به گزارش شهدای ایران؛ گفتوگوی تفصیلی با حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی معروف به طلبه سیرجانی انجام داده است که مشروح آن به شرح زیر است:
* به عنوان اولین سوال، کاری که شما شروع کردید و چند سالی هم هست خبرش در رسانه ها می رود، اینکه این کار از کجا و به چه شکلی شروع شد؟ تا الان چه اتفاقاتی افتاده و شما تا کجا می خواهید این کار را ادامه دهید؟
بنده سال 1369 وارد حوزه علمیه قم شدم و از سال 75 فعالیتهای فرهنگی، مذهبی خود را در شهر سیرجان شروع کردم. ابتدا رسمی نبود و بطور غیر رسمی با کمک جوان های مساجد شهر فعالیتهایی را انجام می دادیم. بعدا در سال 77 همان را وسیع تر کردیم و مجوز گرفتیم از مراکز مربوطه و مجمع جوانان مساجد سیرجان شکل گرفت. من چون در آن سالها قم درس میخواندم فقط تابستان ها می رفتم سیرجان. در سال 80 برای تدریس در حوزه علمیه سیرجان بطور کامل رفتم آنجا و مقیم سیرجان شدم. لذا فعالیتمان مقداری گسترده تر شد. در کنار آن تدریسی که داشتم با جوان های مساجد جلسات هفتگی برگزار می کردیم که از قِبَل آن جلسات یکسری برنامه ها طراحی و اجرا میشد. همایش های زیادی داشتیم و اردوهایی هم در مشهد، مسجد مقدس جمکران، حرم حضرت امام و اردوهای درون استانی برگزار می کردیم. حتی فعالیت های ورزشی هم داشتیم مثلاً ما چندین جام مسابقات ورزشی در سطح مساجد شهر و روستا برگزار کردیم. ما تقریبا مساجد فعال شهر را وارد این قصه کرده بودیم لذا کارها به فضل خدا راحت و سریع انجام میشد و بچه های حزب اللهی و جوانان مسجدی خودشان طراحی و اجرا میکردند.
ما تقریبا یک حالت قرارگاه گونه ای داشتیم. این قصه ادامه داشت تا سال 84 ، اولین جرقه های فاز جدید کار ما از سال 84 زده شد. اولین موردی که وارد این فاز یعنی امر به معروف و نهی از منکر شدیم وقتی بود که متوجه شدیم جانبازی توسط یکی از مسئولین شهر مورد ضرب و شتم قرار گرفته، این مسئول در سیرجان با بعضی از نیروهایش رسماً یکی از جانبازهای65 درصد شهرمان را می گیرد و خیلی کتکش می زنند. بدنش کلاً کبود شده بود حتی استخوان یک پایش ترک برداشته بود و خلاصه خیلی مجروح شده بود و هیچکس هم از او دفاع نمی کرد. ما وارد قصه شدیم و تحقیق کردیم دیدیم که حق با این جانباز است. من گفتم او هر جرمی که داشته شما حق نداشتید خود سرانه او را ببرید و بزنید. نهایتا باید محاکمه میشد و هر حکمی که قاضی میداد اجرا می شد. نه این طور غیر انسانی و غیر قانونی.
اصل قصه بخاطر این بود که این جانباز بعضاً معترض بود به برخی مسئولین سیرجان. خودش می گفت من جانباز هستم و نمی توانم این مسائل را ببینم و چیزی نگویم، بعضی از زمین خواری ها، بعضی از مفاسد دیگر را که در شهر می دید به اینها در برخی جلسات اعتراض می کرد و خیلی هم اعتراضش تند نبود که بگوییم حالا خیلی مشکل داشته ولی اینها خواسته بودند ساکتش کنند اینجوری طراحی کرده بودند. به هرحال شاید این اولین موردی بود که ما واردش شدیم و در واقع از یک مظلوم حمایت کردیم که متاسفانه ایشان را حتی زندان هم فرستاده بودند بعد از اینکه کتکش زده بودند. و از طرف زندان در بیمارستان بود، چون شیمیایی بود و تنفسش مشکل داشت. دو مامور هم از او محافظت می کردند.
نهایتاً در آن قصه موفق شدیم ثابت کنیم این جانباز مورد ضرب و شتم قرار گرفته و قاضی به نفع او حکم کرد. هرچند حق مطلب ادا نشد و با آن مسئول متخلف برخوردی صورت نگرفت اما حرف این جانباز ثابت شد. در آن ماجرا ما متوجه شدیم که یک زمین خواری هایی در سیرجان صورت گرفته است. البته این شروعش بود ولی بعداً اسناد و مدارک دیگری به دستمان رسید و ما انگیزه پیدا کردیم که این ماجرا را دنبال کنیم. اولین کاری که کردیم یک طوماری نوشتیم و از مردم، امضاء جمع آوری کردیم. و رفتیم تهران تحویل سازمانهایی چون بازرسی کل کشور، دادستانی کل کشور، بازرسی ریاست جمهوری و... دادیم. بعضی از مراکز به ما گفتند که شما کلی گویی کردید و پیشنهاد دادند که از بعضی از موارد اسم برده شود.
ما هم طومار دیگری را با سه - چهار هزار امضاء از مردم و با اسم چهار زمین تهیه کردیم و فرستادیم. البته اسم هیچ شخص و نهادی را نیاوردیم فقط چهار زمین بزرگ را آدرس دادیم. مثلاً زمین 50 هکتاری محمود آباد سیرجان. چند روز بعد دادگاه ویژه روحانیت کرمان، بنده را خواست و من ابتدا فکر کردم می خواهد از ما توضیحاتی بپرسد حتی انتظار داشتم یعنی تصور می کردم که اینها استقبال کنند از این قضیه ولی دیدم که دارند ما را بازجویی و محاکمه می کنند که شما چه کاره بودی؟ و چرا اینکار را کردی؟ و با یکسری قضایا و بهانه ها که در این ماجرا درست کردند برای بنده سه ماه و یک روز زندان بریدند و این ماجرا شروع شد البته یک سال این حکم اجرا نشد و به تاخیر افتاد چون دانشجویان و سایر دوستان عدالتخواه اعتراض می کردند به اصل این حکم و تجمعاتی برگزار شد و اجرای حکم مدتی تعلیق ماند ولی نهایتاً بعد از یکسال اجرا شد. البته 50 روزش. و بعد از50 روز ما را آزاد کردند که بعدا فهمیدم از طرف دفتر آقا پیگیری شده بود.
بالاخره بدون هیچ درخواستی از طرف ما آزادمان کردند. آنموقع خانه ام در قم بود. من برنگشتم قم و ماندم سیرجان تا پاسخ سوالم را پیدا کنم که چی شد یک عده ای زمین خواری کردند ما باید به زندان برویم؟ آنها آزاد باشند و ما که پیگیر و شاکی بودیم حتی اعتراضی هم نکرده بودیم فقط طومار امضاء گرفته بودیم باید برویم زندان؟ خلاصه چند ماه پیگیری کردم بعد از اینکه کسی جواب نداد اعلام کردم به عنوان دادخواهی و رساندن فریادمان به گوش مسئولین تهران از سیرجان با پای پیاده می رویم تهران. بعد از گذشت یک ماه از آن بیانیه ای که داده بودیم ما پیاده روی مان را شروع کردیم. روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) 18 خرداد 87 بنده اولین پیاده روی را از سیرجان شروع کردم این ماجرا 33 روز طول کشید و بعد از 390 کیلومتر که حدود نصف راه را آمده بودیم، چند نفر آمدند و ما را متوقف کردند. و گفتند یا باید برگردید یا بازداشتتان می کنیم بالاخره ما را بازداشت کردند و در شیراز محاکمه شدم. دو سال برای من زندان بریدند و یکسری احکام دیگر از جمله، سه سال تبعید از سیرجان و مقداری جریمه نقدی. از آن هشت ماه و هشت روزش اجرا شد که شش ماهش اوین بودم و سه ماه از این شش ماه کنار شهرام جزایری.
28 اسفند 87 بنده آزاد شدم.
بعد از آزادی چون ایام نوروز بود و بعدش هم انتخابات ریاست جمهوری، ما هیچ فعالیتی نکردیم، بعد از انتخابات هم که فتنه 88 شروع شد وقتی که آتش فتنه کاملا خاموش شد؛ یعنی بعد از 9 دی 88 دوباره قصه را پیگیری کردیم. نامه ای نوشتیم خطاب به نمایندگان مجلس و به تمام آنها این نامه را دادیم. یک نوع دادخواهی بود خواسته بودیم که نماینده های مجلس به عنوان وکلای ما و نمایندگان مردم بیایند و بررسی کنند که در این قصه چه اتفاقی افتاده است؟ هم اصل زمین خواری ها را رسیدگی کنند و هم اینکه چه شد ما را زندان کرده اند؟
بعد از چند روز دعوت کردند رفتیم کمیسیون اصل 90 و آنجا سه چهار نفر از اعضاء کمیسیون اصل 90 بودند ما هم هشت نفر بودیم. ما حرفهایمان را زدیم آنها گفتند که ما نماینده ای را از دادگاه ویژه احضار می کنیم شما هم بیایید تا ما حرفهای دو طرف را بشنویم. که من همان جا به آنها گفتم شما اگر همین یک کار را بتوانید بکنید من اعلام می کنم «شق القمر» کرده اید! گفتم این کار را نمی توانید بکنید ، اصرار داشتند که نه ما این کار را می کنیم و آنها یعنی دادگاه ویژه مکلفند به ما پاسخ بدهند.
چون ما کتبی شکایت کرده بودیم هم از دادگاه ویژه روحانیت و هم از زمین خواران سیرجان، گفتند ما موظفیم و برنامه مان این است که کتباً جواب شما را در دو ماه آینده بدهیم. ولی بعد از حدود سه ماه آخرش به ما گفتند آقای نکونام رئیس کمیسیون اصل نود می گویند: ما صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداریم. و این آخرین جوابی بود که به ما دادند، وقتی از اینجا هم نا امید شدیم یک طرح دیگر ریختیم و یک پیاده روی دیگر را برنامه ریزی کردیم. ایندفعه از مسجد مقدس جمکران شروع کردیم با تعدادی از دوستان باز هم روز شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) 27 اردیبهشت 89 . یک کاروان کوچکی شکل گرفت که بعضی از نشریات و روزنامه ها تیتر زدند: کاروان کوچک عدالتخواهی بعضیها هم نوشتند: با پای پیاده به دنبال عدالت. خلاصه ما از جمکران حرکت کردیم و بعد از 4 شبانه روز رسیدیم تهران.
بچه های عدالتخواه در حرم حضرت امام(رحمت الله علیه) یک مراسم استقبالی برگزار کردند که خبرش را بیست و سی و شبکه خبر اعلام کرده بود. روز بعدش رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) و قصد داشتیم از حرم حضرت عبدالعظیم برویم جلو مجلس ولی در حرم حضرت عبدالعظیم ماندگار شدیم. با دوستان هم مشورت کردیم و قرار شد که آنجا بمانیم و منتظر یکسری اتفاقات باشیم و ماندیم و این قصه یک سال و یکماه طول کشید. آنجا یک تحصن و بست نشینی عدالتخواهانه شکل گرفت که خود آن خیلی ماجرا دارد که اصلا چطور شد ما توانستیم یک سال آنجا بمانیم بدون هیچ امکاناتی، تابستان، زمستان، زیر برف و...
متاسفانه مسئولین بجای اینکه بیایند این مسئله را حل کنند آمدند صورت مسئله را پاک کردند، بعد از یکسال و یک ماه قرار بود برای تجلیل از مرحوم آیت الله مشکینی همایشی برگزار شود و آقای هاشمی هم بیایند. لذا به بهانه اینکه فلانی دارد می آید حرم، تصمیم گرفته بودند این خیمه ای که ما آنجا برپا کرده بودیم و اسمش را دوستان گذاشته بودند خیمه عدالتخواهی جمع کنند. روز جمعه 27 خرداد 90 ساعت چهار و نیم صبح آمدند و ریختند و خیلی با حالت بدی آنجا را تخریب کردند و ما را دستگیر کردند و بردند ولی فردای آن روز بخاطر فشار ها و پیگیری های دوستان آزاد شدیم و بعد از آن دیگر من برنگشتم به آن بست نشینی حرم، چون ما هر مرحله ای که تمام می شود ، وارد یک فاز جدید می شویم، با دوستان مشورت هایی کردیم و طرح جدیدی که طراحی کردیم برای پیگیری این قضایا، این بود که پیاده روی های درون شهری را راه اندازی کنیم. قرار شد هفته ای یک پیاده روی بطور مستمر داشته باشیم.
از میدان قیام تهران تا میدان انقلاب هر هفته جمعه ها ساعت 10 صبح پیاده روی می کردیم. در واقع رفتن به نماز جمعه مان را تبدیل کردیم به یک حرکت عدالتخواهانه، کسی هم نمی توانست ایراد بگیرد.
این پیاده روی ها حدود نه ماه بدون وقفه انجام شد. در قم هم، از حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) تا مسجد مقدس جمکران پیاده روی هفتگی سه شنبه ها را شروع کردیم تعدادی از دوستان می آمدند و هر هفته دو پیاده روی عدالتخواهانه در قم وتهران به طور مستمر انجام می شد. البته به طور مقطعی نیز در بعضی شهرهای دیگر از جمله اهواز این پیاده روی ها برگزار شد. این حرکت ادامه داشت، تا یکسری اتفاقاتی در تابستان 91 افتاد از جمله اینکه بحث تحصن طلاب بروجرد پیش آمد و ما رفتیم به کمک طلبه های بروجردی.
وقتی رفتیم آنجا پیاده روی هایمان تعطیل شد. البته خود ما تحصن نکرده بودیم ، دو سه نفری که در آن ماجرا بودند تحصن کرده بودند ما هم درواقع رفتیم برای حمایت و همراهی با آنها.
شانزده روز آنجا بودیم تا اینکه یک شب ساعت دو و نیم شب ، حدود پنجاه شصت نفر از نیرو های امنیتی ریختند داخل مدرسه علمیه بروجرد و با وضع فجیعی نه نفر از طلبه ها را دستگیر کردند و بردند. که ماهم جزو آنها بودیم و این قصه شش ماه طول کشید یعنی بخاطر همین قضیه ما شش ماه زندان بودیم ابتدا سه سال و نیم زندان برایمان بریدند ولی شش ماهش بیشتر اجرا نشد و اینبار هم شنیدیم «آقا» اعتراض کردهاند، لذا 28 اسفند 91 آزاد شدیم. من و آقای محسن شیرازی پس از گذشت 6 ماه از روزهای پر خاطره زندان، شب ساعت یازده از زندان اوین خارج شدیم حدود ساعت 12 آمدیم میدان انقلاب و زنگ زدیم به خانواده هایمان، حتی آنها باور نمی کردند که آزاد شده ایم یعنی اینقدر غیر منتظره بود. بعد از آن ایام نوروز 92 شروع شد و بعد هم انتخابات ریاست جمهوری. مدتی پس از انتخابات شروع کردیم به یکسری فعالیت های جدید که اگر وقت شد در ادامه بحث اشاره خواهم کرد.
* زمانیکه پیاده آمدید تهران و در راه در شیراز دستگیر شدید تنها بودید؟
ما اعلام کرده بودیم که تنهایی از سیرجان می آییم تهران ولی خب دوستان دو سه نفری ما را همراهی می کردند که در واقع بتوانیم ادامه دهیم.
* این چندباری که محاکمه شدید همه در دادگاه روحانیت صورت گرفتند؟
متاسفانه بله. البته ما ز یاران چشم یاری داشتیم ولی...
* تا کجا قرار است کار شما ادامه پیدا کند؟ مرحله و برنامه بعدی شما چیست؟
ما تا هروقت که خدا بخواهد، تا هروقت که احساس وظیفه کنیم، تا هروقت که به نفع اسلام و نظام اسلامی مان باشد ادامه می دهیم اینها هرکدام تعابیری است که معادل همدیگرند و به تعبیر دیگر: تا وقتی که احساس کنیم مقام معظم رهبری راضی است.
* تا الانش آقا راضی بودند؟
ما برداشتمان اینست که آقا راضی است و نه تنها راضی است بلکه ما معتقدیم سال هاست که آقا منتظر چنین حرکت های عدالتخواهانه مردمی است.
* یک خبری آمده بود که رهبری به شما تذکراتی داده بودند بابت نحوه برخی کارها، آیا صحت دارد؟
نه اصلا چنین چیزی درست نیست.این خبر چندبار به گوشم رسید که درباره نحوه عملکرد شما تذکراتی داده بودند.
اتفاقا از طرف آقا تا حالا هرچی به ما رسیده دلگرم کننده بوده که فقط یک موردش همون پیام معروف « شکرالله مساعیکم» بود که با یک واسطه به بنده رسید. بقیه چیزها هم با چند واسطه بعضاً به ما می رسد بنده تا حالا جز نظر مثبت در این قصه از طرف آقا احساس نکرده ام یعنی تا حالا هیچ منعی از طرف آقا به ما نرسیده است.
آن کسانی که میگویند آقا راضی نیست یا میگویند آقا تذکر داده سند و مدرکش را بیاورند، البته اگر کسانی تحلیلشان این است که آقا راضی نیست، اینکه خب تحلیل و برداشت است. اما کسی که ادعا کند آقا راضی نیست و تذکر داده اند درواقع دارد یک چیزی را نسبت می دهد به آقا، این ها باید دقیق بررسی شود یعنی از اینجور افراد باید پرسید شما که دارید چیزی را نسبت می دهید به آقا، سندش کجاست؟ یا خود شما مستقیما از آقا شنیده اید؟ کلی گویی و نسبت دادن چیزی به آقا در واقع اتهام به آقاست. این بحث ها را حتما بیاورید تا اگر کسی سند و مدرکی دارد رو کند.
* اگر رفتارها در کشور از یک چارچوبی خارج شوند این قطعاً موجب هرج و مرج و مشکلاتی برای کشور می شود. آیا مطالبه عدالتخواه باید از سوی مردم باشد، اگر باید باشد این حد و مرزش کجاست؟ یعنی شما به عنوان یک فرد جامعه تا کجا میتوانید این کار را جلو ببرید؟ آیا از کار های شما تا الان این تلقی نشده که باعث ایجاد حس عدم کارایی یا انحراف در کارایی نسبت به قوه قضائیه کشور یا نسبت به اصل حکومت یا اصل دولت شده اید؟
ما معتقدیم نظام اسلامی برای حرکت های مردمی و نیروهای مردمی بسیار جایگاه قابل توجهی قرار داده است و به رسمیت می شناسد فعالیت های مردمی را. در جامعه اسلامی شاید بیش از اینکه مسئولین وظیفه داشته باشند و مسئولیت داشته باشند برای حفظ و تقویت حکومت اسلامی، مردم وظیفه و مسئولیت دارند. از نظر ما نیروی مردمی بسیار قوی تر از نیروی مسئولین است. ما معتقدیم در جامعه اسلامی که ولایت در راس امور قرار دارد دو بازو برای ولایت وجود دارد: بازوی مسئولین ، بازوی مردمی. و بازوی مردمی قوی تر و کاراتر است. و کارهایی ازش بر می آید که مسئولین نمی توانند انجام دهند. و اینها باید باهم تعامل داشته باشند و هم افزایی کنند و احساس نشود در مقابل همدیگرند.
مردم خیلی جاها وظیفه دارند حضور داشته باشند از جمله در این قصه ای که مورد بحث ماست یکی از وظایف مردم، نظارت بر عملکرد مسئولان است که هم یک وظیفه است و هم حق مردم است. آنهم نه به معنای متداول در نظام های غیر اسلامی. ما طبق تعالیم نظام و مکتب خودمان بحث می کنیم.
شاید مهمترین تاکیدی که آقا در بحث عدالتخواهی دارند همین است که مردم بر رفتار مسئولان نظارت داشته باشند و آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند. آقا در جائی می فرمایند: « مردم باید رفتار مسئولان ، دولتمردان، برگزیدگان و کسانى را که در جامعه اثرگذار هستند، زیر نظر داشته باشند. خطاست اگر خیال کنیم که ما مسئولیت را به دست کسانى سپردهایم و آنها مسئولند؛ پس برویم مشغول کار و زندگى خودمان باشیم و به کار آنها کارى نداشته باشیم؛ نخیر، اگر اینطور شد، ملت ضرر خواهد کرد؛ اگر غفلت واقع شد، حوادث غلبه خواهد کرد.» اصلا از ابتدا باید جایگاه و نقش مردم در نظام اسلامی را درست در نظر داشته باشیم و ساختارها جوری شکل بگیرد که نیروهای مردمی به رسمیت شناخته شود و اساسا این تلقی احساس نشود و این ذهنیت ایجاد نشود که اینها باهم گویا تضادی دارد فعالیت هایشان. و اینها در مقابل هم اند و باهم معارضه دارند.
ما باید بدانیم اینها دو بازوی یک بدن هستند یا دو بال برای یک هدف اند که پروازی صورت بگیرد. وقتی نگاهمون به حرکت های مردمی به این شکل باشد به نظر من اصلا احساس نمی شود که اینها باهم مشکل دارند و تعارض دارند که بعد بگوییم حضور مردم در صحنه باعث هرج ومرج می شود البته ممکن است شیوه و نحوه حضور مردم اشتباه باشد، بله در آنصورت باعث خیلی از مشکلات می شود ولی ما چارچوبی که برای خودمان تعریف کردیم و دنبالش هستیم همه جوانب را در نظر گرفته ایم.
ما حداقل چهار معیار در این نوشته ها و گفته هایمان تا بحال اعلام کرده ایم. اول اینکه شرعی باشد شیوه و راهکاری که انتخاب می کنیم. شرعی بودن ، دوم عقلایی بودن و سوم قانونی بودن. حتی به این سه معیار اکتفا نکردیم. یک معیار چهارمی هم آوردیم و آن بحث مصلحت نظام است. ما در نظر گرفتن مصلحت نظام را به عنوان یکی از معیارها معرفی می کنیم و هر حرکت و شیوه ای که انتخاب می کنیم ، حتما این چهار معیار را برایش در نظر می گیریم. ما وقتی خودمان این چارچوب ها را برای خودمان قرار دادیم قطعا جوری شیوه ها را انتخاب می کنیم که نه هرج و مرج شود نه مثلا دشمن بتواند سوءاستفاده کند و خلاصه اینکه هیچ مشکلی برای نظام پیش نیاید.
اتفاقا ما معتقدیم با اینگونه کارها جلوی بسیاری از مشکلات و هرج و مرج ها گرفته خواهد شد چراکه بزرگترین ضربه و خطر برای هر نظامی، ظلم برخی مسئولین آن نظام است که اعتماد و حمایت مردم را از بین می برد و دست عنایت الهی را نیز می بردارد ، «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم.» و اگر ما بتوانیم کاری کنیم که جلوی بخشی از این ظلم ها گرفته شود بزرگترین خدمت را به امنیت و نظم جامعه و اقتدار هر چه بیشتر نظام کرده ایم.
* این رفتار و اعمال و برنامه ها که از سال 75 تا الان داشتید در این چارچوب ها بوده است؟
ادعا و اعتقاد ما این است که بوده.
* پس چرا بازداشت تان کردند؟
این را باید از آنها سوال کنیم ، ما فکر می کنیم، آنها دارند خطا می کنند و اشتباه می کنند که اینجور رفتارهایی با ما دارند. به نظر من این را باید قبول کنیم و نیروهای دلسوز و انقلابی نظام همه قبول دارند که متاسفانه بعضی از ناکارآمدی ها و تخلفات و بی عدالتی ها در رفتار برخی از مسئولین ما وجود دارد و کسی منکر آن نیست خود آقا که در جایگاه رهبری نظام قرار دارند به این موضوع بارها اشاره کرده و از دلسوزان خواسته اند که برای این موضوع فکری بکنید. پس وجود ظلم و بی عدالتی در برخی جاها قابل انکار نیست و مسلما آنهایی که بی عدالتی می کنند آنهایی که تخلف و ظلم می کنند مطمئناً در مقابل عدالتخواهی عکس العمل نشان می دهند و استقبال نمی کنند.
اگر حرکتی عدالتخواهانه و اعتراض به ظلم آنها باشد حتما بر نمی تابند و از ابزار و امکاناتی که دارند علیه آن حرکت استفاده می کنند و ما اتفاقا خیلی دوست داریم این مسئله ریز تر و دقیق تر و موشکافانه بررسی شود، تا معلوم شود حق با ماست یا آنهایی که ما را بازداشت و محکوم کرده اند. ولی در این جلسه امکان و وقتش نیست و بهتر است به شکل مناظره باشد نه یک طرفه. اگر کسی بتواند امکانش را فراهم کند ما استقبال می کنیم.
* آیا راغب به این بودید که آسیب شناسی کنید که کجای رفتار بد بوده یا با شدت و قوت بیشتری باید اجرا میشده یا کمتر باید اجرا میشده؟
صد در صد. ما جلسات هفتگی داشتیم و الان هم گاهی اوقات داریم، هم در قم و هم در تهران، اصلا عنوان جلساتمان جلسات مشورتی بود که پیرامون همین بحث ها گفت و گو می شد از جمله نقاط ضعف و قوت و آسیب شناسی رفتارها. همه اینها را بررسی می کنیم.
بنده ادعایم این است که ما در تمام رفتارها و در تمام فعالیت هایی که کردیم از ریز تا درشت و از جزئیات تا کلیات، به لطف خدا تاکنون هیچ خلافی انجام نداده ایم، نه خلاف شرع و نه خلاف قانون. اگر کسی عکس این را معتقد است ما حاضریم با او رو در رو بحث و مناظره کنیم و برویم وارد جزئیات شویم اگر کسی کلی گویی کند و بگوید که اینها دارند خلاف قانون عمل می کنند، اعتبار ندارد، باید دقیقا بگوید کجا؟ و چه قانونی را ما رعایت نکرده ایم؟ کجای حرکت ما خلاف قانون بوده است؟ لذا بنده اعلام می کنم و دعوت به مناظره می کنم. هرکسی که ادعا می کند که جایی از کار ما خلاف شرع یا خلاف قانون و یا حتی خلاف مصلحت نظام بوده، ما بر سر جزئیات حاضریم با او بحث و مناظره کنیم.
* تا الان اثر عینی هم کار شما داشته است؟ یعنی در سیرجان اتفاق خاصی افتاده یا جایی دیگر که مثلاً رسیدگی خاصی به آن پرونده هایی که شما می گفتید بشود؟ یا کمیسیون اصل 90 که گفتید یکبار هم رفتید و گفتند رسیدگی اش به عهده ما نیست؟ توانستید در سیرجان کار خاصی بکنید؟
اولا باید توجه داشت که ما تا الان بر سر قصه زمین خواری های سیرجان نماندیم یعنی ما از بحث زمین خواری های سیرجان عبور کردیم شاید بتوان گفت چند سال اول، موضوع اصلی ما پیگیری زمین خواری های سیرجان بود ولی دو سه سال اخیر از آن بحث گذشتیم و اهداف حرکتمان را فراتر از بحث سیرجان و بحث زمین خواری تعریف کردیم. وظیفه ای که الان احساس می کنیم فقط رسیدگی به مفاسدی که در سیرجان اتفاق افتاده نیست. خیلی فراتر از این حرف هاست.
ثانیا اینکه ما فکر می کنیم تا همین حالا خیلی تاثیر داشته نه فقط این حرکت، بلکه هر حرکتی که از این سنخ باشد؛ امر به معروف باشد یا نهی از منکر، نظارت باشد یا مطالبه عدالت ، بنده معتقدم حتماً بی تاثیر نیست و حتما اثر دارد و بعضی وقتها نتایجش ممکن است مستقیم نباشد و غیر مستقیم نتایج خیلی بزرگتری داشته باشد. در بحث زمین خواری های سیرجان بعضی از پرونده ها در سال های بعد رسیدگی شد البته خیلی کم و برای ما اصلا راضی کننده نبود و آن چیزهایی که مد نظر ما بود به آن نپرداختند چون آنها اصحاب قدرت و ثروت بودند ولی به هر حال مواردی از زمین خواری های سیرجان رسیدگی شد اما یک اتفاق دیگری که افتاد بازدارندگی بود که ایجاد شد یعنی شاید اگر ما یا دیگران که در این ماجرا کار کردند و بحث زمین خواری ها را دنبال کردند، اگر این اقدامات نبود چه بسا الان زمین خواری های کشور رقمش ده برابر بود. جلوی این قصه یقینا خیلی گرفته شده است به این گونه نتایج اصطلاحا می گویند «نتایج عدمی»، ظاهرا دیده نمی شوند ولی ممکن است در حقیقت بزرگتر از نتایج ظاهری باشند، ما خودمان در سیرجان شاهدش بودیم که حتی بعضی از مسئولین به شوخی به ما می گفتند قبلا هر سال به ما زمین می دادند (حالا در بعضی نهاد ها البته) ولی از وقتی شما این قصه را شروع کردید آن سهمیه زمین ما قطع شد. از این مسئله بگذریم به نظر حقیر مهم ترین نتیجه این گونه فعالیت ها، احیا شدن روحیه امر به معروف و نهی از منکر است.
البته نه اینکه ادعا کنم این توسط ما انجام شده. منظورم هرکسی که بتواند فعالیت اینچنینی انجام دهد همین که این روحیه را در خود و دیگران زنده می کند به نظرم این مهم ترین نتیجه است. وقتی یک فریضه الهی که مهم ترین فریضه هم هست، یعنی امر به معروف و نهی از منکر وقتی انجام شود توسط یک شخص یا یک گروه ، این مطمئناً برکات زیادی خواهد داشت. که اگر متهم به خیال بافی و بلند پروازی نمی شدم می گفتم اینگونه کارها می تواند در کل عالم، تحول ایجاد کند و معادلات عالم را عوض کند.
البته ما هنوز در وسط راهیم بعضی ها بی حوصله اند و انتظار دارند که ما خیلی زود نتیجه بگیریم ولی هرکاری باید به حسب خودش مورد ارزیابی قرار گیرد و نتیجه اش بررسی شود که آیا این کار یک سال نیاز دارد تا به نتیجه برسد یا ده سال یا بیشتر از اینها. کار ما به نظر بنده یک حرکت خاص و متفاوت است. یک راه جدید و از طرفی یک کار اجتماعی است؛ و کار اجتماعی زود نتیجه نمی دهد. همانطور که می گویند کار فرهنگی زود جواب نمی دهد و نباید منتظر نتایج خیلی آنی باشیم ولی بعضی کارهای دیگه مثل فعالیت های اقتصادی ممکن است خیلی زود نتیجه بدهد اما کار فرهنگی، کار اجتماعی، دیر بازده است. ما باید بتوانیم در بحث عدالتخواهی نه یک موج بلکه یک جریان ایجاد کنیم، البته این مطلب، حرف ما نیست سخن خود آقاست که فرموده اند: « عدالتخواهی باید فرهنگ عمومی ملت ما بشود.» پس باید یک جریان عمومی ایجاد کنیم و جریان اجتماعی و عمومی ایجاد کردن به این راحتی ها نیست و در کوتاه مدت نتایجش محسوس و ملموس نیست. ما به دنبال ایجاد یک نهضت عدالتخواهی هستیم انشاءالله لذا باید صبر و حوصله داشت و منتظر نتایجش در آینده باشیم.
گرگانی (یکی از همراهان): «خیمه عدالتخواهی در حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) که تشکیل شد خود خیمه یک عیار سنجی از میزان عدالتخواهی بچه های حزب الله بود. خیمه پناهگاه خیلی از عدالتخواهان و کسانی که مطالبه عدالت می کردند در سطح کشور شد. از تبریز از بوشهر از شیراز خیلی جاها نامه های خصوصی می آمد یا مراجعه می شد که حتی عده ای هم آمدند مدتی کنار ما در حرم شاه عبدالعظیم بست نشستند.
اینکه حاج آقا میگوید جریان اجتماعی، این ظرفیت خیلی موجود است منتهی تاکنون هیچ داعیه دار و هیچ امام به معنای پیشرو و راهبری نداشته است. در حد یک چیز کلی مانده. ما الان یک ساز و کار عدالتخواهی می خواهیم یک منشوری می خواهیم که باید تدوین شود. این حلقه مفقوده به نظرم یک چیز جدی است که ما در خیمه عدالتخواهی حرم حضرت عبدالعظیم()ع بازخوردش را دیدیم که چقدر مراجعه زیاد شد و چقدر آمدند.»
محسن شیرازی(یکی از همراهان): ما جلساتی داشتیم با وکلای حزب اللهی، آنها به ما می گفتند ما تعجب می کنیم شما اولین گروه حزب اللهی هستید که برای اینجور کارها می آیید مشاوره حقوقی می گیرید. روی تک تک بندهایی که در این قضیه اجرا می شود، کار شده. حاج آقا خیلی دنده سنگین حرکت می کند یعنی کاملا احتیاط کرده و تمام موارد قانونی را رعایت می کنند . حتی حاج آقا می گوید کار ما به اندازه کافی داغ هست نیازی به استفاده از تعابیر داغ و انقلابی در نوشته ها و گفته هایمان نیست، یا تحقیقی که در کارها صورت می گیرد، خیلی زیاد است تا به صد در صد یقین برسند. و بخاطر همین تحقیق هاست که کار محکم است.
* تا بحال به فکر تشکیل یک NGO و تشکلی کردن کار افتاده اید؟ یا اصلا به صلاح است این اتفاق بیفته یا نه؟
ما فکر می کنیم این حرکت اگر بخواهد یک حرکت موثر باشد، و صرفاً یک کار نمایشی نباشد، باید در قالب یک تشکیلات و سازمانی که محدود کننده است پیگیری نشود. بلکه به صورت یک حرکت مردمی و فراگیر انجام شود. حالا ما اسمش را گذاشته ایم: « نهضت عدالتخواهان ولایت مدار». که عنوان یک حرکتی است از طرف نیروهای حزب اللهی و ولایی با گرایش عدالتخواهی.
* فکر نمی کنید یک چارچوبی می خواهد یا اساس نامه ای، مرام نامه ای، چیزی که بالاخره بعد از مدتی حرارتش فروکش نکند؟ اینطور شاید کار سریعتر جلو برود.
ما با توجه به آن هدفی که داریم طراحی می کنیم. هدفی که ما داریم در قالب NGOها و تشکیلات رسمی که فعلاً امکانش هست نمی گنجد. البته ما به دنبال این هستیم که از فواید کارهای تشکیلاتی استفاده کنیم و از امتیازات مثبتی که برای کارهای تشکیلاتی وجود دارد از اینها بهره برداری بکنیم اما کاری کنیم که آفت ها و آسیب ها و محدودیت هایش وارد این قصه نشود. و خودمان را از آنها دور کنیم. لذا تا الان به این نتیجه رسیدیم که کارمان را در قالب یک سازمان و تشکل پیگیری نکنیم. بلکه یک حرکت جمعی مردمی شکل گیرد. البته نظم و برنامه داشته باشد ممکن است ما مرام نامه هم داشته باشیم کما اینکه همین الان هم نوشته هایی که داریم در قالب بیانیه و اطلاعیه یا عهدنامه اینها می شود اسمش را مرام نامه گذاشت و یک مجموعه سندی است که اگر کسی بخواهد ببیند ما حرفمان چیست؟ با همین بیانیه هایی که داریم متوجه می شوند که دنبال چه اهدافی هستیم و چارچوب های کارمان چه چیزهایی است.
* حرکت شما در سطح دانشگاهها چه بازخوردی داشته؟ دانشجویان و طلبه ها چقدر پای کار آمدند و چکار کردند؟
ما اگر شروع این قصه را فروردین 85 بدانیم، دو سه سال اول عمدتاً، دانشجویان ما را حمایت می کردند. جنبش عدالتخواه دانشجویی به نظر من خیلی موثر بود و ما هم همین جا از همه دوستانی که ما را یاری کردند تا بحال در این هفت- هشت سال، چه جنبش عدالتخواه دانشجویی چه تشکل هایی مثل جامعه اسلامی دانشجویان و جاهایی دیگر؛ از همه آنها تشکر می کنیم. ولی در این دو سه سال اخیر حرکت ما رفت به این سمت که از آن فضای صنفی و گروهی خاص یعنی دانشجویی بودن و یا طلبگی بودن خارج شد. و خودمان هم جوری این قصه را پیگیری کردیم شاید هم خواست خدا بود که قصه از اینکه صنفی دنبال شود، که فقط دانشجویی یا حوزوی باشد خارج شد. الان من فکر می کنم به فضل خدای متعال یک حرکت مردمی دارد شکل می گیرد. آن جمعی که با هم فعالیت می کنیم یک جمع خاص و محدود نیست.
در هر فعالیتی ممکن است یک عده باشند و عده ای نباشند بعضی هم در همه فعالیت ها هستند. الان ما در حرکت طلبه، روحانی، دانشجو و افراد مختلف از قشر کسبه حضور دارند حتی کارگر ساختمان داریم و معلم و دانش آموز و...، ما امیدواریم به آن هدف مقدسی که در نظر داریم و فکر می کنیم می شود به آن دست یافت، برسیم ما با توکل بر خدای بزرگ می خواهیم یک نهضت عدالتخواهی راه اندازی کنیم و در واقع نهضت یاری ولایت. چون امروز یکی از مهم ترین مصادیق یاری ولایت، عدالتخواهی و جلوگیری از ظلم و فساد است.
* این خیلی هدف بزرگی هست که ما به دنبال یک نهضت عدالتخواهی هستیم. خیلی هم کار می برد. این را واضح کنید؟
نظام جمهوری اسلامی ظرفیتهای خیلی عظیم و بزرگی ایجاد کرده که تا بحال ما از آنها استفاده نکردیم و کم کم باورمان شده که نمی شود و نمی توانیم ولی ما معتقدیم که خیلی کارهای بزرگی می شود کرد که فقط به برکت استقرار نظام جمهوری اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه، قابل تحقق است. اگر نظام جمهوری اسلامی مستقر نشده بود و ولایت حاکم نبود اصلا ما نمی توانستیم عدالتخواهی کنیم. می بایست کاری شود مثل حضرت امام و قبل ترش کاری مثل شهید نواب صفوی که اصلاً با اساس نظام طاغوت که خودش ریشه و منشاء همه مفاسد بود ، بخواهد مبارزه کند. ولی در بستر نظام جمهوری اسلامی است که می شود نهضت عدالتخواهی راه انداخت و یکی از برکات این نظام این است که زمینه و بستری ایجاد شده تا از درون خود نظام توسط نیروهایی که معتقد و دلسوز نظام اند و ولایتمدار هستند یک نهضت عدالتخواهی شکل بگیرد.
* این چارچوب در ذهن من حداقل شکل نگرفت و این نهضتی که شما می گویید، مثلا قرار است قوه قضائیه را تغییر دهد؟ یا تغییر در قانون اساسی کشور ایجاد کند مثلا؟
اولاً ما نمی خواهیم در مقابل قوه قضائیه قرار بگیریم بلکه ما می گوییم باید به کمک قوه قضائیه و سایر مسئولین بشتابیم. قبلا این ها را در نوشته هایمان آورده ایم و گفته ایم: « اعتقاد ما بر اینست که جز در چارچوب قانون نباید فعالیتی انجام داد. و مدعی هستیم تا کنون هیچ اقدامی بر خلاف قانون انجام نداده ایم و عمیقاً باور داریم با استفاده از ظرفیت های قانونی نظام می توان جلوی تخلفات و ظلم های افراد ناباب و نا اهل را گرفت تنها راهش این است که مردم به عنوان قوی ترین بازوی ولایت، نیروی عظیم خود را باور داشته و به کمک مسئولان دلسوز نظام که بازوی دیگر ولایتند بشتابند و از طریق اعمال نظارت و امر به معروف و نهی از منکر و مطالبه حق و عدالت جلوی تخلفات و ظلم و فساد فرصت طلبان را تا حد امکان بگیرند.» این یک بند از اطلاعیه اخیر ماست.
ثانیا ما فعالیتهایمان را جوری طراحی می کنیم که هیچ مشکلی ایجاد نشود یعنی به قول شما باعث هرج و مرج نشود باعث اینکه مردم را به خیابان بکشیم و قابل کنترل نباشند، به این شکل نشود. ما اصلا نیازی به این کار نداریم که از حضور فیزیکی مردم استفاده کنیم ما در این مسئله باید اذهان عمومی را وارد قصه کنیم. توده های مردم فقط ذهن وقلبشان درگیر شود ولی یک عده از بچه های حزب الله به نمایندگی از اذهان عمومی عملا پیگیر مسائل باشند و خسته و نا امید نشوند، افرادی که بصیرت لازم و انگیزه قوی داشته باشند و بدانند چه کار کنند و چه کار نکنند و تا آنجایی که به نفع نظام و اسلام است کار را پیش ببرند و هرجایی که دیدند دارد سوءاستفاده می شود یا کار به مشکلاتی بر میخورد خودشان کنترل کنند و کار را هدایت کنند و کاملاً حساب شده باشد. ما با آن طرحی که برای این قصه داریم و آن چشم اندازی که برای حرکتمان تعریف کرده ایم تقریباً جواب همه سوالات شما را می توانیم بدهیم فقط زمان نیاز داریم.
*محسن شیرازی : ببینید مطالبه عدالت این نیست که من بنشینم در خانه بگویم: عدالت عدالت !! بلکه باید عملا عدالتخواهی کرد. آقا می فرمایند: «بسیجی عدالت طلب است. عدالت طلبی فقط این نیست که انسان شعار عدالت طلبی بدهد؛ نه، باید این را واقعا بخواهد. عدالت طلبی به این نیست که انسان رودرروی کسی بایستد وبگوید تو عدالت طلب نیستی؛ نه این ساز وکار دارد. باید جامعه به نقطه ای برسد که سیاست های عدالت طلبانه در آن طراحی شود و دستگاه اجرایی طوری باشد که سیاست های عدالت طلبانه فرصت عملیاتی شدن واجرایی شدن پیدا کند؛ والا خیلی سیاست های عدالت طلبانه هم مطرح می شود؛ اما ساز وکار، آدم ها، مهره ها، قلم به دست ها وامضاء کننده ها یا علاقه ندارند، یا اعتقاد ندارند، یا همت ندارند، یا حال وحوصله ندارند، یا از همان قبیل برو بابا دلت خوشه است؛ لذا کارها متوقف ولنگ می ماند؛ بنابراین آن جاها را باید اصلاح کرد. برای رسیدن به هر آرزوی بزرگ وهر هدف والایی،ساز وکاری وجود دارد؛ این ساز وکار را باید جوان هوشمند فرزانه دانشجو پیدا کند.» (قاموس عدالت ص 495 -5 تیرماه 84)
یعنی هر فرد یا جمع باید با یک ساز و کاری این مطالبه را انجام دهد حالا ممکن است منظوری که آقا از ساز و کار دارند خیلی فراتر و جامع تر از این باشد. ما فکر می کنیم نهضت عدالتخواهی ما را نیز می توان یک ساز وکار مطالبه عدالت دانست، البته در هر ساز و کاری از شیوه ها و ابزارهای مخصوص خودش استفاده می شود مثلا سخنرانی، پیاده روی، تحصن، تجمع، استفاده از مطبوعات و سایر رسانه ها بخشی از این ساز و کار است و دستگاه اجرایی هم نباید مانعی برای عدالت طلبی باشد والا اینکه من بنشینم در مغازه ام چیزی بگویم معلوم است که اثری ندارد و اگر داشته باشد هم خیلی کم و محدود است، مطالبه ای که منظور ما است مطالبه ای است که کاملا عملیاتی بوده و به وسیله یک ساز وکار درست، قانونی و موثر انجام شود.
یک مطلب دیگه اینکه حاج آقا که گفتند نمی خواهیم در مقابل قوه قضائیه قرار بگیریم بلکه می خواهیم قوه قضائیه را کمک کنیم، این دقیقا همان مطلبی است که آقا 10 سال پیش فرموده اند؛ آقا در تاریخ 22 اردیبهشت سال 82 در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به این سوال که: « آیا حرکتهایى همچون تجمّع مقابل قوّه قضاییّه و مطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با مفاسد اقتصادى، تضعیف نظام است؟
می فرمایند: «فرق مىکند. گاهى اوقات قوّه قضاییّه مایل است واقعاً کارى انجام دهد، که اگر پشتوانه اینطورى هم ببیند، حتماً انجام خواهد داد. بعضى از امواج سیاسى جلوِ قوّه قضاییّه را در بعضى از کارها مىگیرد؛ بنابراین تصوّر نمىکنم این کار تضعیف نظام باشد. البته گاهى ممکن است در شرایطى تضعیف باشد، اما در شرایطى هم تقویت است؛ یعنى در واقع کمک به آنهاست تا کارى را که مىخواهند، بتوانند بکنند و در برابر بعضى از جریانهاى سیاسى که مزاحمت ایجاد مىکنند، حربه قویترى داشته باشند.»
پس مطالبه ای که ما می گوییم در عرصه عمل است و هدف اصلی آن نیز تقویت نظام و حمایت از مسئولان دلسوز نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
این حرکت احتیاج به مردمی شدن بیشتری دارد شاید اصلی ترین راه هم از راه رسانه باشد ، کارگروه ویژه ای برای رسانه دارید یا نه و اینکه رسانه ها چه رسانه های همسو چه غیر همسو اینها چه واکنشی تا الان به این کار نشان دادند؟
طلبه سیرجانی: ما با توجه به توانی که داریم برنامه ریزی و حرکت می کنیم. و تا الان که بیش از 7 سال این ماجرا طول کشیده با حداقل امکانات جلو رفته ایم. اینجور نیست که ما کار گروه ویژه ای داشته باشیم برای رسانه ای کردن این حرکت. شاید اگر توانش را داشتیم استفاده می کردیم ولی تا به حال بنای ما بر این بوده که ما وظیفه خودمان را انجام دهیم و نگران سایر امور از جمله رسانه ای شدنش نباشیم. خدا لطف و کمک کرده و این کار رسانه ای شده. یعنی بنده تا بحال کاری نکردم برای رسانه ای شدن این قصه، هر چه بوده خواست و اراده خدای متعال بوده است.
* بالاخره شما باید برنامه ای داشته باشید یا نباید؟
اعتقاد ما اینست که باید کار را جوری انجام دهیم که ارزش این را داشته باشد که اهل رسانه از روی وظیفه دینی و ارزشی و یا از روی وظیفه خبرنگاری خودشان بیایند به دنبال پوشش دادن آن فعالیت. یعنی ما به دنبال این نیستیم که بدون اینکه کارمان ارزش داشته باشد، رسانه ای شود. اگر کاری خودش ذاتاً ارزش خبری نداشته باشد و حالا صرفاً به جهاتی کسانی بخواهند آن را رسانه ای کنند به نظر من طبل تو خالی خواهد بود. بنده حرفم اینست که ما تا الان و در آینده ان شاء الله بنایمان بر اینست که کار و وظیفه خودمان را انجام دهیم و فعالیتی که درست و به نفع ارزش ها می دانیم را انجام دهیم، و بقیه اش با خدا، و انتظار داریم رسانه ها اگر این کار را با ارزش می دانند خودشان آن را پوشش دهند و کمک کنند به این حرکت و منتظر درخواست ما نمانند.
البته می دانیم که یکی از مهمترین ابزارها برای فراگیر شدن این گونه حرکتها و تبدیل شدن آن به یک نهضت عمومی، همین است که رسانه ها آن را پوشش دهند. یعنی ما با اصل رسانه ای شدن این قصه و ارزش کار رسانه در این مسئله مشکلی نداریم و معتقدیم که جایگاه رسانه ها در این قصه خیلی مهم و با ارزش است.
تا بحال به لطف خدا رسانه های ارزشی از ما حمایت کرده اند شاید رسانه های غیر ارزشی هم پوشش داده باشند ولی صرفآً اطلاع رسانی بوده و الحمد لله حمایتی نبوده یعنی به عنوان اینکه کار ما را ارزش گذاری کنند نبوده و این باعث خوشحالی ماست که رسانه های غیر ارزشی از ما حمایت نمی کنند. اما رسانه های ارزشی تا بحال به لطف خدا حمایت کردند و ما این مسئله را دلیل و نشانه خوبی می دانیم. یعنی خود این یک دلیل است برای ما که رسانه های حزب اللهی اگر این کار را ضد ارزش می دانستند اصلآً پوشش نمی دادند و حمایت نمی کردند.
اما رسانه های ضد انقلاب و ضد ارزشی نه تنها ما را حمایت نکردند بلکه علیه ما بعضاً مطلب نوشتند یکی دو مورد مثال بزنم در آن زمان که در حرم حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) تحصن کرده بودیم، شبکه صهیونیستی بی بی سی فارسی یک گزارشی در برنامه ای ظاهراً به نام رنگارنگ پخش کرده بود و عکس هایی از خیمه ای که ما آنجا ساکن بودیم نشان داده و اعلام کرده بود که اینها عدالتخواه حکومتی هستند، فریبشان را نخورید. اینها از خود حکومت و وابسته به نظام اند. و از دید آنها ما حکومتی هستیم و اصلاً دروغ می گوییم که عدالتخواهیم و یا در ماجرای آقای مدحی که از طرف وزارت اطلاعات ایران نفوذ کرده بود در بین ضد انقلاب ها و در آخر هم برگشت به ایران در آن ماجرا ضد انقلاب ها خیلی آشفته شدند به خودشان هم شک کردند که نکند غیر از این مدحی چند مدحی دیگر هم وجود داشته باشد. بررسی کرده بودند که چه کسانی ممکن است مدحی های آینده باشند از جمله بنده را هم عنوان کرده بودند، گفته بودند طلبه سیرجانی که الان معترض است و زندان می رود و... بعداً معلوم می شود این از اول نفوذی جمهوری اسلامی بوده و همه اینها برنامه و نقشه بوده می خواهم بگویم به لطف خدای متعال دشمن از حرکت ما ناراحت وعصبانی است و گویا فهمیده که این آب به آسیاب انقلاب و نظام و ولایت می ریزد نه به آسیاب آنها.
محسن شیرازی: من یک چیز اضافه کنم، در رسانه های داخلی، تا الان تقریباً همه سایت های حزب اللهی مثل فارس، رجانیوز، مشرق نیوز، نسیم آنلاین، خبرنامه دانشجویان ایران و سایت ها و وبلاگ های ارزشی بچه های حزب اللهی سراسر کشور حمایت کرده اند از این حرکت. اصلاً نامه هایی که نوشته میشد، مثلا امت حزب الله حدود ده شهر شکوائیه نوشتند به بعضی از مسئولین و بچه های حزب اللهی شهرهای مختلف امضاء کردند. خلاصه تا الان هرچه بوده اینها بودند، روزنامه ها و نشریاتی که بودند همه ارزشی و حزب اللهی.
اما از آن طرف رسانه های خارجی دوزاریشان افتاده که این حرکت به نفع آنها نیست حاج سعید قاسمی وقتی آمده بودند پیاده روی عدالتخواهانه تهران، این را خوب بیان کردند. گفتند که : «ما باید کاری کنیم عدالتخواهی که یکی از اصلی ترین شعارها و آرمان های انقلاب و نظام است از دهان بی بی سی و نوری زاد و امثال اینها در نیاید و پرچم عدالت در دست بچه های حزب الله باشد.»
اینها چرا تخریب می کنند؟ چون می ترسند آن پرچمی که به دروغ در دست گرفتند بیاید دست کسانی که مستحقش هستند. و عدالتخواهی که سالهاست آقا می فرمایند: «مطالبه عدالت باید فرهنگ عمومی ملت ما بشود.» به دست اهلش که بچه های حزب الله هستند بیفتد و این را دشمن نمی خواهد.
طلبه سیرجانی: ما در این ماجرا خیلی مورد اتهام واقع شدیم در این چند سال، طبیعی هم هست کسانی که تجربه اینجور کارها را دارند می دانند وقتی وارد این کارها شوید مخالفینی که با عدالت مشکل دارند اینها بیکار نمی نشینند و شروع می کنند به تخریب و تهمت زدن و انواع اتهامات، به آنهایی که بزرگترند یک نوع اتهام می زنند و به ما هم که کوچکیم اتهامات خاص خودمان را می زنند. لذا در این چند سال انواع و اقسام اتهامات را به ما زدند.
این اواخر بحث اینکه ما دنبال فرقه سازی هستیم و وقتی ما زندان بودیم می گفتند: شما در بحث های مربوط به ظهور امام زمان مدعی هستید. همه جوره خواستند ما را تخریب کنند. این را هم عرض کنم کسانی که این حرفها را می شنوند، بدون سند و مدرک قبول نکنند و آنها که ادعا می کنند ما مشکلی داریم با سند و مدرک ارائه بدهند والا فقط عنوان کنند که اینها دنبال فرقه سازی اند دنبال ادعاهای خاصی هستند باید بگویند کجا؟ اگر ما حرفی زدیم سخنرانی داشتیم یا نوشته ای داشتیم، یک چیزی ازش ارائه بدهند. لطفا بر اساس حدس و گمان اتهام نزنند.
محسن شیرازی: دست از کارهای کودکانه هم بردارند ما چند پرچم داشتیم در حرکتمان؛ یا علی اصغر، یالثارات الحسین که بعضی از آنها رنگ قرمز داشت، بعضی از برادران گفته بودند اینها (یعنی ما) گرایشات کمونیستی دارند چون پرچم سرخ دست گرفته اند. واقعا عجیب است از فردا هر کسی پرچم قرمز، لباس قرمز، داشته باشد لابد می شود کمونیست، واقعا این جور اتهام زدنها از کسی که اندکی انصاف و عقل داشته باشد سر نمی زند.
طلبه سیرجانی: این هم بد نیست به عنوان نمونه بگوییم ما در پیاده روی هایمان پرچم بر می داشتیم؛ بعضی پرچم ها سرخ بود «یالثارات الحسین» و «یا علی اصغر» ، بعضی پرچم ها هم زرد بود «لبیک یا خامنه ای» ولی چون شروع حرکت ما روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، بیشترین تعداد از آن پرچم ها مشکی بود اینها هیچ بهانه دیگری گیر نیاوردند، در یک نشریه ای که به تمام امام جمعه های کشور و به دفاتر مراجع تقلید وبعضی جاهای دیگر فرستاده بودند، نوشته بودند که اینها پرچم سرخ دارند پس گرایشات کمونیستی دارند و مهم تر اینکه گفته بودند چون پرچم مشکی دارند، پس ادعاهای خاصی دارند. منظور اینکه این اتهام زنی ها در مورد ما هست ولی کسی که اینها را می شنود بدون تحقیق قبول نکند.
محسن شیرازی: به عنوان آخرین نکته خوب است بنویسید که
تمام بیانیه های ما آخرین بندش این است که: حرف آخر و همیشگی ما اینکه
دشمنان اسلام وانقلاب و منافقین داخل و خارج بدانند که بحث ما یک بحث داخلی
است وربطی به آنها ندارد و از نظر ما بدترین مسئول جمهوری اسلامی بر همه
آنان شرف دارد.