مدتی مدیریت زندان اوین را بر عهده داشت. در آنجا هم تربیت اسلامی خودش را به رخ دوست و دشمن کشید. حالا جای زندانی و زندانبان عوض شده بود ولی این زندانبان ، نه دست شکنجه داشت و نه زبان فحاش.
به گزارش شهدای ایران؛ حمید بناء از نویسندگان دفاع مقدس در مطلبی نوشت:اسم محلۀ ما شهرک شهید بروجردی است. البته هیچ ارتباطی با مسیح کردستان ندارد. عرض به محضر مبارک شما که این یادداشت هم مرتبط با شهرک و مشکلات ریز و درشت آن نیست. به هر حال یکم خرداد که از راه برسد، تقویم ها بنام بزرگ میرزا محمد متبرک می شوند. اینجور مناسبت ها فرصت خوبی برای من و امثال من است که خودشان را بچسبانند به مربی بسیاری از فرماندهان شاخص و شهید دوران دفاع مقدس.
درست است که سن بنده به دیدن ایشان قد نمی دهد ولی تا دلتان بخواهد در وادی رفاقت با حاجی قد کشیده ام. بارها همراه خاطره هایش در کوهستانهای کردستان به جنگ اشرار رفته ام. جایتان خالی! بروجردی خیلی مرد بود. خیلی بیشتر از این حرفها. برای آزادی مناطق اشغال شده به هر دری می زد. مردم دوستش داشتند. بسیجی ها به حرفش سر می دادند. دل فرماندهان نظامی و سران دولتی هم در منطقۀ شمالغرب به ایشان خوش بود.
خلاصه یک محمد بروجردی می گویم و یک محمد بروجردی می شنوید. در زندان رژیم طاغوت، برای تحقیر به بچه مکتبی ها می گفتند فتوایی؛ میرزا در آن روزها سرش را بالا می گرفت و فریاد می زد ما با افتخار مقلدِ مجتهدی مثل خمینی هستیم که دین و احکام آن را می شناسد. در دوران بعد از پیروزی انقلاب هم گوشش به دهان امام (ره) بود؛ مثل یک سرباز وظیفه شناس.
سرباز هر جایی که لازم باشد حاضر می شود. در روز دوازدهم بهمن ماه که حضرت روح الله (ره) به وطن برگشتند، مسئولیت حفاظت از ایشان را به محمد بروجردی سپردند. جمعیت بسیاری در مسیر فرودگاه تا بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها جمع شده بودند و تأمین سلامت امام در آن شرایط بحرانی کار هر کسی نبود؛ به قول معروف آدم خودش را می خواست.
مدتی مدیریت زندان اوین را بر عهده داشت. در آنجا هم تربیت اسلامی خودش را به رخ دوست و دشمن کشید. حالا جای زندانی و زندانبان عوض شده بود ولی این زندانبان، نه دست شکنجه داشت و نه زبان فحاش. برخی به این همه رأفت او خرده می گرفتند. پاسخ حاجی یک جمله بیشتر نبود: فرق بین منِ بچه مسلمان با ساواکی ها چیست؟ بروید دستورات اسلام دربارۀ چگونگی رفتار با اسیر را بخوانید.
خدا را شکر که ما در محلۀ شهید بروجردی زندگی می کنیم. همینکه هر روز نام مبارک ایشان روی زبانمان می آید خودش نعمت بزرگی است. اگر عرضۀ شاگردی و آموختن از ایشان را هم داشته باشیم که به قول جناب حافظ پادشاهان ملک صبحگهیم. بی تردید این نامگذاری ها برای همین نزدیک شدن ما به تفکر و سیرۀ رفتاری مردان خوب خداست.
حاجی همیشه به دوستانش می گفت: «ما مکلفیم و باید همه چیزمان را در راه خدمت به مکتب مان بدهیم. همانطور که امام حسین (ع) و اصحاب ایشان با تمام سختی ها مبارزه کردند، ما هم مکلف به صبرو مبارزه ایم.» به گمانم همین یک جمله برای هفت پشت ما مدعیان انقلابی گری کافی باشد. حاجی همه چیزش را در راه خدمت به مکتبمان تقدیم خدا کرد.
حرف زیاد است ولی بیش از این نه من حال نوشتن دارم و نه شما حوصلۀ خواندن.