همه دولتمردان در خط امام.
و با سلام بر همه دوستان و آشنایان و همکاران چه در سپاه و چه در بسیج و چه در محله خودمان و چه یاران و همسنگران قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و با سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم.
و با درود بر همه شهدای اسلام و معلولین و مجروحین جنگی و بر همه امّت حزبالله و بر همه آزادیخواهان و مظلومان جهان، چه شیعه و چه سنی و چه ادیان دیگر.
سخن را آغاز میکنم.
شاید این آخرین نوشتههای من و بهقولی وصیتنامه من باشد. آری، کسانی که مرا میشناسید، شاید این مطالب که مینویسم به گوش همه آشنا باشد، ولی مِنباب تذکر میگویم و سرانجام این فکر و ذکر من و آخرین حرفها و سخنان من قبل از حرکت بهسوی کربلا و زیارت قبر ششگوش امامحسین(علیهالسلام) است.
اکنون که این وصیتنامه را مینویسم درست 29 شهریور است؛ یعنی سالروز تولد من و سالروز ورود من به سپاه و سالروز جنگ تحمیلی و بالاخره اولین روز وصیتنامه من که به خواست خدا یا شهید میشوم و یا این شهادتنامه را برای امام حسین(علیهالسلام) در کربلا خواهم خواند چرا که ما باهم پیمان بستهایم آنقدر شهید بدهیم تا سرانجام کربلا را آزاد کنیم و اکنون پس از 70 روز انتظار سرانجام اولین مرحله عملیات یعنی تصرف ارتفاعات مشرف به سومار و گیلانغرب فرا میرسد و در پایان دومین سالگرد جنگ تحمیلی، امیدوارم موفّق به دریافت خبرهای خوشی شوید. البته این سالگرد مصادف شده است با ماه ذیالحجه؛ درست در ماهی که حسینبنعلی(علیهالسلام) حج را رها و به سوی کربلا حرکت میکند و من این تقارن را به فال نیک میگیرم و امیدوارم هرچه زودتر دل شما ای امت حزبالله که در پشت جبهه یار و پشتیبان رزمندگان هستید شاد شود و خانوادههای شهدا و مجروحین و معلولین نایل به زیارت کربلا شوند.
در طول دو سالی که من در سپاه بودهام کارم در واحد روابط عمومی در قسمتهای فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی بوده و یکی از مسئولیتهای آن زمان نیز رسیدگی به وضع فرهنگی و تبلیغاتی خانواده شهدا.و چون امام امّت خمینی کبیر رسیدگی به کارهای خانوادههای شهدا را خیلی بالا و واجب میدانستند در این قسمت با توجه به تمام نواقص به خدمت مشغول بودهام و در طول این مدّت شاید بیش از هزار وصیتنامه و زندگینامه شهدا را خواندهام و روی آن کار کردهام و اینک که در مقام نوشتن وصیتنامهای برای خود برآمدهام، بسیار مشکل میتوان قلم را برداشت و بر روی کاغذ آورد و نامه شهادت نوشت؛ چرا که من وصیتی ندارم.
در تهران که بودم قصد داشتم یک چنین کاری بکنم و با توجه به کلیه وصیتنامههای شهدا (البته شهدای سپاه و بسیج)، یک شهادتنامه که وجه مشترک کلیه وصیتنامهها و نکات عمیق آنها باشد چاپ کنم که بالاخره هم موفق شدم و زندگینامه شهدای کردستان به چاپ رسید که البته اگر زنده ماندیم و به تهران بازگشتیم سعی خواهیم کرد که زندگینامه تمامی شهدا را که تاحدودی نیز آماده چاپ شده به طور مسلسل وار برای استفاده امّت حزبالله و درصورت موافقت مسئولین سپاه بهچاپ برسانیم؛ تا بدینوسیله بتوانیم سطح فرهنگ شهادت را در جامعه بالا ببریم.
و امّا ببینیم که وصیتنامه شامل چه چیزهایی میشود که به نظرم امور شخصی و مادّی و مسائل دیگری از قبیل نماز و روزه و ارث و... یک قسمت ساده و عادی است و قسمت اساسی وصیتنامه که فکر میکنم از قسمت اوّل مهمتر و اصولیتر میباشد، امور دینی - فرهنگی - اجتماعی - سیاسی - معنوی - و اخلاقی است که در واقع همان خط مشی شهید و رساندن پیام شهید است زیرا با اولین قطره خون شهید که به زمین میریزد گناهان او آمرزیده میشود و به ملکوت اعلی میپیوندد، ولی مسئله دیگر که همان پیام خون شهید است به قوّت خود باقی است که توسط وصیتنامه و یا شهادتنامه و یا از طریق دوستان و آشنایان شهید و فامیل و پدر و مادر و... باید رسانده شود و این تأثیر و این پیام است که خون شهدا است تا نه تنها خون شهید به هدر نرود، بلکه هر قطره آن به هزاران قطره تبدیل شده و در جامعه روح شهادتطلبی اوج بگیرد.
من در این نوشتار قصد ندارم پیرامون شهادت و شهید و ارج و مقام او بنویسم؛ زیرا که این را به همه پویندگان راه شهادت واگذار کردهام و در این مورد میتوانید از قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و... کمک بگیرید و نیز در عصر خود میتوانید از کلمات روحپرور امام و آیتالله مشکینی و آیتالله شهید مطهری و شهید مظلوم بهشتی و رئیسجمهور شهید رجائی و نخستوزیر شهید باهنر و برادر رفسنجانی و... بهره گیرید.
من در اینجا فقط میخواهم از نکاتی صحبت کنم که ماهیت وجودی یک شهید به-آن بسته است و آن هدف، نیّت شهید است و جزئی هم از مسائل پست مادی و... خواهم نوشت.
1- خط مَشی شهیدی که برای آن به میدان شهادت رفته و از همه امور دنیوی دست کشیده و شهادت را برگزیده است.
2- پیام شهید به امام زمانش و نائب او امام خمینی (رحمهالله علیه) و اعلام پشتیبانی از اصل ولایت فقیه که اگر این پیروی نباشد و به میدان جنگ برود، خود را با دست خود هلاک کرده است.
3- پیام به روحانیت مبارز و پیرو خط امام و شخصیتها و مسئولان مملکتی اعم از قوه مجریه و قضائیه و مقننه و شورای نگهبان.
4- پیام به ارگانها و سازمانهای در خط امام.
5- پیام به دوستان و آشنایان و همکاران و بچههای محل و پدر و مادر و برادر و خواهر و فامیل .
6- پیام به کشورهای خارجی و ابرقدرتها و کلیه کسانی که در زمین فساد میکنند (آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، اسرائیل و کشورهای مرتجع عرب و...) .
7- پیام به ضدّ انقلاب و گروهکهای وابسته داخلی و خارجی.
8- و بالاخره یک نتیجهگیری کلی و... .
تا اینجا مطالب را به طور فهرستوار نوشتم چرا که اصولاً یک وصیتنامه که در حقیقت میتواند دستور زندگی و ادامه راه برای بازماندگان شهید و دوستان و... باشد، باید به دور از هرگونه نوشته و یا مطالبی گردد که این هدف را در بر نداشته باشد.
زمانی که امام حسین(علیهالسلام) شهید شد زینب(سلاماللهعلیها) بود که پیام حسین(علیهالسلام) و راه حسین(علیهالسلام) را زنده نگهداشت و اگر نبود خطابهها و نطقهای آتشین زینب(سلاماللهعلیها) شاید خون حسین(علیهالسلام) به هدر میرفت و اینک در زمان ما و در کشور اسلامی ما شما بازماندگان شهدا و دوستان و آشنایان شهید هستید که پیام شهید را فریاد میزنید و پیام اور را میرسانید و جهان را به لرزه در میآورید.
امّا چگونه میشود پیام شهید را رساند؟ و آیا رساندن پیام شهید در حجله گذاشتن و سر کوچه ایستادن و پیراهن مشکی به تن کردن و بر سر و سینه زدن است، یا رساندن پیام شهید با ادامه دادن راه شهید میسر است. باید دید شهید در طول زندگی چه ویژگیهای برجستهای داشته است و چگونه باید به آنها عمل کرد و امر به معروف و نهی ازمنکر کرد. به عنوان مثال اگر شهید زیاد قرآن میخواند، بازماندگان شهید و دیگر دوستان و آشنایان او زیاد قرآن بخوانند و دیگران را نیز به این کار تشویق نمایند و یا مثلا شهید نیمههای شب برمیخواست، وضو میگرفت و به نیایش میپرداخت و یا شهید در زندگی اسراف نمیکرد، همیشه لبخند بر لب داشت،کم صحبت میکرد و... و اگر چنین کاری را بازماندگان شهید انجام دادند، به راه شهید ادامه دادهاند و گرنه راه او را نه تنها ادامه ندادهاند، بلکه باعث به هدر رفتن خون شهید شدهاند. بنابراین اگر بازماندگان شهید این راه را رفتند و شهادت بر آنها اثر دائمی گذاشت، زهی سعادت وگرنه... .
***
من این راه را آگاهانه انتخاب کردهام و در این راه فقط هدفم پیشبرد اسلام و فرمانبرداری از امر ولایت فقیه است و اگر در این راه کشته شویم و یا بکشیم پیروزیم. من بر خلاف بعضیها که پیروزی را فقط در شهادت میدانند، ضمن اینکه شهادت را حدّ نهایی تکامل انسان میدانم ولی شهادت را نیز وسیلهای برای رسیدن به لقاءالله به حساب میآورم و هدفم همواره درطول زندگی این بوده که راه خدا را ادامه دهم.
اگر من شهید شدم «ببخشید من لیاقت شهادت را ندارم» مردم به راه شهیدان ادامه دهید و اگر موفّق به زیارت کربلا شدید، بدانید که در راه بازشدن کربلا ما زیاد شهید دادهایم و شهیدان را هرگز فراموش نکنید. در عراق قبر شش گوشه امام هست که هماکنون غریب و تنها است،اگر موفق به زیارت آنها شدید به امام حسین(علیهالسلام) سلام مرا برسانید و بگوئید که ما نیز آرزوی زیارت ایشان را داشتیم و در این راه شربت شهادت نوشیدیم. برای من مراسم پرتجمل برگزار نکنید. اگر جنازه من به دستتان رسید، درصورت امکان از دم مسجد بنیهاشمی – مسجد بنی-هاشمی در خیابان سرتیپ نامجو که مرکز فعالیت شهید عزیز ایت واقع است- یا از محل نماز جمعه تشییع کنید. اختیار با خود شماست در مراسم ختم من گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید برای حسین زمانِمان شهید مظلوم بهشتی و 72 تن از یارانش گریه کنید.
برای رجائی و باهنر گریه کنید که در آتش خشم منافقین سوختند. برای شهید مطهری – مدنی – دستغیب – صدوقی که همه به دست این منافقین ضد بشریت و ضد اسلام شهید شدند گریه کنید و لعنت و نفرین بر بنیصدر و رجوی بنیانگذاران این گروه و سردسته آنها آمریکا نمائید.
دوست ندارم که در مراسم کفن و دفن من کسانی که حتی یک ذره برخلاف خط امام گام برمیدارند شرکت کنند و خودشان را به من نزدیک بدانند و اگر دوستان ناآگاه من نیز شرکت کردند بر آنها است که دیگر از خواب غفلت بیدار شوند و با تمام وجود کارهای فرهنگی و تبلیغاتی را دنبال کنند.
در اینجا نیز چند جملهای خطاب به برادران مسجدی خودم میگویم. بر شماست تا آنجا که در توان دارید با هر وسیله از قبیل کمک مالی و فرهنگی و انسانی و هرگونه کمک دیگر در راه تبلیغات اسلامی گام بردارید تا نه تنها فرزندان خودتان از آنها استفاده کنند، بلکه همه اهالی محل و به خصوص فرزندان آنها از آن استفاده نمایند و اگر چنین نکنید خیانتی بزرگ مرتکب شدهاید و آن خیانت کتمان اسلام و حقایق الهی است. برشما است ای دوستان سپاهی و بسیجی و مسجدی و ای بزرگان قوم و ریشسفیدان محل که تا آنجا که در توان دارید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی کنید و سعی کنید که اسلام را در همه ابعاد به نونهالان بیاموزید که اینان سربازان و لشگریان آینده امام زمان هستند.
سعی کنید کارهایتان فقط و فقط برای رضای خدا باشد و خدا را در همه حال ناظر بر اعمال خویش بدانید و وصیتنامههای شهدا را همانطور که امام فرمودهاند زیاد بخوانید.
امّا خطابم به شما برادران سپاهی: همانطور که میدانید سپاه یک ارگان و یک نهاد سیاسی، نظامی و فرهنگی است. بر شماست ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه 10 کشوری که من نیز عضو کوچکی از شما بودم، با شدّت بیشتری و تا آنجا که در توان دارید کارهای فرهنگی، آموزشی، تبلیغاتی و اسلامی کنید و راه امام را نه تنها خود ادامه دهید بلکه آموزش دهید تا نونهالان و جوانان ما به غلط راه دیگری جز خط امام نروند.
سعی کنید اگر یکی از مسئولین مملکتی خدای ناکرده از راه خدا و پیروی از ولایت فقیه منحرف شود و به خون شهدای جمهوری اسلامی خیانت کند او را با شمشیر عدالت علی(علیهالسلام) راست کنید.
از هرگونه گروه بازی و دسته و فرقهگرایی دست بردارید و تنها و تنها برای خدا گام بردارید و از غلبه هوای نفس بر خود خودداری کنید که بزرگ-تر از جهاد اصغر، جهاد اکبر که مبارزه با نفس است،میباشد.
بار دیگر تأکید میکنم ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ده کشوری سعی کنید راه شهیدان و خدمت به شهیدان و خانوادههای آنها را ارج نهید، سعی کنید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی زیاد انجام دهید؛ به خصوص درمورد خانواده شهداء.
شما ای برادران بدانید که امام خدمت به خانواده شهدا را بسیار ارج نهاده است لذا برشماست که تاآن¬جا که توان دارید از این خدمت کوتاهی نکنید و بکوشید که فرهنگ شهادت را در جامعه بالا برده و به خارج از مرزها انتقال دهید.
شما ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه 10،مسئولیتتان بس سنگین است. شما همچون زینب(سلاماللهعلیها) و امام سجاد(علیهالسلام) که پیام امام حسین(علیهالسلام) را فریاد زدند، باید پیام شهید مظلوم بهشتی حسین زمانِمان و 72 تن از یارانش را و شهیدانی چون مطهری – مفتح – رجائی – باهنر – مدنی – دستغیب – صدوقی و سایر شهیدان را نه تنها به گوش امّت شهیدپرور که آنها راه خود را یافتهاند، بلکه به گوش جهانیان برسانید.
بخش روابط عمومی قسمت تبلیغات باید تراکتها و کارهای تبلیغی زیاد به خصوص در بالا بردن فرهنگ شهادت در جامعه انجام دهد. بخش فرهنگی و به خصوص برادران بخش ارتباطات که مسئولیتی بس سنگین به عهده دارند. در این جا این نکته را تذکر میدهم که سعی کنید با مردم در تماس باشید و بهر وسیلهای که دارید بکوشید تا از طریق نیروهای موجود این کار را انجام دهید، سعی کنید از نیروهای بسیجی و امّت حربالله در این مورد کمک بگیرید.
ولاتحسبنالذین قتلوا فیسبیلالله امواتاً بل احیاء عندربّهم یرزقون.
بسمالله الرحمن الرحیم
و این است وصیتنامه بنده خدا «مجید ابوطالبی» که در کمال هوشیاری و آگاهی نوشته شده است. باشد که مرگم حرکتی نو و خدائی را به نبال داشته باشد و ریخته شدن خونم هشداری باشد بر آنان که هنوز در خواب هستند و جوششی در تداوم خونین شهیدان و پویشی در مسیر سالکان راه الله.
إنشاءالله
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
فَوقَ کُلُّ ذِی بَرِ بِرُّ حَتّی یُقتَلُ فی سَبیلِِاللهِ
بالادست هر نیکوکاری نیکوکار دیگری است تا اینکه در راه خدا شهید شود، همین که شهید شد دیگر بالادست ندارد.
با نام خدا سخن را آغاز میکنم؛ چون نام اوست که به ما حرکت و برکت میدهد، چون اوست خالق ما و چون اوست رازق ما و برماست که در همه حال به یاد او باشیم و شکر نعمتهای او را به جا بیاوریم.
با سلام بر پیغمبر اسلام و ائمه معصومین(علیهالسلام) و با سلام بر امام زمانِمان امام دوازدهم و نائب بر حقّش امام خمینی(رحمهاللهعلیه) و با سلام بر یاران و بازُوان پرتوان و پیروان راستین ولایت فقیه از جمله آیتالله مشکینی و با سلام بر رئیسجمهور مکتبیمان آیتالله خامنهای و باسلام بر رئیس مجلسِمان و نماینده امامِمان در شورای عالی دفاع و باسلام بر دولت مکتبی و وزراء و نمایندگان مجلس و رئیس قوه قضائیه و همه دولتمردان در خط امام.
و با سلام بر همه دوستان و آشنایان و همکاران چه در سپاه و چه در بسیج و چه در محله خودمان و چه یاران و همسنگران قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و با سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم.
و با درود بر همه شهدای اسلام و معلولین و مجروحین جنگی و بر همه امّت حزبالله و بر همه آزادیخواهان و مظلومان جهان، چه شیعه و چه سنی و چه ادیان دیگر.
سخن را آغاز میکنم.
شاید این آخرین نوشتههای من و بهقولی وصیتنامه من باشد. آری، کسانی که مرا میشناسید، شاید این مطالب که مینویسم به گوش همه آشنا باشد، ولی مِنباب تذکر میگویم و سرانجام این فکر و ذکر من و آخرین حرفها و سخنان من قبل از حرکت بهسوی کربلا و زیارت قبر ششگوش امامحسین(علیهالسلام) است.
اکنون که این وصیتنامه را مینویسم درست 29 شهریور است؛ یعنی سالروز تولد من و سالروز ورود من به سپاه و سالروز جنگ تحمیلی و بالاخره اولین روز وصیتنامه من که به خواست خدا یا شهید میشوم و یا این شهادتنامه را برای امام حسین(علیهالسلام) در کربلا خواهم خواند چرا که ما باهم پیمان بستهایم آنقدر شهید بدهیم تا سرانجام کربلا را آزاد کنیم و اکنون پس از 70 روز انتظار سرانجام اولین مرحله عملیات یعنی تصرف ارتفاعات مشرف به سومار و گیلانغرب فرا میرسد و در پایان دومین سالگرد جنگ تحمیلی، امیدوارم موفّق به دریافت خبرهای خوشی شوید. البته این سالگرد مصادف شده است با ماه ذیالحجه؛ درست در ماهی که حسینبنعلی(علیهالسلام) حج را رها و به سوی کربلا حرکت میکند و من این تقارن را به فال نیک میگیرم و امیدوارم هرچه زودتر دل شما ای امت حزبالله که در پشت جبهه یار و پشتیبان رزمندگان هستید شاد شود و خانوادههای شهدا و مجروحین و معلولین نایل به زیارت کربلا شوند.
در طول دو سالی که من در سپاه بودهام کارم در واحد روابط عمومی در قسمتهای فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی بوده و یکی از مسئولیتهای آن زمان نیز رسیدگی به وضع فرهنگی و تبلیغاتی خانواده شهدا.و چون امام امّت خمینی کبیر رسیدگی به کارهای خانوادههای شهدا را خیلی بالا و واجب میدانستند در این قسمت با توجه به تمام نواقص به خدمت مشغول بودهام و در طول این مدّت شاید بیش از هزار وصیتنامه و زندگینامه شهدا را خواندهام و روی آن کار کردهام و اینک که در مقام نوشتن وصیتنامهای برای خود برآمدهام، بسیار مشکل میتوان قلم را برداشت و بر روی کاغذ آورد و نامه شهادت نوشت؛ چرا که من وصیتی ندارم.
در تهران که بودم قصد داشتم یک چنین کاری بکنم و با توجه به کلیه وصیتنامههای شهدا (البته شهدای سپاه و بسیج)، یک شهادتنامه که وجه مشترک کلیه وصیتنامهها و نکات عمیق آنها باشد چاپ کنم که بالاخره هم موفق شدم و زندگینامه شهدای کردستان به چاپ رسید که البته اگر زنده ماندیم و به تهران بازگشتیم سعی خواهیم کرد که زندگینامه تمامی شهدا را که تاحدودی نیز آماده چاپ شده به طور مسلسل وار برای استفاده امّت حزبالله و درصورت موافقت مسئولین سپاه بهچاپ برسانیم؛ تا بدینوسیله بتوانیم سطح فرهنگ شهادت را در جامعه بالا ببریم.
و امّا ببینیم که وصیتنامه شامل چه چیزهایی میشود که به نظرم امور شخصی و مادّی و مسائل دیگری از قبیل نماز و روزه و ارث و... یک قسمت ساده و عادی است و قسمت اساسی وصیتنامه که فکر میکنم از قسمت اوّل مهمتر و اصولیتر میباشد، امور دینی - فرهنگی - اجتماعی - سیاسی - معنوی - و اخلاقی است که در واقع همان خط مشی شهید و رساندن پیام شهید است زیرا با اولین قطره خون شهید که به زمین میریزد گناهان او آمرزیده میشود و به ملکوت اعلی میپیوندد، ولی مسئله دیگر که همان پیام خون شهید است به قوّت خود باقی است که توسط وصیتنامه و یا شهادتنامه و یا از طریق دوستان و آشنایان شهید و فامیل و پدر و مادر و... باید رسانده شود و این تأثیر و این پیام است که خون شهدا است تا نه تنها خون شهید به هدر نرود، بلکه هر قطره آن به هزاران قطره تبدیل شده و در جامعه روح شهادتطلبی اوج بگیرد.
من در این نوشتار قصد ندارم پیرامون شهادت و شهید و ارج و مقام او بنویسم؛ زیرا که این را به همه پویندگان راه شهادت واگذار کردهام و در این مورد میتوانید از قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و... کمک بگیرید و نیز در عصر خود میتوانید از کلمات روحپرور امام و آیتالله مشکینی و آیتالله شهید مطهری و شهید مظلوم بهشتی و رئیسجمهور شهید رجائی و نخستوزیر شهید باهنر و برادر رفسنجانی و... بهره گیرید.
من در اینجا فقط میخواهم از نکاتی صحبت کنم که ماهیت وجودی یک شهید به-آن بسته است و آن هدف، نیّت شهید است و جزئی هم از مسائل پست مادی و... خواهم نوشت.
1- خط مَشی شهیدی که برای آن به میدان شهادت رفته و از همه امور دنیوی دست کشیده و شهادت را برگزیده است.
2- پیام شهید به امام زمانش و نائب او امام خمینی (رحمهالله علیه) و اعلام پشتیبانی از اصل ولایت فقیه که اگر این پیروی نباشد و به میدان جنگ برود، خود را با دست خود هلاک کرده است.
3- پیام به روحانیت مبارز و پیرو خط امام و شخصیتها و مسئولان مملکتی اعم از قوه مجریه و قضائیه و مقننه و شورای نگهبان.
4- پیام به ارگانها و سازمانهای در خط امام.
5- پیام به دوستان و آشنایان و همکاران و بچههای محل و پدر و مادر و برادر و خواهر و فامیل .
6- پیام به کشورهای خارجی و ابرقدرتها و کلیه کسانی که در زمین فساد میکنند (آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، اسرائیل و کشورهای مرتجع عرب و...) .
7- پیام به ضدّ انقلاب و گروهکهای وابسته داخلی و خارجی.
8- و بالاخره یک نتیجهگیری کلی و... .
تا اینجا مطالب را به طور فهرستوار نوشتم چرا که اصولاً یک وصیتنامه که در حقیقت میتواند دستور زندگی و ادامه راه برای بازماندگان شهید و دوستان و... باشد، باید به دور از هرگونه نوشته و یا مطالبی گردد که این هدف را در بر نداشته باشد.
زمانی که امام حسین(علیهالسلام) شهید شد زینب(سلاماللهعلیها) بود که پیام حسین(علیهالسلام) و راه حسین(علیهالسلام) را زنده نگهداشت و اگر نبود خطابهها و نطقهای آتشین زینب(سلاماللهعلیها) شاید خون حسین(علیهالسلام) به هدر میرفت و اینک در زمان ما و در کشور اسلامی ما شما بازماندگان شهدا و دوستان و آشنایان شهید هستید که پیام شهید را فریاد میزنید و پیام اور را میرسانید و جهان را به لرزه در میآورید.
امّا چگونه میشود پیام شهید را رساند؟ و آیا رساندن پیام شهید در حجله گذاشتن و سر کوچه ایستادن و پیراهن مشکی به تن کردن و بر سر و سینه زدن است، یا رساندن پیام شهید با ادامه دادن راه شهید میسر است. باید دید شهید در طول زندگی چه ویژگیهای برجستهای داشته است و چگونه باید به آنها عمل کرد و امر به معروف و نهی ازمنکر کرد. به عنوان مثال اگر شهید زیاد قرآن میخواند، بازماندگان شهید و دیگر دوستان و آشنایان او زیاد قرآن بخوانند و دیگران را نیز به این کار تشویق نمایند و یا مثلا شهید نیمههای شب برمیخواست، وضو میگرفت و به نیایش میپرداخت و یا شهید در زندگی اسراف نمیکرد، همیشه لبخند بر لب داشت،کم صحبت میکرد و... و اگر چنین کاری را بازماندگان شهید انجام دادند، به راه شهید ادامه دادهاند و گرنه راه او را نه تنها ادامه ندادهاند، بلکه باعث به هدر رفتن خون شهید شدهاند. بنابراین اگر بازماندگان شهید این راه را رفتند و شهادت بر آنها اثر دائمی گذاشت، زهی سعادت وگرنه... .
***
من این راه را آگاهانه انتخاب کردهام و در این راه فقط هدفم پیشبرد اسلام و فرمانبرداری از امر ولایت فقیه است و اگر در این راه کشته شویم و یا بکشیم پیروزیم. من بر خلاف بعضیها که پیروزی را فقط در شهادت میدانند، ضمن اینکه شهادت را حدّ نهایی تکامل انسان میدانم ولی شهادت را نیز وسیلهای برای رسیدن به لقاءالله به حساب میآورم و هدفم همواره درطول زندگی این بوده که راه خدا را ادامه دهم.
اگر من شهید شدم «ببخشید من لیاقت شهادت را ندارم» مردم به راه شهیدان ادامه دهید و اگر موفّق به زیارت کربلا شدید، بدانید که در راه بازشدن کربلا ما زیاد شهید دادهایم و شهیدان را هرگز فراموش نکنید. در عراق قبر شش گوشه امام هست که هماکنون غریب و تنها است،اگر موفق به زیارت آنها شدید به امام حسین(علیهالسلام) سلام مرا برسانید و بگوئید که ما نیز آرزوی زیارت ایشان را داشتیم و در این راه شربت شهادت نوشیدیم. برای من مراسم پرتجمل برگزار نکنید. اگر جنازه من به دستتان رسید، درصورت امکان از دم مسجد بنیهاشمی – مسجد بنی-هاشمی در خیابان سرتیپ نامجو که مرکز فعالیت شهید عزیز ایت واقع است- یا از محل نماز جمعه تشییع کنید. اختیار با خود شماست در مراسم ختم من گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید برای حسین زمانِمان شهید مظلوم بهشتی و 72 تن از یارانش گریه کنید.
برای رجائی و باهنر گریه کنید که در آتش خشم منافقین سوختند. برای شهید مطهری – مدنی – دستغیب – صدوقی که همه به دست این منافقین ضد بشریت و ضد اسلام شهید شدند گریه کنید و لعنت و نفرین بر بنیصدر و رجوی بنیانگذاران این گروه و سردسته آنها آمریکا نمائید.
دوست ندارم که در مراسم کفن و دفن من کسانی که حتی یک ذره برخلاف خط امام گام برمیدارند شرکت کنند و خودشان را به من نزدیک بدانند و اگر دوستان ناآگاه من نیز شرکت کردند بر آنها است که دیگر از خواب غفلت بیدار شوند و با تمام وجود کارهای فرهنگی و تبلیغاتی را دنبال کنند.
در اینجا نیز چند جملهای خطاب به برادران مسجدی خودم میگویم. بر شماست تا آنجا که در توان دارید با هر وسیله از قبیل کمک مالی و فرهنگی و انسانی و هرگونه کمک دیگر در راه تبلیغات اسلامی گام بردارید تا نه تنها فرزندان خودتان از آنها استفاده کنند، بلکه همه اهالی محل و به خصوص فرزندان آنها از آن استفاده نمایند و اگر چنین نکنید خیانتی بزرگ مرتکب شدهاید و آن خیانت کتمان اسلام و حقایق الهی است. برشما است ای دوستان سپاهی و بسیجی و مسجدی و ای بزرگان قوم و ریشسفیدان محل که تا آنجا که در توان دارید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی کنید و سعی کنید که اسلام را در همه ابعاد به نونهالان بیاموزید که اینان سربازان و لشگریان آینده امام زمان هستند.
سعی کنید کارهایتان فقط و فقط برای رضای خدا باشد و خدا را در همه حال ناظر بر اعمال خویش بدانید و وصیتنامههای شهدا را همانطور که امام فرمودهاند زیاد بخوانید.
امّا خطابم به شما برادران سپاهی: همانطور که میدانید سپاه یک ارگان و یک نهاد سیاسی، نظامی و فرهنگی است. بر شماست ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه 10 کشوری که من نیز عضو کوچکی از شما بودم، با شدّت بیشتری و تا آنجا که در توان دارید کارهای فرهنگی، آموزشی، تبلیغاتی و اسلامی کنید و راه امام را نه تنها خود ادامه دهید بلکه آموزش دهید تا نونهالان و جوانان ما به غلط راه دیگری جز خط امام نروند.
سعی کنید اگر یکی از مسئولین مملکتی خدای ناکرده از راه خدا و پیروی از ولایت فقیه منحرف شود و به خون شهدای جمهوری اسلامی خیانت کند او را با شمشیر عدالت علی(علیهالسلام) راست کنید.
از هرگونه گروه بازی و دسته و فرقهگرایی دست بردارید و تنها و تنها برای خدا گام بردارید و از غلبه هوای نفس بر خود خودداری کنید که بزرگ-تر از جهاد اصغر، جهاد اکبر که مبارزه با نفس است،میباشد.
بار دیگر تأکید میکنم ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ده کشوری سعی کنید راه شهیدان و خدمت به شهیدان و خانوادههای آنها را ارج نهید، سعی کنید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی زیاد انجام دهید؛ به خصوص درمورد خانواده شهداء.
شما ای برادران بدانید که امام خدمت به خانواده شهدا را بسیار ارج نهاده است لذا برشماست که تاآن¬جا که توان دارید از این خدمت کوتاهی نکنید و بکوشید که فرهنگ شهادت را در جامعه بالا برده و به خارج از مرزها انتقال دهید.
شما ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه 10،مسئولیتتان بس سنگین است. شما همچون زینب(سلاماللهعلیها) و امام سجاد(علیهالسلام) که پیام امام حسین(علیهالسلام) را فریاد زدند، باید پیام شهید مظلوم بهشتی حسین زمانِمان و 72 تن از یارانش را و شهیدانی چون مطهری – مفتح – رجائی – باهنر – مدنی – دستغیب – صدوقی و سایر شهیدان را نه تنها به گوش امّت شهیدپرور که آنها راه خود را یافتهاند، بلکه به گوش جهانیان برسانید.
بخش روابط عمومی قسمت تبلیغات باید تراکتها و کارهای تبلیغی زیاد به خصوص در بالا بردن فرهنگ شهادت در جامعه انجام دهد. بخش فرهنگی و به خصوص برادران بخش ارتباطات که مسئولیتی بس سنگین به عهده دارند. در این جا این نکته را تذکر میدهم که سعی کنید با مردم در تماس باشید و بهر وسیلهای که دارید بکوشید تا از طریق نیروهای موجود این کار را انجام دهید، سعی کنید از نیروهای بسیجی و امّت حربالله در این مورد کمک بگیرید.