51 گروه فرهنگی و تبلیغی از طلاب سراسر کشور، یادداشت روزنامه بهار به قلم علیاصغر غروی را «بیشرمانه» توصیف کرده و تأکید کردند ابطال بدعتهای اسلام آمریکایی و دفع شبهات بدخواهان را وظیفه خود میدانند.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ روزنامه بهار در صفحه نخست شماره 253 خود (چهارشنبه اول آبان 1392) یادداشتی تحت عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» به قلم علیاصغر غروی از چهرههای منتسب به حزب نهضت آزادی ایران منتشر کرد.
در پی انتشار این یادداشت، 51 گروه از طلاب حوزه علمیه بیانیهای اعتراضی به شرح ذیل صادر کردهاند:
هوالحق
بیانیه تشکل فراگیر تبلیغ گروهی طلاب در محکومیت و ابراز انزجار از سرمقاله بیشرمانه روزنامه بهار
«الحمدلله الذی جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»
در آستانه ربیع ولایت؛ عید الله الاکبر، که خداوند متعال با امر به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) دین را کامل و نعمت را تمام ساخت، پاییزصفتان بی بهره از بهار امامت به هرزهدرایی قلم گشودند و بیمایگی خود را چون سفیهان، عریان ساختند.
حقیقت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) فراتر از اعتباریات عالم قدرت و سیاست است و حق حاکمیت سیاسی بر جامعه تنها، مرتبهای از مراتب به شمار میرود. باور شیعه آن است که خاندان عصمت بر عالم تکوین و تشریع ولایت داشتهاند و اگر حسودان و بدخواهان، مانع بهرهمندی مردم از حاکمیت فضیلت شدند، ذرهای از مراتب معنوی آل رسول (صلوات الله و سلامه علیهم) نمیکاهد.
نویسندهای بدسگال با چشم بستن بر واقعیات مسلم تاریخی، با بازیافت مدعایی کهنه، ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را منحصر در امور معنوی انگاشته و آن را در دایره تبیین معارف الهی و ترویج شعائر اسلامی منحصر خوانده است. فراتر از آن عاجزانه کوشیده، گزافه خود را به کلام امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) مستند سازد و چنین وانمود کند، که حضرتاش ادعایی نسبت به حق حاکمیت بر جامعه اسلامی نداشته اند. گویا بلاغت کلام در خطبه شقشقیه فراتر از ظرف ادراکاش بوده، آنجا که امیربیان(علیه افضل صلوات المصلین) حاکمیت سلب شده را میراث مسلم خود معرفی میفرماید:
أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ ترجیح الصبر فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ...
آگاه باشید! به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامهای بر تن کرد و نیک میدانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیلها از من فرو میریزد و پرنده را یارای پرواز به قله رفیع من نیست. پس میان خود و خلافت پردهای آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم. در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضای ظلمانی شکیبایی ورزم، فضایی که بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیری رسند و مؤمن، همچنان رنج کشد تا به لقای پروردگارش نایل آید. دیدم، که شکیبایی در آن حالت خردمندانهتر است و من طریق شکیبایی گزیدم، در حالی که، همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته، و استخوان در گلویش مانده باشد. میدیدم، که میراث من به غارت میرود. تا آن «نخستین» به سرای دیگر شتافت و مسند خلافت را به دیگری واگذاشت.
بیانصافی نویسنده از آنجا آشکار میشود که کلام جدلی امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) برای الزام مخالفین به رعایت بیعت را دلیل غیرالهی بودن حق حکومت اسلامی میشمارد، ولی برهان واضح ایشان را در تبیین حق حاکمیت در نظر نمیآورد. همانگونه که روزگاری کینه توزان با اذعان به فضیلت و شرافت علی ابن ابیطالب(علیه افضل صلوات المصلین)، بخل ورزیدند و جامعه را از برکت حکومت ایشان محروم ساختند، امروز نیز سفلگانی، متظاهرانه میکوشند پلیدی آن کینهتوزی را پنهان نمایند.
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
از نظر دور نمیماند که در هنگامه بیداری اسلامی، خِیل و رَکب شیطان بزرگ، به هر دستاویزی برای طرح مباحث اختلاف افکن میان عامه و خاصه، با هدف فرسایش قدرت امت اسلامی دست میاندازند. حلقومها و سرانگشتان ناپاکی که آگاهانه یا غافلانه، در خدمت این راهبرد قرار میگیرند، یادآور عالمنمایان دنیاپرست اند، که در عصر ائمه (علیهم السلام) بافتههای ذهنی خود را به اصحاب نالایق قدرت پیشکش میکردند. دعوت به نفی عقاید اصیل مکتب تشیع، در پوشش تظاهر به حقانیت معنوی امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین)، ترفند نوین این راهبرد اختلاف افکنانه است.
طلاب حوزههای علمیه که خوشهچینان خرمن معارف مکتب اهلبیت علیهم السلام هستند، به پاس موهبت ولایت متعهداند در تبیین اسلام ناب محمدی (صلوات الله علیه و آله) و ابطال بدعتهای اسلام آمریکایی اهتمام ورزند. ما مدیران گروههای تبلیغی طلاب در برابر خوشرقصی کوردلان، تلاش در ترویج حقایق و محاسن کلام ائمه هداة علیهم السلام و دفع شبهات بدخواهان و فریبخوردگان را رسالت تبلیغی خود میدانیم. از خداوند منان توفیق نشر و بسط معارف حقه و نفی و دفع توهمات ضاله را مسالت داریم.
در پی انتشار این یادداشت، 51 گروه از طلاب حوزه علمیه بیانیهای اعتراضی به شرح ذیل صادر کردهاند:
هوالحق
بیانیه تشکل فراگیر تبلیغ گروهی طلاب در محکومیت و ابراز انزجار از سرمقاله بیشرمانه روزنامه بهار
«الحمدلله الذی جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»
در آستانه ربیع ولایت؛ عید الله الاکبر، که خداوند متعال با امر به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) دین را کامل و نعمت را تمام ساخت، پاییزصفتان بی بهره از بهار امامت به هرزهدرایی قلم گشودند و بیمایگی خود را چون سفیهان، عریان ساختند.
حقیقت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) فراتر از اعتباریات عالم قدرت و سیاست است و حق حاکمیت سیاسی بر جامعه تنها، مرتبهای از مراتب به شمار میرود. باور شیعه آن است که خاندان عصمت بر عالم تکوین و تشریع ولایت داشتهاند و اگر حسودان و بدخواهان، مانع بهرهمندی مردم از حاکمیت فضیلت شدند، ذرهای از مراتب معنوی آل رسول (صلوات الله و سلامه علیهم) نمیکاهد.
نویسندهای بدسگال با چشم بستن بر واقعیات مسلم تاریخی، با بازیافت مدعایی کهنه، ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را منحصر در امور معنوی انگاشته و آن را در دایره تبیین معارف الهی و ترویج شعائر اسلامی منحصر خوانده است. فراتر از آن عاجزانه کوشیده، گزافه خود را به کلام امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) مستند سازد و چنین وانمود کند، که حضرتاش ادعایی نسبت به حق حاکمیت بر جامعه اسلامی نداشته اند. گویا بلاغت کلام در خطبه شقشقیه فراتر از ظرف ادراکاش بوده، آنجا که امیربیان(علیه افضل صلوات المصلین) حاکمیت سلب شده را میراث مسلم خود معرفی میفرماید:
أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ ترجیح الصبر فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ...
آگاه باشید! به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامهای بر تن کرد و نیک میدانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیلها از من فرو میریزد و پرنده را یارای پرواز به قله رفیع من نیست. پس میان خود و خلافت پردهای آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم. در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضای ظلمانی شکیبایی ورزم، فضایی که بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیری رسند و مؤمن، همچنان رنج کشد تا به لقای پروردگارش نایل آید. دیدم، که شکیبایی در آن حالت خردمندانهتر است و من طریق شکیبایی گزیدم، در حالی که، همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته، و استخوان در گلویش مانده باشد. میدیدم، که میراث من به غارت میرود. تا آن «نخستین» به سرای دیگر شتافت و مسند خلافت را به دیگری واگذاشت.
بیانصافی نویسنده از آنجا آشکار میشود که کلام جدلی امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) برای الزام مخالفین به رعایت بیعت را دلیل غیرالهی بودن حق حکومت اسلامی میشمارد، ولی برهان واضح ایشان را در تبیین حق حاکمیت در نظر نمیآورد. همانگونه که روزگاری کینه توزان با اذعان به فضیلت و شرافت علی ابن ابیطالب(علیه افضل صلوات المصلین)، بخل ورزیدند و جامعه را از برکت حکومت ایشان محروم ساختند، امروز نیز سفلگانی، متظاهرانه میکوشند پلیدی آن کینهتوزی را پنهان نمایند.
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
از نظر دور نمیماند که در هنگامه بیداری اسلامی، خِیل و رَکب شیطان بزرگ، به هر دستاویزی برای طرح مباحث اختلاف افکن میان عامه و خاصه، با هدف فرسایش قدرت امت اسلامی دست میاندازند. حلقومها و سرانگشتان ناپاکی که آگاهانه یا غافلانه، در خدمت این راهبرد قرار میگیرند، یادآور عالمنمایان دنیاپرست اند، که در عصر ائمه (علیهم السلام) بافتههای ذهنی خود را به اصحاب نالایق قدرت پیشکش میکردند. دعوت به نفی عقاید اصیل مکتب تشیع، در پوشش تظاهر به حقانیت معنوی امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین)، ترفند نوین این راهبرد اختلاف افکنانه است.
طلاب حوزههای علمیه که خوشهچینان خرمن معارف مکتب اهلبیت علیهم السلام هستند، به پاس موهبت ولایت متعهداند در تبیین اسلام ناب محمدی (صلوات الله علیه و آله) و ابطال بدعتهای اسلام آمریکایی اهتمام ورزند. ما مدیران گروههای تبلیغی طلاب در برابر خوشرقصی کوردلان، تلاش در ترویج حقایق و محاسن کلام ائمه هداة علیهم السلام و دفع شبهات بدخواهان و فریبخوردگان را رسالت تبلیغی خود میدانیم. از خداوند منان توفیق نشر و بسط معارف حقه و نفی و دفع توهمات ضاله را مسالت داریم.