روزنامه ای که متعلق به یک نماینده مجلس است...
روزنامه اعتماد دوشنبه گذشته، یک صفحه کامل را به تجلیل از غلامحسین ساعدی اختصاص داد، بیآنکه به هویت واقعی وی بپردازد.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ روزنامه زنجیرهای اعتماد در اقدامی سؤالبرانگیز به تعریف و تمجید از یک نویسنده حامی رژیم پهلوی و سازمان تروریستی منافقین پرداخت.
مدیرمسئول این روزنامه، الیاس حضرتی نماینده مجلس است اما معمولا توسط تیمهای اجارهای اداره میشود. برخی همکاران این روزنامه که با گروهکها ارتباط داشتند، اکنون در خارج کشور با رسانههای ضد انقلاب همکاری میکنند.
روزنامه اعتماد دوشنبه گذشته، یک صفحه کامل را به تجلیل از غلامحسین ساعدی اختصاص داد، بیآنکه به هویت واقعی وی بپردازد.
ساعدی به عنوان نمایشنامهنویس، بیش از هرچیز مدیون حمایتهای رژیم پهلوی و همکاری با اداره تئاتر وزارت فرهنگ بود. او در ایامی که همزمان با زمزمه تشکیل کانون نویسندگان ایران و جلسات آن بود، به دعوت «مهرداد پهلبد» به وزارت فرهنگ و هنر پهلوی رفت و به استخدام درآمد.
با توجه به حساسیت ساواک نسبت به تشکیل کانون نویسندگان، ساعدی نیز مورد توجه این سازمان قرار گرفت. در تاریخ 31 شهریور 1349 فرم استخدام وی به عنوان مأمور مخبر در ساواک تنظیم گردید تا از طریق عمویش تیمسار ساعدی - مدیرکل پنجم ساواک- و در حضور یکی از مسئولان ساواک دعوت به همکاری گردد. مصاحبه ساعدی با تلویزیون ملی ایران در خرداد 1353 و تعریف و تمجید وی از انقلاب سفید شاه و ملت!! و کرامات شاهنشاه آریامهر! نقطه عطفی در زندگی اوست. با این حال، او به علت ارتباطاتی که با افرادی از قبیل هزارخانی از اعضای چپگرای کانون نویسندگان ایران داشت، سال 1353 مورد قهر قرار گرفت و بازداشت شد!
بعد از یک دوره کوتاه حبس، ساعدی با نگارش نامههای متعدد به دنبال آزادی خود بود نامه مورخ 23/3/1353 به پرویز ثابتی (از مقامات ارشد ساواک)خود حاوی مطالب جالبی است:
«جناب آقای ثابتی مقام محترم امنیتی. فرصت نادری که به این حقیر داده شد تا مستقیما با خود سرکار عالی صحبت کنم برایم باورکردنی نبود بیشتر به این دلیل، مسئلهای که مرتب یادآوری میکردم بههیچ صورت مورد توجه مامورین امنیتی موقع بازجویی قرار نمیگرفت چرا که تنها شاهد اصلی در این قضیه خود جنابعالی هستید... بهار سال گذشته انتشارات امیرکبیر پیشنهاد کرد که من نشریه آبرومندی برایش دربیاورم... خود من نقش یک سانسورچی بسیار شدیدی را به عهده گرفته بودم... حتی مقالات را قبلا برای بازدید و هرجا که خط و علامتی میزدند بهطور کامل حذف میکردم... همان قول و قراری که حضوراً داده بودم مجددا به خاطر مبارک میآورم و زندگی این دو سه ساله اخیر را...»
وی در تیر ماه سال 1357 به دعوت انجمن قلم آمریکا و ناشران آمریکایی به این کشور سفر کرد. ساعدی سپس به انگلیس رفت و در اواخر دی 1357 به ایران بازگشت و در شورای اضطراری ماههای پایانی حکومت پهلوی که با حضور شاه تشکیل میشد، شرکت کرد تا راهکارهای مهار انقلاب را به بحث و بررسی بگذارند.
غلامحسین ساعدی از شاخصترین چهرههای ضد دین بود و مقالاتی که مینوشت حاوی اهانت به اسلام و انقلاب و ساحت مقدس امام خمینی(ره) بود.ساعدی تلاش وسیعی در عرصه تبلیغات برای تجزیه کشور تحت عنوان خودمختاری برای خلقها! مبذول میداشت.
ساعدی خرداد 1360 که سرآغاز حرکت علنی نظامی گروهکهای شکستخورده، به ویژه صدور اعلامیه سیاسی ـ نظامی سازمان منافقین بود، ناگهان ماجراجو شد و به حمایت از گروهکها پرداخت. وی به همراه 12 تن دیگر نظیر باقر پرهام، محمدعلی سپانلو و... بیانیهای خطاب به مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین صادر کرد.
ساعدی بعد از یکسال زندگی مخفیانه به پاریس گریخت. وی در پاریس ضمن قرار گرفتن در کنار منافقین، گاهنامه «الفبا» را راهاندازی نمود و آن را پایگاه عناصر فراری و ضد انقلاب قرار داد. او به دلیل پیوندی که با سازمان منافقین داشت برای نشریه «شورا» که متعلق به سازمان بود، مقاله مینوشت. او آذرماه سال 1364 در پاریس مرد. وی به صورت افراطی معتاد به الکل بود و همین اعتیاد عاقبت او را از پای درآورد. بعد از مرگ ساعدی، منافقین و سلطنتطلبها به تعریف و تمجید از او پرداختند و اعضای شورای منافقین و مسعود و مریم رجوی بر سر گور او در پاریس حاضر شدند.
مدیرمسئول این روزنامه، الیاس حضرتی نماینده مجلس است اما معمولا توسط تیمهای اجارهای اداره میشود. برخی همکاران این روزنامه که با گروهکها ارتباط داشتند، اکنون در خارج کشور با رسانههای ضد انقلاب همکاری میکنند.
روزنامه اعتماد دوشنبه گذشته، یک صفحه کامل را به تجلیل از غلامحسین ساعدی اختصاص داد، بیآنکه به هویت واقعی وی بپردازد.
ساعدی به عنوان نمایشنامهنویس، بیش از هرچیز مدیون حمایتهای رژیم پهلوی و همکاری با اداره تئاتر وزارت فرهنگ بود. او در ایامی که همزمان با زمزمه تشکیل کانون نویسندگان ایران و جلسات آن بود، به دعوت «مهرداد پهلبد» به وزارت فرهنگ و هنر پهلوی رفت و به استخدام درآمد.
با توجه به حساسیت ساواک نسبت به تشکیل کانون نویسندگان، ساعدی نیز مورد توجه این سازمان قرار گرفت. در تاریخ 31 شهریور 1349 فرم استخدام وی به عنوان مأمور مخبر در ساواک تنظیم گردید تا از طریق عمویش تیمسار ساعدی - مدیرکل پنجم ساواک- و در حضور یکی از مسئولان ساواک دعوت به همکاری گردد. مصاحبه ساعدی با تلویزیون ملی ایران در خرداد 1353 و تعریف و تمجید وی از انقلاب سفید شاه و ملت!! و کرامات شاهنشاه آریامهر! نقطه عطفی در زندگی اوست. با این حال، او به علت ارتباطاتی که با افرادی از قبیل هزارخانی از اعضای چپگرای کانون نویسندگان ایران داشت، سال 1353 مورد قهر قرار گرفت و بازداشت شد!
بعد از یک دوره کوتاه حبس، ساعدی با نگارش نامههای متعدد به دنبال آزادی خود بود نامه مورخ 23/3/1353 به پرویز ثابتی (از مقامات ارشد ساواک)خود حاوی مطالب جالبی است:
«جناب آقای ثابتی مقام محترم امنیتی. فرصت نادری که به این حقیر داده شد تا مستقیما با خود سرکار عالی صحبت کنم برایم باورکردنی نبود بیشتر به این دلیل، مسئلهای که مرتب یادآوری میکردم بههیچ صورت مورد توجه مامورین امنیتی موقع بازجویی قرار نمیگرفت چرا که تنها شاهد اصلی در این قضیه خود جنابعالی هستید... بهار سال گذشته انتشارات امیرکبیر پیشنهاد کرد که من نشریه آبرومندی برایش دربیاورم... خود من نقش یک سانسورچی بسیار شدیدی را به عهده گرفته بودم... حتی مقالات را قبلا برای بازدید و هرجا که خط و علامتی میزدند بهطور کامل حذف میکردم... همان قول و قراری که حضوراً داده بودم مجددا به خاطر مبارک میآورم و زندگی این دو سه ساله اخیر را...»
وی در تیر ماه سال 1357 به دعوت انجمن قلم آمریکا و ناشران آمریکایی به این کشور سفر کرد. ساعدی سپس به انگلیس رفت و در اواخر دی 1357 به ایران بازگشت و در شورای اضطراری ماههای پایانی حکومت پهلوی که با حضور شاه تشکیل میشد، شرکت کرد تا راهکارهای مهار انقلاب را به بحث و بررسی بگذارند.
غلامحسین ساعدی از شاخصترین چهرههای ضد دین بود و مقالاتی که مینوشت حاوی اهانت به اسلام و انقلاب و ساحت مقدس امام خمینی(ره) بود.ساعدی تلاش وسیعی در عرصه تبلیغات برای تجزیه کشور تحت عنوان خودمختاری برای خلقها! مبذول میداشت.
ساعدی خرداد 1360 که سرآغاز حرکت علنی نظامی گروهکهای شکستخورده، به ویژه صدور اعلامیه سیاسی ـ نظامی سازمان منافقین بود، ناگهان ماجراجو شد و به حمایت از گروهکها پرداخت. وی به همراه 12 تن دیگر نظیر باقر پرهام، محمدعلی سپانلو و... بیانیهای خطاب به مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین صادر کرد.
ساعدی بعد از یکسال زندگی مخفیانه به پاریس گریخت. وی در پاریس ضمن قرار گرفتن در کنار منافقین، گاهنامه «الفبا» را راهاندازی نمود و آن را پایگاه عناصر فراری و ضد انقلاب قرار داد. او به دلیل پیوندی که با سازمان منافقین داشت برای نشریه «شورا» که متعلق به سازمان بود، مقاله مینوشت. او آذرماه سال 1364 در پاریس مرد. وی به صورت افراطی معتاد به الکل بود و همین اعتیاد عاقبت او را از پای درآورد. بعد از مرگ ساعدی، منافقین و سلطنتطلبها به تعریف و تمجید از او پرداختند و اعضای شورای منافقین و مسعود و مریم رجوی بر سر گور او در پاریس حاضر شدند.