شهدای ایران: مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
۱-مدت هاست که از گوشه و کنار، هر بار به بهانه ای، به دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی حمله آورده می شود و شخصیت های اصلی آن، بویژه آقایان حجازی و حسین محمدی هدف قرار می گیرند. ماهیت همه این حملات، و طیف حمله کنندگان البته یکسان نیستند ولی عموما منطق یکسانی دارند و در یک چیز، که افتادن در برنامه دشمن علیه امناء رهبری است، آگاهانه یا ناآگاهانه، مشترکند.
۲-دفتر رهبری معصوم نیست، خالی از نقد و اشکال هم نیست اما، و هزار اما، نزدیک ترین سیستم کشور به شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی است، محل، مجرا و مجری مستقیم منویات، تصمیمات و نظرات ایشان است، مستقیما توسط ایشان اداره می شود و اساسا هویتی جز اتصال به رهبری ندارد. بنابراین، اگر از خاستگاه انقلابی نظر کنیم، وقتی به دفتر می رسیم ادب نقد متفاوت می شود. نمی شود –واساسا پذیرفته نیست که کسانی خود را نه تنها انقلابی، بلکه مرشد همه انقلابیون بخوانند و وقتی نوبت به نزدیک ترین سیستم به رهبری می رسد چنان سخن بگویند که گاه، دشمن اگر همه هنر و نیرویش را جمع کند، نمی تواند آنگونه سخن بگوید.
۳- دفتر رهبری بویژه کسانی مانند آقایان حجازی و محمدی، مشرف ترین افراد به مسائل کشور، عالم ترین آنها به مصالح و ملاحظات و دلسوزترین افراد برای تفکر و جریان انقلابی هستند که دارایی گرانبهای نظام اسلامی محسوب می شود. بسیاری از نقد ها اگر مسئله شخصی نباشد، ریشه در عدم اشراف کامل به مسائل کشور دارد که باعث می شود کسانی نتوانند منطق دفتر را در تصمیم هایی که می گیرد، توصیه هایی که می کند و افرادی که منصوب می کند درک کنند؛ منتها به جای اینکه ایراد را در فهم خویش بدانند به خود اجازه می دهند حتی ادعا کنند که دفتر رهبری از انقلاب فاصله گرفته است.
۴- شاید بسیاری ندانند که دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی بی گمان اصلی ترین پناهگاه جریان انقلابی در کشور است. اگر دفتر و اهتمام و جدیت آن نبود از بسیاری افراد، حلقه ها و فعالیت های انقلابی در کشور اساسا نشانی نمی ماند. روا نیست کسانی که همه هویت و حیثیت آنها از عنایتی است که سیستم رهبری به آنها کرده، و این سیستم تا منتها درجه ممکن صبور و حلیم و خطاپوش بوده، درست در زمانی که دشمن رهبری و اطرافیان و منسوبان آن را هدف گرفته، برای دشمن کد درست کنند و ذهنیت بدنه جریان انقلابی را آشفته سازند. دشمنی دشمنان که تمام نمی شود، اما این اقل حق جمهوری اسلامی است که بتواند روی دوستی دوستان حساب کند.
۵- از همه نگران کننده تر این است که طیفی در جریان انقلابی شکل بگیرد که اساسا در جبهه مبارزه با دشمن اصلی اغلب غایب و فاقد مهارت نبرد با دشمن هستند، ولی به دوستان که می رسد به یکباره به جنگاورانی ماهر و پرانگیزه بدل می شوند. نشاندن دوستان و منسوبان رهبری در کانون حمله و نقد، و دادن آدرس غلط به بدنه جریان انقلابی درباره ریشه مشکلات آیا خطای کوچکی است؟ برای من که روز و شب را به مطالعه ادبیات دشمن می گذرانم مشاهده این مقدار موقع نشناسی و کج سلیقگی و کشاندن آن به رسانه ها حیرت انگیز و غیرقابل هضم است.
۶- من که این چند کلمه را نوشتم تقریبا هیچ نسبت کاری با دفتر رهبر انقلاب ندارم. با بزرگوارانی مانند آقای حاج حسین محمدی نیز شاید حتی یک جلسه کاری هم نداشته ام. این چند کلمه را از باب وظیفه نوشتم و البته بسیاری حرف ها می ماند برای وقتی که نمی دانم اساسا وقت آن خواهد رسید یا نه؟
۱-مدت هاست که از گوشه و کنار، هر بار به بهانه ای، به دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی حمله آورده می شود و شخصیت های اصلی آن، بویژه آقایان حجازی و حسین محمدی هدف قرار می گیرند. ماهیت همه این حملات، و طیف حمله کنندگان البته یکسان نیستند ولی عموما منطق یکسانی دارند و در یک چیز، که افتادن در برنامه دشمن علیه امناء رهبری است، آگاهانه یا ناآگاهانه، مشترکند.
۲-دفتر رهبری معصوم نیست، خالی از نقد و اشکال هم نیست اما، و هزار اما، نزدیک ترین سیستم کشور به شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی است، محل، مجرا و مجری مستقیم منویات، تصمیمات و نظرات ایشان است، مستقیما توسط ایشان اداره می شود و اساسا هویتی جز اتصال به رهبری ندارد. بنابراین، اگر از خاستگاه انقلابی نظر کنیم، وقتی به دفتر می رسیم ادب نقد متفاوت می شود. نمی شود –واساسا پذیرفته نیست که کسانی خود را نه تنها انقلابی، بلکه مرشد همه انقلابیون بخوانند و وقتی نوبت به نزدیک ترین سیستم به رهبری می رسد چنان سخن بگویند که گاه، دشمن اگر همه هنر و نیرویش را جمع کند، نمی تواند آنگونه سخن بگوید.
۳- دفتر رهبری بویژه کسانی مانند آقایان حجازی و محمدی، مشرف ترین افراد به مسائل کشور، عالم ترین آنها به مصالح و ملاحظات و دلسوزترین افراد برای تفکر و جریان انقلابی هستند که دارایی گرانبهای نظام اسلامی محسوب می شود. بسیاری از نقد ها اگر مسئله شخصی نباشد، ریشه در عدم اشراف کامل به مسائل کشور دارد که باعث می شود کسانی نتوانند منطق دفتر را در تصمیم هایی که می گیرد، توصیه هایی که می کند و افرادی که منصوب می کند درک کنند؛ منتها به جای اینکه ایراد را در فهم خویش بدانند به خود اجازه می دهند حتی ادعا کنند که دفتر رهبری از انقلاب فاصله گرفته است.
۴- شاید بسیاری ندانند که دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی بی گمان اصلی ترین پناهگاه جریان انقلابی در کشور است. اگر دفتر و اهتمام و جدیت آن نبود از بسیاری افراد، حلقه ها و فعالیت های انقلابی در کشور اساسا نشانی نمی ماند. روا نیست کسانی که همه هویت و حیثیت آنها از عنایتی است که سیستم رهبری به آنها کرده، و این سیستم تا منتها درجه ممکن صبور و حلیم و خطاپوش بوده، درست در زمانی که دشمن رهبری و اطرافیان و منسوبان آن را هدف گرفته، برای دشمن کد درست کنند و ذهنیت بدنه جریان انقلابی را آشفته سازند. دشمنی دشمنان که تمام نمی شود، اما این اقل حق جمهوری اسلامی است که بتواند روی دوستی دوستان حساب کند.
۵- از همه نگران کننده تر این است که طیفی در جریان انقلابی شکل بگیرد که اساسا در جبهه مبارزه با دشمن اصلی اغلب غایب و فاقد مهارت نبرد با دشمن هستند، ولی به دوستان که می رسد به یکباره به جنگاورانی ماهر و پرانگیزه بدل می شوند. نشاندن دوستان و منسوبان رهبری در کانون حمله و نقد، و دادن آدرس غلط به بدنه جریان انقلابی درباره ریشه مشکلات آیا خطای کوچکی است؟ برای من که روز و شب را به مطالعه ادبیات دشمن می گذرانم مشاهده این مقدار موقع نشناسی و کج سلیقگی و کشاندن آن به رسانه ها حیرت انگیز و غیرقابل هضم است.
۶- من که این چند کلمه را نوشتم تقریبا هیچ نسبت کاری با دفتر رهبر انقلاب ندارم. با بزرگوارانی مانند آقای حاج حسین محمدی نیز شاید حتی یک جلسه کاری هم نداشته ام. این چند کلمه را از باب وظیفه نوشتم و البته بسیاری حرف ها می ماند برای وقتی که نمی دانم اساسا وقت آن خواهد رسید یا نه؟