تبدیل قاتل به مظلوم ...
«علی علیزاده» معروف به «الیز»، تحلیلگر جوان سیاسی و فعال رسانهای مقیم لندن، در کانال شخصی خود مطلبی با عنوان قتل فجیع میترا استاد و ورشکستگی اخلاقی اصلاحطلبان ایرانی درباره قتل همسر دوم محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران نوشت.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ هرچه از زمان قتل همسر دوم نجفی، سیاستمدار باسابقه اصلاحطلب میگذریم، نهتنها موضوع بهمحاق نمیرود بلکه هرروز نقد و نظرهای بیشتری از افراد مختلف در فضای مجازی منتشر میشود.
روز گذشته «علی علیزاده» معروف به «الیز»، تحلیلگر جوان سیاسی و فعال رسانهای مقیم لندن، در کانال شخصی خود مطلبی با عنوان قتل فجیع میترا استاد و ورشکستگی اخلاقی اصلاحطلبان ایرانی درباره قتل همسر دوم محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران نوشت.
او نوشت: دو روز پیش افکار عمومی ایران با زلزلهای خبری شوکه شد: سیاستمدار سرشناس اصلاحطلب با اسلحه گرم همسر 30 سال جوانترش را بهقتل رساند و چند ساعت بعد جزئیات بیشتر منتشر شد. مثل اغلب موارد زنکُشی، رابطه پرخشونت و شوهر بارها زن جوانش را ضربو شتم کرده بود. علیزاده با اشاره به اینکه خشونت خانگی علیه زنان امروزه تابویی نابخشودنی و گناهی کبیره است و حتی یک سیلی، پایان زندگی سیاستمدار یا هنرمند یا ورزشکار است، توضیح داد: عدالت حکم میکند زنان از منظر فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی «غالبا» در موقعیت آسیبپذیر و مستضعفتر و شوهران در موقعیت قدرتمندتر قرار دارند؛ چه رسد به اینکه شوهر معاون سابق رییسجمهوری، وزیر سابق و شهردار سابق شهر 12میلیونی و از پرنفوذترین و پرقدرتترین کارگزاران چهار دهه گذشته بوده باشد؛ مردی حتی مسلح به اسلحه گرم. او واکنش طبیعی به این اتفاق را انفجار خشم عمومی از این جنایت بهدلیل همدلی با مادر و پسر 13ساله قربانی عنوان کرد و نوشت: اگر هرجای دیگر دنیا این اتفاق میافتاد، سیاستمداران همحزب و همجناح قاتل که با وجود همه نشانهها در 16 ماه گذشته، مانع رخدادن این جنایت نشدند، باید استعفا میدادند و عذر میخواستند و ابراز شرمساری میکردند.
بهگفته علیزاده، بااینحال ماجرا روندی کاملا متفاوت یافت. ماشین تبلیغاتی، پروپاگاندایی و رسانهای عظیمی بلافاصله بهراه افتاد و سرجوخههای تبلیغاتی اصلاحات برای به خطکردن فضای مجازی گسیل شدند. بعد هم بیبیسی فارسی، تلویزیون سعودی ایراناینترنشنال و سلبریتیها برای مدیریت احساسی فضا بهکمک آمدند. اول سعی در تلطیف فضا کردند و گفتند نباید دیگران را قضاوت کنیم. گفتند ممکن است چنین سرنوشتی گریبان همه را بگیرد (نه! هرکسی نمیتواند قاتل باشد). روی هوش نجفی در دوره تحصیل مانور دادند (انگار قتل و خشونت خانگی ربطی به رتبه کنکور دارد) و بعد وارد مرحله تهاجمی شدند؛ گویی دستور از اتاق فکر رسیده باشد. مسائل انحرافی را مطرح کردند و از مقتول هیولا ساختند و از قاتل قربانی مظلوم. در کمتر از چند ساعت، شایعه کردند مقتول «پرستو» بوده؛ به زبان مؤدبانه روسپی الیت یا نخبه که برای سازمانهای امنیتی کار میکند. گفتند عکسهای خصوصی را به سازمانهای امنیتی میفرستاده است.
علیزاده درادامه نوشته است زنان معروف فمینیست اصلاحات مثل شهیندخت مولاوردی که رگ گردنشان علیه خشونت خانگی بیرون میزند، کلمهای در همدلی با زن قربانی و محکومیت جنایت همحزبیشان نگفتند. در بیبیسی، وکلای فمینیستی مثل شادی صدر و مهرانگیز کار که سالها به اسم مقابله با خشونت خانگی اسلامهراسی میکنند، فقطوفقط از حقوق قضایی شوهر سیاستمدار دفاع کردند و کلمهای علیه اصل جنایت حرف نزدند.
تأکید علیزاده بر این است که «روی سخن این متن، مردم عادی هستند که به این جناح سیاسی بدون ذرهای پرسشگری در این سالها اعتماد کور کردهاند. آنها که انتخابات به انتخابات با یک «تَکرار میکنم» به ادای تکلیف خوانده میشوند. اگر چنین مخاطبی هستید، از شما میخواهم جای قاتل را در ذهنتان عوض و یکی از شخصیتهای اصولگرا یا حزباللهی یا سپاهی را جایگزین کنید. میخواهم چشمتان را لحظهای ببندید و تصور کنید فلان وزیر سابق حزباللهی، رییس سابق بسیج، فلان سردار و فلان نماینده مجلس اصولگرا همسرش را با تفنگ کشته. حالا تصور کنید روزنامهها و رسانه ملی عملا فقط از خصوصیات غیراخلاقی آن زن کشتهشده میگویند. میگویند او اگرچه همسر قانونی این سیاستمدار بوده، جاسوسهای فرستادهشده از موساد و سیا بوده. چه حسی میکنید؟ اگر حستان متفاوت است، از خودتان بپرسید چرا؟ بپرسید چگونه در این ماجرا اجازه دادید احساستان دزدیده، دستکاری و عوض شود؟»
این فعال رسانهای سکوت اصلاحطلبان در یکونیم سال گذشته با وجود آگاهی از رابطه پرخشونت قاتل، رفتار شنیع اصلاحطلبان و عقبه رسانهای و پروپاگاندایی آنها در تبرئه قاتل و همدلی تلویحی با جنایتکار و هیولاسازی از قربانی و مقصر جلوهدادن مقتول در 48 ساعت گذشته را نقطه عطفی در تاریخ معاصر سیاسی ایران دانست و ادامه داد: نقطه نمادین علنیشدن ورشکستگی اخلاقی اصلاحات، حالا دیگر ماسک فروافتاده. 48 ساعت گذشته نشان داد تنها برتری اخلاقی اصلاحطلبان، هنرشان در تبدیل قاتل به مظلوم و هیولاسازی از رقیب سیاسی و همراهکردن افکار عمومی با استفاده از ترفندهای مدرن رسانهای و جنگ روانی است؛ برتری استفاده از پروپاگاندا.
روز گذشته «علی علیزاده» معروف به «الیز»، تحلیلگر جوان سیاسی و فعال رسانهای مقیم لندن، در کانال شخصی خود مطلبی با عنوان قتل فجیع میترا استاد و ورشکستگی اخلاقی اصلاحطلبان ایرانی درباره قتل همسر دوم محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران نوشت.
او نوشت: دو روز پیش افکار عمومی ایران با زلزلهای خبری شوکه شد: سیاستمدار سرشناس اصلاحطلب با اسلحه گرم همسر 30 سال جوانترش را بهقتل رساند و چند ساعت بعد جزئیات بیشتر منتشر شد. مثل اغلب موارد زنکُشی، رابطه پرخشونت و شوهر بارها زن جوانش را ضربو شتم کرده بود. علیزاده با اشاره به اینکه خشونت خانگی علیه زنان امروزه تابویی نابخشودنی و گناهی کبیره است و حتی یک سیلی، پایان زندگی سیاستمدار یا هنرمند یا ورزشکار است، توضیح داد: عدالت حکم میکند زنان از منظر فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی «غالبا» در موقعیت آسیبپذیر و مستضعفتر و شوهران در موقعیت قدرتمندتر قرار دارند؛ چه رسد به اینکه شوهر معاون سابق رییسجمهوری، وزیر سابق و شهردار سابق شهر 12میلیونی و از پرنفوذترین و پرقدرتترین کارگزاران چهار دهه گذشته بوده باشد؛ مردی حتی مسلح به اسلحه گرم. او واکنش طبیعی به این اتفاق را انفجار خشم عمومی از این جنایت بهدلیل همدلی با مادر و پسر 13ساله قربانی عنوان کرد و نوشت: اگر هرجای دیگر دنیا این اتفاق میافتاد، سیاستمداران همحزب و همجناح قاتل که با وجود همه نشانهها در 16 ماه گذشته، مانع رخدادن این جنایت نشدند، باید استعفا میدادند و عذر میخواستند و ابراز شرمساری میکردند.
بهگفته علیزاده، بااینحال ماجرا روندی کاملا متفاوت یافت. ماشین تبلیغاتی، پروپاگاندایی و رسانهای عظیمی بلافاصله بهراه افتاد و سرجوخههای تبلیغاتی اصلاحات برای به خطکردن فضای مجازی گسیل شدند. بعد هم بیبیسی فارسی، تلویزیون سعودی ایراناینترنشنال و سلبریتیها برای مدیریت احساسی فضا بهکمک آمدند. اول سعی در تلطیف فضا کردند و گفتند نباید دیگران را قضاوت کنیم. گفتند ممکن است چنین سرنوشتی گریبان همه را بگیرد (نه! هرکسی نمیتواند قاتل باشد). روی هوش نجفی در دوره تحصیل مانور دادند (انگار قتل و خشونت خانگی ربطی به رتبه کنکور دارد) و بعد وارد مرحله تهاجمی شدند؛ گویی دستور از اتاق فکر رسیده باشد. مسائل انحرافی را مطرح کردند و از مقتول هیولا ساختند و از قاتل قربانی مظلوم. در کمتر از چند ساعت، شایعه کردند مقتول «پرستو» بوده؛ به زبان مؤدبانه روسپی الیت یا نخبه که برای سازمانهای امنیتی کار میکند. گفتند عکسهای خصوصی را به سازمانهای امنیتی میفرستاده است.
علیزاده درادامه نوشته است زنان معروف فمینیست اصلاحات مثل شهیندخت مولاوردی که رگ گردنشان علیه خشونت خانگی بیرون میزند، کلمهای در همدلی با زن قربانی و محکومیت جنایت همحزبیشان نگفتند. در بیبیسی، وکلای فمینیستی مثل شادی صدر و مهرانگیز کار که سالها به اسم مقابله با خشونت خانگی اسلامهراسی میکنند، فقطوفقط از حقوق قضایی شوهر سیاستمدار دفاع کردند و کلمهای علیه اصل جنایت حرف نزدند.
تأکید علیزاده بر این است که «روی سخن این متن، مردم عادی هستند که به این جناح سیاسی بدون ذرهای پرسشگری در این سالها اعتماد کور کردهاند. آنها که انتخابات به انتخابات با یک «تَکرار میکنم» به ادای تکلیف خوانده میشوند. اگر چنین مخاطبی هستید، از شما میخواهم جای قاتل را در ذهنتان عوض و یکی از شخصیتهای اصولگرا یا حزباللهی یا سپاهی را جایگزین کنید. میخواهم چشمتان را لحظهای ببندید و تصور کنید فلان وزیر سابق حزباللهی، رییس سابق بسیج، فلان سردار و فلان نماینده مجلس اصولگرا همسرش را با تفنگ کشته. حالا تصور کنید روزنامهها و رسانه ملی عملا فقط از خصوصیات غیراخلاقی آن زن کشتهشده میگویند. میگویند او اگرچه همسر قانونی این سیاستمدار بوده، جاسوسهای فرستادهشده از موساد و سیا بوده. چه حسی میکنید؟ اگر حستان متفاوت است، از خودتان بپرسید چرا؟ بپرسید چگونه در این ماجرا اجازه دادید احساستان دزدیده، دستکاری و عوض شود؟»
این فعال رسانهای سکوت اصلاحطلبان در یکونیم سال گذشته با وجود آگاهی از رابطه پرخشونت قاتل، رفتار شنیع اصلاحطلبان و عقبه رسانهای و پروپاگاندایی آنها در تبرئه قاتل و همدلی تلویحی با جنایتکار و هیولاسازی از قربانی و مقصر جلوهدادن مقتول در 48 ساعت گذشته را نقطه عطفی در تاریخ معاصر سیاسی ایران دانست و ادامه داد: نقطه نمادین علنیشدن ورشکستگی اخلاقی اصلاحات، حالا دیگر ماسک فروافتاده. 48 ساعت گذشته نشان داد تنها برتری اخلاقی اصلاحطلبان، هنرشان در تبدیل قاتل به مظلوم و هیولاسازی از رقیب سیاسی و همراهکردن افکار عمومی با استفاده از ترفندهای مدرن رسانهای و جنگ روانی است؛ برتری استفاده از پروپاگاندا.