امام رضا(ع) فرمودند: امام در مقام خود اختري است كه بر افروزد و از دسترس دستيازان و وصف واصفان فراتر است. انتخاب بشر كجا به اين پايۀ برتر رسد؟ عقل كجا و مقام امام كجا؟ كجا چنين شخصيتى يافت شود؟ خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراهكننده پيشوایى پردازند اما جز دورى از مقصد حق، بهره نبرند.
گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ به مناسبت عید غدیر که سالروز نصب اولین امام به جانشینی رسول خدا(ص) است،
مقام والای «امام» را از زبان یکی از «امامان معصوم» مرور کردهايم؛ بياني
که بهتازگي از سوي يکي از سخنرانان مذهبي نيز گرفتار تفسير نادرستي شده
است.
در آخرین مجلس از کتاب أمالی صدوق، روایتي عجیب از امام رضا(ع) نقل شده که آن حضرت در پاسخ یکی از پرسشگران معنای امامت و مقام والای امامان را شرح میکند. این حدیث شریف، بسیار خواندنی و شگفتانگیز است. در اینجا متن کل حدیث را مطابق ترجمه محمدباقر کمرهای نقل کرده و در انتها نیز متن عربی را آوردهایم. آیات قرآن در متن فارسی داخل گیومه آورده شده و در متن عربی با رنگ سبز مشخص شدهاند.
در آخرین مجلس از کتاب أمالی صدوق، روایتي عجیب از امام رضا(ع) نقل شده که آن حضرت در پاسخ یکی از پرسشگران معنای امامت و مقام والای امامان را شرح میکند. این حدیث شریف، بسیار خواندنی و شگفتانگیز است. در اینجا متن کل حدیث را مطابق ترجمه محمدباقر کمرهای نقل کرده و در انتها نیز متن عربی را آوردهایم. آیات قرآن در متن فارسی داخل گیومه آورده شده و در متن عربی با رنگ سبز مشخص شدهاند.
محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق (متوفی 381 هجری) کتاب مشهوری به نام «الأمالی» دارد که از دیر زمان مورد اقبال شیعیان بوده است. ایشان در طی 97 مجلس، احادیث منقول از پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام را املاء فرموده و شاگردان ایشان مکتوب کردهاند. هر مجلس از این کتاب شامل 1 تا 20 حدیث است.
******
مجلس نود و هفتم
روز پنجشنبه 11 روز از شعبان 368 هجری، مانده در مشهد رضا
روز پنجشنبه 11 روز از شعبان 368 هجری، مانده در مشهد رضا
عبد
العزيز بن مسلم گويد ما در روزگار على بن موسى الرضا(ع) در مرو بوديم و يك
روز جمعه در مسجد جامعش گرد آمديم و تازه وارد بوديم. مردم موضوع امامت را
مورد گفتگو داشتند و اختلافات بسيار میان مردم بود. من شرفياب حضور سيد و
مولايم رضا(ع) شدم و موضوع بحث روز مردم را به او خبر دادم. لبخندى زد و
فرمود اى عبد العزيز! مردم نادانند و از دين خود فريب خوردند. به راستى
خداى عز و جل پيغمبرش را قبض روح نكرد تا دين او را كامل كرد و قرآن را به
او نازل فرمود كه تفصيل هر چيز در آن است. حلال و حرام و حدود و احكام و
آنچه مردم بدان نياز دارند در آن بيان كرد و فرمود «ما در اين كتاب چيزى
فرو گذار نكرديم» [انعام/ 38]. و در سفر حجة الوداع كه آخر عمر پيغمبر بود
فرمود «امروز دين را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و
اسلام را براى شما پسنديدم تا دين شما باشد» [مائده/ 3]. امر امامت از كمال
دين و تماميت نعمت است.
و آن حضرت از
دنيا نرفت تا براى مردم معالم دين آنان را بيان كرد و راه آنها را روشن كرد
و آنها را بر جاده حق واداشت على(ع) را براى آنها پيشوا ساخت و چيزى كه
امت بدان حاجتمند باشند وانگذاشت كه بيان نكرده باشد. هر كس گمان كند خدا
دينش را كامل نكرده كتاب خداوند عزيز را رد كرده و هر كس كتاب خدا را رد
كند كافر است. آيا شما قدر امامت و موقعيت آن را در ميان ملت ميدانيد؟ تا
اختيار و انتخاب مردم در آن روا باشد؟ به راستى امامت اندازهاى فراتر و
مقامى بزرگوارتر و موقعيتى بالاتر و آستانى والاتر و باطنى عميقتر از آن
دارد كه عقل مردم بدان رسد و رأى و نظرشان بدان اندازه دهد تا بتوانند براى
خود امامى انتخاب كنند. امامت مقامى است كه حضرت ابراهيم خليل پس از مقام
نبوت و خُلّت از خدا، بدان رسيد و اين سومين درجه و فضيلتى بود كه بدان
مشرف گرديد. و خداى تعالى جل ذكره بدان اشاره فرموده «به راستى تو را امام
مردم ساختم» [بقره/ 124]. حضرت خليل از شادمانى بدين درجه و مقام، عرض كرد
«و از ذريه و نژاد من هم بهرهمند باشند؟» خداى تبارك و تعالى فرمود: «عهد و
فرمان من به دست ظالمان نميرسد» [بقره/ 124]. و اين آيه، امامت هر ظالمى
را تا قيامت باطل كرده و آن را مخصوص برگزيدگان دانسته.
سپس خداى عز و جل او را گرامى داشت و امامت را در ذريه و نژاد برگزيدۀ او نهاد و فرمود: «اسحاق و يعقوب را به ابراهیم غنيمت بخشيديم و همه را شايسته نموديم و آنها را رهبرانى ساختيم كه به دستور ما هدايت ميكردند و كارهاى خير را به آنها وحى كرديم و بر پا داشتن نماز و پرداخت زكاة را و براى ما عابدان بودند» [انبیاء/ 72]. اين امامت هميشه در ذريه او بود و از هم ارث ميبردند قرن به قرن تا به پيغمبر(ص) رسيد و خدا فرمود: «به راستى سزاوارترین مردم به ابراهيم پيروان اويند و همين پيغمبر و كسانى كه گرويدند و خدا ولى مؤمنان است» [آلعمران/ 68].
اين مقام امامت به آن حضرت اختصاص داشت و به دستور خدا آن را دريافت. به راستى كه خداى تعالى آن را واجب كرده بود و به ذريه برگزيده منتقل گرديد كه خدا به آنها علم و ايمان داده. طبق گفته خداى عز و جل: «گفتند آن كسانى كه به آنها علم و ايمان داده شد هر آينه در كتاب خدا مانديد تا روز قيامت» [روم/ 56]. آنها فرزندان على(ع) هستند تا قيامت، زيرا پس از محمد پيغمبرى نيست.
اين
نفهمها چطور براى خود امام ميتراشند با آنكه امامت مقام انبياء و ارث
اوصياء است؟! امامت خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امير المؤمنين است و
ميراث حسن و حسين است. امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنين است.
امامت بنياد پاك اسلام و شاخۀ با بركت آن است. به وسيله امامت نماز و روزه و
زكاة و حج و جهاد درست ميشوند، غنيمت و صدقات بسيار ميگردند، حدود و
احكام اجرا ميشوند، مرزها و نواحى كشور مصون ميشوند. امام حلال و حرام
خدا را بيان مىكند و حدود خدا را بر پا ميدارد و از دين خدا دفاع مىكند
«با حكمت و پند نيك» [نحل/ 125] و دليل رسا به راه خدا دعوت مينمايد. امام
مانند آفتاب در عالم طلوع كند و بر افق قرار میگيرد كه دست و ديدۀ مردم
بدان نرسد.
امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور برافروخته و ستارۀ رهنما در تاريكى شبها و بيابانهاى تنها و گرداب درياها است. امام آب گوارایي است براى تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودي است. امام چون آتشى است بر تپه براى سرمازدگان، و دليلى است در تاريكيها كه هر كه از آن جدا شود هلاك است.
امام ابري است بارنده، بارانى است سيل آسا، آفتابي است فروزان و آسماني است سايهبخش و زميني است گسترده و چشمهاي است جوشنده و غدير و باغى است. امام، امينى است يار و پدري است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خداست در موقع ترس و پيشآمدهاى بد. امام، امين خداى عز و جل است در ميان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خليفه او است در بلادش و دعوتكننده به سوى خداى عز و جل است و دفاعكننده از خداى جل جلاله است.
امام كسى است كه از گناهان پاك است و از عيوب بركنار، به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى موسوم. نظام دين است و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كفار. امام، يگانۀ روزگار خود است. كسى با او برابر نيست و دانشمندى با او همتا نيست و جایگزين ندارد. مانند و نظير ندارد. بدون تحصيل [علم] مخصوص به فضل و از طرف مفضَّل منانِ وهابِ جواد و كريم بدان اختصاص يافته. كيست که به حقّ شناسایى امام برسد و تواند او را انتخاب كند؟ هيهات! هيهات! خِردها دربارهاش گمراهند و خاطرها در گمگاه. عقلها سرگردان و چشمها بىديد، بزرگان در اينجا كوچكند، و حكيمان در حيرت، و سخنوران گنگ. بردباران كوته نظر و هوشمندان گيج و نادان. شعراء لال و ادباء درمانده و پيشوايانِ بىزبان شرح يك مقامش نتوانند و وصف يكى از فضائلش ندانند. همه به عجز معترفند.
چگونه توان كنهش را وصف كرد و اسرارش فهميد؟ چطور كسى به جاى او ايستد و حاجت مربوط به او آورد؟ نه! چطور؟ از كجا؟ او در مقام خود اختري است كه بر افروزد و از دسترس دستيازان و وصف واصفان فراتر است. انتخاب بشر كجا به اين پايۀ برتر رسد؟ عقل كجا و مقام امام كجا؟ كجا چنين شخصيتى يافت شود؟ گمان برند كه در غير خاندان رسول(ص) امامى يافت شود؟ خودشان تكذيب خود كنند. بيهوده آرزو برند و به گردنۀ بلند لغزانندهاى گام نهند كه آنها را به نشيب پرتاب كند. خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراهكننده پيشوایى پردازند، اما جز دورى از مقصد حق بهره نبرند.
«خدا آنها را بكشد! تا كى دروغ گويند؟» [توبه/ 30]. به پرتگاه برآمدند و دروغ بافتند «و سخت به گمراهى افتادند» [نساء/ 167] و به سرگردانى گرفتار شدند. دانسته و فهميده امام خود را گذاشتند و پرچم باطل افراشتند «شيطان كارشان را برابرشان آرايش داد و آنها را از راه بگردانيد با آنكه حق جلوی چشم آنها بود» [عنكبوت/ 38]. از انتخابشدۀ خداى جل جلاله و رسول خدا، روى برتافتند و به انتخاب باطل خويش گرایيدند. قرآن ایشان را ندا میدهد: «پروردگار تو آنچه خواهد بيافريند و آنچه براى آنها انتخاب كند اختيارى در كار خود ندارند. منزه است خدا و برتر است از آنچه شريك او شمارند» [قصص/ 68].
و خدا فرموده است: «در برابر حكم خدا و رسولش براى هيچ مرد و زن با ايمان، اختيارى در امرى از امورش نيست» [احزاب/ 36]. و فرموده است: «چيست براى شما؟ چگونه قضاوت میكنيد؟ يا بلكه كتابى داريد كه از آن درس ميخوانيد؟ كه حق داريد چه اختيار كنيد؟ يا بر ما سوگندى داريد كه امضاء شده و تا قيامت حق قضاوت داريد؟ بپرس كدامشان در اين موضوع پيشوا است؟ يا براى آنها شريكانى است؟ بياورند شركاى خود را اگر راست گويند» [قلم/ 36 تا 41].
و خداى عز و جل فرموده است: «آيا در قرآن تدبر نكنند يا قفل بر دل دارند؟» [محمد/ 24]. يا «خدا دلشان را مهر كرده و نميفهمند» [توبه/ 87]، یا گويند «ميشنويم و شنوایى ندارند. به راستى بدترین جانوران نزد خدا كرها و گنگهایی هستند كه عقل ندارند. اگر خدا در آنها خيرى ميدید به آنها شنوایى ميداد و اگر هم مىشنيدند پشت ميكردند و رو بر ميگردانيدند» [انفال/ 21 تا 23]. يا گويند شنيديم و عمداً مخالفت كرديم، «بلكه آن فضلى است كه خدا به هر كه خواهد دهد، خدا صاحب فضل بزرگ است» [جمعه/ 4].
چگونه ميتوانند امام اختيار كنند با آنكه بايد امام شخصيتى باشد كه 1- دانا باشد و نادانى نداشته باشد 2- راعى و سرپرستى باشد كه شانه خالى نكند و نكول ننمايد 3- معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد 4- مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معين شود 5- از نژاد فاطمه زهراء مطهره بتول باشد 6- در نسب او تيرگى و گفتوگو نباشد و از بالاترين خاندان در قبيله قريش و كنگره رفيع بنى هاشم و عترت رسول اكرم و پسند خداى عز و جل باشد 7- شرف اشراف و زادۀ عبدمناف باشد 8- شكافنده حقائق علم و داراى مقام كامل بردبارى و حلم باشد 9- مملو از معنويات امامت و داناى به تدبير و سياست باشد 10- واجب الاطاعة باشد و به امر خدا قيام كند 11- ناصح بندگان خدا و حافظ دين خداى عز و جل باشد.
به راستى پيغمبران و امامان(ع) را خدا توفيق دهد و از مخزون علم و حكمت خود به آنها چيزها عطا كند كه به ديگران ندهد و دانش آنها برتر از دانش همۀ اهل زمانهاى آنها است، چنانچه خداى عز و جل فرمايد: «آيا كسى كه هدایت كند شايسته پيروي است يا كسى كه نيازمند هدايت است؟ چه شده؟ شما چگونه قضاوت كنيد؟» [یونس/ 35] و فرمود: «به هر كه حكمت داده شد خير بسيار داده شده» [بقره/ 269]. دربارۀ طالوت فرمايد «به راستى خدا او را بر شما برگزيد و افزونى در علم و جسم داد، خدا به هر كه خواهد ملكش را بدهد، خداوند واسع و دانا است» [بقره/ 247]. دربارۀ پيغمبر خود فرموده: «و فضل خداوند بر تو، بزرگ است» [نساء/ 113]. دربارۀ خاندانش كه از آل ابراهيم هستند فرمود: «يا حسد بردند به مردم، در آنچه خدا از فضل خود به آنها داد؟ محققاً عطا كرديم به آل ابراهيم كتاب و حكمت و به آنها بزرگى داديم. برخى بدان ايمان داشته و برخى نداشته، دوزخ آتشى افروخته به قدر كفايت دارد» [نساء/ 54 و 55].
به راستى چون خدا بندهاى را براى اصلاح كار بندگان خود انتخاب كند به او شرح صدر عطا كند و در دلش چشمههاى حكمت و فرزانگى بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد و در پاسخ هيچ سؤال و پرسشى در نماند و از حق و حقيقت سرگردان نشود. زيرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول كمك و تأييد او است، از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است. خدا او را بدين صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر كدام از خلقش باشد كه او را درك كند. «اين فضل الهى است كه به هر كه خواهد عطا كند، خدا صاحب فضل بزرگى است» [حدید/ 21].
آيا بشر قادر است چنين امامى انتخاب كند يا فرد منتخب آنها داراى چنين صفاتى بوده و آن را پيش انداختهاند؟ به حقّ خانۀ خدا كه تعدى كردند و «قرآن را پشت سر انداختند. مثل اينكه مطلب را نميدانند» [بقره/ 101]. هدايت و شفا در كتاب خدا است كه پشت بدان دادند «و پيرو هواى خود شدند» [محمد/ 14] و خدا آنها را نكوهيد و دشمن داشت و بدبخت ساخت و فرمود: «كيست گمراهتر از آنكه پيرو هوس خويش است، بىرهبرى از جانب خدا؟ به راستى خدا مردم ستمكار را هدايت نميكند» [قصص/ 50]. و فرمود: «هلاك شوند و خدا اعمالشان را باطل سازد» [محمد/ 8]، و خداوند فرمود: «بزرگ است در دشمنى نزد خدا، و آنها كه گرويدند همچنان خداوند بر دل هر متكبر جبارى مهر زند» [غافر/ 35].
و صلى الله على محمد المصطفى و على المرتضى و فاطمة الزهراء و الائمة من ولدها المصطفين الاخيار، آليس الابرار و سلم تسليما كثيراً.
سپس خداى عز و جل او را گرامى داشت و امامت را در ذريه و نژاد برگزيدۀ او نهاد و فرمود: «اسحاق و يعقوب را به ابراهیم غنيمت بخشيديم و همه را شايسته نموديم و آنها را رهبرانى ساختيم كه به دستور ما هدايت ميكردند و كارهاى خير را به آنها وحى كرديم و بر پا داشتن نماز و پرداخت زكاة را و براى ما عابدان بودند» [انبیاء/ 72]. اين امامت هميشه در ذريه او بود و از هم ارث ميبردند قرن به قرن تا به پيغمبر(ص) رسيد و خدا فرمود: «به راستى سزاوارترین مردم به ابراهيم پيروان اويند و همين پيغمبر و كسانى كه گرويدند و خدا ولى مؤمنان است» [آلعمران/ 68].
اين مقام امامت به آن حضرت اختصاص داشت و به دستور خدا آن را دريافت. به راستى كه خداى تعالى آن را واجب كرده بود و به ذريه برگزيده منتقل گرديد كه خدا به آنها علم و ايمان داده. طبق گفته خداى عز و جل: «گفتند آن كسانى كه به آنها علم و ايمان داده شد هر آينه در كتاب خدا مانديد تا روز قيامت» [روم/ 56]. آنها فرزندان على(ع) هستند تا قيامت، زيرا پس از محمد پيغمبرى نيست.
امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور برافروخته و ستارۀ رهنما در تاريكى شبها و بيابانهاى تنها و گرداب درياها است. امام آب گوارایي است براى تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودي است. امام چون آتشى است بر تپه براى سرمازدگان، و دليلى است در تاريكيها كه هر كه از آن جدا شود هلاك است.
امام ابري است بارنده، بارانى است سيل آسا، آفتابي است فروزان و آسماني است سايهبخش و زميني است گسترده و چشمهاي است جوشنده و غدير و باغى است. امام، امينى است يار و پدري است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خداست در موقع ترس و پيشآمدهاى بد. امام، امين خداى عز و جل است در ميان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خليفه او است در بلادش و دعوتكننده به سوى خداى عز و جل است و دفاعكننده از خداى جل جلاله است.
امام كسى است كه از گناهان پاك است و از عيوب بركنار، به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى موسوم. نظام دين است و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كفار. امام، يگانۀ روزگار خود است. كسى با او برابر نيست و دانشمندى با او همتا نيست و جایگزين ندارد. مانند و نظير ندارد. بدون تحصيل [علم] مخصوص به فضل و از طرف مفضَّل منانِ وهابِ جواد و كريم بدان اختصاص يافته. كيست که به حقّ شناسایى امام برسد و تواند او را انتخاب كند؟ هيهات! هيهات! خِردها دربارهاش گمراهند و خاطرها در گمگاه. عقلها سرگردان و چشمها بىديد، بزرگان در اينجا كوچكند، و حكيمان در حيرت، و سخنوران گنگ. بردباران كوته نظر و هوشمندان گيج و نادان. شعراء لال و ادباء درمانده و پيشوايانِ بىزبان شرح يك مقامش نتوانند و وصف يكى از فضائلش ندانند. همه به عجز معترفند.
چگونه توان كنهش را وصف كرد و اسرارش فهميد؟ چطور كسى به جاى او ايستد و حاجت مربوط به او آورد؟ نه! چطور؟ از كجا؟ او در مقام خود اختري است كه بر افروزد و از دسترس دستيازان و وصف واصفان فراتر است. انتخاب بشر كجا به اين پايۀ برتر رسد؟ عقل كجا و مقام امام كجا؟ كجا چنين شخصيتى يافت شود؟ گمان برند كه در غير خاندان رسول(ص) امامى يافت شود؟ خودشان تكذيب خود كنند. بيهوده آرزو برند و به گردنۀ بلند لغزانندهاى گام نهند كه آنها را به نشيب پرتاب كند. خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراهكننده پيشوایى پردازند، اما جز دورى از مقصد حق بهره نبرند.
«خدا آنها را بكشد! تا كى دروغ گويند؟» [توبه/ 30]. به پرتگاه برآمدند و دروغ بافتند «و سخت به گمراهى افتادند» [نساء/ 167] و به سرگردانى گرفتار شدند. دانسته و فهميده امام خود را گذاشتند و پرچم باطل افراشتند «شيطان كارشان را برابرشان آرايش داد و آنها را از راه بگردانيد با آنكه حق جلوی چشم آنها بود» [عنكبوت/ 38]. از انتخابشدۀ خداى جل جلاله و رسول خدا، روى برتافتند و به انتخاب باطل خويش گرایيدند. قرآن ایشان را ندا میدهد: «پروردگار تو آنچه خواهد بيافريند و آنچه براى آنها انتخاب كند اختيارى در كار خود ندارند. منزه است خدا و برتر است از آنچه شريك او شمارند» [قصص/ 68].
و خدا فرموده است: «در برابر حكم خدا و رسولش براى هيچ مرد و زن با ايمان، اختيارى در امرى از امورش نيست» [احزاب/ 36]. و فرموده است: «چيست براى شما؟ چگونه قضاوت میكنيد؟ يا بلكه كتابى داريد كه از آن درس ميخوانيد؟ كه حق داريد چه اختيار كنيد؟ يا بر ما سوگندى داريد كه امضاء شده و تا قيامت حق قضاوت داريد؟ بپرس كدامشان در اين موضوع پيشوا است؟ يا براى آنها شريكانى است؟ بياورند شركاى خود را اگر راست گويند» [قلم/ 36 تا 41].
و خداى عز و جل فرموده است: «آيا در قرآن تدبر نكنند يا قفل بر دل دارند؟» [محمد/ 24]. يا «خدا دلشان را مهر كرده و نميفهمند» [توبه/ 87]، یا گويند «ميشنويم و شنوایى ندارند. به راستى بدترین جانوران نزد خدا كرها و گنگهایی هستند كه عقل ندارند. اگر خدا در آنها خيرى ميدید به آنها شنوایى ميداد و اگر هم مىشنيدند پشت ميكردند و رو بر ميگردانيدند» [انفال/ 21 تا 23]. يا گويند شنيديم و عمداً مخالفت كرديم، «بلكه آن فضلى است كه خدا به هر كه خواهد دهد، خدا صاحب فضل بزرگ است» [جمعه/ 4].
چگونه ميتوانند امام اختيار كنند با آنكه بايد امام شخصيتى باشد كه 1- دانا باشد و نادانى نداشته باشد 2- راعى و سرپرستى باشد كه شانه خالى نكند و نكول ننمايد 3- معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد 4- مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معين شود 5- از نژاد فاطمه زهراء مطهره بتول باشد 6- در نسب او تيرگى و گفتوگو نباشد و از بالاترين خاندان در قبيله قريش و كنگره رفيع بنى هاشم و عترت رسول اكرم و پسند خداى عز و جل باشد 7- شرف اشراف و زادۀ عبدمناف باشد 8- شكافنده حقائق علم و داراى مقام كامل بردبارى و حلم باشد 9- مملو از معنويات امامت و داناى به تدبير و سياست باشد 10- واجب الاطاعة باشد و به امر خدا قيام كند 11- ناصح بندگان خدا و حافظ دين خداى عز و جل باشد.
به راستى پيغمبران و امامان(ع) را خدا توفيق دهد و از مخزون علم و حكمت خود به آنها چيزها عطا كند كه به ديگران ندهد و دانش آنها برتر از دانش همۀ اهل زمانهاى آنها است، چنانچه خداى عز و جل فرمايد: «آيا كسى كه هدایت كند شايسته پيروي است يا كسى كه نيازمند هدايت است؟ چه شده؟ شما چگونه قضاوت كنيد؟» [یونس/ 35] و فرمود: «به هر كه حكمت داده شد خير بسيار داده شده» [بقره/ 269]. دربارۀ طالوت فرمايد «به راستى خدا او را بر شما برگزيد و افزونى در علم و جسم داد، خدا به هر كه خواهد ملكش را بدهد، خداوند واسع و دانا است» [بقره/ 247]. دربارۀ پيغمبر خود فرموده: «و فضل خداوند بر تو، بزرگ است» [نساء/ 113]. دربارۀ خاندانش كه از آل ابراهيم هستند فرمود: «يا حسد بردند به مردم، در آنچه خدا از فضل خود به آنها داد؟ محققاً عطا كرديم به آل ابراهيم كتاب و حكمت و به آنها بزرگى داديم. برخى بدان ايمان داشته و برخى نداشته، دوزخ آتشى افروخته به قدر كفايت دارد» [نساء/ 54 و 55].
به راستى چون خدا بندهاى را براى اصلاح كار بندگان خود انتخاب كند به او شرح صدر عطا كند و در دلش چشمههاى حكمت و فرزانگى بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد و در پاسخ هيچ سؤال و پرسشى در نماند و از حق و حقيقت سرگردان نشود. زيرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول كمك و تأييد او است، از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است. خدا او را بدين صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر كدام از خلقش باشد كه او را درك كند. «اين فضل الهى است كه به هر كه خواهد عطا كند، خدا صاحب فضل بزرگى است» [حدید/ 21].
آيا بشر قادر است چنين امامى انتخاب كند يا فرد منتخب آنها داراى چنين صفاتى بوده و آن را پيش انداختهاند؟ به حقّ خانۀ خدا كه تعدى كردند و «قرآن را پشت سر انداختند. مثل اينكه مطلب را نميدانند» [بقره/ 101]. هدايت و شفا در كتاب خدا است كه پشت بدان دادند «و پيرو هواى خود شدند» [محمد/ 14] و خدا آنها را نكوهيد و دشمن داشت و بدبخت ساخت و فرمود: «كيست گمراهتر از آنكه پيرو هوس خويش است، بىرهبرى از جانب خدا؟ به راستى خدا مردم ستمكار را هدايت نميكند» [قصص/ 50]. و فرمود: «هلاك شوند و خدا اعمالشان را باطل سازد» [محمد/ 8]، و خداوند فرمود: «بزرگ است در دشمنى نزد خدا، و آنها كه گرويدند همچنان خداوند بر دل هر متكبر جبارى مهر زند» [غافر/ 35].
و صلى الله على محمد المصطفى و على المرتضى و فاطمة الزهراء و الائمة من ولدها المصطفين الاخيار، آليس الابرار و سلم تسليما كثيراً.
[شیخ صدوق، الأمالي، ترجمه محمدباقر كمرهاى، انتشارات کتابچی، تهران، چ 6، 1376؛ صفحات 674 تا 680]
متن عربی حدیث
يوم الخميس لإحدى عشرة ليلة بقيت من شعبان سنة ثمان و ستين و ثلاثمائة في مشهد الرضا
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ رِضْوَانُ الله عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلاءِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:
كُنَّا فِي أيَّامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِي مَسْجِدِ جَامِعِهَا فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ فِي بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأدَارَ النَّاسُ أمْرَ الإمَامَةِ وَ ذَكَرُوا كَثْرَةَ اخْتِلافِ النَّاسِ فِيهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلايَ الرِّضَا فَأعْلَمْتُهُ مَا خَاضَ النَّاسُ فِيهِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ أدْيَانِهِمْ إنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ حَتَّى أكْمَلَ لَهُ الدِّينَ وَ أنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تَفْصِيلُ كُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الأحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إلَيْهِ كَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ [انعام/ 38] وَ أنْزَلَ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ ص- الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِيناً [مائده/ 3] وَ أمْرُ الإمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّينِ.
وَ لَمْ يَمْضِ ص حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أوْضَحَ لَهُمْ سُبُلَهُ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ الْحَقِّ وَ أقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً ع عَلَماً وَ إمَاماً وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً يَحْتَاجُ إلَيْهِ الْأُمَّةُ إلا بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ كَافِرٌ فَهَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الإمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إنَّ الإمَامَةَ أجَلُّ قَدْراً وَ أعْظَمُ شَأناً وَ أعْلَى مَكَاناً وَ أمْنَعُ جَانِباً وَ أبْعَدُ غَوْراً مِنْ أنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أوْ يُقِيمُوا إمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إنَّ الإمَامَةَ خَصَّ الله بِهَا إبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ الله بِهَا فَأشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ إنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إماماً فَقَالَ الْخَلِيلُ سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [بقره/ 124] فَأبْطَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَارَتْ فِي الصَّفْوَةِ.
ثُمَّ أكْرَمَهُ الله بِأنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أهْلَ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ وَهَبْنا لَهُ إسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ. وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّةً يَهْدُونَ بِأمْرِنا وَ أوْحَيْنا إلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ [انبیاء/ 72] فَلَمْ تَزَلْ فِي ذُرِّيَّتِهِ يَرِثُهَا بَعْضٌ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى وَرِثَهَا النَّبِيُّ فَقَالَ جَلَّ جَلالُهُ- إنَّ أوْلَى النَّاسِ بِإبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الله وَلِيُ الْمُؤْمِنِينَ [آلعمران/ 68].
فَكَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا النَّبِيُّ عَلَيْهَا بِأمْرِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ الله فَصَارَتْ فِي ذُرِّيَّتِهِ الأصْفِيَاءِ الَّذِينَ آتَاهُمُ الله الْعِلْمَ وَ الإيمَانَ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الإيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ الله إلى يَوْمِ الْبَعْثِ [روم/ 56] وَ هِيَ فِي وُلْدِ عَلِيٍّ خَاصَّةً إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إذْ لا نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ.
فَمِنْ أيْنَ يَخْتَارُ هَؤُلاءِ الْجُهَّالُ إنَّ الإمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الأنْبِيَاءِ وَ إرْثُ الأوْصِيَاءِ إنَّ الإمَامَةَ خِلافَةُ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ خِلافَةُ الرَّسُولِ وَ مَقَامُ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إنَّ الإمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إنَّ الإمَامَةَ أُسُّ الإسْلامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالإمَامِ تَمَامُ الصَّلاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الأحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الأطْرَافِ الإمَامُ يُحِلُّ حَلالَ الله وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ الله وَ يُقِيمُ حُدُودَ الله وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ الله وَ يَدْعُو إلَى سَبِيلِ رَبِّهِ- بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ [نحل/ 125] وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ الإمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لا تَنَالُهَا الأيْدِي وَ الأبْصَارُ.
الإمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الظَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِي فِي غَيَاهِبِ الدُّجَى وَ الْبَلَدِ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الإمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَاءِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى الإمَامُ النَّارُ عَلَى الْيَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى الْمَسَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ.
الإمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ الأرْضُ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الْغَدِيرُ وَ الرَّوْضَةُ الإمَامُ الأمِينُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الرَّقِيقُ وَ الأخُ الشَّفِيقُ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ الإمَامُ أمِينُ الله فِي أرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلادِهِ وَ الدَّاعِي إلَى الله وَ الذَّابُّ عَنْ حَرَمِ الله.
الإمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ الإمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لا يُدَانِيهِ أحَدٌ وَ لا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لا يُوجَدُ بِهِ [مِنْهُ] بَدَلٌ وَ لا لَهُ مِثْلٌ وَ لا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبِ مَنْزِلَةٍ وَ لا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ بِمَعْرِفَةِ الإمَامِ أوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الألْبَابُ وَ حَسَرَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الألْبَابُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأنٍ مِنْ شَأنِهِ أوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ فَأقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِيرِ.
وَ كَيْفَ يُوصَفُ أوْ يُنْعَتُ بِكُنْهِهِ أوْ يُفْهَمُ شَيْءٌ مِنْ أمْرِهِ أوْ يُوجَدُ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ وَ يُغْنِي غَنَاءَهُ لا كَيْفَ وَ أيْنَ وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ أيْدِي الْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ فَأيْنَ الإخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أيْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أيْنَ يُوجَدُ مِثْلُ هَذَا أ ظَنُّوا أنَّ ذَلِكَ يُوجَدُ فِي غَيْرِ آلِ الرَّسُولِ كَذَبَتْهُمْ وَ الله أنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الأبَاطِيلَ وَ ارْتَقَوْا مُرْتَقًى صَعْباً دَحْضاً تَزِلُّ عَنْهُ إلَى الْحَضِيضِ أقْدَامُهُمْ رَامُوا إقَامَةَ الإمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ يَزْدَادُوا مِنْهُ إلا بُعْداً.
قاتَلَهُمُ الله أنَّى يُؤْفَكُونَ [توبه/ 30] لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إفْكاً وَ ضَلُّوا ضَلالاً بَعِيداً [نساء/ 167] وَ وَقَعُوا فِي الْحَيْرَةِ إذْ تَرَكُوا الإمَامَ عَنْ بَصِيرَةٍ- وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ [عنکبوت/ 38] رَغِبُوا عَنِ اخْتِيَارِ الله وَ اخْتِيَارِ رَسُولِهِ إلَى اخْتِيَارِهِمْ وَ الْقُرْآنُ يُنَادِيهِمْ- وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ الله وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ [قصص/ 68].
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إذا قَضَى الله وَ رَسُولُهُ أمْراً أنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أمْرِهِمْ [احزاب/ 36] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ أمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ. إنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ. أمْ لَكُمْ أيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ. سَلْهُمْ أيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ. أمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأتُوا بِشُرَكائِهِمْ إنْ كانُوا صادِقِينَ [قلم/ 36 تا 41].
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ أ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلى قُلُوبٍ أقْفالُها [محمد/ 24] أمْ طَبَعَ الله عَلى قُلُوبِهِمْ ... فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ [توبه/ 87] أمْ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ. إنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ الله الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ. وَ لَوْ عَلِمَ الله فِيهِمْ خَيْراً لاسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا [انفال/ 21 تا 23] بَلْ هُوَ فَضْلُ الله يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ الله ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ [جمعه/ 4].
فَكَيْفَ لَهُمْ بِاخْتِيَارِ الإمَامِ- وَ الإمَامُ عَالِمٌ لا يَجْهَلُ رَاعٍ لا يَنْكُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرَّسُولِ وَ هُوَ نَسْلُ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ لا مَغْمَزَ فِيهِ فِي نَسَبٍ وَ لا يُدَانِيهِ ذُو حَسَبٍ فِي الْبَيْتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةِ مِنَ الرَّسُولِ [مِنْ آلِ الرَّسُولِ] وَ الرِّضَا مِنَ الله شَرَفُ الأشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِي الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالإمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأمْرِ الله نَاصِحٌ لِعِبَادِ الله حَافِظٌ لِدِينِ الله.
إنَّ الأنْبِيَاءَ وَ الأئِمَّةَ يُوَفِّقُهُمُ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِلْمِهِ مَا لا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ كُلِّ عِلْمِ أهْلِ زَمَانِهِمْ فِي قَوْلِهِ جَلَّ وَ عَزَّ- أ فَمَنْ يَهْدِي إلَى الْحَقِّ أحَقُّ أنْ يُتَّبَعَ أمَّنْ لا يَهِدِّي إلا أنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [یونس/ 35] وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً [بقره/ 269] وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي طَالُوتَ إنَّ الله اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ الله يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ الله واسِعٌ عَلِيمٌ [بقره/ 247] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص- وَ كانَ فَضْلُ الله عَلَيْكَ عَظِيماً [نساء/ 113] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الأئِمَّةِ مِنْ أهْلِ بَيْتِهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ ص- أمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً. فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً [نساء/ 54 و 55].
وَ إنَ الْعَبْدَ إذَا اخْتَارَهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ ألْهَمَهُ الْعِلْمَ إلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ وَ خَصَّهُ الله بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذلِكَ فَضْلُ الله يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ الله ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ [حدید/ 21].
فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُوهُ أوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُوهُ تَعَدَّوْا وَ بَيْتِ الله الْحَقَّ وَ نَبَذُوا كِتابَ الله وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ [بقره/ 101] وَ فِي كِتَابِ الله الْهُدَى وَ الشِّفَاءُ فَنَبَذُوهُ وَ اتَّبَعُوا أهْواءَهُمْ [محمد/ 14] فَذَمَّهُمُ الله وَ مَقَّتَهُمْ وَ أتْعَسَهُمْ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ أضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ الله إنَّ الله لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [قصص/ 50] وَ قَالَ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أضَلَّ أعْمالَهُمْ [محمد/ 8] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ الله وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ الله عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ [غافر/ 35].
منبع: مشرق