فیلمفارسیها نقاط مثبتی هم داشتند که قصهگویی و داشتن قهرمان بود، اما در اصالت دادن به سرگرمی، بیتفاوتی به مسائل جاری و مهم جامعه و مضامین دمدستی که ربطی به مطالبات جامعه نداشت، پیشتاز بودند.
به گزارش شهدای ایران؛ سعید سلطانی، کارگردان سریال پربیننده «ستایش» با حضور در تلویزیون، درباره
نقدهایی که به این سریال وارد است و آن را مصداق «فیلمفارسی» میدانند،
واکنش نشان داد و گفت: «من این عبارت فیلمفارسی را نمیفهمم. سریال فارسی
را متوجه نمیشوم یعنی چه، چون منظورشان را درک نمیکنم که آیا از نظر
نقصان محتوا و منظور میگویند یا شکل ارائه. نمیپذیرم با اثری که بسیار
دیده میشود اینگونه برخورد شود.»
اینکه سعید سلطانی با وجود سابقه طولانیاش در تلویزیون و سینما، با واژه «فیلمفارسی» بیگانه باشد، به نظر محال است و گویا کارگردان «ستایش» در برابر نقدهای وارد شده به این سریال خود را به تجاهل زده است.
فیلمفارسیها نقاط مثبتی هم داشتند که قصهگویی و داشتن قهرمان بود، اما این آثار در اصالت دادن به سرگرمی، بیتفاوتی به مسائل جاری و مهم جامعه و مضامین دمدستی که ربطی به مطالبات جامعه نداشت، پیشتاز بودند.
واژه فیلمفارسی در دهه ۳۰ به وسیله هوشنگ کاووسی منتقد آن روزهای سینمای ایران برای نقد فیلمها که با تقلید از سینمای هند و برخی از تولیدات سینمای امریکا شکل گرفت، وارد فرهنگ لغات سینمایی ایران شد. در آن سالها سینمای تجاری کمکم داشت جای پای خود را در سینمای ایران گسترده میکرد و منتقدانی که نقد سینما را به صورت عملی دنبال میکردند، از جریان غالب سینما که به سمت ابتذال میرفت گلایهمند بودند.
هوشنگ کاووسی با خلق واژه «فیلمفارسی» آن را برای توصیف فیلمهایی انتخاب کرد که دارای مشخصههای بارزی بودند. فیلمفارسیها دارای عاشق پیشههای سطحی برخاسته از طبقات پایین جامعه بودند؛ جوان فقیر عاشق دختر پولدار میشود، پسری که پدرش را گم کرده و در اوج فقر پدر ثروتمند خود را پیدا میکند و دختری رنجکشیده که یک پسر ثروتمند با یک نگاه عاشقش میشود، البته اغراقها در چینش داستانهای عاشقانه یکی دیگر از عناصر سینمای فیلمفارسی بود، چون در جامعه کمتر پیش میآمد که ازدواجها میان متمولان و طبقه محروم جامعه رخ بدهد.
استفاده ابزاری از زنان برای ایجاد جاذبه در فیلمها هم جزو مواردی است که سازندگان فیلمفارسی از آن استفاده میکردند. تغییر رفتار ناگهانی شخصیتها، افرادی که از دشمنی محض با یک تغییر به دوست تبدیل میشدند و دشمنیها را دور میریختند هم از دیگر شاخصههای فیلمفارسی بود. در نهایت پایان خوش فیلمفارسیها بود که هیچ کس را دلزده و ناراحت از سینما بیرون نمیبرد. هیچ داستانی با تلخی تمام نمیشد؛ یا پایان فیلمها ازدواج بود یا رسیدن عاشق به معشوق و از میان رفتن شخصیت بد فیلم و امثالهم. فیلمفارسی اگرچه بعد از انقلاب رنگ باخت و سالها از سینما دور شده بود، ولی سیاستهای بازگشت به کار هنرمندان شاخص سینمای قبل از انقلاب باز هم باعث شد تا از دهه ۷۰ به بعد رنگ و بوی فیلمفارسی در سینما دیده و شنیده شود.
سلطانی که مدعی است معنای فیلمفارسی را نمیداند «ستایش» را بر اساس فیلمنامه سعید مطلبی ساخته است که یکی از برجستهترین فیلمفارسیسازان قبل از انقلاب است. مطلبی در «ستایش ۳» تقریباً همه عناصر فیلمفارسی را به جز رقص و آواز به کار برده است؛ از روابط غیرمنطقی عشق زن بیوه میانسال به پسر جوان مجرد، رفتارهای دلبرانه حشمت فردوس و خانم بزرگ، توطئه پری سیما برای کشتن شوهرش و اغواگری برای سوءاستفاده از مردها گرفته تا رفتارهای غیرمنتظره و تغییر رفتار ناگهانی کاراکترها از جمله رفتار مادر آقای مظفری با ستایش، رفتار حشمت فردوس با عروسش که به ناگهان از دشمنی به دوستی تبدیل شد، رفتار نوههای حشمت فردوس با او و نیز با تعداد عروسیهایی که تا اینجای سریال بینندگان شاهد آن بودهاند.
با همه این نشانهها آیا باز هم سعید سلطانی میتواند ادعا کند که نمیداند فیلمفارسی چیست و سعید مطلبی چه فیلمنامهای را برای او نگاشته است؟!
منبع:جوان