به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ مولاوردی در برنامه دستخط حرفش را عوض کرد و با تغییر تاکتیکی مواضع خود اعلام کرد: ورود زنان به ورزشگاه اولویت و خواست همه زنان نبود بلکه درخواست عده ای از زنان بود!
شهین دخت مولاوردی که تا قبل از ورود زنان به ورزشگاه مدعی بود این خواسته جامعه زنان است حالا حرفش را پس گرفته و به گونه ای دیگر سخن می گوید.
برخی بازی ایران و کامبوج که برگزار شد و خانمها استادیوم رفتند گفتند خانم مولاوردی خیالش راحت شد و رفتند.
خیال خیلیها راحت شد. (با خنده). این قرعه به نام خورد و یک بخشی به تلاش مخالفین باز میگردد که آنقدر این موضوع را حساس کردند و سعی کردند بزنند که معاونت امور زنان و خانواده هیچ کار دیگری ندارد و همه کارها را تعطیل کرده و تنها کار و هم و غم معاونت این است که درها باز شود و بدون قید و شرط و بند زنان را بفرستیم و به قول شما نفس راحتی بکشیم. واقعاً این نبود یعنی ...
یک جملهای از شما شندیم که اولویت اصلی ...
اصلاً این نبود. این روزنامه کیهان این مطلب را پس و پیش کرد. همیشه کارشان با ما این است که جملات ما را تقطیع میکنند. اصلاً جمله من این بود که این بخشی از مطالبات بخشی از جامعه زنان است و این بدین معنی نیست که این اولویت اصلی ما است.
اینها نوشتند این اولویت اصلی ما است. قبل و بعد این را زدند. من در ادامه مطلب گفته بودم واقعاً نظام ما آن زمان ۳۸ ساله بود و الان ۴۰ ساله شده است، گفتم نظام ما در این ۳۸ سال نتوانست این موضوع ساده را حل کند؟ دنیا میگوید این موضوع ساده را آنقدر پیچیده کردید که نمیتوانیم این مسئله ساده را حل کنیم. چند مجهولی کردیم. مدیریت کنیم و سازوکارهای عرفی و شرعی و قانونی را در نظر بگیریم و هم نگرانی قشر متدین را برطرف کنیم که همین اتفاق بالاخره با سازوکارها و زیرساختهایی که انجام شد، دارد میافتد و هم پاسخ به این مطالبه بدهیم. حرف ما این بود. از آن طرف آمار نگرانکننده روند افزایش آسیبهای اجتماعی و روند رو به تزاید و نگرانکننده را داشتیم.
از آن طرف هم داریم که یکسری تندروی بود. دو طرف تندرو به نظر من خواسته و ناخواسته ...
باید مدیریت کرد دیگر.
مردم میدیدند؛ از این طرف هم یک فتح بزرگ و اتفاق بزرگ رخ داده است که پروپاگاندای فراوان انجام شد. در بازی ایران و کامبوج حاضر هستید با این شرایط به استادیوم بروید؟ خیلی سخت است
اولاً من نرفتم و یک بحث این بود که می خواستم با دخترانم بروم و آنها گفتند ما نمیآییم و دختران من گفتند اگر مثل مردم عادی بلیط پیدا کردیم میرویم که پیدا نکردند. گفتند ما نمیآییم و من هم گفتم چون دخترانم نمیآیند من هم نمیروم. با این شرایط، یعنی بدون زیرساختها دیگر؛ ان زمان بحث ما اصلاً فوتبال نبود. اگر خاطر شما باشد.
والیبال بود.
بله.
البته والیبال هم شکل گرفت.
بعد قرار شد زیرساختها فراهم شود. آن زمان هم برخی سراغ مراجع عظام رفتند سوالی که کردند، همیشه به دوستان خودمان میگفتم مراجع محترم ما در قالب سوالی که پرسیده می شود پاسخ میدهند. ابعاد دیگر را مطرح نمیکنند یا شقوق مختلف را مطرح کند. گفته بودند آیا ورود زنان به ورزشگاهها جایز است؟ خب مرجع محترم میگوید با این شرایطی که وجود دارد جایز نیست. اگر سوال پرسیده میشد اگر زیرساختها فراهم شود و ساز و کارهای شرعی و عرفی و قانونی مهیا شود، از جایگاه مجزا و سرویسهای بهداشتی مجزا و ورودی و خروجی مجزا بهرهمند شوند، قطعاً جواب دیگری میگرفتیم.
حالا شاید ایرادی که وجود دارد و من همیشه میگویم حسرتی که دارم این است که باب تعامل و رایزنی را نتوانستیم خیلی باز نگه داریم، یعنی فرصت پیدا نکردیم انقدر زیر آوار امور روزمره و حاشیههایی که دوستان برای ما ایجاد میکردند بودیم، که مستمر بیوت مراجع را تغذیه کنیم. گزارش ارائه دهیم و تعامل پیدا کنیم. این حسرتی است که بر دل من مانده است.