کودک 3 ساله تشنج کرده بود.دهانش کج شده و از کنارلبش کف بیرون میریخت. مادرش دیگر اشکش نمیریخت.فقط هاج و واج به جمعیتی که سنگ و چوب به سمتشان پرتاب می کردند نگاه میکرد. بچهاش داشت پرپر میشد اما اغتشاشگران راه را باز نمیکردند تا کودک به بیمارستان برسد.
شهدای ایران؛ قصه ناآرامیهای آبان قصه دور و
درازی نیست اگر چه مدت زمان ناآرامیها محدود بود و کوتاه اما در همان دو
سه روز ، اغتشاشگران آنقدر آتشبیار معرکه شدند که زدند و نابود کردند و
رفتند.
***
28 سال است مأمور ناجا است؛ سابقه فعالیت از کلانتری و پاسگاههای مرزی گرفته تا پلیس مبارزه با موادمخدر و پلیس پیشگیری را در کارنامه خود دارد. سابقه حضور در ناآرامیهای سالهای دور را هم دارد اما میگوید: ناآرامیهای آبان 98 به گونهای دیگر است؛ جنس اغتشاشگران این دوره با دوران قبل فرق میکرد اینها به هیچ وجه به صغیر و کبیر رحم نمیکردند. به قصد کشتن واردشده بودند. باور نمیکنید؛ بطریهای شیشه را از بالای سقف خانهها به سمت مأموران پلیس پرتاب میکردند. 90 درصد از اغتشاشگران جوان بودند؛ البته بسیاری از آنها از اراذل و اوباش سابقهدار بودند، تعدادی دیگر نیز افراد خرابکار و شکستخورده در زندگی بودند که چیزی برای از دست دادن نداشتند؛ باری به جهت وارد جمع شده بودند تا ساعتی بگذرانند.
***
28 سال است مأمور ناجا است؛ سابقه فعالیت از کلانتری و پاسگاههای مرزی گرفته تا پلیس مبارزه با موادمخدر و پلیس پیشگیری را در کارنامه خود دارد. سابقه حضور در ناآرامیهای سالهای دور را هم دارد اما میگوید: ناآرامیهای آبان 98 به گونهای دیگر است؛ جنس اغتشاشگران این دوره با دوران قبل فرق میکرد اینها به هیچ وجه به صغیر و کبیر رحم نمیکردند. به قصد کشتن واردشده بودند. باور نمیکنید؛ بطریهای شیشه را از بالای سقف خانهها به سمت مأموران پلیس پرتاب میکردند. 90 درصد از اغتشاشگران جوان بودند؛ البته بسیاری از آنها از اراذل و اوباش سابقهدار بودند، تعدادی دیگر نیز افراد خرابکار و شکستخورده در زندگی بودند که چیزی برای از دست دادن نداشتند؛ باری به جهت وارد جمع شده بودند تا ساعتی بگذرانند.
جانشین رئیس پلیس پیشگیری تهران است، سرهنگ موقوفهای را میگویم؛ هم او که برایمان ریز به ریز از ناآرامیهای بنزینی در جنوب شرقتهران میگوید؛ از میدان انقلاب گرفته تا خیابان دماوند، پیروزی و بزرگراه امام علی (ع) و شهرری و از اتفاقاتی که به بهانه سهمیهبندی بنزین آرامشمان را به یغما برد.
***
ناآرامیهای بنزینی در حوزه استحفاظی شما از چه زمانی آغاز شد؟
سرهنگ موقوفهای: اولین مورد در محدوده استحفاظی جنوبشرق تهران در اتوبان امام رضا (ع) به وقوع پیوست. ساعت 8:30 صبح بود که خبر دادند خانمی که راننده یک خودرو بود ماشینش را در وسط اتوبان خاموش کرده و راه را بند آورده است.
این خبر اولین استارت ناآرامیهای بنزینی در محدوده ما بود؛ البته باید بگویم که بلافاصله مأموران کلانتری افسریه در محل حاضر شده و ماشین را جابهجا کردند.
در همان ساعت عدهای حدوداً 30 نفر در محدوده خیابان دماوند سر اقبال تجمع کردند. با توجه به آنکه در آن محدوده یکی دو دانشگاه هم وجود دارد اجتماعکنندگان اکثراً دختر و پسر جوان بودند. شعارهای بنزینی میدادند و بر علیه گرانی سخنسرایی میکردند. هم مسیر بیآرتی و هم خیابان اصلی را بسته بودند که پلیس وارد عمل شد و شروع به صحبت و توصیه و تذکر کرد و بعد از ساعتی تجمعکنندگان به آرامی از محل متفرق و مسیر هم باز شد.
روی پل دماوند در بزرگراه امام علی نیز در همان ساعات، اجتماعی شکل گرفت .جمعیت حدوداً 20 تا 30 نفر بودند و همه مرد؛ اما وضعیت اعتراضشان خشونتبار بود چرا که از همان اول از بالای پل بر روی ماشینهایی که در بزرگراه در حال حرکت بودند سنگ پرتاب میکردند. این تعداد جمعیت در ادامه وارد بزرگراه امام علی شده و آن قسمت را بستند؛ البته تعدادی از آنها نیز در کنار ساختمان شهرداری منطقه 13 که بالای بزرگراه امام علی است باقی ماندند.
عمده تخریباتی که این گروه انجام داد، چه بود؟
سرهنگ موقوفهای: این افراد بعد از اینکه با تجمع خود مانع از حرکت خودروها در بزرگراه امام علی شدند، یک دستگاه کامیونت خاوری را که حامل سنگ بود متوقف کرده و با زور و تهدید راننده، بار را خالی کردند؛ این یک سوی قضیه است.
تعداد دیگری از اغتشاشگران که در بالای بزرگراه و جلوی محدوده شهرداری منطقه 13 حضور داشتند از همان بالا سنگ پرتاب میکردند؛ این حمایت و همراهیشان به حدی بود که رفع انسداد معبر را از سوی پلیس به تأخیر انداخت چرا که بر لاین کندرو نیز تسلط داشتند.
پلیس چه کرد؟
سرهنگ موقوفهای: متأسفانه در آن محدوده به دلیل پیوستن تعدادی از اراذل و اوباش محلی به جمع تجمعکنندگان جمعیت معترضان بیشتر شد. جالب است از داخل کوچههای آن محدوده اغتشاشگران تغذیه میشدند یعنی برایشان آجر، سنگ و بلوک میآوردند و آنقدر حجم سنگها و آجرهای پرتابی زیاد بود که تعداد زیادی از مأموران صدمه دیدند؛ حتی به خود من هم سنگ زدند و پایم مصدوم شد اما پلیس بیدی نبود که از این بادها بلرزد.
هم زمان که روی پل پیروزی و عزیزی و نیکنام جمعیت شدت گرفته بود اغتشاشگران نیوجرسی و گارد ریل وسط بزرگراه را از مسیر اصلی منحرف کرده و راه را مسدود کردند. حتی سطلهای زباله نیز از دستشان در امان نبود؛ سطلها را چند نفری به لبه پل آورده و از بالا به پایین پرتاب میکردند.
پلیس در زیر همه سنگ و چوب و چماقهایی که بر سر و رویش پرتاب میکردند به طور مقطعی و با هر وسیلهای که بود راه را باز میکرد اما اغتشاشگران دست دار نبودند. هر قسمت که عقبنشینی میکردند معبر جدیدی را مسدود میکردند.
میدان شوش، خیابان فدائیان به بعثت، دیالمه به سمت اتابک و ... پر بود از گروههای 4-3 نفره از اراذل و اوباش که برای سرکوب، تخریب و هدایت بقیه معترضان به صورت لیدر فعالیت داشتند.
رفتارشان با مردم چگونه بود؟ آیا زن و بچه مردم در امان بودند؟
سرهنگ موقوفهای: باید بگویم جان مردم برایشان هیچ اهمیتی نداشت چرا که به چشم دیدم که با مردم چه رفتاری داشتند. در بزرگراه امام علی در داخل یکی از ماشینهایی که بواسطه انسداد مسیر متوقف شده بودند کودکی حدودا 3 ساله تشنج کرده بود اما اغتشاشگران راه را باز نمیکردند تا کودک به بیمارستان برسد.
راننده ماشین که مردی حدودا 42 ساله بود سراسیمه آمد و گفت جناب سرهنگ مسیر را بستهاند من چه کنم؟ یک مادر و فرزندی در ماشینم هستند که بچه تشنج کرده است. مرد بر سرش میزد و میگفت: من چه خاکی بر سرم بریزم. راه را باز نمیکنند که من بروم.
یکی از همکارانمان -سرهنگ بهرامی- به سمت خودرو رفت. چند ردیف پایینتر وسط سایر خودروهایی که به زور متوقف شده بودند، مانده بود.کودک روی صندلی عقب دراز کشیده بود، 3- 2.5 ساله بود.دهانش کج شده و کف از دهانش بیرون میریخت. مادرش دیگر گریه نمیکرد.انگار اشکش خشک شده بود.هاج و واج به جمعیتی که سنگ و چوب به سمتشان پرتاب می کردند نگاه میکرد. بچهاش داشت پرپر میشد اما اغتشاشگران راه را باز نمیکردند تا کودک به بیمارستان برسد. سرهنگ بچه را بغل کرد.پتو را دورش پیچید ودر آغوشش گرفت و دوان دوان به صورت خمیده حرکت کرد.خود را خم کرده بود تا آماج سنگ و چوبهایی باشد که از بالای بزرگراه بر سر و صورت شان میریختند.
به سمت خروجی بزرگراه حرکت کرد. مادر بچه نیز پشت سرهنگ میدوید. بیانصافها اجازه نمیدادند که بروند. به مادر بچه فحاشی میکردند و با نامردی تمام، سنگ و چوب و کیسههای شن را به سویشان پرتاب میکردند تا مانع از بردن بچه شوند! با همه این تفاسیر مأمور پلیس علیرغم تمام سنگ و کیسه شنهایی که به سر و کولش پرتاب میکردند بچه را به سلامت از بزرگراه امام علی خارج کرد.
از پاکسازی معابر بگویید؛ چقدر زمان برد؟
سرهنگ موقوفهای: نکته مهم آن است که هر نقطه را پاکسازی میکردیم 50 متر جلوتر معبر را مسدود میکردند. این اقدام عملا تا ساعت 3 تا 4 بعدازظهر به طور ساماندهی شده ادامه داشت. نیوجرسی سیمانی وسط بزرگراه را که باید با جرثقیل جابجا کرد را چند نفری هول داده و وسط بزرگراه آوردند تا راه را ببندند. ساعت 4 بعدازظهر بود که دوباره معبر خطرناک شد. بچههای ما کف بزرگراه امام علی بودند اما اغتشاشگران از روی پل عزیزی به بچهها هجوم آوردند از داخل خانههایی که در آن معبر بود هر چه میتوانستند سنگ و آجر و کلوخ آورده و بر سر بچهها میریختند- متاسفانه با توجه به موقعیت جغرافیایی محدوده، تعداد اراذل و اوباش در آن محل زیاد بود و آنها به اغتشاشگران کمک میکردند- حتی لاستیکها را آتش زده و به دوربینهای ترافیک نیز رحم نکردند.
در ادامه با حضور بچههای یگان ویژه و امداد توانستیم اغتشاشگران را متوقف کنیم؛ اما کف بزرگراه امام علی پر شده از سنگ، شیشه، کلوخ، سطلهای زباله و لاستیکهای سوخته و ... که بچههای پلیس با دستهایشان بدون اینکه دستکش یا ابزاری برای جمع آوری در دسترس باشد محدوده فوق را پاکسازی کردند تا ماشینها بتوانند عبور کنند.
آیا در آن مرحله دستگیری هم داشتید؟
سرهنگ موقوفهای: بله، تعدادی از اراذل و اوباش حرفهای را در همان لحظه دستگیرکردیم . بعد از پاکسازی معبر و استقرار نیرو در بزرگراه امام علی به سمت پیروزی رفتیم اگر چه سر و صدای ترقه و کوکتل مولوتوف از دور و نزدیک به گوش میرسید. مهاجمان بعد از اینکه نتوانستند در بزرگراه امام علی (ع) بمانند وارد پیروزی شده بودند.
از سر پیروزی تا چهارراه کوکاکولا نردههای وسط معبر را تخریب و جابهجا کردند. جالب است بدانید شیشه بانکها و مغازهها را شکسته و بعد پوشک بچه را به بنزین آغشته و آتش زده و به سمت پمپ بنزین و بانکها پرتاب میکردند؛ در همین اثنا یک پمپ بنزین را آتش زدند.
آیا به پلیس هم صدمهای وارد کردند؟
سرهنگ موقوفهای: جمعیت اغتشاشگران لحظه به لحظه بیشتر و به مراتب خشونتهایشان گستاخانهتر و خطرناکتر میشد؛ انگار عدهای آمده بودند که قدرتنمایی کنند یا به قول خودشان پلیس را ترسانده و زمینگیر کنند. باران سنگ و چماق و آجر و ... بر سر و کول مأموران پلیس متوقف شدنی نبود؛ تازه یکی از موتورهای پالس ما را گرفته و آتش زدند.
آیا مأموری در این آتشسوزی صدمه دید؟
سرهنگ موقوفهای: نه، راکب و سرنشین را نجات دادیم.
پلیس چه اقدامی کرد؟
سرهنگ موقوفهای: چون صف مردم از صف اغتشاشگران جدا نشده و تشخیص امکانپذیر نبود به هیچ عنوان صلاح ندانستیم که تیری شلیک شود. فقط از مأموران خواسته بودیم که با گاز اشکآور و تفنگهای پرتاب گاز و باتوم در مواقع مورد نیاز وارد عمل شوند. تجمعات در پیروزی ادامه داشت. اغتشاشگران نازلهای پمپهای بنزینها را آتش زده و بانکها را تخریب میکردند اما پلیس توانست در عرض یک ساعت اغتشاشگران را مهار کند. درست است که تحرکات پراکنده بود اما توانستیم با مدیریت صحنه بر آنها فائق بیاییم.
در ادامه اغتشاشگران میخواستند به حوزه بسیج که در همان محدوده بود حمله کنند که با هماهنگی دوستان بسیجی نگذاشتیم به هدف خود برسند؛ حمله به کلانتری در روی پل عزیزی نیز هدف دیگر اغتشاشگران بود؛ هر چه سنگ زدند به جایی نرسیدند چرا که بچههای کلانتری و تیم ضربت هوشیار بودند.
حمله به کلانتری در کدام منطقه تهران جدی بود؟
سرهنگ موقوفهای: در کیانشهر اغتشاشگران به سمت کلانتری محله رفته و با خود سودای تصرف کلانتری را داشتند اما با شجاعت نیروهای کلانتری مواجه شدند. درگیری آنقدر شدید بود که هر چه در توان داشتند به منصه ظهور گذاشتند. از پرتاب سنگ و شیشه گرفته تا آتش زدن... میخواستند به سلاح و مهمات برسند اما پلیس اجازه نداد که اراذل و اوباش به مقصدشان برسند.
در آنجا هم تیراندازی نکردید؟
سرهنگ موقوفهای: به هیچ وجه دستور تیراندازی ندادیم چرا که مردم هم در وسط صحنه بودند و با توجه به آنکه بنده مسؤولیت مدیریت میدانی را داشتم از مأموران خواستم با سعهصدر اقدام کرده و آرامش خود را حفظ کنند.
روز دوم وضعیت چطور بود؟
سرهنگ موقوفهای: یکشنبه با سخنرانی رهبر معظم انقلاب تأثیرگذاری بسیار زیادی را در بین مردم شاهد بودیم، البته پلیس هم در تمام نقاط نیرو مستقر کرده و هیچگونه مشکلی نداشتیم. فقط نکته حائز اهمیت در یکشنبه 26 آبان اعتصاب بازاریان بود که از راستای حمامچال حدود 800، 900 نفر قصد تظاهرات داشتند از کارگر و بازاری گرفته تا اراذل و اوباش و اغتشاشگر چرا که صف آنها جدا نبود.
پلیس در بازار تهران چه کرد؟
سرهنگ موقوفهای: مدیریت صحنه تنها راهحل موجود در آن مقطع بود. در محل مستقر شده و شروع به صحبت کردیم. البته قبل از آن نیروها را در تمام راستهها مستقر کرده و توانستیم با مدیریت صحنه، صحبت و عملیات روانی از تظاهرات و اغتشاش در بازار جلوگیری کرده و جمعیت را متفرق کنیم.
ساعت حدوداً 11 ـ 10 وضعیت بازار آرام آرام بود. اگر چه مغازهها تا روز بعد بسته ماند اما افرادی را که در جمع معترضان نقش و حضور فعال داشتند شناسایی کرده و به پلیس امنیت معرفی کردیم. همان یکشنبه در خیابان اکباتان، ملت، لالهزار، ظهیرالاسلام، جمهوری و سعدی یکسری تجمعات را شاهد بودیم گروههایی حدودا 100 نفره که خیابانها را بسته و ماشینها را تخریب میکردند که آنها را نیز با مدیریت صحنه و عملیات روانی و صبر و خویشتنداری مأموران پلیس مرتفع کردیم.
در جریان اعتراض در دانشگاه تهران پلیس چه اقدامی انجام داد؟
سرهنگ موقوفهای: یکشنبه بود که داخل دانشگاه تهران جمعیتی حدود 100 تا 200 نفره را شاهد بودیم، البته در داخل دانشگاه حراست و بسیج دانشجویی قضیه را مدیریت کردند. اما نکته مهم این است که جمعیتی حدوداً 200 تا 300 نفره در بیرون از دانشگاه که اکثرا فرصتطلبان و اراذل و اوباش بودند میخواستند به جمعیت دانشجویی ملحق شوند که با همکاری حراست و بسیج دانشجویی درهای دانشگاه بسته ماند.
پلیس در صحنه دانشگاه تهران آیا افرادی را دستگیر کرد؟
سرهنگ موقوفهای: بله، 4-5 نفر از لیدرهای اصلی اغتشاشگران را در بین جمعیت بیرون از دانشگاه شناسایی و دستگیر کردیم.
منبع:فارس