شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۹۳۷۰۰
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۰
راننده یکی از مدیران دفتر نمایندگی مجلس اعلای عراق که متهم به سرقت چند صد‌میلیون تومانی از این دفتر است در بازجویی‌ها مدعی شد که طلا‌های سرقتی را قرار بوده روز ولنتاین به همسرش کادو بدهد.
شهدای ایران: رسیدگی به این پرونده از روز شنبه سی‌ام آذرماه امسال همزمان با اعلام سرقت چند صد‌میلیون تومانی از دفتر نمایندگی مجلس اعلای عراق در دستور کار مأموران پلیس تهران قرار گرفت.

مأموران پلیس در محل حادثه که ساختمان اداری حوالی خیابان شریعتی است، دریافتند بامداد روز جمعه سارق نقابداری که کلید یدک ساختمان را در اختیار داشته به این دفتر دستبرد زده و بیش از ۵۰۰‌میلیون تومان طلا و پول خارجی سرقت کرده است.

مأموران پلیس در نخستین گام دوربین‌های مداربسته محل حادثه را بررسی کردند که نشان می‌داد مرد ناشناس نقابداری ساعت‌۲ بامداد روز جمعه از در پارکینگ وارد ساختمان می‌شود و با کلید یدکی که همراه داشته به طبقه سوم می‌رود و پس از برداشتن کلید گاو صندوق به طبقه اول برمی‌گردد و از داخل گاوصندوق آنجا مبلغ ۲۱‌هزار دلار و نیم کیلو طلایی که متعلق به زن یکی از مدیران دفتر بوده و در آنجا نگهداری می‌شده است سرقت می‌کند و بعد از ۲‌ساعت از محل خارج می‌شود.

بدین ترتیب با توجه به حساسیت حادثه پرونده به دستور قاضی مدرس، دادیار شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.

بررسی‌های کارآگاهان پلیس‌آگاهی حکایت از این داشت سارق، فرد آشنایی است که هم کلید در اتاق‌ها و هم ریموت در پارکینگ را در اختیار داشته و همچنین از محل نگهداری پول‌های خارجی و طلا‌ها اطلاع داشته است. بنابراین مأموران پلیس تحقیقات خود را روی کارمندان دفتر متمرکز کردند و در نهایت راننده یکی از مدیران دفتر که مرد جوانی به ایرج است و کارمند دیگری را به عنوان مظنونان حادثه بازداشت کردند.

بررسی‌های تخصصی مأموران پلیس نشان داد ایرج سارق است و کارمند دیگر دفتر در این سرقت دستی نداشته است. بدین ترتیب پس از آزادی کارمند اداری دفتر، ایرج مورد بازجویی تخصصی قرار گرفت. متهم ابتدا منکر جرم خود شد، اما صبح دیروز پس از انتقال به دادسرای ویژه سرقت به سرقت چند صد‌میلیون تومانی از دفتر نمایندگی مجلس اعلای عراق در تهران اعتراف کرد. متهم ۲۷‌ساله در ادامه به دستور قاضی مدرس برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
 
گفتگو با متهم
معتادی؟
نه

سابقه داری؟
نه، من تا زمان دستگیری حتی یکبار هم به کلانتری نرفته بودم. اگر سابقه دار بودم که به عنوان راننده مدیر دفتر نمایندگی مجلس اعلای عراق انتخاب نمی‌شدم.

چطوری به عنوان راننده به این دفتر معرفی شدی؟
دفتر مجلس اعلای عراق برای یکی از مدیرانش به راننده‌ای مورد اعتمادی نیاز داشت که هفت‌ماه قبل یکی از دوستانم که به واسطه شغلش، به مجلس شورای اسلامی رفت و آمد دارد مرا به عنوان راننده به این دفتر معرفی کرد. او مرا ضمانت کرد و تعهد داد که من مورد اعتماد هستم، اما من این اعتماد را سلب کردم.

چرا با انجام سرقت اعتماد او را سلب کردی؟
نیاز مالی و بدهی و قسط عقب افتاده داشتم که تصمیم گرفتم از دفتر سرقت کنم.

چه بدهی؟
من تازه دامادم و مدتی قبل عروسی گرفتم. به همین خاطر بدهکار شدم و از طرفی هم پولی برای رهن خانه نداشتم. مقداری پول برای عروسی‌ام قرض گرفته‌بودم که طلبکاران هر روز به سراغم می‌آمدند. وقتی در دفتر متوجه شدم مدیر مقدار زیادی طلا و پول خارجی در دفترش نگهداری می‌کند وسوسه شدم و تصمیم به سرقت گرفتم.

درباره سرقت توضیح بده؟
من از مدتی قبل نقشه سرقت را طراحی کردم و هر روز همه چیز را رصد می‌کردم و محل نگهداری کلید‌ها را کنترل می‌کردم تا بتوانم طبق نقشه عمل کنم. بامداد روز حادثه از طریق پارکینگ وارد ساختمان شدم و حدود ۲‌ساعت طول کشید تا اموال داخل گاوصندوق را سرقت کنم.

پول‌ها و طلا‌های سرقتی را چه کار کردی؟
مقداری از دلار‌ها را فروختم و ابتدا ۷۰‌میلیون تومان برای رهن خانه‌ام به صاحبخانه پرداخت کردم و بعد هم خودروی پرایدم را فروختم و خودروی پژو ۲۰۷ خریدم. طلا‌ها را هم به طلافروشی بردم و با چند مدل سرویس طلا جدید تعویض کردم و مقداری از آن را به همسرم کادو دادم و مقداری را هم در خانه‌ام مخفی کردم تا روز ولنتاین به همسرم کادو بدهم.

همسرت سؤال نکرد این همه طلا و پول را از کجا آوردی؟
به او گفتم که از محل کار وام خرید خانه گرفته‌ام که خیلی هم خوشحال شد.

فکر می‌کردی شناسایی و دستگیر شوی؟
نه هرگز.

چرا؟
من با نقشه حساب شده دست به سرقت زدم. صورتم را پوشاندم و دستکش به دست کردم و از طرفی هم همان روز صبح برای اینکه کسی به من مشکوک نشود به محل کارم رفتم. در ضمن برای اینکه مأموران پلیس را فریب دهم و اثری از خودم در محل حادثه باقی نگذارم بعد از سرقت شیر گاز را باز کردم که دفتر آتش بگیرد، اما این اتفاق نیفتاد.

حرف آخر؟
آخر راه کج گرفتاری و درماندگی است. من می‌خواستم زندگی‌ام را از بدبختی نجات دهم، اما انتخاب راه غلط، زندگی‌ام را به قهقرای بدبختی برد.
 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار