یک نشریه تخصصی سیاست خارجی در آمریکا تصریح کرد: سیاست دولت ترامپ در قبال ایران فلج شده و اکنون نوبت ایران است که به آمریکا ضربه بزند.
شهدای ایران: فارینپالیسی با اشاره به ترور سردار قاسم سلیمانی نوشت: فقدان اهداف منسجم و همچنین استراتژی برای رسیدن به آنها سبب شده است، اقداماتی نظیر ترور قاسم سلیمانی، سیاست خارجی را به عرصهای تبدیل کند که میتواند اوضاع آمریکا را بدتر کند.
چندان زمانبر نبود. کمتر از یک هفته از سال 2020 میگذرد و دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا توانسته خود را در ورطهای دیگر از بحرانی خطرناک و بیدلیل با ایران بیندازد. این هم نتیجه اجتنابناپذیر از رویکرد کوتهبینانه ترامپ در قبال کل خاورمیانه (و بهویژه ایران) است، و همچنین دلیل آشکار دیگری از ناتوانایی واشنگتن برای ایجاد سیاستی منسجم و موثر در قبال هر مسئله که از اهمیت جهانی برخوردار است.
آمریکا چه زمانی چنین استراتژی بدی داشته است؟ منصفانه بگوییم، این مشکل به دوران پیش از ترامپ بازمیگردد؛ گرچه بیتدبیری، تصمیمگیریهای عجولانه، بیتفاوتی به نصایح دیگران و توانایی عجیب ترامپ درخصوص بهکارگیری مشاوران درجه سوم، مشکل را بدتر کرده است. نتیجه نهایی شاید به تلفات بیشتر آمریکا و همچنین تضعیف بیشتر موقعیت آمریکا در جهان بینجامد.
ترامپ با مشورتهای غلط از برجام خارج شد. وی سپس سیاست موسوم به فشار حداکثری را در پیش گرفت که هدف آن محدود کردن توانایی ایران در غنیسازی، مجبور کردن ایران به تغییر سیاست خارجی متناسب با خواست آمریکا و شاید براندازی خودِ رژیم ایران بوده است. اما ایران به خواستههای ترامپ تن نداده و ساقط هم نشده است. برعکس، به تدریج فعالیتهای هستهای خود را از سر گرفته، روابط نزدیک با روسیه و چین برقرار کرده و علیه متحدان آمریکا در منطقه اقدام تلافیجویانه کرده است. منطق پاسخ تهران هم شفاف و کاملا قابل پیشبینی است. اگر آمریکا میخواهد شرایط را برای ایران دشوار کند، رهبران آن ثابت خواهند کرد که آنها نیز میتوانند شرایط را برای آمریکا دشوار کنند. لحظهای درنگ استراتژیک کافی است تا بتوان پاسخ ایران را پیشبینی کرد و به این درک رسید که فشارهای یکجانبه موثر نیست.»
برای درک اینکه این حلقه اخیر تحولات از منظر ایران چگونه است، کافی است در نظر گرفت اگر یک دشمن خارجی عضوی از ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، مدیر سیا، یا حتی معاون رئیسجمهور را بکشد، واکنش آمریکا چه خواهد بود. واشنگتن قطعا بهسادگی از کنار این مسئله عبور نمیکرد. منظور، دفاع از سلیمانی نیست، که دشمن قسم خورده آمریکا بود، منظور یک سوال مناسب استراتژیک است: آیا ترور یک مقام ارشد دولتی خارجی، منافع ملی کشور را پیش برده است؟ آیا چنین کاری آمریکاییها را ایمنتر و یا پولدارتر میکند یا اینکه نفوذ آنها را در سراسر جهان افزایش خواهد داد؟ پاسخ این است: خیر و خیر.
این ترور قطعا پاسخ ایران را در پی داشته، حس ملیگرایی در ایران را تقویت کرده، مواضع تندروهای ایران را مستحکم کرد، احتمال تغییر رژیم را بیش از پیش کاهش داده و از طرف دیگر این اقدام؛ چون در خاک عراق رخ داده است، نقض حاکمیت این کشور محسوب میشود. علاوه بر اینها، ترامپ اکنون به ایران مشوقهای بیشتری داده تا برنامه اتمی را گسترش دهد.
چندان زمانبر نبود. کمتر از یک هفته از سال 2020 میگذرد و دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا توانسته خود را در ورطهای دیگر از بحرانی خطرناک و بیدلیل با ایران بیندازد. این هم نتیجه اجتنابناپذیر از رویکرد کوتهبینانه ترامپ در قبال کل خاورمیانه (و بهویژه ایران) است، و همچنین دلیل آشکار دیگری از ناتوانایی واشنگتن برای ایجاد سیاستی منسجم و موثر در قبال هر مسئله که از اهمیت جهانی برخوردار است.
آمریکا چه زمانی چنین استراتژی بدی داشته است؟ منصفانه بگوییم، این مشکل به دوران پیش از ترامپ بازمیگردد؛ گرچه بیتدبیری، تصمیمگیریهای عجولانه، بیتفاوتی به نصایح دیگران و توانایی عجیب ترامپ درخصوص بهکارگیری مشاوران درجه سوم، مشکل را بدتر کرده است. نتیجه نهایی شاید به تلفات بیشتر آمریکا و همچنین تضعیف بیشتر موقعیت آمریکا در جهان بینجامد.
ترامپ با مشورتهای غلط از برجام خارج شد. وی سپس سیاست موسوم به فشار حداکثری را در پیش گرفت که هدف آن محدود کردن توانایی ایران در غنیسازی، مجبور کردن ایران به تغییر سیاست خارجی متناسب با خواست آمریکا و شاید براندازی خودِ رژیم ایران بوده است. اما ایران به خواستههای ترامپ تن نداده و ساقط هم نشده است. برعکس، به تدریج فعالیتهای هستهای خود را از سر گرفته، روابط نزدیک با روسیه و چین برقرار کرده و علیه متحدان آمریکا در منطقه اقدام تلافیجویانه کرده است. منطق پاسخ تهران هم شفاف و کاملا قابل پیشبینی است. اگر آمریکا میخواهد شرایط را برای ایران دشوار کند، رهبران آن ثابت خواهند کرد که آنها نیز میتوانند شرایط را برای آمریکا دشوار کنند. لحظهای درنگ استراتژیک کافی است تا بتوان پاسخ ایران را پیشبینی کرد و به این درک رسید که فشارهای یکجانبه موثر نیست.»
برای درک اینکه این حلقه اخیر تحولات از منظر ایران چگونه است، کافی است در نظر گرفت اگر یک دشمن خارجی عضوی از ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، مدیر سیا، یا حتی معاون رئیسجمهور را بکشد، واکنش آمریکا چه خواهد بود. واشنگتن قطعا بهسادگی از کنار این مسئله عبور نمیکرد. منظور، دفاع از سلیمانی نیست، که دشمن قسم خورده آمریکا بود، منظور یک سوال مناسب استراتژیک است: آیا ترور یک مقام ارشد دولتی خارجی، منافع ملی کشور را پیش برده است؟ آیا چنین کاری آمریکاییها را ایمنتر و یا پولدارتر میکند یا اینکه نفوذ آنها را در سراسر جهان افزایش خواهد داد؟ پاسخ این است: خیر و خیر.
این ترور قطعا پاسخ ایران را در پی داشته، حس ملیگرایی در ایران را تقویت کرده، مواضع تندروهای ایران را مستحکم کرد، احتمال تغییر رژیم را بیش از پیش کاهش داده و از طرف دیگر این اقدام؛ چون در خاک عراق رخ داده است، نقض حاکمیت این کشور محسوب میشود. علاوه بر اینها، ترامپ اکنون به ایران مشوقهای بیشتری داده تا برنامه اتمی را گسترش دهد.