سرونوشت عجیب 40 شاهد جنگ
سوال من این است که چرا دوربینی که دست من بود ترکش خورده نصف شده خبر دار شدم تو مزایده فروختن؟
غلامرضا مسعودی یکی از بازماندگان گروه 40 شاهد جنگ تحمیلی در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در مورد این گروه توضیح داد: گروه چهل شاهد اولین و آخرین گروه خبرنگاران بسیجی، عکاس، خبرنویس و فیلم بردار در دفاع مقدس هستند.
وی افزود: نمونه این گروه را در 8 سال دفاع مقدس نداشتیم، یعنی اینکه گروهی بیاید به جای اسلحه، دوربین و قلم دستش بگیرد و کار کند. استارت کار این گروه در سال 60 توسط کمال خرازی زده شد که ایشان آن موقع رئیس ستاد تبلیغات جنگ شورای عالی دفاع بودند و همچنین کار این گروه از طرف آقای سیف الله صمدی هم پیشنهاد شد. ابتدا از بچه های اهواز شروع کردند افرادی را که در عملیات ها شرکت می کردند از بین آنها انتخاب کرده و آنها هم می بایست در یک دوره آموزشی کوتاه مدت در مقر بسیج اهواز شرکت می کردند.
مسعودی ادامه داد؛ عملیاتی که این گروه به صورت رسمی در آن شرکت داشتند، عملیات فتح المبین بود. آغاز کار این گروه با فیلمبرداری بود چرا که غالب این گروه فیلمبردار و عکاس و نقاش بودیم. می گویند روایتی که بعد از پایان عملیات فتح المبین وجود دارد، اولین روایت فتح بوده است. خدا رحمت کند شهید آوینی را که روایت فتح را از روی این عملیات ساخت.
وی در توضیح گروه های فعال فرهنگی در جنگ تحمیلی اظهار داشت؛ در کل دو گروه عمده شرکت داشتند، یک گروه جهاد که زیر مجموعه جهاد صدا و سیما بوده که بعدا با عنوان جدید روایت فتح جدا شد و گروه دوم چهل شاهد می باشد که از همان سال 61 احساس کردند که عکاس هم وارد این گروه شود بد نیست و با گذراندن دوره های آموزشی کار و فعالیت خود را آغاز نمودند.
این عضو گروه چهل شاهد گفت: اولین کسی که به این گروه آموزش عکاسی داد، «شهید داریوش گودرزی» بود. اما مسعودی در خصوص علت نامگذاری این گروه به نام 40 شاهد بیان داشت؛ دلیل آن که این گروه را 40 شاهد نامیدند این بود که گروه اول 40 نفر بودند اما بعد کم کم به این گروه افرادی اضافه شدند، بنده هم بعد از عملیات رمضان به این عزیزان اضافه شدم این گروه 13 تا شهید داده و نزدیک 100 تا جانباز دارد از این 13 شهید دو نفر آنها مفقود الاثر هستند.
غلامرضا مسعودی به بازماندگان این گروه اشاره کرد و افزود: از جمله بازماندگان این گروه می توانم به آقای «صادق جلیلی» که خلبان شدند و الان مسئول شرکت هما در دبی هستند و «غلامرضا شفیعی» که پرفسور هستند و هم اکنون در دانشگاه انگلستان تدریس می کنند یا خود همین آقای «صادق خرازی» که سفیر ایران می شود اشاره کنم. این ها کم کم از گروه 40 شاهد کم می شدند و افراد دیگر به این گروه می پیوندند.
این فعال گروه چهل شاهد در توضیح فیلم و عکس های گرفته شده در جنگ بیان کرد: الان دقیقا 11 هزار دقیقه فیلم داریم که زحمتش را عزیزان و فعالان این گروه کشیدند. به جرأت می توانم بگویم یک چیزی حدود بالای صد تا صد و پنجاه هزار فریم هم عکس داریم اما در اینجا سوالی که دارم این است که این عکسها و فیلم ها دقیقا کجا نگه داری می شود؟ هم از فرماندهان این گروه و هم از مسئولین انجمن دفاع مقدس که بنده هم خودم در آن عضو هستم، می پرسم در اصل خبر داریم که کجاست اما هیچ وقت اجازه اینکه عکس ها یا فیلمهای خودمان را از نزدیک ببینیم نداشتیم پس در اصل نمیدانیم کجاست؟
وی در ادامه گفت: متاسفانه همان موقعی که کتاب «ایپوزمار» انتشار یافت، در هر کدام 100 الی 150 عکس وجود داشت و من در تعجم که چرا از کل آثار عکاس های 40 شاهد که حدود 100 هزار فریم عکس از آنها موجود است چرا تنها 20 عدد از آن کار شده است؟ با جرات می توانم بگویم از لحاظ فنی و هنری این عکس ها نه تنها چیزی کم ندارد بلکه خیلی با محتواتر از عکس های موجود در« اینپزوار» است.
من با احترام زیاد به آقایان«صیف الله صمدیان» و« متین صفت» و دوستان که در دوران دفاع مقدس کتاب جنگ را چاپ کردند، باید بگویم که جنگ ما ففط تسلیم عراقی ها و شلیک کاتوشا نبود؛ جنگ ما کاملا یک جنگ شسته رفته بود یعنی ما شهید می دادیم آنها کشته می دادند، پسشروی و عقب نشینی داشتیم و شهرهایمان بمباران می شد، خیلی کم تنوانستیم واقعیعت جنگ را بیان کنیم، چرا که بیشتر پرو پاگاندا کار می کنیم که به عنوان تبلیغات جنگ محسوب می شود.
مسعودی خاطر نشان کرد؛ بعد از جنگ هم هیچ گونه نگاه و توجهی به این عکس ها نشد حتی ما خودمان حاضر شدیم که برویم عکس ها را انتخاب کنیم ولی متاسفانه نه خودشان کار کردند نه اجازه دادند ما بچه های گروه 40 شاهد از آنها استفاده کنیم.
وی افزود: این گروه بعد از سال 67 آخرین عملیاتی که در آن شرکـت داشتند «عملیات مرصاد» بود. بعد از آن که جنگ تمام شد، همه رفتند اما عده اندکی ماندیم تا از تفحص شهدا و آمدن یو ان تو به ایران عکاسی و روایت کردیم ولی فقط و فقط هفته دفاع مقدس هست که یادشان می افتد که 40 شاهدی بوده آنقدر دردناک است که ندانیم شهدای گروه 40 شاهد ما برای کجا هستند یعنی روی سنگ قبر شهدای ما ننوشته مربوط به کدام گردان، کدوم عملیات و کدام دسته عملیاتی هستند!
وی در ادامه بیان کرد: هم چنین چون این شهدا خبرنگار هم بودند نکته جالب این است که صدا و سیما آنها را به عنوان خبرنگار هم نشناخته است. فقط از ما دو نفر تقدیر شد دیگر اسمی از هیچ کدام در کتاب جنگ نیست. ما کسی را داریم به نام آقای «وحید خوشنویس» که بیشترین عکس را در یک کتاب دارد اما اسم او را در قسمت عکاسان دفاع مقدس نمی توانید مشاهده کنید. آنقدر جالب است که اسم کسی را در کتاب می بینید که سنش 24 سال می باشد و زمان جنگ هنوز به دنیا هم نیامده بود.
ما نمی دانیم که جانبازان ما جزو کدام گروه هستند. در تعجب ام که چرا با این گروه این گونه برخورد می شود! این ها خیلی کوتاهی کردند، ما رفتیم وظیفه خودمان را انجام دادیم حالا خوب یا بد آنچه که در توان داشتیم را انجام دادیم درست مثل بسیجی دو ماه آموزش می دید می شد تیربارچی.
مسعودی افزود: شما دوربین را به دست ما دادید ما هم رفتیم وظیفه خودمان را انجام دادیم اما شما چرا وظیفه تان را انجام نمی دهید این همه آثار فیلم و عکس از جنگ چه شد؟ یعنی هیچ کدام از آنها به درد پخش نمی خورد تنها از 10 هزار دقیقه چیزی حدود 20 دقیقه فیلم پخش شده است. در واقع ما از بین 100 هزار تا فریم می توانیم کارهای خودمان را تشخیص دهیم چرا که تنها گروهی که کار هشت می کردند ما بودیم و یکی از حسن های این کارها مستند آن بود.
فعال گروه 40 شاهد گفت: در جنگ جهانی دوم می بینیم، دوربین فیلمبرداری از دست طرف می افتد زمین و دوربین در حالتی که فیلمبردای می کند و همان فیلم هم پخش می شود ولی بچه های ما حاضر شدند شهید بشوند بابت اینکه دوربینشان به دست دشمن نیفتد دوربین را دادند دست لیدری که آنجا بود دوربین را فرستاده قرار گاه و خودش مانده و شهید شده است.
وی در خصوص وسائل باقی مانده از این گروه گفت: سوال من این است که چرا دوربینی که دست من بود ترکش خورده نصف شده خبر دار شدم تو مزایده فروختن؟ دریک مزایده ستاد تبلیغاتی جنگ وسایل گروه 40 شاهد را به فروش رسانده، حتی موتور سیکلت ها را به همراه دوربین های گروه فروخته اند. تمام دنیا می گردند آثارشان را از زیر خاک پیدا می کنند می گذارند در موزه، اما موتوری که ترکش خورده هنوز خون شهید لکه اش بر روی آن نمایان است را بردند فروختند. دوربینی که گردن من بوده است ترکش خورده نصف شده فروخته شده نیکون من کجاست؟
آیا این ها در کاخ موزه هست؟ آنقدر این موزه شیک و مجلل که نه تنها یادآور جنگ نیست بلکه به آن می شود گفت کاخ موزه! آیا شما در کاخ موزه اثری از 40 شاهد تا کنون مشاهده کرده اید؟ الان شما پایتان در پارک موزه می گذارید احساس نمی کنید که باید خیلی شیک وارد آن شوید ؟ فضای موزه جنگ ما با سایر کشور ها بسیار متفاوت می باشد این در صورتی است که بعد از اتمام جنگ ستاد تبلیغات جنگ را دست کسانی دادند که خودشان به نوعی تضاد و تقابل با دفاع مقدس داشتند درست به یاد دارم که آقایی که آمد مسئول آنجا شد اولین کارش این بود که گیتارش را آورد.
وی در پایان گفت: به نظر بنده الان در این شرایط جنگیدن خیلی سخت تر است. متاسفانه گروه چهل شاهد خورده شد نابود شد، ای کاش وقتی به ما می دادند که ما صحبت کنیم.
وی افزود: نمونه این گروه را در 8 سال دفاع مقدس نداشتیم، یعنی اینکه گروهی بیاید به جای اسلحه، دوربین و قلم دستش بگیرد و کار کند. استارت کار این گروه در سال 60 توسط کمال خرازی زده شد که ایشان آن موقع رئیس ستاد تبلیغات جنگ شورای عالی دفاع بودند و همچنین کار این گروه از طرف آقای سیف الله صمدی هم پیشنهاد شد. ابتدا از بچه های اهواز شروع کردند افرادی را که در عملیات ها شرکت می کردند از بین آنها انتخاب کرده و آنها هم می بایست در یک دوره آموزشی کوتاه مدت در مقر بسیج اهواز شرکت می کردند.
مسعودی ادامه داد؛ عملیاتی که این گروه به صورت رسمی در آن شرکت داشتند، عملیات فتح المبین بود. آغاز کار این گروه با فیلمبرداری بود چرا که غالب این گروه فیلمبردار و عکاس و نقاش بودیم. می گویند روایتی که بعد از پایان عملیات فتح المبین وجود دارد، اولین روایت فتح بوده است. خدا رحمت کند شهید آوینی را که روایت فتح را از روی این عملیات ساخت.
وی در توضیح گروه های فعال فرهنگی در جنگ تحمیلی اظهار داشت؛ در کل دو گروه عمده شرکت داشتند، یک گروه جهاد که زیر مجموعه جهاد صدا و سیما بوده که بعدا با عنوان جدید روایت فتح جدا شد و گروه دوم چهل شاهد می باشد که از همان سال 61 احساس کردند که عکاس هم وارد این گروه شود بد نیست و با گذراندن دوره های آموزشی کار و فعالیت خود را آغاز نمودند.
این عضو گروه چهل شاهد گفت: اولین کسی که به این گروه آموزش عکاسی داد، «شهید داریوش گودرزی» بود. اما مسعودی در خصوص علت نامگذاری این گروه به نام 40 شاهد بیان داشت؛ دلیل آن که این گروه را 40 شاهد نامیدند این بود که گروه اول 40 نفر بودند اما بعد کم کم به این گروه افرادی اضافه شدند، بنده هم بعد از عملیات رمضان به این عزیزان اضافه شدم این گروه 13 تا شهید داده و نزدیک 100 تا جانباز دارد از این 13 شهید دو نفر آنها مفقود الاثر هستند.
غلامرضا مسعودی به بازماندگان این گروه اشاره کرد و افزود: از جمله بازماندگان این گروه می توانم به آقای «صادق جلیلی» که خلبان شدند و الان مسئول شرکت هما در دبی هستند و «غلامرضا شفیعی» که پرفسور هستند و هم اکنون در دانشگاه انگلستان تدریس می کنند یا خود همین آقای «صادق خرازی» که سفیر ایران می شود اشاره کنم. این ها کم کم از گروه 40 شاهد کم می شدند و افراد دیگر به این گروه می پیوندند.
این فعال گروه چهل شاهد در توضیح فیلم و عکس های گرفته شده در جنگ بیان کرد: الان دقیقا 11 هزار دقیقه فیلم داریم که زحمتش را عزیزان و فعالان این گروه کشیدند. به جرأت می توانم بگویم یک چیزی حدود بالای صد تا صد و پنجاه هزار فریم هم عکس داریم اما در اینجا سوالی که دارم این است که این عکسها و فیلم ها دقیقا کجا نگه داری می شود؟ هم از فرماندهان این گروه و هم از مسئولین انجمن دفاع مقدس که بنده هم خودم در آن عضو هستم، می پرسم در اصل خبر داریم که کجاست اما هیچ وقت اجازه اینکه عکس ها یا فیلمهای خودمان را از نزدیک ببینیم نداشتیم پس در اصل نمیدانیم کجاست؟
وی در ادامه گفت: متاسفانه همان موقعی که کتاب «ایپوزمار» انتشار یافت، در هر کدام 100 الی 150 عکس وجود داشت و من در تعجم که چرا از کل آثار عکاس های 40 شاهد که حدود 100 هزار فریم عکس از آنها موجود است چرا تنها 20 عدد از آن کار شده است؟ با جرات می توانم بگویم از لحاظ فنی و هنری این عکس ها نه تنها چیزی کم ندارد بلکه خیلی با محتواتر از عکس های موجود در« اینپزوار» است.
من با احترام زیاد به آقایان«صیف الله صمدیان» و« متین صفت» و دوستان که در دوران دفاع مقدس کتاب جنگ را چاپ کردند، باید بگویم که جنگ ما ففط تسلیم عراقی ها و شلیک کاتوشا نبود؛ جنگ ما کاملا یک جنگ شسته رفته بود یعنی ما شهید می دادیم آنها کشته می دادند، پسشروی و عقب نشینی داشتیم و شهرهایمان بمباران می شد، خیلی کم تنوانستیم واقعیعت جنگ را بیان کنیم، چرا که بیشتر پرو پاگاندا کار می کنیم که به عنوان تبلیغات جنگ محسوب می شود.
مسعودی خاطر نشان کرد؛ بعد از جنگ هم هیچ گونه نگاه و توجهی به این عکس ها نشد حتی ما خودمان حاضر شدیم که برویم عکس ها را انتخاب کنیم ولی متاسفانه نه خودشان کار کردند نه اجازه دادند ما بچه های گروه 40 شاهد از آنها استفاده کنیم.
وی افزود: این گروه بعد از سال 67 آخرین عملیاتی که در آن شرکـت داشتند «عملیات مرصاد» بود. بعد از آن که جنگ تمام شد، همه رفتند اما عده اندکی ماندیم تا از تفحص شهدا و آمدن یو ان تو به ایران عکاسی و روایت کردیم ولی فقط و فقط هفته دفاع مقدس هست که یادشان می افتد که 40 شاهدی بوده آنقدر دردناک است که ندانیم شهدای گروه 40 شاهد ما برای کجا هستند یعنی روی سنگ قبر شهدای ما ننوشته مربوط به کدام گردان، کدوم عملیات و کدام دسته عملیاتی هستند!
وی در ادامه بیان کرد: هم چنین چون این شهدا خبرنگار هم بودند نکته جالب این است که صدا و سیما آنها را به عنوان خبرنگار هم نشناخته است. فقط از ما دو نفر تقدیر شد دیگر اسمی از هیچ کدام در کتاب جنگ نیست. ما کسی را داریم به نام آقای «وحید خوشنویس» که بیشترین عکس را در یک کتاب دارد اما اسم او را در قسمت عکاسان دفاع مقدس نمی توانید مشاهده کنید. آنقدر جالب است که اسم کسی را در کتاب می بینید که سنش 24 سال می باشد و زمان جنگ هنوز به دنیا هم نیامده بود.
ما نمی دانیم که جانبازان ما جزو کدام گروه هستند. در تعجب ام که چرا با این گروه این گونه برخورد می شود! این ها خیلی کوتاهی کردند، ما رفتیم وظیفه خودمان را انجام دادیم حالا خوب یا بد آنچه که در توان داشتیم را انجام دادیم درست مثل بسیجی دو ماه آموزش می دید می شد تیربارچی.
مسعودی افزود: شما دوربین را به دست ما دادید ما هم رفتیم وظیفه خودمان را انجام دادیم اما شما چرا وظیفه تان را انجام نمی دهید این همه آثار فیلم و عکس از جنگ چه شد؟ یعنی هیچ کدام از آنها به درد پخش نمی خورد تنها از 10 هزار دقیقه چیزی حدود 20 دقیقه فیلم پخش شده است. در واقع ما از بین 100 هزار تا فریم می توانیم کارهای خودمان را تشخیص دهیم چرا که تنها گروهی که کار هشت می کردند ما بودیم و یکی از حسن های این کارها مستند آن بود.
فعال گروه 40 شاهد گفت: در جنگ جهانی دوم می بینیم، دوربین فیلمبرداری از دست طرف می افتد زمین و دوربین در حالتی که فیلمبردای می کند و همان فیلم هم پخش می شود ولی بچه های ما حاضر شدند شهید بشوند بابت اینکه دوربینشان به دست دشمن نیفتد دوربین را دادند دست لیدری که آنجا بود دوربین را فرستاده قرار گاه و خودش مانده و شهید شده است.
وی در خصوص وسائل باقی مانده از این گروه گفت: سوال من این است که چرا دوربینی که دست من بود ترکش خورده نصف شده خبر دار شدم تو مزایده فروختن؟ دریک مزایده ستاد تبلیغاتی جنگ وسایل گروه 40 شاهد را به فروش رسانده، حتی موتور سیکلت ها را به همراه دوربین های گروه فروخته اند. تمام دنیا می گردند آثارشان را از زیر خاک پیدا می کنند می گذارند در موزه، اما موتوری که ترکش خورده هنوز خون شهید لکه اش بر روی آن نمایان است را بردند فروختند. دوربینی که گردن من بوده است ترکش خورده نصف شده فروخته شده نیکون من کجاست؟
آیا این ها در کاخ موزه هست؟ آنقدر این موزه شیک و مجلل که نه تنها یادآور جنگ نیست بلکه به آن می شود گفت کاخ موزه! آیا شما در کاخ موزه اثری از 40 شاهد تا کنون مشاهده کرده اید؟ الان شما پایتان در پارک موزه می گذارید احساس نمی کنید که باید خیلی شیک وارد آن شوید ؟ فضای موزه جنگ ما با سایر کشور ها بسیار متفاوت می باشد این در صورتی است که بعد از اتمام جنگ ستاد تبلیغات جنگ را دست کسانی دادند که خودشان به نوعی تضاد و تقابل با دفاع مقدس داشتند درست به یاد دارم که آقایی که آمد مسئول آنجا شد اولین کارش این بود که گیتارش را آورد.
وی در پایان گفت: به نظر بنده الان در این شرایط جنگیدن خیلی سخت تر است. متاسفانه گروه چهل شاهد خورده شد نابود شد، ای کاش وقتی به ما می دادند که ما صحبت کنیم.
به این 2 سایت سر برنید و تبادل لینک و مطلب کنید لطفا. به امید همکاری بیشتر و موثرتر
nocutpress.com
dolatebahar.com