«می گویند امام حسین کشته شد تا گناهان ما بخشیده شود. شاید این مسئله را از دنیای مسیحیت گرفته باشند و امام حسین علیه السلام را «فادی» مانند مسیح نامیده اند، در حالی که قطعا این کار خطا و دروغ است و اگر روزه دار در ماه رمضان عمدا این سخن را بگوید واللّه روزه اش باطل است؛ زیرا دروغ بر امام حسین است»
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛شهید مطهری در یکی از کتاب های خود به موضوع تحریفات که در مورد روز عاشورا انجام شده پرداخته است.
این کتاب مجموعه سخنرانیهای شهید مطهری درباره تحریف های صورت گرفته در خصوص واقعه عاشورا میباشد. مباحث کتاب در چهار فصل خلاصه شدهاست : اول معنای تحریف و انواع آن؛ دوم عوامل تحریف؛ سوم تحریفهای صورت گرفته درباره واقعه کربلا؛ چهارم وظایف مسلمانان در برابر این تحریفات.
یکی از نکات بسیار مهمی که شهید مطهری در این مباحث مطرح می کند، این که تصور اولیه ایشان چنین بوده که این تحریفات ناشی از این است که اطلاعات موثق و زیادی درباره واقعه عاشورا موجود نیست و همین سبب شده که افراد و محبان امام حسین(ع)، با گمانه زنی یا انگیزه های دیگر، وقایعی را به روز عاشورا نسبت دهند.
تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است كه كلمه ی «تغییر» و «تبدیل» نیست. شما اگر كاری بكنید كه یك جمله ای، یك نامه ای، یك شعری، یك عبارتی آن مقصودی را كه باید بفهماند نفهماند، یك مقصود دیگری را بفهماند، اینجا می گویند شما این عبارت را تحریف كرده اید.
از دیدگاه شهید مطهری در حادثه عاشورا هم تحریف لفظی رخ دادهاست و هم تحریف معنوی. از آنجا که تحریف معنوی محتوا را تغییر داده، قضیه را مسخ و به کلی واژگون میکند و خطرناک است و خطرناکتر این که تحریف در اهداف امام حسین صورت میگیرد.
اما استاد شهید مطهری می گوید: «پس از تحقیق در باب این موضوع، دریافتم که اتفاقا معدود حادثه تاریخی است که به اندازه عاشورا دارای اسناد معتبر باشد و آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد.
وی در کتاب تحریفات عاشورا این گونه می نویسد : نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا است … قضیه لیلا، مادر علی اکبر است. البته ایشان مادری بنام لیلا داشتهاند ولی یک مورخ هم نگفته که لیلا در کربلا بوده است، اما ببینید ما چقدر روضه لیلا و علی اکبر داریم… اولا لیلایی در کربلا نبودهاست…
ازنظر ایشان تمامی این تحریفات انجام شده در مورد حادثه عاشورا از گذشته تا کنون عواملی داشته است:
1 دوستان ناآگاه و دشمنان مغرض.
این عامل اختصاص به حادثه عاشورا ندارد. اغراض دشمنان همیشه عاملی برای تحریف حادثه های مهم است. در مورد حادثه عاشورا حکومت اموی کوشید تا با اقداماتی نهضت حسینی را منحرف کند؛ مانند خارجی معرفی کردن برخی از عناصر نهضت حسینی، و اتهام آشوب و اختلاف انگیزی به مسلم بن عقیل از سوی ابن زیاد. شگفت اینکه تلاش دشمنان در تحریف واقعه عاشورا ره به جایی نبرد و با کمال تأسف در حادثه کربلا بیشتر تحریفات از ناحیه دوستان است.
2 تمایل به اسطوره سازی، همان حس قهرمان پرستی بشر، ولی ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازان قرار دهیم.
3 کج فهمی از قیام حسینی. برخی می گویند صرفا گریه بر امام، کفاره گناهان است و ثمر دیگری بر آن مترتب نیست.
«می گویند امام حسین کشته شد تا گناهان ما بخشیده شود. شاید این مسئله را از دنیای مسیحیت گرفته باشند و امام حسین علیه السلام را «فادی» مانند مسیح نامیده اند، در حالی که قطعا این کار خطا و دروغ است و اگر روزه دار در ماه رمضان عمدا این سخن را بگوید واللّه روزه اش باطل است؛ زیرا دروغ بر امام حسین است»
تحریف معنوی دیگر این است که می گویند: «امام یک دستور خصوصی داشت. به او گفتند برو خودت را به کشتن بده. پس به ما و شما ارتباط پیدا نمی کند؛ یعنی قابل پیروی نیست. به دستورات کلی اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست. تفاوت این سخن با سخن خود امام حسین علیه السلام چقدر است؟
امام حسین فریاد کشیده که علل و انگیزه قیام مسائلی است که منطبق بر اصول کلی اسلام است»؛ مثل اصلاح امور اجتماعی امت اسلام، امر به معروف و نهی از منکر. نیازی نیست که از خودمان برای آن دلیل ذکر کنیم. و درست به خاطر همین اهداف مقدس بوده است که ائمه اطهار علیهم السلام اصرار داشتند که عزای امام حسین علیه السلام زنده بماند؛ یعنی خواستند این اهداف و شعارها زنده بماند:
«حسین بن علی علیهم السلام مکتب عملی اسلام را تأسیس کرد. او نمونه عملی قیامهای اسلامی است.
خواستند مکتب حسین زنده بماند و سالی یک بار حسین با آن نداهای شیرین و عالی و حماسه انگیزش ظهور کند و فریاد کند: «اَلا ترونَ اَنَّ الحق لا یُعمل به و اَنّ الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء اللّه محقّا.» خواستند «الموت اولی من رکوب العارِ»(14)، مرگ از زندگی ننگین بهتر است برای همیشه زنده بماند. خواستند «لا اَری الموت إلاّ سعادة و الحیاة مَعَ الظالمین الاّ بَرَما»، برای همیشه زنده بماند... نگذارید حادثه عاشورا فراموش شود.
حیات شما، زندگی و انسانیّت و شرف شما به این حادثه بستگی دارد. به این وسیله می توانید اسلام را زنده نگه دارید. پس ترغیب کردند که مجلس عزای حسینی را زنده نگه دارید. و درست است. عزاداری حسین بن علی واقعا فلسفه صحیح و بسیار عالی دارد. اما متأسفانه عده ای این را نشناختند».
مسئولیت مهم مردم
گفتن یك مطلب هم لازم است كه در همه اینها مردم مسوولند. یعنی مردمی كه در روضه خوانیها شركت میكنند در این قضیه مسوول هستند. مردم دو مسوولیت بزرگ دارند:
1- نهی از منكر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می شوند كه روضهها دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند كه حضور در آن مجلس حرام است و باید با آن مجالس مبارزه كنند.
2- مشکل دیگر تمایلی است كه صاحب مجالس و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید كربلا شود. روضهخوان بیچاره میبیند كه اگر همه روضهها راست و درست باشد آن طور كه شاید و باید مجلسش نمیگیرد و مردم هم برای مجالس دعوتش نمیكنند، ناچار یك مطالبی اضافه میكند.
مردم باید این انتظار را از خودشان دور كنند و با رفتارشان آن روضهخوانی را كه میمیراند و مجلس را كربلا میكند تشویق نكنند. كربلا میكند یعنی چه؟ مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فكرشان بالا بیاید به طوری كه روحشان در یك كلمه اهتزاز پیدا كرد، یعنی روحشان با روح حسین بنعلی هماهنگ شد و در نتیجه اشكی ولو ذرهای، و به قدر بال مگس هم از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است، اما اشكی كه از راه قصابی كردن از چشم بیرون بیاید اگر یك دریا هم باشد ارزش ندارد.
همچنین ایشان در جایی دیگر اضافه می کند: عوام در حادثه عاشورا دو نقطه ضعف دارند:
«شلوغی مجلس» و «شور و وایلا به پا شدن». بزرگ ترین وظیفه علما مبارزه با این نقاط ضعف اجتماع است، چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«اذا ظهرت البِدَعُ فی اُمّتی فلیظهر العالم علمه و الاّ فعلیه لعنة اللّه »
و بالاتر از این، قرآن کریم می فرماید:
«اِنّ الذین یکتمونَ ما انزلنا من البیّنات و الهُدی مِن بَعدِ ما بینّاه للناس فی الکتاب اولئک یَلعَنهم اللّه و یَلعَنهم اللاعنون»
«وظیفه علما در دوره ختم نبوت، مبارزه با تحریف است... وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند، و لو مردم خوششان نیاید»
در پایان شهید مطهری در بخش کتاب خود به صورت موردی به حوادثی می پردازد که در آن تحریف شده است:
برخي از داستانهايي که به دروغ به زندگي سيدالشهدا (ع) نسبت ميدهند، عبارتنداز:
1- داستان عروسي قاسم (ع) که ظاهراً خيلي مستحدث است و از زمان قاجاريه تجاوز نميکند. ( از زمان ملاحسين کاشفي )
2- داستان فاطمه صغري (ع) در مدينه و خبر دادن مرغ بر او.
3- داستان دختر يهودي که فلج بود و قطرهاي از خون اباعبدالله به وسيله يک مرغ به بدنش چکيد و بهبود يافت.
4- حضور ليلا در کربلا و امر حضرت (ع) به او برود در يک خيمه جداگانه موي خود را پريشان کن.
5- داستان طفلي از ابي عبدالله که در شام از دنيا رفت و بهانه پدر ميگرفت و سر پدر را آوردند و همانجا وفات يافت.
6- بازگشت اسرا به کربلا در اربعين و ملاقات امام سجاد (ع) با جابر. ( اما اينکه جابر مزار پاک سيدالشهدا(ع) را زيارت کرده است، صحت دارد. )
7- هشتصد هزار نفر بودن لشکر عمرسعد بلکه يک ميليون و ششصدهزار نفر و هفتاد و دو ساعت بودن روز عاشورا _ با يک حمله ده هزار نفر را کشتن س هجده گز بودن نيزهي هاشم مرقان و ...
8- داستان طفلي که در حين اسارت گردنش را بسته بودند و سوار ميکشيد تا طفل خفه شد.
9- حضرت زينب (س) در حالت احتضار آمد به بالين امام (ع) فرمقها بطرفه فقال لها اخوه ارجعي الي الخيمه ... ( پس حضرت با گوشهي چشم به وي نگاهي انداخت و فرمود: به خيمه بازگرد که دلم را شکستي و غمم را افزودي.)
10- امام چند بار به دشمن حمله کرد و هر نوبت ده هزار نفر را کشت.
11- داستان اباعبدالله هنگام رفتن به ميدان جنگ و طلب کردن اسب سواري و اينکه کسي نبوده براي ايشان اسب را بياورد و حضرت زينب (س) آن را ميآورد.
12- داستان حضور حضرت زينب در قتلگاه: ميگويند تا امام را ديد که در حال جان دادن است، خود را به روي بدن امام (ع) انداخت و گفت: تو برادر مني، تو اميد مايي، تو پناه مايي، تو پشتيبان مايي ...
13- بوسيدن گلوي حضرت (ع) توسط زينب (س) قبل از اعزام به ميدان جنگ و اينکه زينب (س) ذکر ميکند که مادرم وصيت کرد به من.
این کتاب مجموعه سخنرانیهای شهید مطهری درباره تحریف های صورت گرفته در خصوص واقعه عاشورا میباشد. مباحث کتاب در چهار فصل خلاصه شدهاست : اول معنای تحریف و انواع آن؛ دوم عوامل تحریف؛ سوم تحریفهای صورت گرفته درباره واقعه کربلا؛ چهارم وظایف مسلمانان در برابر این تحریفات.
یکی از نکات بسیار مهمی که شهید مطهری در این مباحث مطرح می کند، این که تصور اولیه ایشان چنین بوده که این تحریفات ناشی از این است که اطلاعات موثق و زیادی درباره واقعه عاشورا موجود نیست و همین سبب شده که افراد و محبان امام حسین(ع)، با گمانه زنی یا انگیزه های دیگر، وقایعی را به روز عاشورا نسبت دهند.
تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است كه كلمه ی «تغییر» و «تبدیل» نیست. شما اگر كاری بكنید كه یك جمله ای، یك نامه ای، یك شعری، یك عبارتی آن مقصودی را كه باید بفهماند نفهماند، یك مقصود دیگری را بفهماند، اینجا می گویند شما این عبارت را تحریف كرده اید.
از دیدگاه شهید مطهری در حادثه عاشورا هم تحریف لفظی رخ دادهاست و هم تحریف معنوی. از آنجا که تحریف معنوی محتوا را تغییر داده، قضیه را مسخ و به کلی واژگون میکند و خطرناک است و خطرناکتر این که تحریف در اهداف امام حسین صورت میگیرد.
اما استاد شهید مطهری می گوید: «پس از تحقیق در باب این موضوع، دریافتم که اتفاقا معدود حادثه تاریخی است که به اندازه عاشورا دارای اسناد معتبر باشد و آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد.
وی در کتاب تحریفات عاشورا این گونه می نویسد : نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا است … قضیه لیلا، مادر علی اکبر است. البته ایشان مادری بنام لیلا داشتهاند ولی یک مورخ هم نگفته که لیلا در کربلا بوده است، اما ببینید ما چقدر روضه لیلا و علی اکبر داریم… اولا لیلایی در کربلا نبودهاست…
ازنظر ایشان تمامی این تحریفات انجام شده در مورد حادثه عاشورا از گذشته تا کنون عواملی داشته است:
1 دوستان ناآگاه و دشمنان مغرض.
این عامل اختصاص به حادثه عاشورا ندارد. اغراض دشمنان همیشه عاملی برای تحریف حادثه های مهم است. در مورد حادثه عاشورا حکومت اموی کوشید تا با اقداماتی نهضت حسینی را منحرف کند؛ مانند خارجی معرفی کردن برخی از عناصر نهضت حسینی، و اتهام آشوب و اختلاف انگیزی به مسلم بن عقیل از سوی ابن زیاد. شگفت اینکه تلاش دشمنان در تحریف واقعه عاشورا ره به جایی نبرد و با کمال تأسف در حادثه کربلا بیشتر تحریفات از ناحیه دوستان است.
2 تمایل به اسطوره سازی، همان حس قهرمان پرستی بشر، ولی ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازان قرار دهیم.
3 کج فهمی از قیام حسینی. برخی می گویند صرفا گریه بر امام، کفاره گناهان است و ثمر دیگری بر آن مترتب نیست.
«می گویند امام حسین کشته شد تا گناهان ما بخشیده شود. شاید این مسئله را از دنیای مسیحیت گرفته باشند و امام حسین علیه السلام را «فادی» مانند مسیح نامیده اند، در حالی که قطعا این کار خطا و دروغ است و اگر روزه دار در ماه رمضان عمدا این سخن را بگوید واللّه روزه اش باطل است؛ زیرا دروغ بر امام حسین است»
تحریف معنوی دیگر این است که می گویند: «امام یک دستور خصوصی داشت. به او گفتند برو خودت را به کشتن بده. پس به ما و شما ارتباط پیدا نمی کند؛ یعنی قابل پیروی نیست. به دستورات کلی اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست. تفاوت این سخن با سخن خود امام حسین علیه السلام چقدر است؟
امام حسین فریاد کشیده که علل و انگیزه قیام مسائلی است که منطبق بر اصول کلی اسلام است»؛ مثل اصلاح امور اجتماعی امت اسلام، امر به معروف و نهی از منکر. نیازی نیست که از خودمان برای آن دلیل ذکر کنیم. و درست به خاطر همین اهداف مقدس بوده است که ائمه اطهار علیهم السلام اصرار داشتند که عزای امام حسین علیه السلام زنده بماند؛ یعنی خواستند این اهداف و شعارها زنده بماند:
«حسین بن علی علیهم السلام مکتب عملی اسلام را تأسیس کرد. او نمونه عملی قیامهای اسلامی است.
خواستند مکتب حسین زنده بماند و سالی یک بار حسین با آن نداهای شیرین و عالی و حماسه انگیزش ظهور کند و فریاد کند: «اَلا ترونَ اَنَّ الحق لا یُعمل به و اَنّ الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء اللّه محقّا.» خواستند «الموت اولی من رکوب العارِ»(14)، مرگ از زندگی ننگین بهتر است برای همیشه زنده بماند. خواستند «لا اَری الموت إلاّ سعادة و الحیاة مَعَ الظالمین الاّ بَرَما»، برای همیشه زنده بماند... نگذارید حادثه عاشورا فراموش شود.
حیات شما، زندگی و انسانیّت و شرف شما به این حادثه بستگی دارد. به این وسیله می توانید اسلام را زنده نگه دارید. پس ترغیب کردند که مجلس عزای حسینی را زنده نگه دارید. و درست است. عزاداری حسین بن علی واقعا فلسفه صحیح و بسیار عالی دارد. اما متأسفانه عده ای این را نشناختند».
مسئولیت مهم مردم
گفتن یك مطلب هم لازم است كه در همه اینها مردم مسوولند. یعنی مردمی كه در روضه خوانیها شركت میكنند در این قضیه مسوول هستند. مردم دو مسوولیت بزرگ دارند:
1- نهی از منكر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می شوند كه روضهها دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند كه حضور در آن مجلس حرام است و باید با آن مجالس مبارزه كنند.
2- مشکل دیگر تمایلی است كه صاحب مجالس و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید كربلا شود. روضهخوان بیچاره میبیند كه اگر همه روضهها راست و درست باشد آن طور كه شاید و باید مجلسش نمیگیرد و مردم هم برای مجالس دعوتش نمیكنند، ناچار یك مطالبی اضافه میكند.
مردم باید این انتظار را از خودشان دور كنند و با رفتارشان آن روضهخوانی را كه میمیراند و مجلس را كربلا میكند تشویق نكنند. كربلا میكند یعنی چه؟ مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فكرشان بالا بیاید به طوری كه روحشان در یك كلمه اهتزاز پیدا كرد، یعنی روحشان با روح حسین بنعلی هماهنگ شد و در نتیجه اشكی ولو ذرهای، و به قدر بال مگس هم از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است، اما اشكی كه از راه قصابی كردن از چشم بیرون بیاید اگر یك دریا هم باشد ارزش ندارد.
همچنین ایشان در جایی دیگر اضافه می کند: عوام در حادثه عاشورا دو نقطه ضعف دارند:
«شلوغی مجلس» و «شور و وایلا به پا شدن». بزرگ ترین وظیفه علما مبارزه با این نقاط ضعف اجتماع است، چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«اذا ظهرت البِدَعُ فی اُمّتی فلیظهر العالم علمه و الاّ فعلیه لعنة اللّه »
و بالاتر از این، قرآن کریم می فرماید:
«اِنّ الذین یکتمونَ ما انزلنا من البیّنات و الهُدی مِن بَعدِ ما بینّاه للناس فی الکتاب اولئک یَلعَنهم اللّه و یَلعَنهم اللاعنون»
«وظیفه علما در دوره ختم نبوت، مبارزه با تحریف است... وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند، و لو مردم خوششان نیاید»
در پایان شهید مطهری در بخش کتاب خود به صورت موردی به حوادثی می پردازد که در آن تحریف شده است:
برخي از داستانهايي که به دروغ به زندگي سيدالشهدا (ع) نسبت ميدهند، عبارتنداز:
1- داستان عروسي قاسم (ع) که ظاهراً خيلي مستحدث است و از زمان قاجاريه تجاوز نميکند. ( از زمان ملاحسين کاشفي )
2- داستان فاطمه صغري (ع) در مدينه و خبر دادن مرغ بر او.
3- داستان دختر يهودي که فلج بود و قطرهاي از خون اباعبدالله به وسيله يک مرغ به بدنش چکيد و بهبود يافت.
4- حضور ليلا در کربلا و امر حضرت (ع) به او برود در يک خيمه جداگانه موي خود را پريشان کن.
5- داستان طفلي از ابي عبدالله که در شام از دنيا رفت و بهانه پدر ميگرفت و سر پدر را آوردند و همانجا وفات يافت.
6- بازگشت اسرا به کربلا در اربعين و ملاقات امام سجاد (ع) با جابر. ( اما اينکه جابر مزار پاک سيدالشهدا(ع) را زيارت کرده است، صحت دارد. )
7- هشتصد هزار نفر بودن لشکر عمرسعد بلکه يک ميليون و ششصدهزار نفر و هفتاد و دو ساعت بودن روز عاشورا _ با يک حمله ده هزار نفر را کشتن س هجده گز بودن نيزهي هاشم مرقان و ...
8- داستان طفلي که در حين اسارت گردنش را بسته بودند و سوار ميکشيد تا طفل خفه شد.
9- حضرت زينب (س) در حالت احتضار آمد به بالين امام (ع) فرمقها بطرفه فقال لها اخوه ارجعي الي الخيمه ... ( پس حضرت با گوشهي چشم به وي نگاهي انداخت و فرمود: به خيمه بازگرد که دلم را شکستي و غمم را افزودي.)
10- امام چند بار به دشمن حمله کرد و هر نوبت ده هزار نفر را کشت.
11- داستان اباعبدالله هنگام رفتن به ميدان جنگ و طلب کردن اسب سواري و اينکه کسي نبوده براي ايشان اسب را بياورد و حضرت زينب (س) آن را ميآورد.
12- داستان حضور حضرت زينب در قتلگاه: ميگويند تا امام را ديد که در حال جان دادن است، خود را به روي بدن امام (ع) انداخت و گفت: تو برادر مني، تو اميد مايي، تو پناه مايي، تو پشتيبان مايي ...
13- بوسيدن گلوي حضرت (ع) توسط زينب (س) قبل از اعزام به ميدان جنگ و اينکه زينب (س) ذکر ميکند که مادرم وصيت کرد به من.