طی تماس تلفنی به دفتر امام در تهران اعلام شد سیدحسین خمینی مسلح است و ممکن است از روی عصبانیت به سوی تظاهرکنندگان شلیک کند. وقتی این خبر به حضرت امام رسید، از آیتالله اشراقی که نزدشان بود، خواستند بیدرنگ با مشهد تماس بگیرند و پیام ایشان را ابلاغ کنند.
شهدای ایران: حجتالاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس طی یادداشتی با عنوان «اگر امام خمینی در قید حیات بود با هاشمی و اشراقی چه برخوردی می کرد» که نسخهای از آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده، به اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی و نعیمه اشراقی واکنش نشان داد.
متن این یادداشت به این شرح است:
اظهارنظر برخی از شخصیت ها در این روزها از ادعای خلاف واقع مخالفت حضرت امام (ره) با شعار مرگ بر آمریکا توسط آقای هاشمی رفسنجانی تا ادعای توهین آمیز نعیمه اشراقی در باره خانواده شهدا در محضر امام، مرا به یاد خاطره ای از مرحوم آیت الله اشراقی انداخت که حدود 16 سال قبل روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی آن را منتشر کرده بود. بعد از کمی جستجو این خاطره را در کتاب مهر و قهر یافتم. این کتاب که که مجموعه ای از خاطرات درباره رفتارهای محبت آمیز و صلابت ها و برخوردهای غضب گونه امام راحل است با مجوز مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) به شماره 749 مورخ 79/4/5 منتشر شده است.
روزنامه جمهوری اسلامی 10 شهریور 78 : در سال 59 آن روز که بنی صدر کودتای خزنده ای را علیه نظام اسلامی دنبال می کرد، یکی از نزدیکان امام (سید حسین خمینی، فرزند شهید آقا مصطفی) در سفری به مشهد در پشتیبانی از بنی صدر سخنرانی و از شهید رجایی انتقاداتی کرد. در این مراسم جمعی از مردم حاضر در سخنرانی، به دلیل حمایت از بنی صدر بر سخنران شوریدند و مراسم به تشنج کشیده شد. نیروهای کمیته آن روز برای حفاظت از این فرد منسوب به امام راحل، وی را از میان مردم به مکانی هدایت کردند و طی تماس تلفنی به دفتر امام در تهران اعلام کردند که سخنران مذکور مسلح است و دست به سلاح کمری خود دارد و ممکن است از روی عصبانیت به سوی تظاهرکنندگان شلیک کند. وقتی این خبر به امام رسید از آیت الله اشراقی که نزدشان بودند، خواستند به برادران حاضر در دفتر دستور دهد که بی درنگ با مشهد تماس بگیرند و پیام امام را اینگونه ابلاغ کنند:
نامبرده (سیدحسین خمینی) تحت الحفظ به تهران اعزام شود و مراقب باشند اگر بر آن بود که به سوی کسی شلیک کند، به او مهلت ندهند و بلافاصله به سوی او شلیک کنند و او ر از پای درآورند.
آیت الله اشراقی به دفتر آمدند و به حجت الاسلام رحمانی (رئیس عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی) که در آن ساعت شیفت کاریش در دفتر بود، بخش اول این پیام را دادند و از بخش دوم خودداری کردند. وقتی به حضور امام بازگشتند، ایشان از آقای اشراقی پرسیدند: پیام را رساندید؟ آقای اشراقی پاسخ مثبت داد و امام سئوال کردند: آیا گفتید که اگر خواست به سوی کسی شلیک کند به او مهلت ندهند؟ آیت الله اشراقی نتوانست دروغ بگوید، ناگزیر گفت: این را نگفتم . امام به ایشان دستور داد تا برگردد به دفتر و عین پیام را اعلام کند.
این خاطره را از امام نوشتم تا به این سئوال پاسخ دهم که چرا در حالی که سی و پنج سال از انقلاب اسلامی می گذرد، آن هم سی و پنج سال همراه با تحمل سختی هایی که نتیچه رفتارهای غیر انسانی مستکبرین بود، سی و پنج سال همراه با شهادت برخی از عزیزترین فرزندان کشورمان و جانبازی و اسارت برخی دیگر، سی و پنج سال بی سرپرست بودن برخی خانواده ها و یتیم شدن برخی فرزندان، خلاصه سی و پنج سال تحریم و تهدید از سوی نظام سلطه از یک سو و خیانت برخی از چهره های داخلی از سوی دیگر... اما این مردم، هنوز روح الله را دوست دارند! هنوز مشکلات کشور را تحمل می کنند، نه فقط تحمل می کنند که باز هم حاضرند برای استقلال و زندگی بر اساس سیاست نه شرقی نه غربی هزینه بدهند، باز هم حاضرند در بزنگاه هایی چون 22 بهمن و 13 آبان و 9 دی و روز قدس و هر انتخاباتی به میدان بیایند، فقط چون هنوز خمینی را حی و حاضر می بینند آن هم در قامت سید علی، با این همه کاستی ها وقتی امام خامنه ای به استانی سفر می کند چون نگینی در حلقه جمعیت قرارش می دهند! چرا؟
پاسخ روشن است. تصویری که مردم از خمینی در ذهن دارند، این است که خمینی هرگز بین خود و آرمان هایی که صدها هزار شهید درختش را آبیاری کرده، خودش را انتخاب نکرد، خمینی هرگز بین انقلاب اسلامی و فرزندانش و خانواده ای که منسوب به او بود، منسوبینش را انتخاب نکرد! مردم بارها و بارها در بزنگاه های مختلف دیدند که خمینی با کسی تعارف ندارد حتی با خویشانش. بعد از امام (ره) هم باز چنین تصویری را از خامنه ای در ذهن دارند، اما ...
اما همین مردم چرا با برخی چهره ها چنین رابطه ای را ندارند؟ چرا برخی چهره ها علی رغم سی و پنج سال حضور در عرصه های مختلف و خدماتی که داشته اند، هنوز وقتی در جمع مردم حاضر می شوند، باید خود را در هشت حلقه حفاظتی قرار دهند، چرا تمام دیدارهای آنها دست چین شده و با گذراندن مدعوین از فیلترهای مختلف است؟ حتی دیگر برای حضور در نماز جمعه آنها رغبتی از سوی مردم نیست الا کسانی که یا نماز نمی خوانند یا دست در دست دخترگان نماز می خوانند و یا کفش و کف و سوت به نماز می ایستند!
باز پاسخ روشن است. تصویری که مردم از این جماعت در ذهن دارند، این است که مواضع آنها با مواضع شفاف امامشان فرسنگ ها فاصله دارد، بوی از وصیت نامه شهدا در مواضعشان نیست، مواضع آنها جماعتی را دلخوش می کند که هیچ هزینه ای برای انقلاب اسلامی نداده اند. این جماعت هرگز نتوانست بین فرزندان - آن هم فرزندان متخلفشان - و انقلاب اسلامی، جانب آرمان هایی را بگیرد که خون شهدا پای آن ریخته شده بود و ...
نمی دانم اگر آیت الله اشراقی (ره) در قید حیات بودند، وقتی اظهار نظرهای این ایام دختران خود را می شنیدند، چه برخوردی با آنها می کردند اما تردید ندارم که خاطره این برخورد امام خمینی را با سید حسین خمینی به یاد می آوردند و بعد تصمیم می گرفتند چون می دانستند که امام ما در این مواقع، ملاحظه انتساب افراد را نمی کند، بگذریم که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام مهمترین وظیفه خود را توجیه رفتارهایی می داند که به دنبال دفن خط امامند تا احیای آن ...
با این همه هرچند آقای هاشمی و خانم اشراقی مواضعی را به امام نسبت دادند که واقعیت نداشت و با سیره آن روح خدا هم فاصله داشت ولی از این باب که سبب خیر شدند و مواضع آنها باعث شد تا دوستداران روح الله در صدا و سیما و دیگر رسانه ها به بازخوانی مواضع امام در خصوص نفی رابطه با آمریکا و حتی لزوم انتشار شعار مرگ بر آمریکا از کلیساهای جهان و حرمت خانواده شهدا و ... بپردازند و عده ای که تا دیروز سکوت کرده بودند، در برابر این تحریفات هدفمند لب به اعتراض باز کنند و مردم در کرمانشاه غیرت انقلابی خود را به نمایش بگذارند، همه و همه نعمت شیرینی که تلخی این بداخلاقی تاریخی را کم می کند.
متن این یادداشت به این شرح است:
اظهارنظر برخی از شخصیت ها در این روزها از ادعای خلاف واقع مخالفت حضرت امام (ره) با شعار مرگ بر آمریکا توسط آقای هاشمی رفسنجانی تا ادعای توهین آمیز نعیمه اشراقی در باره خانواده شهدا در محضر امام، مرا به یاد خاطره ای از مرحوم آیت الله اشراقی انداخت که حدود 16 سال قبل روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی آن را منتشر کرده بود. بعد از کمی جستجو این خاطره را در کتاب مهر و قهر یافتم. این کتاب که که مجموعه ای از خاطرات درباره رفتارهای محبت آمیز و صلابت ها و برخوردهای غضب گونه امام راحل است با مجوز مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) به شماره 749 مورخ 79/4/5 منتشر شده است.
روزنامه جمهوری اسلامی 10 شهریور 78 : در سال 59 آن روز که بنی صدر کودتای خزنده ای را علیه نظام اسلامی دنبال می کرد، یکی از نزدیکان امام (سید حسین خمینی، فرزند شهید آقا مصطفی) در سفری به مشهد در پشتیبانی از بنی صدر سخنرانی و از شهید رجایی انتقاداتی کرد. در این مراسم جمعی از مردم حاضر در سخنرانی، به دلیل حمایت از بنی صدر بر سخنران شوریدند و مراسم به تشنج کشیده شد. نیروهای کمیته آن روز برای حفاظت از این فرد منسوب به امام راحل، وی را از میان مردم به مکانی هدایت کردند و طی تماس تلفنی به دفتر امام در تهران اعلام کردند که سخنران مذکور مسلح است و دست به سلاح کمری خود دارد و ممکن است از روی عصبانیت به سوی تظاهرکنندگان شلیک کند. وقتی این خبر به امام رسید از آیت الله اشراقی که نزدشان بودند، خواستند به برادران حاضر در دفتر دستور دهد که بی درنگ با مشهد تماس بگیرند و پیام امام را اینگونه ابلاغ کنند:
نامبرده (سیدحسین خمینی) تحت الحفظ به تهران اعزام شود و مراقب باشند اگر بر آن بود که به سوی کسی شلیک کند، به او مهلت ندهند و بلافاصله به سوی او شلیک کنند و او ر از پای درآورند.
آیت الله اشراقی به دفتر آمدند و به حجت الاسلام رحمانی (رئیس عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی) که در آن ساعت شیفت کاریش در دفتر بود، بخش اول این پیام را دادند و از بخش دوم خودداری کردند. وقتی به حضور امام بازگشتند، ایشان از آقای اشراقی پرسیدند: پیام را رساندید؟ آقای اشراقی پاسخ مثبت داد و امام سئوال کردند: آیا گفتید که اگر خواست به سوی کسی شلیک کند به او مهلت ندهند؟ آیت الله اشراقی نتوانست دروغ بگوید، ناگزیر گفت: این را نگفتم . امام به ایشان دستور داد تا برگردد به دفتر و عین پیام را اعلام کند.
این خاطره را از امام نوشتم تا به این سئوال پاسخ دهم که چرا در حالی که سی و پنج سال از انقلاب اسلامی می گذرد، آن هم سی و پنج سال همراه با تحمل سختی هایی که نتیچه رفتارهای غیر انسانی مستکبرین بود، سی و پنج سال همراه با شهادت برخی از عزیزترین فرزندان کشورمان و جانبازی و اسارت برخی دیگر، سی و پنج سال بی سرپرست بودن برخی خانواده ها و یتیم شدن برخی فرزندان، خلاصه سی و پنج سال تحریم و تهدید از سوی نظام سلطه از یک سو و خیانت برخی از چهره های داخلی از سوی دیگر... اما این مردم، هنوز روح الله را دوست دارند! هنوز مشکلات کشور را تحمل می کنند، نه فقط تحمل می کنند که باز هم حاضرند برای استقلال و زندگی بر اساس سیاست نه شرقی نه غربی هزینه بدهند، باز هم حاضرند در بزنگاه هایی چون 22 بهمن و 13 آبان و 9 دی و روز قدس و هر انتخاباتی به میدان بیایند، فقط چون هنوز خمینی را حی و حاضر می بینند آن هم در قامت سید علی، با این همه کاستی ها وقتی امام خامنه ای به استانی سفر می کند چون نگینی در حلقه جمعیت قرارش می دهند! چرا؟
پاسخ روشن است. تصویری که مردم از خمینی در ذهن دارند، این است که خمینی هرگز بین خود و آرمان هایی که صدها هزار شهید درختش را آبیاری کرده، خودش را انتخاب نکرد، خمینی هرگز بین انقلاب اسلامی و فرزندانش و خانواده ای که منسوب به او بود، منسوبینش را انتخاب نکرد! مردم بارها و بارها در بزنگاه های مختلف دیدند که خمینی با کسی تعارف ندارد حتی با خویشانش. بعد از امام (ره) هم باز چنین تصویری را از خامنه ای در ذهن دارند، اما ...
اما همین مردم چرا با برخی چهره ها چنین رابطه ای را ندارند؟ چرا برخی چهره ها علی رغم سی و پنج سال حضور در عرصه های مختلف و خدماتی که داشته اند، هنوز وقتی در جمع مردم حاضر می شوند، باید خود را در هشت حلقه حفاظتی قرار دهند، چرا تمام دیدارهای آنها دست چین شده و با گذراندن مدعوین از فیلترهای مختلف است؟ حتی دیگر برای حضور در نماز جمعه آنها رغبتی از سوی مردم نیست الا کسانی که یا نماز نمی خوانند یا دست در دست دخترگان نماز می خوانند و یا کفش و کف و سوت به نماز می ایستند!
باز پاسخ روشن است. تصویری که مردم از این جماعت در ذهن دارند، این است که مواضع آنها با مواضع شفاف امامشان فرسنگ ها فاصله دارد، بوی از وصیت نامه شهدا در مواضعشان نیست، مواضع آنها جماعتی را دلخوش می کند که هیچ هزینه ای برای انقلاب اسلامی نداده اند. این جماعت هرگز نتوانست بین فرزندان - آن هم فرزندان متخلفشان - و انقلاب اسلامی، جانب آرمان هایی را بگیرد که خون شهدا پای آن ریخته شده بود و ...
نمی دانم اگر آیت الله اشراقی (ره) در قید حیات بودند، وقتی اظهار نظرهای این ایام دختران خود را می شنیدند، چه برخوردی با آنها می کردند اما تردید ندارم که خاطره این برخورد امام خمینی را با سید حسین خمینی به یاد می آوردند و بعد تصمیم می گرفتند چون می دانستند که امام ما در این مواقع، ملاحظه انتساب افراد را نمی کند، بگذریم که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام مهمترین وظیفه خود را توجیه رفتارهایی می داند که به دنبال دفن خط امامند تا احیای آن ...
با این همه هرچند آقای هاشمی و خانم اشراقی مواضعی را به امام نسبت دادند که واقعیت نداشت و با سیره آن روح خدا هم فاصله داشت ولی از این باب که سبب خیر شدند و مواضع آنها باعث شد تا دوستداران روح الله در صدا و سیما و دیگر رسانه ها به بازخوانی مواضع امام در خصوص نفی رابطه با آمریکا و حتی لزوم انتشار شعار مرگ بر آمریکا از کلیساهای جهان و حرمت خانواده شهدا و ... بپردازند و عده ای که تا دیروز سکوت کرده بودند، در برابر این تحریفات هدفمند لب به اعتراض باز کنند و مردم در کرمانشاه غیرت انقلابی خود را به نمایش بگذارند، همه و همه نعمت شیرینی که تلخی این بداخلاقی تاریخی را کم می کند.