به شهید شهبازی گفتم: «به سلامتی حالا که در رده فرماندهان هستی، یک حواله پیکان برای من بگیر تا از دست این ژیان قراضه خلاص شوم». محمود بدون مکث گفت: «از بیتالمال که نمیتوانم چیزی به تو بدهم، برای مشکل تو یک راه حل هست».
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ تقسیم و توزیع عادلانه بیتالمال و همچنین جلوگیری از اسراف و خیانت آن، مسئلهای بوده که همواره مورد توجه دین مبین اسلام بوده است؛ این توجه بارها در اعمال و رفتار مولای متقیان مشاهده و بیان شده است؛ موضوعی که این روزها کمتر به آن توجه میشود. چرا که همه ما به گونهای با بیتالمال سر و کار داریم، فرقی نمیکند که این امانت چگونه در زندگی ما نقش دارد، مهم این است که چگونه آن استفاده میکنیم.
***
حضرت علی (علیهالسلام) در نامه بیستم که خطاب به زیاد بن ابیه، جانشین عبدالله بن عباس، والى بصره، نوشته شده، او را از خیانت بر بیتالمال برحذر مىدارند و مىنویسند: «همانا من، به راستى به خدا سوگند مىخورم که اگر به من گزارش کنند که در بیتالمال، خیانت کردى، کم و یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده و در هزینه عیال، درمانى و خوار و سرگردان شوى».
***
شهید محمود شهبازی استاد قرآن و نهجالبلاغه بود؛ او معلمی بود که به آنچه تدریس میکرد، عمل میکرد؛ شجاعت را از امام حسین(علیهالسلام) گرفته، آنجا که در وصیتنامهاش قسمتهایی از زیارت عاشورا را ذکر کرده است؛ بینیازی، امانتداری و حفاظت از بیتالمال را از حضرت علی (علیهالسلام) آموخته بود.
سیدحسین مصطفوی یکی از همرزمان وی است با بیان خاطرهای توجه این شهید را به بیتالمال این گونه روایت میکند:
***
به یاد دارم یک روز محمود با خنده زیپ ساک را کمی باز کرد، من اسکناسها را دیدم که روی هم چیده بود؛ به محمود گفتم: «خب، بحمدالله اوضاع خوب شده در سپاه با ساک به شما پول میدهند به ما که در ارتش این قدرها نمیدهند». او خندهای کرد و گفت: «این پول حقوق پرسنل همدان در جبهه جنوب است؛ من فردا که به جبهه میروم، برای آنها میبرم؛ وظیفه داریم حقوق برادران سپاه را به موقع پرداخت کنیم».
با توجه به خصوصیات اخلاقی او یک بار که قصد شوخی داشتم، به او گفتم: «به سلامتی حالا که در رده فرماندهان هستی و اختیارات ویژه داری، یک حواله پیکان برای من بگیر تا آن را به قیمت دولتی بخرم و از دست این ژیان قراضه خودم خلاص شوم».
محمود بدون مکث گفت: «از بیتالمال که نمیتوانم چیزی به تو بدهم، برای مشکل تو یک راه حل هست، یک دستگاه موتور سیکلت هوندا در تهران دارم که وسیله شخصی است؛ پول آن را خودم دادهام برای انجام امور کاری و رفت و آمد در تهران از آن استفاده میکنم؛ 30 هزار تومان هم ارزش دارد؛ آن را به تو میبخشم بفروش، ژیان خودت را هم بفروش و یک پیکان بخر حالا اگر نو هم نشد، دست دوم که میتوانی بخری». با خنده از او تشکر کردم و گفتم: «موتور سیکلت مال خودت من با همین ژیان کنار میآیم».
***
حضرت علی (علیهالسلام) در نامه بیستم که خطاب به زیاد بن ابیه، جانشین عبدالله بن عباس، والى بصره، نوشته شده، او را از خیانت بر بیتالمال برحذر مىدارند و مىنویسند: «همانا من، به راستى به خدا سوگند مىخورم که اگر به من گزارش کنند که در بیتالمال، خیانت کردى، کم و یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده و در هزینه عیال، درمانى و خوار و سرگردان شوى».
***
شهید محمود شهبازی استاد قرآن و نهجالبلاغه بود؛ او معلمی بود که به آنچه تدریس میکرد، عمل میکرد؛ شجاعت را از امام حسین(علیهالسلام) گرفته، آنجا که در وصیتنامهاش قسمتهایی از زیارت عاشورا را ذکر کرده است؛ بینیازی، امانتداری و حفاظت از بیتالمال را از حضرت علی (علیهالسلام) آموخته بود.
سیدحسین مصطفوی یکی از همرزمان وی است با بیان خاطرهای توجه این شهید را به بیتالمال این گونه روایت میکند:
***
به یاد دارم یک روز محمود با خنده زیپ ساک را کمی باز کرد، من اسکناسها را دیدم که روی هم چیده بود؛ به محمود گفتم: «خب، بحمدالله اوضاع خوب شده در سپاه با ساک به شما پول میدهند به ما که در ارتش این قدرها نمیدهند». او خندهای کرد و گفت: «این پول حقوق پرسنل همدان در جبهه جنوب است؛ من فردا که به جبهه میروم، برای آنها میبرم؛ وظیفه داریم حقوق برادران سپاه را به موقع پرداخت کنیم».
با توجه به خصوصیات اخلاقی او یک بار که قصد شوخی داشتم، به او گفتم: «به سلامتی حالا که در رده فرماندهان هستی و اختیارات ویژه داری، یک حواله پیکان برای من بگیر تا آن را به قیمت دولتی بخرم و از دست این ژیان قراضه خودم خلاص شوم».
محمود بدون مکث گفت: «از بیتالمال که نمیتوانم چیزی به تو بدهم، برای مشکل تو یک راه حل هست، یک دستگاه موتور سیکلت هوندا در تهران دارم که وسیله شخصی است؛ پول آن را خودم دادهام برای انجام امور کاری و رفت و آمد در تهران از آن استفاده میکنم؛ 30 هزار تومان هم ارزش دارد؛ آن را به تو میبخشم بفروش، ژیان خودت را هم بفروش و یک پیکان بخر حالا اگر نو هم نشد، دست دوم که میتوانی بخری». با خنده از او تشکر کردم و گفتم: «موتور سیکلت مال خودت من با همین ژیان کنار میآیم».