بعد از هشت سال میگفتند آتشبس شده و پرونده جنگ را بستهاند؛ جنگی که از همین تپههای خانلیلی قصرشیرین روزی شروع و اولین گلولههایش به سینههای سپر شده مردمان این دیار شلیک شده بود و سالهای سال زندگی در میانه این معرکه تمام عیار، رنگ روزهای بدون آتش و خون را از یادمان برده بود.
اما ارمغان آرامشی که این معاهده بینالمللی -قطعنامه ۵۹۸ - داده بود یک هفته هم دوام نیاورد و این بار نفاق و دورویی وطنفروشان بیغیرت کاممان را دوباره تلخ کرد؛ همانهایی که روی بیغیرتی خودشان حساب کرده بودند و به خیال همراهی مردم ایران با جبهه نفاق با شکستن آتشبس و با یک نفوذ کور از مرزهای غربی به ایران حمله کردند.
تجاوز به خاک ایران اول مردادماه ۶۷ مجدداً اتفاق افتاد و منافقین با پیشرویهایی که داشتند توانستند خود را به شهر اسلامآباد غرب برسانند، آنهایی که داعیه دفاع از خلق را داشتند از هیچ جنایتی در حق این مردم بیدفاع فروگذار نکردند و چهره بدون روتوش و کریه خود را در آنجا نشان دادند.
منافقین در طول مسیری که طی کردند با مقاومت نیروها و مردم بارها مجبور به عقبنشینی شده و مجدداً پیشروی میکردند و عقبه آنها هم نیروهای پشتیبان در منطقه مستقر میشد.
هر یک نفر به اندازه یک گروهان میجنگید
سرهنگ پاسدار باقر آقایی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در بیان خاطراتش از انگیزه بالای نیروها در آن روزها میگوید که انگیزه رزمندگان در این عملیات صد برابر شده بود؛ هر یک نفر به اندازه یک گروهان میجنگید شهید عبدالمجید شعیری یک نوجوان بود که سال ۶۶ او را در جبهههای جنوب دیده بودیم و در مرصاد شهید شد.
او میگفت که مجید با اینکه تجربه جنگ نداشت مثل ژنرالهای کارکشته جنگ جهانی میجنگید و یک خیابان را یک نفره کنترل میکرد و همه ما متعجب شده بودیم و در نهایت با گلوله اس پی جی به شهادت رسید.
این رزمنده دوران دفاع مقدس میگفت که منافقین تحلیلهای اشتباهی داشتند و فکر میکردند مردم هم به آنها میپیوندند و با خودشان محاسبه کرده بودند که در اسلامآباد غرب حدود یک میلیون نفر و تا کرمانشاه ۵ تا ۶ میلیون نفر با آنها همراه میشوند و خیلی راحت میتوانند به تهران برسند.
نفوذ کور و جنگ ناشیانه منافقین
وی معتقد بود که منافقین نفوذ کوری داشتند و نحوه جنگشان هم بسیار ناشیانه بود؛ اکثر نیروهایشان را از دبیرستانها و دانشگاهها و خیابانها جمع کرده بودند و جنگ نابلد بودند.
در دشت دیره و سرپلذهاب با دفاع متحرک در برابر منافقین میجنگیدیم و تعدادمان در مقایسه با آنها یک پنجاهم بود و در نهایت رویایشان در تنگه مرصاد پایان یافت و بی تعبیر ماند.
مردمی که در مبارزه با منافقان خانههایشان را هدف میگرفتند
«حدود ۸۰ درصد نیروها بچههای اسلامآباد غرب بودند، منافقان به خانههای روستاییان رخنه کرده بودند و نیروهای مقاومت با سلاح خانههای خودشان را هدف میگرفتند در حالی که از سرنوشت خانوادههایشان خبر نداشتند و نمیدانستند هنوز هم آنجا هستند یا نه؛ شرایط سختی بود…» اینها روایت حاج محمد طالبی از فرماندهان دوران دفاع مقدس است که در مرصاد حضور داشته و گوشهای از دردهای فاجعه زاییده نفاق را نشان میدهد.
این فرمانده دوران دفاع مقدس میگفت در آن ایام کرمانشاه رکورد اعزام نیرو به مرصاد را شکست و آنقدر نیرو اعزام شد که ما اعلام کردیم دیگر نیایند چون غذا و لباس و سلاحی نداریم به آنها بدهیم اما آنها میگفتند لباس و غذا نمیخواهیم فقط میخواهیم بجنگیم.
حاج محمد روایتی از جنایات منافقین هم داشت که منافقین وقتی بیمارستان اسلام آباد غرب را در دست گرفتند، مجروحان را آتش زدند؛ در این شهر جنگ به صورت خیابانی شده بود و بچههای ما هم تجربهای از جنگهای خیابانی نداشتند و کار سخت میشد.
اوضاع در خود کرمانشاه هم دست کمی از اسلامآباد غرب نداشت؛ در این گیر و دار کرمانشاه از صفر تا صد درگیر بود منافقین به نیروهایشان در داخل کشور فراخوان داده بودند تا به کرمانشاه بیایند و آنها هم با نصب سیستمهای صوتی بر روی خودروهایشان در بین مردم ایجاد رعب و وحشت میکردند و فریاد میزدند که شهرها و روستاها را خالی کنید مجاهدین آمدند.
اگر تیپ نبیاکرم (ص) نبود منافقین اول مرداد به کرمانشاه رسیده بودند
این فرمانده دوران دفاع مقدس گفت که منافقین برنامهریزی کرده بودند که به کرمانشاه بروند و اگر تیپ نبی اکرم (ص) و بچههای کرمانشاه نبودند دشمن همان روز اول مرداد به کرمانشاه میرسید.
اول، دوم و سوم مرداد مقاومت جانانه مردم و نیروهای نظامی بود که نگذاشت دشمن به کرمانشاه برسد؛ دشمن اگر به کرمانشاه میرسید خیلی راحت میتوانست تهران را فتح کند.
و سوم مرداد بود که عملیات «مرصاد» برای تار و مار دشمن در کمینگاه چارزبر -که امروز به نام مرصاد نامگذاری شده- آغاز شد و جبهه منافقین که نام این عملیات را «فروغ جاویدان» گذاشته بودند با زیرکی رزمندگان اسلام به دام افتادند و به محاصره درآمدند و به درک واصل شدند.
در مرصاد بود که گلولههای جنگ هم شلیک شد و باز هم کرمانشاه مقاوم بود که در مقابل دشمن ایستاد و افتخاری دیگر در پرونده پرافتخارش ثبت شد تا سالها بعد مدال سینه ستبر ایران اسلامی را از رهبر معظم انقلاب دریافت کند به پاس این همه شجاعت و ایثار مردمانش…
این گوشهای از این عملیات بزرگ بود و تنها برشی از هشت سال ایستادگی مردمان مقاوم استان کرمانشاه در برابر دشمن تا دندان مسلح که روایت شد.