جواب دادم: «بهنظر من حزبالله جنگی را علیه اسرائیل راه
نمیاندازد یا کاری نمیکند که دیگران مجبور شوند به آن و لبنان حمله کنند.
در چنین حالتی اسرائیل هم به لبنان حمله نمیکند، تا این که وضعیتش و
شرایطش در داخل و منطقه و شاید هم جهان دست خوش تغییر نشود.
در واکنش به حرفهایم نظر داد: «آیا فکر نمیکنی که اسرائیل شاید
در وضعیتی قرار بگیرد که آغاز یک جنگ «کوچک» علیه حزبالله در لبنان را
ضروری بداند برای این که بُرد موشکهای حزبالله که در سال 2006 به تلآویو
رسیده بود حالا احتمالاً به ایلات رسیده باشد؟»
جواب دادم: «اسرائیل یک جنگ کوچک را در سال 2006 امتحان کرد و شکست
خورد و به حزبالله پیروزی بزرگی را هدیه داد که تاثیر بزرگی در ادامه
«افتخاراتی» داشت که ایران در سال 2000 با تحمیل عقبنشینی نظامی اسرائیل
از اکثر اراضی اشغالی لبنان برایش فراهم کرد. اگر یادت باشد در سال 2006
آمریکا، اسرائیل را ترغیب میکرد که به جنگ ادامه دهد تا بر حزبالله پیروز
شود. چنین اتفاقی نیفتاد بلکه برعکسش اتفاق افتاد؛ اولاً، برای اینکه
اسرائیل آمادگی سیاسی و نظامی برای جنگ نداشت و ثانیا، برای اینکه حزبالله
از نهایت تواناییهای نظامیاش استفاده کرد برای این که بر این باور بود
که جنگ برایش، جنگ مرگ و زندگی است.»
گفت: «اما این بار شاید اسرائیل مجبور شود عملا طرحی را طرحریزی
کند ولو کوچک حتی اگر شمار زیادی کشته و زخمی دهد و آسیبهای داخلی شدیدی
ببیند.»
نظر دادم: «من مطمئن نیستم که اسرائیل بتواند در جنگ کوچکی پیروز
شود. چنین جنگی برای حزبالله و حامی آن ایران، مفید خواهد بود. جنگ
اسرائیل با حزبالله وحدت جهان اسلام در برابر اسرائیل را سبب میشود
همانطور که به ضرر غرب خواهد شد.