از آن زمانی که بنیاد تصمیم گرفت به منظور ارائه خدمات به جانبازان آنها را برمبنای تعیین درصدشان دستهبندی و از آن بهعنوان ابزاری برای تعیین نوع و میزان ارائه خدمات به جانبازان استفاده کند این درصدها به یکی از مهمترین چالشها بین جانبازان و بنیاد تبدیل شد. شاید مهمترین ایراد وارده به این سیستم آن است که خود جانبازان هیچ نقش مستقیمیدر تعیین نوع یا میزان جانبازی خود نداشتهاند و این افراد با حضور خود در جبههها عملا آماده پذیرش هر نوع مصدومیتی بوده اند بنابراین منطقی است که در حال حاضر نیز انتظار دریافت خدمات مورد نیاز را بدون توجه به نوع و میزان مصدومیت خود داشته باشند. با توجه به محدودیت منابع برای ارائه خدمات این شیوه بهعنوان راهحل عملی از طرف مسئولین بنیاد پذیرفته شده است ولی مسلما بهترین روش نیست.
در حال حاضر تعیین درصد جانبازان معمولا بر مبنای فقدان فیزیکی اعضا یا ناتوانیهای عملکردی مستقیم جانباز انجام میشود. برای مثال فقدان یک دست یا ناتوانی حرکتی به معنی درصد مشخصی از جانبازی است. این شیوه عملکرد به میزانی در بنیاد نهادینه شده است که حتی به نظر میرسد کمیسیونهای تعیین درصد بنیاد برمبنای تجارب سالیان گذشته خود و بهمنظور یکسانسازی تصمیمات از جداول مشخصی برای تعیین درصدهای جانبازان استفاده میکنند. با این وجود با توجه به افزایش میانگین سن جانبازان و بالطبع تشدید مشکلات جسمانی ناشی از مصدومیت آنها بهصورت مستقیم و از آن مهمتر غیرمستقیم (تاثیر بر سایر اعضا و ارگانها) دیگر این شیوه سنتی تعییندرصد جانبازان ممکن است روش ایدهآلی برای تعیین نوع و میزان ارائه خدمات به جانبازان نباشد. بنابراین لازم است کمیسیونهای تعیین درصد بنیاد بهتدریج شیوه عملکرد خود را به تعیین میزان تاثیر مصدومیت بر کیفیت زندگی جانبازان تغییر دهند. در این شیوه میتوان میزان تاثیر مصدومیت را بر کیفیت زندگی جانباز تعیین كرد. بسیاری از متخصصان سلامت از این روش برای محاسبه تاثیر بیماریها بر کیفیت زندگی بیماران و در نتیجه محاسبه میزان بار مالی بیماریها بر جامعه استفاده میکنند. در این روش اصطلاحا کیفیت زندگی بهجای کمیت آن مورد ارزیابی قرار میگیرد. اصول این روش بر این پایه استوار است که یکسال زندگی یکبیمار یا مصدوم از نظر کیفیت معادل چه میزان از یک سال عمر یک فرد سالم ارزش دارد. چنانچه فرد مصدومیترجیح دهد بهجای 10سال زندگی با مصدومیت فعلی خود 5 سال با سلامت کامل زندگی کند بنابراین مصدومیت موردنظر به میزان 50درصد کیفیت زندگی او را کاهش داده است. در مجموع بهنظر میرسد این شیوه در مقایسه با روش سنتی تعیین درصد بتواند شاخص بهتری از میزان تاثیر مصدومیت بر کیفیت زندگی جانبازان به دست دهد. البته واضح است که این شیوه نیز محدودیتها و نواقصی دارد که جای بحث آن در این مجال نیست.