به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛سرانجام
با منصوب شدن محمدرضا جعفری جلوه به مدیرعاملی سازمان سینمایی فارابی، به
نظر میرسد شایعه حضور صفار هرندی به عنوان رئیس سازمان صداوسیما را باید
به بایگانی سپرد.
در چند ماه اخیر با بیماری قلبی
عزت الله ضرغامی، گمانه زنیهای زیادی در مورد جانشینهای احتمالی رئیس این
سازمان مطرح شده است.
در این جریان نام قالیباف، صفار هرندی و حداد عادل دوباره روی زبانها افتاد و گمانه زنیهای رسانهای در این مورد شکل گرفت، ولی با رفتن قالیباف به شهرداری تهران یکی از این نامها کم شد و حالا امروز با انتصاب شاه مهره صفار هرندی در وزارت ارشاد، به نظر میرسد گزینه دوم که برنامهای برای صداوسیما ندارد، وزیر سابق ارشاد است.
با این وجود اتفاقات جالب در معاونت سیما و رویکردهای سیاسی صداوسیما در برابر دولت روحانی نشان میدهد گمانه زنیها درباره حداد عادل هم پر بیراه نیست و برنامههای همسو با گروه سیاسی خاص در صداوسیما از شکل گیری روش مدیریتی رئیس آینده دست کم در سیما حکایت دارد.
نشانه نخست، سپرده شدن ناگهانی پروژه حیرت انگیز معراجیها در شبکه یک سیما به مسعود ده نمکی بود و این در شرایطی است که تا قبل از آن هیچ خبر و اثری از ساخت این مجموعه نبود.
ده نمکی بار قبل به لطف رفاقت با رجبی معمار در شبکه تهران نخستین سریال تلویزیونی خود را ساخت، ولی تجربه تلخ شبکه تهران در از دست دادن سریال نوروزی در رقابت با دیگر شبکهها و البته پیام نامفهوم این سریال که تنها جمعی از خوبرویان را در خود داشت، از سوی مردم نیز با انتقادهای زیادی همراه و باعث ساخته شدن جوکهای زیادی شد.
حال مشخص نیست در شرایطی که اوضاع سینمای ایران تغییر کرده و نمیتوان یک شبه ره صد ساله رفت، با چه تحلیل و تجربه موفقی معاون سیما سریال ۳۰ قسمتی الف را به کارگردان ناموفق تلویزیونی مورد علاقه خودشان میدهند؟
بخش تعجب برانگیز برآورد نجومی این سریال به ازای هر دقیقه ۴ میلیون تومان است که تنها با یک حساب سر انگشتی از ساخت ۳۰ قسمت ۵۰ دقیقهای رقمی نزدیک به ۶ میلیارد را تشکیل میدهد.
به هم ریختگی در معاونت سیما و بذل و بخشش به حدی است که مشخص نیست چرا باید ابتدا یک پروژه سریال تصویب شود، بعد تازه معاون سیما هنگام بازدید از لوکیشن معراجیها تصمیم به اعلام خبر ارایه نسخه سینمایی آن به جشنواره فیلم فجر میگیرد که این نکته با تعجب و بیخبری تهیه کننده هم روبرو شود.
تهیه کننده این پروژه آشکارا این موضوع را در برنامه «شما و سیما» بیان کرد و مشخص شد عملکرد عجولانه در این مورد به حدی است که حتی تهیه کننده هم از سیاستهای تولید این اثر خبر ندارد.
از سوی دیگر مدیر دکوری گروه مجموعههای تلویزیونی شبکه یک از کل ماجرا بیخبر بود و حتی یک مصاحبه هم در مورد این پروژه عظیم انجام نداده و بیخبری مدیر شبکه یک را نیز اگر به این جمع اضافه کنیم باید نتیجه گرفت که برنامه ریزیها در این معاونت بر مبنای تصمیم شخصی و صرف انجام در شبکههای مختلف است.
اگر از هزینه و برنامههای ناگهانی صرف نظر شود، موضوع معراجیها و زمان پخش آن، میتواند نوعی بمب ساعتی برای ایجاد بحران و درگیری در دانشگاههای کشور باشد.
موضوع این سریال ماجرای دفن شهدای گمنام در دانشگاههای کشور است که در جریانات پس از انتخابات با اصرار انجام شد که همان زمان نیز با انتقادهایی همراه بود، اما این سریال نباید زمینه ساز سناریوسازی و زدن برچسب به قشر زیادی از جامعه دانشجویان شود.
نشانه دوم، هزینههای حیرت انگیز روی پروژههای نجومی در عصر بیپولی صداوسیماست. در ادامه تجربههای ناموفق مدیریت ضرغامی بر صداوسیما برای ساخت یک اثر متفاوت برای دهه پیروزی انقلاب، این بار نیز با یک پروژه نامشخص در حال آزموده شدن است و مشخص نیست دیدگاههای اختصاصی یک گروه خاص سیاسی در بیان تاریخ انقلاب و صرف هزینههای نجومی برای ساخت سریال معمای شاه چه توجیهی دارد؟
نشانه سوم، راه اندازی ناگهانی شبکههای مختلف بدون توجه به آینده بود که این روزها رو به افول گذاشته است.
این جریان سالهای گذشته با سرعت در راه اندازی شبکه بازار، نمایش، ورزش، تماشا و سلامت با توجیه نیازهای جامعه و مقابله با ماهواره اتفاق افتاد.
در این میان راه افتادن شبکه تماشا در حالی که آی فیلم یکی دیگر از شبکههای صداوسیما مخاطبان را از آن خود کرده بود یا راه افتادن شبکه نسیم به هدف طنز و شبکه دفاع مقدس به هدف توسعه فرهنگ دفاع مقدس در شرایطی که صداوسیما امکانات فنی توسعه TS۳ را ندارد و بسیاری از شهرهای بزرگ نیز از دیدن گروه دوم شبکههای دیجیتال محروم هستند، سوال بر انگیز است.
حال در شرایطی که شبکههای تلویزیونی زیر بار بیپولی این سازمان بدهکارترین زمان تاریخی خود را میگذرانند و به تعبیری مدتهاست از مرز قانون ورشکستگی رسمی عبور کردهاند، اما بازهم با هزینههای میلیاردی برای تهیه کنندگان و کارگردانهای نورچشمی سریالهای عجیب و غریب طراحی و ساخته میشود.
باید دید سرعت رفتن ضرغامی و آمدن حداد عادل چه بر سر بدنه این سازمان و نیروهایی که حقوق خود را سه ماه سه ماه میگیرند، خواهد آورد؟!
در این جریان نام قالیباف، صفار هرندی و حداد عادل دوباره روی زبانها افتاد و گمانه زنیهای رسانهای در این مورد شکل گرفت، ولی با رفتن قالیباف به شهرداری تهران یکی از این نامها کم شد و حالا امروز با انتصاب شاه مهره صفار هرندی در وزارت ارشاد، به نظر میرسد گزینه دوم که برنامهای برای صداوسیما ندارد، وزیر سابق ارشاد است.
با این وجود اتفاقات جالب در معاونت سیما و رویکردهای سیاسی صداوسیما در برابر دولت روحانی نشان میدهد گمانه زنیها درباره حداد عادل هم پر بیراه نیست و برنامههای همسو با گروه سیاسی خاص در صداوسیما از شکل گیری روش مدیریتی رئیس آینده دست کم در سیما حکایت دارد.
نشانه نخست، سپرده شدن ناگهانی پروژه حیرت انگیز معراجیها در شبکه یک سیما به مسعود ده نمکی بود و این در شرایطی است که تا قبل از آن هیچ خبر و اثری از ساخت این مجموعه نبود.
ده نمکی بار قبل به لطف رفاقت با رجبی معمار در شبکه تهران نخستین سریال تلویزیونی خود را ساخت، ولی تجربه تلخ شبکه تهران در از دست دادن سریال نوروزی در رقابت با دیگر شبکهها و البته پیام نامفهوم این سریال که تنها جمعی از خوبرویان را در خود داشت، از سوی مردم نیز با انتقادهای زیادی همراه و باعث ساخته شدن جوکهای زیادی شد.
حال مشخص نیست در شرایطی که اوضاع سینمای ایران تغییر کرده و نمیتوان یک شبه ره صد ساله رفت، با چه تحلیل و تجربه موفقی معاون سیما سریال ۳۰ قسمتی الف را به کارگردان ناموفق تلویزیونی مورد علاقه خودشان میدهند؟
بخش تعجب برانگیز برآورد نجومی این سریال به ازای هر دقیقه ۴ میلیون تومان است که تنها با یک حساب سر انگشتی از ساخت ۳۰ قسمت ۵۰ دقیقهای رقمی نزدیک به ۶ میلیارد را تشکیل میدهد.
به هم ریختگی در معاونت سیما و بذل و بخشش به حدی است که مشخص نیست چرا باید ابتدا یک پروژه سریال تصویب شود، بعد تازه معاون سیما هنگام بازدید از لوکیشن معراجیها تصمیم به اعلام خبر ارایه نسخه سینمایی آن به جشنواره فیلم فجر میگیرد که این نکته با تعجب و بیخبری تهیه کننده هم روبرو شود.
تهیه کننده این پروژه آشکارا این موضوع را در برنامه «شما و سیما» بیان کرد و مشخص شد عملکرد عجولانه در این مورد به حدی است که حتی تهیه کننده هم از سیاستهای تولید این اثر خبر ندارد.
از سوی دیگر مدیر دکوری گروه مجموعههای تلویزیونی شبکه یک از کل ماجرا بیخبر بود و حتی یک مصاحبه هم در مورد این پروژه عظیم انجام نداده و بیخبری مدیر شبکه یک را نیز اگر به این جمع اضافه کنیم باید نتیجه گرفت که برنامه ریزیها در این معاونت بر مبنای تصمیم شخصی و صرف انجام در شبکههای مختلف است.
اگر از هزینه و برنامههای ناگهانی صرف نظر شود، موضوع معراجیها و زمان پخش آن، میتواند نوعی بمب ساعتی برای ایجاد بحران و درگیری در دانشگاههای کشور باشد.
موضوع این سریال ماجرای دفن شهدای گمنام در دانشگاههای کشور است که در جریانات پس از انتخابات با اصرار انجام شد که همان زمان نیز با انتقادهایی همراه بود، اما این سریال نباید زمینه ساز سناریوسازی و زدن برچسب به قشر زیادی از جامعه دانشجویان شود.
نشانه دوم، هزینههای حیرت انگیز روی پروژههای نجومی در عصر بیپولی صداوسیماست. در ادامه تجربههای ناموفق مدیریت ضرغامی بر صداوسیما برای ساخت یک اثر متفاوت برای دهه پیروزی انقلاب، این بار نیز با یک پروژه نامشخص در حال آزموده شدن است و مشخص نیست دیدگاههای اختصاصی یک گروه خاص سیاسی در بیان تاریخ انقلاب و صرف هزینههای نجومی برای ساخت سریال معمای شاه چه توجیهی دارد؟
نشانه سوم، راه اندازی ناگهانی شبکههای مختلف بدون توجه به آینده بود که این روزها رو به افول گذاشته است.
این جریان سالهای گذشته با سرعت در راه اندازی شبکه بازار، نمایش، ورزش، تماشا و سلامت با توجیه نیازهای جامعه و مقابله با ماهواره اتفاق افتاد.
در این میان راه افتادن شبکه تماشا در حالی که آی فیلم یکی دیگر از شبکههای صداوسیما مخاطبان را از آن خود کرده بود یا راه افتادن شبکه نسیم به هدف طنز و شبکه دفاع مقدس به هدف توسعه فرهنگ دفاع مقدس در شرایطی که صداوسیما امکانات فنی توسعه TS۳ را ندارد و بسیاری از شهرهای بزرگ نیز از دیدن گروه دوم شبکههای دیجیتال محروم هستند، سوال بر انگیز است.
حال در شرایطی که شبکههای تلویزیونی زیر بار بیپولی این سازمان بدهکارترین زمان تاریخی خود را میگذرانند و به تعبیری مدتهاست از مرز قانون ورشکستگی رسمی عبور کردهاند، اما بازهم با هزینههای میلیاردی برای تهیه کنندگان و کارگردانهای نورچشمی سریالهای عجیب و غریب طراحی و ساخته میشود.
باید دید سرعت رفتن ضرغامی و آمدن حداد عادل چه بر سر بدنه این سازمان و نیروهایی که حقوق خود را سه ماه سه ماه میگیرند، خواهد آورد؟!