شهدای ایران: نویسنده این سطور اخیرا مقاله موهن روزنامه بهار در آستانه عیدالله الاکبر عیدسعید غدیرخم را مطالعه کردم. پیش از آن از عکسالعملهایی که نسبت به این مقاله مشاهده نمودم، تصور میکردم نویسنده آن در اثر جهل و بیسوادی در امور دینی دست بر قلم برده است، اما پس از خواندن آن به یقین دریافتم که اگرچه بیسوادی از قلم وی نمایان است، ولی جرم و خیانت وی و روزنامه بهار و حامیان و همفکران این جریان بسی بزرگتر از آن است که در وهله اول به نظر میآید.
مطالب سخیف و برداشتهای غلط و تفسیرهای نابجای او از قرآنکریم و نهجالبلاغه بیارزشتر از آن است که نیاز چندانی به نقد و پاسخگویی داشته باشد. برای اطلاع آن دسته از خوانندگان این سطورکه ممکن است با مباحث کلامی ناآشنا باشند باید گفت که وجه اصلی تمایز و تفاوت شیعه و سنی به برداشت از معنی حدیث شریف ولایت، من کنت مولاه فهذا علی مولاه برمیگردد، چرا که اهل تسنن معتقدند منظور رسول خدا صلیالله علیه و آله از بیان این حدیث، محبت و مودت به امیرمومنان علیهالسلام است و شیعه بر این یقین است که ولایت و صاحب اختیاری تمام مومنان مراد است که «حکومت» جزئی و شأنی از وظایف و شئون امام، یعنی امیرمومنان و اولاد طیبین و طاهرینش صلواتالله و سلامه علیهم اجمعین است.
در این جا روی سخن ما با برادران اهل تسنن نیست چرا که این تفاوت دیدگاه از دیرباز وجود داشته و به صورت دوستانه در مباحث کلامی طرفین مطرح بوده و هست. بلکه مساله اینجاست که در مهد تشیع و نظام مقدس جمهوری اسلامی و حاکمیت ولایت، در یکی از ارگانهای اصلاحطلبان و توسط یکی از به اصطلاح اندیشمندان آنها در رد ابلاغ ولایت و امامت امیرمومنان علیهالسلام (که حکومت پس از پیغمبراکرم(ص) را نیز دربرمیگیرد) در غدیرخم و به زعم باطل وی اثبات عدم تعیین جانشین توسط رسول خدا صلیاللهعلیه و آله و سلم قلمزنی شده تا تلقین کند که منظور آن حضرت از این حدیث، محبت و دوستی امیرمومنان علیهالسلام است. یعنی محکومیت اعتقاد شیعیان، آن هم با کینه و عداوت وهابیان ضدشیعه. نویسنده وهابی مسلک این مقاله کینه و عقده خود را نسبت به شیعه و پیروان ولایت مولای متقیان علیهالسلام نتوانسته پنهان کند و آنچه در ذهن بیمار خود داشته در توهین به تشیع بر قلم آورده است.
همانگونه که عرض شد اینجانب مقاله غیرعلمی و موهن مزبور را بیارزشتر از آن میدانم که به نقد آن بپردازم، اما جهت اطلاع خوانندگان گرامی بحث علمی و کارشناسانه درباره حدیث غدیر و اعتقادات شیعه را به کتاب ارزشمند «المراجعات*» که حاصل بحثهای جذاب و مناظره مکتوب مرحوم علامه سیدعبدالحسین شرفالدین با شیخسلیم بشری شیخوقت الازهراست، ارجاع میدهم. در این کتاب شیخالازهر در آغاز معنی «ولایت» در حدیث غدیر را محبت و دوستی امیرمومنان علیهالسلام بیان میکند و علامه شرفالدین با استدلالهای محکم خویش پاسخ میدهد تا آن جا که شیخالازهر در برابر منطق نیرومند علامه شرفالدین تسلیم میگردد و اعتقاد و یقین شیعه را در این که منظور رسول خدا صلیاللهعلیه و آله و سلم از حدیث غدیر، ولایت و حکومت امیرمومنان علیهالسلام است، میپذیرد و به آن اعتراف میکند (هرچند میگوید علیعلیهالسلام خلیفه و جانشین پیغمبر(ص) شد ولی خلیفه چهارم!). بنابراین در جایی که شیخالازهر به عنوان بزرگترین مرجع دینی عالم تسن اذعان میکند که مقصود از حدیث غدیر، ولایت و رهبری امیرمومنان علیهالسلام است این قلم به دست وهابی مسلک را چه رسد که باور شیعه را محکوم کند.
آنچه مسلم است نویسنده هتاک این مقاله داعیه اصلاحطلبی دارد و این مقاله موهن را نیز روزنامه بهار که از ارگانهای شناخته شده مدعیان اصلاحطلبی است به عنوان سرمقاله خود چاپ کرده است. بنابراین همه این جریان در قبال این حرمت شکنی مسئول است، مگر آن که حساب خود را به روشنی از آن جدا کنند؛ هر چند که در موارد این چنینی، جریان مزبور نشان داده است که حمّیت باندی برای آن مهمترین اصل است و انحراف از ارزشهای مسلم اعتقادی را در عمل ثابت نموده است.
جریان مدعی اصلاحطلبی که پیش از این نشان داده بود برای رسیدن به قدرت و استحاله ارزشهای نظام حاضر است با منافقان و بهائیان و سلطنتطلبان و... ائتلاف کند، اینک لکه ننگ دیگری به کارنامه سیاه خود افزوده و با این مقاله موهن کلکسیون افتخارات! خود را با حمایت ضمنی از جریان تکفیری و وهابی سفاک کامل نموده است. آنجا که نویسنده گستاخ مقاله مزبور با نادیده گرفتن دشمنیهای تاریخی هم مسلکان خود با شیعه و بویژه جنایات بیسابقه آنان در سوریه و عراق و پاکستان و ... امروز، ناجوانمردانه پس از رد اعلام ولایت امیرمومنان علیهالسلام در غدیرخم مینویسد: «در باور چه کسی میگنجد که شیعیان این علی (علیهالسلام)، رسم وی و موعظه او را که چنگ یازدین به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهادهاند و به جای تدقیق و تفقه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی (علیهالسلام) را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله درهم میآمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم میریزند و آتش بیار معرکه میشوند...».
در موقعیتی که شیعیان مظلوم به جرم اعتقاد به ولایت امیرمومنان و اولاد طاهرینش علیهمالسلام به دست وهابیون و تکفیریهای هممسلک این نویسنده هتاک قتلعام میشوند، زنده زنده سوزانده میشوند، سر بریده میشوند و قلب آنها را از سینه بیرون کشیده به دندان میگیرند، و زنان و کودکانشان تیرباران میشوند، وی شیعه را عامل تفرقه و اختلاف مسلمین میداند و با تجاهل، ضمن رد تمسک به اهل بیتعلیهمالسلام همانند وهابیون و سلفیها فقط قرآن را حبلالمتین میخواند، در حالی که همین مدعیان دروغین پیروی از کتاب و سنت پیغمبراکرم صلیالله علیه و آله و سلم هستند که برخلاف نص این دو گوهر، چنین جنایات هولناکی را بر ضد شیعیان و در مواردی نیز علیه سنی مذهبان مرتکب میشوند و روی جنایتکاران و خونریزان مشهور تاریخ را سفید کردهاند.
وی در دشمنی با شیعه و به منظور حمایت از تفکر منحرف خویش، خوارج را «همه شیعه و پیرو علی علیهالسلام» میخواند اگر این سخن وی را از روی کینه و عقدهگشایی نسبت به شیعه ندانیم که هست، چنانچه اندک سوادی در تاریخ و شناخت جریانهای مذهبی و سیاسی صدراسلام داشت، چنین ادعای سخیفی نمیکرد. چگونه میتوان شیعه و پیرو امیرمومنان علیهالسلام بود و نیز نعوذبالله قائل به کفر و مهدورالدم بودن آن وجود مقدس.
به نظر نگارنده خیانت روزنامه بهار و نویسنده وهابی این مقاله بسیار عمیقتر از آن است که پرونده آن با یک عذرخواهی و بستن این روزنامه و «اعلام ناراحتی» اولیه آقای عارف و احتمالا برخی از اصلاحطلبان بسته شود. نگاهی به مواضع و اظهارنظرهای سران فکری و سیاسی جریان اصلاحات در سالهای حاکمیت هشت ساله آنها بر کشور و نیز برخی از ایدئولوگهای فراری و خزیده در آغوش دشمنان اسلام آنها در سالهای اخیر، نشان از انحراف عمیق این جریان در حوزه دین و تفکر دارد، اگر چه برخی از وابستگان به این جریان هنوز به انحراف در این حوزه کشیده نشده باشند.
این نخستین بار نیست که جریان منحرف اصلاحطلبی به مقدسات و ارزشهای مسلم و باورهای اسلام و مذهب حقه تشیع جسارت میکند. پیش از این سروش ایدئولوگ از دین به در شده اصلاحطلبان با انکار وحیانی بودن قرآن و مسلمات اعتقادی ما در این مسیر ظلالت و شقاوت گام نهاد و عنصر پوچ و بیمقدار و جویای نامی از سران فکری منحرف اصلاحات (اکبر گنجی) با دروغ پردازیها و اعوجاجات فکری و عقلی خود به ارزشها و باورهای شیعه جسارت کرده و اتهام زد تا کار آن شقی به انکار وجود مقدس امام عصر ارواحنا فداه انجامید و خروج خود را از دایره تشیع اثبات کرد.
اگر علما و متفکران وارسته و صالح در برابر مواضع انحرافی رئیس دولت اصلاحات که جایز بودن قرائتهای گوناگون از دین و ارزش دانستن لیبرالیسم غرب را شعار میداد و میدان را با سوءاستفاده از در اختیار داشتن دولت برای هجمه منحرفان ضددین به مقدسات باز گذارده بود، ایستاده بودند و ملاحظه جایگاه سیاسی وی را نمیکردند، نه او دیگر جرات به خود میداد در کسوت روحانیت شیعه و رئیسجمهور کشوری که مفتخر است مذهب رسمی آن شیعه اثنیعشری است و رئیسجمهور آن باید معتقد به مذهب رسمی کشور باشد و سوگند یاد کرده که پاسدار آن باشد، در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال 80 با برداشت انحرافی خود، منظور از حدیث غدیر را مودت و دوستی بخواند و غیرمستقیم ولایت امیر مومنان علیهالسلام را انکار کند. و نه دیگر منحرفان مذهبی و سیاسی به خود اجازه دهند تا از راه توهین و جسارت به مقدسات مذهب حقه اهل بیت علیهمالسلام خودنمایی کرده و شهرت یابند.
مردم ما فراموش نکردهاند که این جریان انحرافی در فتنه سال 88 همگام و متحد با منافقین و بهائیان و سلطنتطلبان و گروهک جنایتکار ریگی و اراذل و اوباش و در هماهنگی کامل با آمریکا و اسرائیل، عمود خیمه انقلاب یعنی ولایت فقیه را هدف قرار داده بودند که به لطف الهی و بصیرت مردم ولایی ایران ناکام و رسوا شد. اینک همان منحرفان که پس از آن خیانت بزرگ و گناه عظیم نابخشودنی منزوی شده بودند، به خیال باطل خویش پس از انتخابات اخیر ریاستجمهوری، فضا را برای مطرح شدن و بازگشت به صحنه سیاسی کشور مهیا دیدهاند، این بار در خیانتی بس بزرگتر، ولایت مولای متقیان امیر مؤمنان علیهالصلوهًْوالسلام و توهین به مذهب حقه شیعه را هدف قرار دادهاند. از این روست که باید گفت عمق فاجعه بسیار عمیقتر از سال 88 است. این سابقه سیاه به وضوح نشان میدهد که جریان مدعی اصلاحات یک خط سیاسی با گرایش و ایدههای خاص برای رقابت سالم در عرصه سیاسی و به دستگیری سکان اجرایی کشور نیست، بلکه با انحراف آشکار در مبانی فکری و اعتقادی در صددند که با حرمتشکنی مقدسات و ایجاد التهاب در جامعه و ایجاد شک و شبهه و تردید در اعتقادات پاک مردمی که به اتکای همین باورها سی و چهار سال است با همه وجود توطئههای داخلی و خارجی بر ضد نظام ولایت را خنثی کردهاند، خلل ایجاد کرده و قدرت را در جهت امیال مستکبران قبضه نمایند.
در ارتباط با این مقاله موهن، مدیر مسئول روزنامه بهار در عذری به مراتب بدتر از گناه مدعی شده است که قرار بوده بخشهایی از این مقاله حذف شود. حال آن که وی باید مشخص کند کدام بخشها بایستی حذف میشده و نشده است؟ سراسر این مقاله رد اعتقادات شیعه و گستاخی به آن و هتاکی به پیروان مذهب اهلبیتعلیهمالسلام است. حتی نمیتوان یک بند آن را خالی از ایراد دانست. جا دارد مسئولان مربوطه در رسیدگی به این خیانت، مقاله پالایش(!!) شده ادعایی مدیرمسئول را طلب کنند و ببینند آنچه از آن باقی مانده است در نظام ولایت و کشور شیعی چه جایگاهی دارد؟!
آنچه در ارتباط با این خیانت به ولایت نباید نادیده گرفته شود، ارتباط آقای عارف و اظهارات او در این زمینه است. مشخص نیست که به رغم ادعای وی در عدم تعلق روزنامه بهار به او، چرا در این چند روز حداقل دوبار در این باره اظهار نظر کرده است. وی که در آغاز احساس میکرد انتشار این مقاله موهن موجی از خشم در میان مؤمنان پدید آورد، به سرعت عکسالعمل نشان داد و در اولین اظهارنظر ضمن اعلام ناراحتی و تأثر خود از نگارش این مقاله، غصه ضربه خوردن باند اصلاحطلبان را میخورد و این تلقی را پیش میآورد که بیش از آن که در فکر محکوم کردن این خیانت به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و پیروان آنها باشد، دغدغه آن را دارد که مبادا جریان متبوعش متضرر شود. آنجا که میگوید: «نباید با انتشار مطالبی در رسانههای اصلاحطلب که با اصول عقیدتی شیعیان در تناقض است، زمینه را برای بهرهبرداری مخالفان اصلاحات فراهم کنیم». از منظر جناب عارف این عمل خیانت نیست که توسط وی محکوم شود، بلکه «سهلانگاری» متولیان اصلاحطلب این روزنامه است: «انتشار این مقاله آن هم در آستانه عید سعید غدیر خم به دلیل سهلانگاری متولیان این رسانه، موجب ناراحتی جامعه متدینین و شیفتگان امام علی علیهالسلام شده است». اما جناب ایشان که برخورد قاطعی در برابر این خیانت را نمیبیند چند روز بعد در یک اقدام فرار به جلو ژست طلبکارانه گرفته و پا را فراتر نهاده و با به رخ کشیدن جریان انحرافی دولت دهم و نسبت دادن آن به جریان اصولگرا از دید تنگ تعصب باندی و جناحی خود ضمن فریب کار خواندن اصولگرایان در مواجهه با آن جریان منحرف، با نشستن در مقام قضاوت و پس گرفتن سخنان و مواضع پیشین خود در قبال خیانت روزنامه اصلاحطلب بهار، این بار این حرمت شکنی فاحش را «خطای احتمالی» دانسته و چنین افاضه میکند که «راه برخورد با خطای احتمالی یک رسانه نباید توقیف آن رسانه و بیکار شدن خبرنگاران و کارکنان باشد»!
در پایان حقیر به عنوان یک خدمتگزار کوچک و ناچیز اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و مذهب حقه شیعه اثنیعشری از علمای اعلام و روحانیون بزرگوار و عموم مردم ولایتمدار ایران تقاضا دارد همان گونه که در برابر جریان انحرافی لانه کرده در دولت دهم و مقابله با دیدگاههای آن، به حق موضع گرفتند، این بار نیز در آستانه محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان علیهالسلام آن کشته بزرگ راه نجات بندگان خدا از گمراهی و نادانی، در برابر توطئه بیشرمانه مقابله با ولایت اهل بیت علیهمالسلام که با این مقاله موهن کلید خورده است (و به گفته رئیس قوه قضائیه یک جرم سیاسی و امنیتی است) و عاملان این خیانت و عقبه و حامیان فکری و سیاسی آنان محکم بایستند و از مقامات قضایی رسیدگی قاطع به این جرم بزرگ و محاکمه و مجازات همه عوامل آن را تا رسیدن به نتیجه پیگیر باشند.
_____________________________
* این کتاب با نام رهبری امام امیرالمومنین علیهالسلام در قرآن و سنت ترجمه شده است.
*کیهان
مطالب سخیف و برداشتهای غلط و تفسیرهای نابجای او از قرآنکریم و نهجالبلاغه بیارزشتر از آن است که نیاز چندانی به نقد و پاسخگویی داشته باشد. برای اطلاع آن دسته از خوانندگان این سطورکه ممکن است با مباحث کلامی ناآشنا باشند باید گفت که وجه اصلی تمایز و تفاوت شیعه و سنی به برداشت از معنی حدیث شریف ولایت، من کنت مولاه فهذا علی مولاه برمیگردد، چرا که اهل تسنن معتقدند منظور رسول خدا صلیالله علیه و آله از بیان این حدیث، محبت و مودت به امیرمومنان علیهالسلام است و شیعه بر این یقین است که ولایت و صاحب اختیاری تمام مومنان مراد است که «حکومت» جزئی و شأنی از وظایف و شئون امام، یعنی امیرمومنان و اولاد طیبین و طاهرینش صلواتالله و سلامه علیهم اجمعین است.
در این جا روی سخن ما با برادران اهل تسنن نیست چرا که این تفاوت دیدگاه از دیرباز وجود داشته و به صورت دوستانه در مباحث کلامی طرفین مطرح بوده و هست. بلکه مساله اینجاست که در مهد تشیع و نظام مقدس جمهوری اسلامی و حاکمیت ولایت، در یکی از ارگانهای اصلاحطلبان و توسط یکی از به اصطلاح اندیشمندان آنها در رد ابلاغ ولایت و امامت امیرمومنان علیهالسلام (که حکومت پس از پیغمبراکرم(ص) را نیز دربرمیگیرد) در غدیرخم و به زعم باطل وی اثبات عدم تعیین جانشین توسط رسول خدا صلیاللهعلیه و آله و سلم قلمزنی شده تا تلقین کند که منظور آن حضرت از این حدیث، محبت و دوستی امیرمومنان علیهالسلام است. یعنی محکومیت اعتقاد شیعیان، آن هم با کینه و عداوت وهابیان ضدشیعه. نویسنده وهابی مسلک این مقاله کینه و عقده خود را نسبت به شیعه و پیروان ولایت مولای متقیان علیهالسلام نتوانسته پنهان کند و آنچه در ذهن بیمار خود داشته در توهین به تشیع بر قلم آورده است.
همانگونه که عرض شد اینجانب مقاله غیرعلمی و موهن مزبور را بیارزشتر از آن میدانم که به نقد آن بپردازم، اما جهت اطلاع خوانندگان گرامی بحث علمی و کارشناسانه درباره حدیث غدیر و اعتقادات شیعه را به کتاب ارزشمند «المراجعات*» که حاصل بحثهای جذاب و مناظره مکتوب مرحوم علامه سیدعبدالحسین شرفالدین با شیخسلیم بشری شیخوقت الازهراست، ارجاع میدهم. در این کتاب شیخالازهر در آغاز معنی «ولایت» در حدیث غدیر را محبت و دوستی امیرمومنان علیهالسلام بیان میکند و علامه شرفالدین با استدلالهای محکم خویش پاسخ میدهد تا آن جا که شیخالازهر در برابر منطق نیرومند علامه شرفالدین تسلیم میگردد و اعتقاد و یقین شیعه را در این که منظور رسول خدا صلیاللهعلیه و آله و سلم از حدیث غدیر، ولایت و حکومت امیرمومنان علیهالسلام است، میپذیرد و به آن اعتراف میکند (هرچند میگوید علیعلیهالسلام خلیفه و جانشین پیغمبر(ص) شد ولی خلیفه چهارم!). بنابراین در جایی که شیخالازهر به عنوان بزرگترین مرجع دینی عالم تسن اذعان میکند که مقصود از حدیث غدیر، ولایت و رهبری امیرمومنان علیهالسلام است این قلم به دست وهابی مسلک را چه رسد که باور شیعه را محکوم کند.
آنچه مسلم است نویسنده هتاک این مقاله داعیه اصلاحطلبی دارد و این مقاله موهن را نیز روزنامه بهار که از ارگانهای شناخته شده مدعیان اصلاحطلبی است به عنوان سرمقاله خود چاپ کرده است. بنابراین همه این جریان در قبال این حرمت شکنی مسئول است، مگر آن که حساب خود را به روشنی از آن جدا کنند؛ هر چند که در موارد این چنینی، جریان مزبور نشان داده است که حمّیت باندی برای آن مهمترین اصل است و انحراف از ارزشهای مسلم اعتقادی را در عمل ثابت نموده است.
جریان مدعی اصلاحطلبی که پیش از این نشان داده بود برای رسیدن به قدرت و استحاله ارزشهای نظام حاضر است با منافقان و بهائیان و سلطنتطلبان و... ائتلاف کند، اینک لکه ننگ دیگری به کارنامه سیاه خود افزوده و با این مقاله موهن کلکسیون افتخارات! خود را با حمایت ضمنی از جریان تکفیری و وهابی سفاک کامل نموده است. آنجا که نویسنده گستاخ مقاله مزبور با نادیده گرفتن دشمنیهای تاریخی هم مسلکان خود با شیعه و بویژه جنایات بیسابقه آنان در سوریه و عراق و پاکستان و ... امروز، ناجوانمردانه پس از رد اعلام ولایت امیرمومنان علیهالسلام در غدیرخم مینویسد: «در باور چه کسی میگنجد که شیعیان این علی (علیهالسلام)، رسم وی و موعظه او را که چنگ یازدین به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهادهاند و به جای تدقیق و تفقه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی (علیهالسلام) را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله درهم میآمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم میریزند و آتش بیار معرکه میشوند...».
در موقعیتی که شیعیان مظلوم به جرم اعتقاد به ولایت امیرمومنان و اولاد طاهرینش علیهمالسلام به دست وهابیون و تکفیریهای هممسلک این نویسنده هتاک قتلعام میشوند، زنده زنده سوزانده میشوند، سر بریده میشوند و قلب آنها را از سینه بیرون کشیده به دندان میگیرند، و زنان و کودکانشان تیرباران میشوند، وی شیعه را عامل تفرقه و اختلاف مسلمین میداند و با تجاهل، ضمن رد تمسک به اهل بیتعلیهمالسلام همانند وهابیون و سلفیها فقط قرآن را حبلالمتین میخواند، در حالی که همین مدعیان دروغین پیروی از کتاب و سنت پیغمبراکرم صلیالله علیه و آله و سلم هستند که برخلاف نص این دو گوهر، چنین جنایات هولناکی را بر ضد شیعیان و در مواردی نیز علیه سنی مذهبان مرتکب میشوند و روی جنایتکاران و خونریزان مشهور تاریخ را سفید کردهاند.
وی در دشمنی با شیعه و به منظور حمایت از تفکر منحرف خویش، خوارج را «همه شیعه و پیرو علی علیهالسلام» میخواند اگر این سخن وی را از روی کینه و عقدهگشایی نسبت به شیعه ندانیم که هست، چنانچه اندک سوادی در تاریخ و شناخت جریانهای مذهبی و سیاسی صدراسلام داشت، چنین ادعای سخیفی نمیکرد. چگونه میتوان شیعه و پیرو امیرمومنان علیهالسلام بود و نیز نعوذبالله قائل به کفر و مهدورالدم بودن آن وجود مقدس.
به نظر نگارنده خیانت روزنامه بهار و نویسنده وهابی این مقاله بسیار عمیقتر از آن است که پرونده آن با یک عذرخواهی و بستن این روزنامه و «اعلام ناراحتی» اولیه آقای عارف و احتمالا برخی از اصلاحطلبان بسته شود. نگاهی به مواضع و اظهارنظرهای سران فکری و سیاسی جریان اصلاحات در سالهای حاکمیت هشت ساله آنها بر کشور و نیز برخی از ایدئولوگهای فراری و خزیده در آغوش دشمنان اسلام آنها در سالهای اخیر، نشان از انحراف عمیق این جریان در حوزه دین و تفکر دارد، اگر چه برخی از وابستگان به این جریان هنوز به انحراف در این حوزه کشیده نشده باشند.
این نخستین بار نیست که جریان منحرف اصلاحطلبی به مقدسات و ارزشهای مسلم و باورهای اسلام و مذهب حقه تشیع جسارت میکند. پیش از این سروش ایدئولوگ از دین به در شده اصلاحطلبان با انکار وحیانی بودن قرآن و مسلمات اعتقادی ما در این مسیر ظلالت و شقاوت گام نهاد و عنصر پوچ و بیمقدار و جویای نامی از سران فکری منحرف اصلاحات (اکبر گنجی) با دروغ پردازیها و اعوجاجات فکری و عقلی خود به ارزشها و باورهای شیعه جسارت کرده و اتهام زد تا کار آن شقی به انکار وجود مقدس امام عصر ارواحنا فداه انجامید و خروج خود را از دایره تشیع اثبات کرد.
اگر علما و متفکران وارسته و صالح در برابر مواضع انحرافی رئیس دولت اصلاحات که جایز بودن قرائتهای گوناگون از دین و ارزش دانستن لیبرالیسم غرب را شعار میداد و میدان را با سوءاستفاده از در اختیار داشتن دولت برای هجمه منحرفان ضددین به مقدسات باز گذارده بود، ایستاده بودند و ملاحظه جایگاه سیاسی وی را نمیکردند، نه او دیگر جرات به خود میداد در کسوت روحانیت شیعه و رئیسجمهور کشوری که مفتخر است مذهب رسمی آن شیعه اثنیعشری است و رئیسجمهور آن باید معتقد به مذهب رسمی کشور باشد و سوگند یاد کرده که پاسدار آن باشد، در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال 80 با برداشت انحرافی خود، منظور از حدیث غدیر را مودت و دوستی بخواند و غیرمستقیم ولایت امیر مومنان علیهالسلام را انکار کند. و نه دیگر منحرفان مذهبی و سیاسی به خود اجازه دهند تا از راه توهین و جسارت به مقدسات مذهب حقه اهل بیت علیهمالسلام خودنمایی کرده و شهرت یابند.
مردم ما فراموش نکردهاند که این جریان انحرافی در فتنه سال 88 همگام و متحد با منافقین و بهائیان و سلطنتطلبان و گروهک جنایتکار ریگی و اراذل و اوباش و در هماهنگی کامل با آمریکا و اسرائیل، عمود خیمه انقلاب یعنی ولایت فقیه را هدف قرار داده بودند که به لطف الهی و بصیرت مردم ولایی ایران ناکام و رسوا شد. اینک همان منحرفان که پس از آن خیانت بزرگ و گناه عظیم نابخشودنی منزوی شده بودند، به خیال باطل خویش پس از انتخابات اخیر ریاستجمهوری، فضا را برای مطرح شدن و بازگشت به صحنه سیاسی کشور مهیا دیدهاند، این بار در خیانتی بس بزرگتر، ولایت مولای متقیان امیر مؤمنان علیهالصلوهًْوالسلام و توهین به مذهب حقه شیعه را هدف قرار دادهاند. از این روست که باید گفت عمق فاجعه بسیار عمیقتر از سال 88 است. این سابقه سیاه به وضوح نشان میدهد که جریان مدعی اصلاحات یک خط سیاسی با گرایش و ایدههای خاص برای رقابت سالم در عرصه سیاسی و به دستگیری سکان اجرایی کشور نیست، بلکه با انحراف آشکار در مبانی فکری و اعتقادی در صددند که با حرمتشکنی مقدسات و ایجاد التهاب در جامعه و ایجاد شک و شبهه و تردید در اعتقادات پاک مردمی که به اتکای همین باورها سی و چهار سال است با همه وجود توطئههای داخلی و خارجی بر ضد نظام ولایت را خنثی کردهاند، خلل ایجاد کرده و قدرت را در جهت امیال مستکبران قبضه نمایند.
در ارتباط با این مقاله موهن، مدیر مسئول روزنامه بهار در عذری به مراتب بدتر از گناه مدعی شده است که قرار بوده بخشهایی از این مقاله حذف شود. حال آن که وی باید مشخص کند کدام بخشها بایستی حذف میشده و نشده است؟ سراسر این مقاله رد اعتقادات شیعه و گستاخی به آن و هتاکی به پیروان مذهب اهلبیتعلیهمالسلام است. حتی نمیتوان یک بند آن را خالی از ایراد دانست. جا دارد مسئولان مربوطه در رسیدگی به این خیانت، مقاله پالایش(!!) شده ادعایی مدیرمسئول را طلب کنند و ببینند آنچه از آن باقی مانده است در نظام ولایت و کشور شیعی چه جایگاهی دارد؟!
آنچه در ارتباط با این خیانت به ولایت نباید نادیده گرفته شود، ارتباط آقای عارف و اظهارات او در این زمینه است. مشخص نیست که به رغم ادعای وی در عدم تعلق روزنامه بهار به او، چرا در این چند روز حداقل دوبار در این باره اظهار نظر کرده است. وی که در آغاز احساس میکرد انتشار این مقاله موهن موجی از خشم در میان مؤمنان پدید آورد، به سرعت عکسالعمل نشان داد و در اولین اظهارنظر ضمن اعلام ناراحتی و تأثر خود از نگارش این مقاله، غصه ضربه خوردن باند اصلاحطلبان را میخورد و این تلقی را پیش میآورد که بیش از آن که در فکر محکوم کردن این خیانت به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و پیروان آنها باشد، دغدغه آن را دارد که مبادا جریان متبوعش متضرر شود. آنجا که میگوید: «نباید با انتشار مطالبی در رسانههای اصلاحطلب که با اصول عقیدتی شیعیان در تناقض است، زمینه را برای بهرهبرداری مخالفان اصلاحات فراهم کنیم». از منظر جناب عارف این عمل خیانت نیست که توسط وی محکوم شود، بلکه «سهلانگاری» متولیان اصلاحطلب این روزنامه است: «انتشار این مقاله آن هم در آستانه عید سعید غدیر خم به دلیل سهلانگاری متولیان این رسانه، موجب ناراحتی جامعه متدینین و شیفتگان امام علی علیهالسلام شده است». اما جناب ایشان که برخورد قاطعی در برابر این خیانت را نمیبیند چند روز بعد در یک اقدام فرار به جلو ژست طلبکارانه گرفته و پا را فراتر نهاده و با به رخ کشیدن جریان انحرافی دولت دهم و نسبت دادن آن به جریان اصولگرا از دید تنگ تعصب باندی و جناحی خود ضمن فریب کار خواندن اصولگرایان در مواجهه با آن جریان منحرف، با نشستن در مقام قضاوت و پس گرفتن سخنان و مواضع پیشین خود در قبال خیانت روزنامه اصلاحطلب بهار، این بار این حرمت شکنی فاحش را «خطای احتمالی» دانسته و چنین افاضه میکند که «راه برخورد با خطای احتمالی یک رسانه نباید توقیف آن رسانه و بیکار شدن خبرنگاران و کارکنان باشد»!
در پایان حقیر به عنوان یک خدمتگزار کوچک و ناچیز اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و مذهب حقه شیعه اثنیعشری از علمای اعلام و روحانیون بزرگوار و عموم مردم ولایتمدار ایران تقاضا دارد همان گونه که در برابر جریان انحرافی لانه کرده در دولت دهم و مقابله با دیدگاههای آن، به حق موضع گرفتند، این بار نیز در آستانه محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان علیهالسلام آن کشته بزرگ راه نجات بندگان خدا از گمراهی و نادانی، در برابر توطئه بیشرمانه مقابله با ولایت اهل بیت علیهمالسلام که با این مقاله موهن کلید خورده است (و به گفته رئیس قوه قضائیه یک جرم سیاسی و امنیتی است) و عاملان این خیانت و عقبه و حامیان فکری و سیاسی آنان محکم بایستند و از مقامات قضایی رسیدگی قاطع به این جرم بزرگ و محاکمه و مجازات همه عوامل آن را تا رسیدن به نتیجه پیگیر باشند.
_____________________________
* این کتاب با نام رهبری امام امیرالمومنین علیهالسلام در قرآن و سنت ترجمه شده است.
*کیهان