آقاي هاشمي! آن روزي که در خصوص موضوع درگير شدن با ناوهاي آمريکايي خدمت امام رسيديد را به خاطر داريد؟ از آن روز ناگفتههایي به يادتان مانده؟ آيا يادتان هست که امام فرمودند اگر نظر من را بخواهيد حتي با آرپيجي هم که شده با ناوگان آمريکا مقابله خواهم کرد....
به گزارش شهدای ایران پایگاه خبری انصارحزب الله در یادداشتی با عنوان" همه ناگفته های هاشمی" به نقد برخی رویکردها و عملکردهای هاشمی رفسنجانی پرداخته که از نظر می گذرانید:
1- خيليها معتقدند هاشمي رفسنجاني استاد سياست است! مخصوصا آن وقتها که پاي خطر در ميان باشد! مثلا آن زماني که «مهاجراني» را روي مين «مذاکره مستقيم» فرستاد و خود در کنار به تماشا ايستاد تا حساسيت جامعه نسبت به حذف «مرگ بر آمريکا» را بسنجد!
«مهاجراني» که مرگ بر آمريکا را «بازي با يخ» خوانده بود، سنگ روي يخ شد و هاشمي به روي خودش هم نياورد و جامعه هم پيگيري نکرد که آيا مهاجراني سر خود مرتکب «مذاکره مستقيم» شده يا بااشاره يک مافوق، چشمبسته، پا در ميدان مين گذاشته است!
يا مثل اين روزها که مسئول سايتش را فدا کرد تا به جاي «حضرت آيتالله» آماج واکنشهاي خشمآلود دشمنان آمريکا و استکبار شود! اين بار هم هاشمي توپ طرح بحث توقف شعار «مرگ بر آمريکا» را به زمين کارمند بيدفاعش انداخت و حق به جانب خود را از اين ماجرا مبرا کرد! درست مثل مدتي پيش که خود را از سخناني که در باب سوريه گفته بود، مبرا کرد!
۲- جناب هاشمي رفسنجاني بخشي از تاريخ معاصر کشور ماست! نيم قرن سابقه فعاليت سياسي ايشان را به جزئي لاينفک از تاريخ ما تبديل کرده و چه خوب و لازم است که ايشان ناگفتههاي بيشتري از ديدهها و شنيدههاي خود بازگو کنند! شنيدن اين ناگفتهها حق مسلّم نسل امروز و آيندگان است!
آقاي هاشمي بايد بگويند چه کسي در ماجراي «مک فارلين» خيال مذاکره با آمريکاييها را داشت؟ آيا مک فارلين و اليور نورث همين جور سر خود و خودجوش به تهران آمدند؟ مگر ممکن است اين افراد در اين سطح بدون دعوت به ايران سفر کنند؟ آن هم در سال ۱۳۶۵؟ آيا جناب هاشمي به ياد ميآورند که امام پس از اطلاع از اين ماجرا با قاطعيت هرگونه مذاکره را ممنوع و مکفارلين (و طرف ايرانياش) را دست خالي و حسرت به دل روانه آينده کردند؟
۳- خيلي خوب (و حتي لازم است) که جناب هاشمي بازگو کنند چرا در جلسه قرارگاه خاتمالانبياء (که پس از عمليات کربلاي ۴ با حضور ايشان تشکيل شده بود) شهيد خرازي و ساير فرماندهان لشکرها و يگانهاي عملياتي سپاه به ايشان «نه» گفتند؟! چرا زير بار طرح ايشان نرفتند تا کار به عصبانيت و قهر آقاي هاشمي کشيد؟ اصلا ماجرا چه بود که آقاي هاشمي پس از آن جلسه به محسن رضايي گفتند يا بچههاي سپاه حرف مرا قبول کنند يا من براي پذيرش قطعنامه ۵۹۸ اقدام خواهم کرد؟!
ماجراي «جنگ جنگ تا يک پيروزي» چه بود؟ اين شعار را چه کسي مطرح کرده بود؟ در اين زمان نظر حضرت امام(ره) چه بود؟ «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» و يا «جنگ جنگ تا يک پيروزي»؟!
۴- آقاي هاشمي! از اينکه با صراحت (و البته با تاخير) از مخالفت خود با شعار مرگ بر آمريکا سخن گفتهايد متشکريم و چه کسي است که نداند شما هيچ وقت دل خوشي از اين شعار نداشتهايد! بهترين دليلش هم آن است که در اوج کينهورزيهاي آمريکا عليه ملت ايران پيشنهاد توقف شعار «مرگ بر آمريکا» را مطرح کردهايد!
جناب هاشمي! آن روزهايي که تفنگداران دريايي غولپيکر آمريکا ميخ هاي ده سانتي در نخاع «نادر مهدوي» و ياران مجروح و اسيرش فرو ميکردند، آن روزهايي که سکوهاي نفتي سلمان و.. هدف ناوگان متجاوز آمريکا شد و تا مرز ذوب شدن در آتش سوختند، آن زماني که جسم و جان بهترين فرزندان حضرت امام با سيانور و خردل و تابون و سارين اهدايي آمريکا به رژيم بعثي صدام سوخت و چشماني نابينا و ريههايي سوخته و پوستي تاولزده برايشان باقي گذاشت!دقيقا در همان روزها بود که شما خواستار توقف «مرگ بر آمريکا» شديد!
۵- آقاي هاشمي! آن روزي که در خصوص موضوع درگير شدن با ناوهاي آمريکايي خدمت امام رسيديد را به خاطر داريد؟ از آن روز ناگفتههایي به يادتان مانده؟ آيا يادتان هست که امام فرمودند اگر نظر من را بخواهيد حتي با آرپيجي هم که شده با ناوگان آمريکا مقابله خواهم کرد و اجازه ورود ناوگان نظامي آمريکا به خليج فارس را نخواهم داد؟ آن روز شما موافق نظر ايشان بوديد يا مخالف؟
۶- آيا از ميزان دشمني حضرت امام با آمريکا ناگفتههايي در ذهنتان باقي مانده؟ آيا انصاف است که ناگفتهها را گزينشي بازگو کنيد؟ مگر شما مالک اين ناگفتههاييد؟ آيا از سالها همنشيني با امام فقط موافقت ايشان با حذف «مرگ بر آمريکا» در خاطر شما باقي مانده؟
۷- چرا تاکنون درباره دفعاتي که امام با قاطعيت جلوي نظرات اشتباه شما ايستادند، ناگفتهاي مطرح نکردهايد؟! آيا حضرت امام فقط يک بار اشک شما را درآوردند؟(آن طور که خود اشاره کردهايد!)
۸- عالم و آدم ميدانند که حضرت امام آمريکا را شيطان بزرگ و مصداق درجه يک استکبار جهاني ميدانستند و رسالت انقلاب و نظام اسلامي را مقابله تمامعيار با اين جرثومه فساد و تباهي عنوان ميکردند! واقعا ميان شما و حضرت امام چه سنخيت و قرابت فکري وجود دارد که براي کسب مشروعيت از ايشان مايه ميگذاريد و به شاگردي و همنشيني ايشان متوسل ميشويد؟
شما به عنوان يک فعال سياسي باسابقه و يک عالم حق اظهارنظر در خصوص رابطه و مذاکره با آمريکا را داريد! کسي هم نميتواند مانع اظهارنظر شما شود و کسي هم به اين دليل حق اهانت به شما را ندارد! اما چرا براي بيان آراي خودتان از امامي خرج ميکنيد که «مرگ بر آمريکا» را به جهانيان آموخت و فتح لانه جاسوسي آمريکا را بزرگتر از انقلاب دانست؟ راستي اظهارنظر صريح و شفاف چقدر شجاعت ميخواهد که شما از آن طفره ميرويد و کاسه و کوزهها را سر ديگران ميشکنيد؟ (روزي سر مهاجراني و روزي سر مسئول سايتتان و...)
۹- آيا يادتان هست حضرت امام فرمودند (و بارها فرمودند) که مبارزه با رفاهطلبي سازگار نيست و آنها که اهل رفاهطلبياند الفباي مبارزه را نميدانند و هيچگاه همراه مسير انقلاب نخواهند بود و...!؟ آيا مواضع شما ثمره رفاهطلبي نيست؟ البته ميدانيم که زندگي مرفه شما (البته اگر تواضع نکنيد و زندگي خود را متوسط به پايين نخوانيد) متعلق به پس از انقلاب نيست!
ميدانيم آن روزها که «رجايي» و «رجاييها» در کميته مشترک تا سرحد مرگ شلاق ميخوردند شما مشغول ثبت شرکت ساختماني در اداره ثبت بوديد و قيمت زمينهاي قم را مظنه ميکرديد! خبر داريم آن روزهايي که پيروان مبارز حضرت امام (امثال خانم دباغ، طاهره سجادي، آقاي غيوران و عزتشاهي و...) «آپولوي» جلادان ساواک را تجربه ميکردند شما با اهل و عيال در بلژيک و فرانسه و...مشغول تفرّج و گشت و گذار بوديد و ميدانيم و ميدانيد که اگر طاهره سجادي لب از لب ميگشود و نام شما را به زبان ميآورد شما به جاي مسافرت اروپا بايد سوار آپولوي کميته مشترک ميشديد؟! يعني رفاهطلبي اينگونه و اين قدر با مبارزه در مسير احقاق حق و ابطال باطل در تضاد است؟!
۱۰- حضرت آيتالله! حتما از مواضع صبيه مکرمه (فائزه خانم) در خصوص زندانيان بهايي مطلعيد! آيا با نظرات ايشان در اين خصوص موافقيد؟ اگر مخالف اين مواضع هستيد، آيا اين مخالفت هم جزء ناگفتههايي است که تا ابد ناگفته باقي خواهد ماند؟
۱۱-خدا خواست تا در اين روزها ديدگاههاي شما در خصوص «آمريکا» مطرح شود! تا در پاسخ نظرات شما، طوفانيترين مواضع حضرت امام درباره آمريکا از صدا و سيما پخش شود ( که مدتها بود اين مواضع از ياد صدا و سيما رفته بود!) و همگان به ياد بياورند که امامشان درباره شيطان بزرگ چه فرموده بود!
جناب هاشمي! شما ناخواسته باني خير شديد! اما يادتان باشد که شعار «مرگ بر آمريکا» زماني متوقف خواهد شد که خانوادههاي شهداي مظلوم هواپيماي ايرباس، يادگاران شهداي نبردهاي دريايي دريادلان سهند و سبلان با بوفالوهاي ناونشين آمريکا، فرزندان شهداي قهرمان ۱۶ مهر ماه ۱۳۶۶ که در نبرد نابرابر با ناوهاي متجاوز آمريکا زنده زنده کباب شدند و همه ملت مسلمان و انقلابي ايران به توقف اين شعار رضايت بدهند!
1- خيليها معتقدند هاشمي رفسنجاني استاد سياست است! مخصوصا آن وقتها که پاي خطر در ميان باشد! مثلا آن زماني که «مهاجراني» را روي مين «مذاکره مستقيم» فرستاد و خود در کنار به تماشا ايستاد تا حساسيت جامعه نسبت به حذف «مرگ بر آمريکا» را بسنجد!
«مهاجراني» که مرگ بر آمريکا را «بازي با يخ» خوانده بود، سنگ روي يخ شد و هاشمي به روي خودش هم نياورد و جامعه هم پيگيري نکرد که آيا مهاجراني سر خود مرتکب «مذاکره مستقيم» شده يا بااشاره يک مافوق، چشمبسته، پا در ميدان مين گذاشته است!
يا مثل اين روزها که مسئول سايتش را فدا کرد تا به جاي «حضرت آيتالله» آماج واکنشهاي خشمآلود دشمنان آمريکا و استکبار شود! اين بار هم هاشمي توپ طرح بحث توقف شعار «مرگ بر آمريکا» را به زمين کارمند بيدفاعش انداخت و حق به جانب خود را از اين ماجرا مبرا کرد! درست مثل مدتي پيش که خود را از سخناني که در باب سوريه گفته بود، مبرا کرد!
۲- جناب هاشمي رفسنجاني بخشي از تاريخ معاصر کشور ماست! نيم قرن سابقه فعاليت سياسي ايشان را به جزئي لاينفک از تاريخ ما تبديل کرده و چه خوب و لازم است که ايشان ناگفتههاي بيشتري از ديدهها و شنيدههاي خود بازگو کنند! شنيدن اين ناگفتهها حق مسلّم نسل امروز و آيندگان است!
آقاي هاشمي بايد بگويند چه کسي در ماجراي «مک فارلين» خيال مذاکره با آمريکاييها را داشت؟ آيا مک فارلين و اليور نورث همين جور سر خود و خودجوش به تهران آمدند؟ مگر ممکن است اين افراد در اين سطح بدون دعوت به ايران سفر کنند؟ آن هم در سال ۱۳۶۵؟ آيا جناب هاشمي به ياد ميآورند که امام پس از اطلاع از اين ماجرا با قاطعيت هرگونه مذاکره را ممنوع و مکفارلين (و طرف ايرانياش) را دست خالي و حسرت به دل روانه آينده کردند؟
۳- خيلي خوب (و حتي لازم است) که جناب هاشمي بازگو کنند چرا در جلسه قرارگاه خاتمالانبياء (که پس از عمليات کربلاي ۴ با حضور ايشان تشکيل شده بود) شهيد خرازي و ساير فرماندهان لشکرها و يگانهاي عملياتي سپاه به ايشان «نه» گفتند؟! چرا زير بار طرح ايشان نرفتند تا کار به عصبانيت و قهر آقاي هاشمي کشيد؟ اصلا ماجرا چه بود که آقاي هاشمي پس از آن جلسه به محسن رضايي گفتند يا بچههاي سپاه حرف مرا قبول کنند يا من براي پذيرش قطعنامه ۵۹۸ اقدام خواهم کرد؟!
ماجراي «جنگ جنگ تا يک پيروزي» چه بود؟ اين شعار را چه کسي مطرح کرده بود؟ در اين زمان نظر حضرت امام(ره) چه بود؟ «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» و يا «جنگ جنگ تا يک پيروزي»؟!
۴- آقاي هاشمي! از اينکه با صراحت (و البته با تاخير) از مخالفت خود با شعار مرگ بر آمريکا سخن گفتهايد متشکريم و چه کسي است که نداند شما هيچ وقت دل خوشي از اين شعار نداشتهايد! بهترين دليلش هم آن است که در اوج کينهورزيهاي آمريکا عليه ملت ايران پيشنهاد توقف شعار «مرگ بر آمريکا» را مطرح کردهايد!
جناب هاشمي! آن روزهايي که تفنگداران دريايي غولپيکر آمريکا ميخ هاي ده سانتي در نخاع «نادر مهدوي» و ياران مجروح و اسيرش فرو ميکردند، آن روزهايي که سکوهاي نفتي سلمان و.. هدف ناوگان متجاوز آمريکا شد و تا مرز ذوب شدن در آتش سوختند، آن زماني که جسم و جان بهترين فرزندان حضرت امام با سيانور و خردل و تابون و سارين اهدايي آمريکا به رژيم بعثي صدام سوخت و چشماني نابينا و ريههايي سوخته و پوستي تاولزده برايشان باقي گذاشت!دقيقا در همان روزها بود که شما خواستار توقف «مرگ بر آمريکا» شديد!
۵- آقاي هاشمي! آن روزي که در خصوص موضوع درگير شدن با ناوهاي آمريکايي خدمت امام رسيديد را به خاطر داريد؟ از آن روز ناگفتههایي به يادتان مانده؟ آيا يادتان هست که امام فرمودند اگر نظر من را بخواهيد حتي با آرپيجي هم که شده با ناوگان آمريکا مقابله خواهم کرد و اجازه ورود ناوگان نظامي آمريکا به خليج فارس را نخواهم داد؟ آن روز شما موافق نظر ايشان بوديد يا مخالف؟
۶- آيا از ميزان دشمني حضرت امام با آمريکا ناگفتههايي در ذهنتان باقي مانده؟ آيا انصاف است که ناگفتهها را گزينشي بازگو کنيد؟ مگر شما مالک اين ناگفتههاييد؟ آيا از سالها همنشيني با امام فقط موافقت ايشان با حذف «مرگ بر آمريکا» در خاطر شما باقي مانده؟
۷- چرا تاکنون درباره دفعاتي که امام با قاطعيت جلوي نظرات اشتباه شما ايستادند، ناگفتهاي مطرح نکردهايد؟! آيا حضرت امام فقط يک بار اشک شما را درآوردند؟(آن طور که خود اشاره کردهايد!)
۸- عالم و آدم ميدانند که حضرت امام آمريکا را شيطان بزرگ و مصداق درجه يک استکبار جهاني ميدانستند و رسالت انقلاب و نظام اسلامي را مقابله تمامعيار با اين جرثومه فساد و تباهي عنوان ميکردند! واقعا ميان شما و حضرت امام چه سنخيت و قرابت فکري وجود دارد که براي کسب مشروعيت از ايشان مايه ميگذاريد و به شاگردي و همنشيني ايشان متوسل ميشويد؟
شما به عنوان يک فعال سياسي باسابقه و يک عالم حق اظهارنظر در خصوص رابطه و مذاکره با آمريکا را داريد! کسي هم نميتواند مانع اظهارنظر شما شود و کسي هم به اين دليل حق اهانت به شما را ندارد! اما چرا براي بيان آراي خودتان از امامي خرج ميکنيد که «مرگ بر آمريکا» را به جهانيان آموخت و فتح لانه جاسوسي آمريکا را بزرگتر از انقلاب دانست؟ راستي اظهارنظر صريح و شفاف چقدر شجاعت ميخواهد که شما از آن طفره ميرويد و کاسه و کوزهها را سر ديگران ميشکنيد؟ (روزي سر مهاجراني و روزي سر مسئول سايتتان و...)
۹- آيا يادتان هست حضرت امام فرمودند (و بارها فرمودند) که مبارزه با رفاهطلبي سازگار نيست و آنها که اهل رفاهطلبياند الفباي مبارزه را نميدانند و هيچگاه همراه مسير انقلاب نخواهند بود و...!؟ آيا مواضع شما ثمره رفاهطلبي نيست؟ البته ميدانيم که زندگي مرفه شما (البته اگر تواضع نکنيد و زندگي خود را متوسط به پايين نخوانيد) متعلق به پس از انقلاب نيست!
ميدانيم آن روزها که «رجايي» و «رجاييها» در کميته مشترک تا سرحد مرگ شلاق ميخوردند شما مشغول ثبت شرکت ساختماني در اداره ثبت بوديد و قيمت زمينهاي قم را مظنه ميکرديد! خبر داريم آن روزهايي که پيروان مبارز حضرت امام (امثال خانم دباغ، طاهره سجادي، آقاي غيوران و عزتشاهي و...) «آپولوي» جلادان ساواک را تجربه ميکردند شما با اهل و عيال در بلژيک و فرانسه و...مشغول تفرّج و گشت و گذار بوديد و ميدانيم و ميدانيد که اگر طاهره سجادي لب از لب ميگشود و نام شما را به زبان ميآورد شما به جاي مسافرت اروپا بايد سوار آپولوي کميته مشترک ميشديد؟! يعني رفاهطلبي اينگونه و اين قدر با مبارزه در مسير احقاق حق و ابطال باطل در تضاد است؟!
۱۰- حضرت آيتالله! حتما از مواضع صبيه مکرمه (فائزه خانم) در خصوص زندانيان بهايي مطلعيد! آيا با نظرات ايشان در اين خصوص موافقيد؟ اگر مخالف اين مواضع هستيد، آيا اين مخالفت هم جزء ناگفتههايي است که تا ابد ناگفته باقي خواهد ماند؟
۱۱-خدا خواست تا در اين روزها ديدگاههاي شما در خصوص «آمريکا» مطرح شود! تا در پاسخ نظرات شما، طوفانيترين مواضع حضرت امام درباره آمريکا از صدا و سيما پخش شود ( که مدتها بود اين مواضع از ياد صدا و سيما رفته بود!) و همگان به ياد بياورند که امامشان درباره شيطان بزرگ چه فرموده بود!
جناب هاشمي! شما ناخواسته باني خير شديد! اما يادتان باشد که شعار «مرگ بر آمريکا» زماني متوقف خواهد شد که خانوادههاي شهداي مظلوم هواپيماي ايرباس، يادگاران شهداي نبردهاي دريايي دريادلان سهند و سبلان با بوفالوهاي ناونشين آمريکا، فرزندان شهداي قهرمان ۱۶ مهر ماه ۱۳۶۶ که در نبرد نابرابر با ناوهاي متجاوز آمريکا زنده زنده کباب شدند و همه ملت مسلمان و انقلابي ايران به توقف اين شعار رضايت بدهند!