ابراهیم کارد بر گلوی فرزند میگذارد که ناگاه خداوند گوسفندی را قربانی کن که رؤیای تو راست آمده است.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی گزیده به انعکاس آن در ادبیات پارسی، از کتاب «در محضر قرآن» اثر ارزشمند استاد الهی قمشهای پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
آیه ۹۹- ۱۰۲ سوره صافات
وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿۹۹﴾ رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۰۰﴾ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ ﴿۱۰۱﴾ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۰۲﴾
و [ابراهیم] گفت من به سوى پروردگارم رهسپارم زودا که مرا راه نماید (۹۹) اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شایستگان بخش (۱۰۰) پس او را به پسرى بردبار مژده دادیم (۱۰۱) و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرک من من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می برم پس ببین چه به نظرت می آید گفت اى پدر من آنچه را مامورى بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهى یافت (۱۰۲)
سخن در خواب حضرت ابراهیم (ع) و ماجرای قربانی کردن فرزند است. اسماعیل به قربان شدن رضایت دهد سر تسلیم بر محراب محراب می گذارد.
ابراهیم کارد بر گلوی فرزند میگذارد که ناگاه خداوند گوسفندی را قربانی کن که رؤیای تو راست آمده است.
بیشتر مفسران گفته اند که خداوند در این واقعه ابراهیم را در موضع امتحان قرار داده تا میزان اخلاص و تسلیم و رضای او روشن شود و ابراهیم از این امتحان سربلند بیرون آمده است.
اما محیی الدین تفسیر عجیب دیگری آورده است که خداوند ابراهیم را بیازمود و او چون مانند یوسف علم رؤیا نمی دانست معنی خواب را در نیافت و از امتحان به سلامت بیرون نیامد و گرنه دست به قربانی فرزند نمی زد.
بدیهی است که خداوند هرگز پیامبری را امر به کشتن فرزند نمی کند و این داستان آکنده از رمز و رازهایی است که بعضی از آنها در ادب پارسی منعکس شده است.
شیعیان داستان قربانی را به اسماعیل مربوط می کنند. بسیاری از اهل سنت و یهودیان و مسیحیان آن را منسوب به اسحاق می دانند. مولانا از آنجا که نظر به معنا داشته و حقیقت تاریخی نقشی در تعبیر و تفسیر او ندارد، گاه قصه را به اسماعیل و گاه به اسحاق نسبت داده و
ضمن آن رمز و رازهایی از داستان را گشوده است:
همچو اسماعیل پیشش سر بنه شاد و خندان پیش تیغش جان بده
سر نهد در پیش اسماعیل وار کارد بر حلقش نیارد کردگار
مثنوی
دست ابراهیم باید بر سر کوی وفا تا نبرّدتیغ برّان حلق اسماعیل را
سنایی