شهدای ایران shohadayeiran.com

پدر شهید «امرالله فیضی» در کنار پیکر فرزندش می‌ایستد و نظاره می‌کند، قامت فرزندش را؛ آهی از سینه پردردش بلند می‌شود و می‌گوید: «پسرجان خدا تو را رحمت کند، از ما راضی باش».

به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در اولین روز ماه محرم، زائر یکی از علمداران و عاشقان راه سرور و سالار شهیدان امام حسین(علیه‌السلام) در معراج شهدا شدیم؛ در اینجا آسمان‌نشینانی را زیارت می‌کنیم که امروز «عند ربهم یرزقون» هستند.

در جمع این آسمانی‌های بی‌نشان، شهید «امرالله فیضی» را می‌یابیم، شهیدی که بعد از 27 سال دوری از وطن بازگشته است؛ حکمت‌الله فیضی پدر پیر امرالله برای دیدن جگرگوشه‌اش به معراج شهدا آمده بود، او می‌گفت: امرالله سال 1341 در کرج به دنیا آمد؛ او بعد از پایان خدمت سربازی‌اش از طریق سپاه کرج به عنوان امدادگر عازم جبهه شد و پس از مدتی دیگر نامه‌هایش نیامد. حتی داماد و فرزندم به دنبالش رفتند و تا معراج شهدا هم آمدیم اما او دیگر برنگشت تا اینکه عصر روز گذشته خبر آمدن پسرم را آوردند.

وی بیان می‌‌دارد: تا 20 سالگی برای امرالله کاری نکردم اما بعد یادبودی برای او گذاشتم، مادرش هم در سال 90 درگذشت و مزاری هم در کنار قبر مادرش درست کردیم.

خورشید فیضی خواهر شهید «امرالله فیضی» اظهار می‌دارد: برادرم سال 64 از کرج به عنوان بسیجی امدادگر اعزام شد؛ بعد از گذشت سال‌ها بی‌خبری از برادرم او را مفقودالاثر اعلام کردند. مادرم 25 سال انتظار آمدن امرالله را کشید اما دیگر عمرش به دنیا نبود و به رحمت خدا رفت.

وی ادامه می‌دهد: او بعد از خدمت سربازی و چند ماه قبل از شهادتش کارمند بانک مسکن شده بود؛ اما با این حال جبهه را خالی نگذاشت و به عنوان امدادگر به جبهه رفت؛ برادرم بسیار با محبت و عاطفی و اهل مطالعه بود.

حالا زمانی است که تابوت شهید را باز می‌کنند، هنگامی که تابوت شهید را باز کردند، وسایل شخصی او مثل خودکار که اسم او بر روی آن نوشته شده بود، یک جلد قرآن کریم، تسبیح و قطعه‌ای از کیسه امدادگری او مقابل پدرش گذاشته شد؛ او در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کرد، با صدایی محزون می‌گوید: «پسر جان خدا تو را رحمت کند، از ما راضی باش».

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار