در 40 سالگی انقلاب
«انقلاب اسلامي» در 40 سالگي خود دچار سندورم آندروپوز با عموم مشخصههاي اين سندرم است
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی، یک روزنامه اصلاح طلب دست به سیاهنمایی عجیبی درباره دستاوردهای انقلاب اسلامی زده است.
به گزارش جهان نيوز، گرچه رسانه های اصلاح طلب همواره در آستانه دهه فجر، چنگ اندازیهای به چهره نظام اسلامی دارند، ولی اینبار روزنامه اعتماد، توهین به انقلاب را نیز چاشنی سرمقاله خود کرده است.
بنابراین گزارش؛ در ابتدای سرمقاله توهینآمیز روزنامه اعتماد آمده است: مردان غالبا و برخي از زنان در 40 سالگي دچار يك بحران روحي و رواني به نام سندرم آندروپوز ميشوند كه برخي از روانشناسان به آن سندرم بحران دستاورد ميگويند. در اين وضعيت فرد مبتلا با تغييرات هورموني و متابوليستي در بدن دچار «افسردگي» و نااميدي ناشي از آن ميشود. اين بحران علاوه بر آثار فيزيكي در «كاركرد»ها و «توانمندي»هاي فردي در ذهن و ضمير او نيز آثاري بهجا ميگذارد از جمله آن مواجه شدن و درگير شدن با دو سوال در ذهن خود؛ يكي آنكه «آيا من پس از 40 سال زندگي به آنچه خواستهام، رسيدهام» و ديگر اينكه «آيا اطرافيان و خانواده از من راضي و خشنودند؟» اين دو سوال مدام فرد مبتلا به «آندروپوز» را ميآزارد و شايد بههمين جهت به اين «بحران روحي» «بحران دستاورد» ميگويند. بايد گفت اين بحران اگر درست شناخته شود و پس از تشخيص درست درمان و مبتني بر اصول روانكاوي و روانشناسي باليني بگيرد... گذرا خواهد بود و فرد مبتلا آن را از سر خواهد گذراند؛ اما اگر درست تشخيص داده نشود و در زمان مناسب درمان نگردد، با بحران و سندروم «آشيانه خالي» يك سندرم شايع در دهه ششم زندگي فرد و پس از «ترك خانه توسط فرزندان» و مرگ اطرافيان و دوستان كه بر افراد معارض ميشود پيوند خورده، موجب از پاي افتادن و نابودي فرد خواهد شد.
این روزنامه پس از این مقدمه نوشته است: «انقلاب اسلامي» در 40 سالگي خود دچار سندورم آندروپوز با عموم مشخصههاي اين سندرم است، از اين رو مواجهه با اين دو سوال را براي «انقلاب اسلامي» در 40 سالگي طبيعي ميدانم. اول اينكه، آيا «انقلاب اسلامي» به آرمانها و خواستههاي خود دست يافته است؟ دوم اينكه «آيا مردم از نتايج انقلاب اسلامي راضياند؟» طبيعتا «انقلاب اسلامي» زبان ندارد كه خود پاسخ اين سوالات را واكاود و از آن نتيجه آرامبخش بگيرد. اين «وفاداران» و «ماندگان» از روزگاران نخست «انقلاب اسلامي» هستند كه صادقانه بايد به اين دو سوال پاسخ دهند و به نقد و ارزيابي آن بپردازند و به هر روي به درمان «بحران دستاورد» براي «انقلاب اسلامي» همت گمارند.
با مقدمات این سرمقاله مشکوک، می توان تلویحا اینگونه نتیجه گرفت که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه در چهل سالگی، دچار بحران دستاورد(سندرم آندروپوز ) است، باید به صورت طبیعی همانند بیماران مبتلا به سندروم «آشيانه خالي» منتظر نابودی خود نیز باشد.
اما رسانه اصلاح طلب اعتماد در ادامه نیز با سیاهنمایی دستاوردهای انقلاب اسلامی تصریح کرده است: براي تعيين و تبيين دستاوردهاي انقلاب و نظام در 40 سالگي خود «مقايسه آماري» در زمينههاي اقتصادي و اجتماعي حتي اگر مبتني بر واقعيتها باشد چندان وافي به مقصود نيست و چيزي جز مدعياتي «ابطالناپذير» و «قياساتي» معالفارق نخواهد بود. اينكه آمار بدهيم كه در سال 57 چه تعداد روستا برق داشتهاند و اكنون در سال 97 چه تعداد روستا داراي برق هستند، كاملا ابطالناپذير است چراكه معلوم نيست اگر رژيم گذشته «40 سال» ديگر دوام مييافت آيا به اين ميزان از توسعه برق روستايي دست مييافت يا خير و اينكه «توليد علم» در سال 57 چقدر بوده و در سال 97 چقدر شده است، قياس معالفارق است چراكه تحولات جمعيتي و رشد آگاهيهاي اجتماعي و اقتضائات بشري «مردم» به سمت «دانشافزايي» رهنمون شده است و چندان نميتوان باب مقايسه را در اين موضوع گشوده دانست.
لازم به ذکر است، این روزنامهاصلاح طلب در حالی از احتمال دستیابی به دستاوردهای مشابه توسط رژیم پهلوی درباره برق دار شدن روستاها و پیشرفت علمی، سخن گفته که اساسا رژیم گذشته در حوزه علمی وابسته، دنبالهرو و تحقیر شده بود و همچنین در برنامههای توسعه آن روستاها جایگاه خاصی نداشتند و با بی عدالتی حاکم و بی توجهی این رژیم به مناطق محروم روستایی، معلوم نبود الان چه تعداد روستا در ایران باقی می ماند که اینک بخواهند برقدار بشوند!
به گزارش جهان نيوز، گرچه رسانه های اصلاح طلب همواره در آستانه دهه فجر، چنگ اندازیهای به چهره نظام اسلامی دارند، ولی اینبار روزنامه اعتماد، توهین به انقلاب را نیز چاشنی سرمقاله خود کرده است.
بنابراین گزارش؛ در ابتدای سرمقاله توهینآمیز روزنامه اعتماد آمده است: مردان غالبا و برخي از زنان در 40 سالگي دچار يك بحران روحي و رواني به نام سندرم آندروپوز ميشوند كه برخي از روانشناسان به آن سندرم بحران دستاورد ميگويند. در اين وضعيت فرد مبتلا با تغييرات هورموني و متابوليستي در بدن دچار «افسردگي» و نااميدي ناشي از آن ميشود. اين بحران علاوه بر آثار فيزيكي در «كاركرد»ها و «توانمندي»هاي فردي در ذهن و ضمير او نيز آثاري بهجا ميگذارد از جمله آن مواجه شدن و درگير شدن با دو سوال در ذهن خود؛ يكي آنكه «آيا من پس از 40 سال زندگي به آنچه خواستهام، رسيدهام» و ديگر اينكه «آيا اطرافيان و خانواده از من راضي و خشنودند؟» اين دو سوال مدام فرد مبتلا به «آندروپوز» را ميآزارد و شايد بههمين جهت به اين «بحران روحي» «بحران دستاورد» ميگويند. بايد گفت اين بحران اگر درست شناخته شود و پس از تشخيص درست درمان و مبتني بر اصول روانكاوي و روانشناسي باليني بگيرد... گذرا خواهد بود و فرد مبتلا آن را از سر خواهد گذراند؛ اما اگر درست تشخيص داده نشود و در زمان مناسب درمان نگردد، با بحران و سندروم «آشيانه خالي» يك سندرم شايع در دهه ششم زندگي فرد و پس از «ترك خانه توسط فرزندان» و مرگ اطرافيان و دوستان كه بر افراد معارض ميشود پيوند خورده، موجب از پاي افتادن و نابودي فرد خواهد شد.
این روزنامه پس از این مقدمه نوشته است: «انقلاب اسلامي» در 40 سالگي خود دچار سندورم آندروپوز با عموم مشخصههاي اين سندرم است، از اين رو مواجهه با اين دو سوال را براي «انقلاب اسلامي» در 40 سالگي طبيعي ميدانم. اول اينكه، آيا «انقلاب اسلامي» به آرمانها و خواستههاي خود دست يافته است؟ دوم اينكه «آيا مردم از نتايج انقلاب اسلامي راضياند؟» طبيعتا «انقلاب اسلامي» زبان ندارد كه خود پاسخ اين سوالات را واكاود و از آن نتيجه آرامبخش بگيرد. اين «وفاداران» و «ماندگان» از روزگاران نخست «انقلاب اسلامي» هستند كه صادقانه بايد به اين دو سوال پاسخ دهند و به نقد و ارزيابي آن بپردازند و به هر روي به درمان «بحران دستاورد» براي «انقلاب اسلامي» همت گمارند.
با مقدمات این سرمقاله مشکوک، می توان تلویحا اینگونه نتیجه گرفت که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه در چهل سالگی، دچار بحران دستاورد(سندرم آندروپوز ) است، باید به صورت طبیعی همانند بیماران مبتلا به سندروم «آشيانه خالي» منتظر نابودی خود نیز باشد.
اما رسانه اصلاح طلب اعتماد در ادامه نیز با سیاهنمایی دستاوردهای انقلاب اسلامی تصریح کرده است: براي تعيين و تبيين دستاوردهاي انقلاب و نظام در 40 سالگي خود «مقايسه آماري» در زمينههاي اقتصادي و اجتماعي حتي اگر مبتني بر واقعيتها باشد چندان وافي به مقصود نيست و چيزي جز مدعياتي «ابطالناپذير» و «قياساتي» معالفارق نخواهد بود. اينكه آمار بدهيم كه در سال 57 چه تعداد روستا برق داشتهاند و اكنون در سال 97 چه تعداد روستا داراي برق هستند، كاملا ابطالناپذير است چراكه معلوم نيست اگر رژيم گذشته «40 سال» ديگر دوام مييافت آيا به اين ميزان از توسعه برق روستايي دست مييافت يا خير و اينكه «توليد علم» در سال 57 چقدر بوده و در سال 97 چقدر شده است، قياس معالفارق است چراكه تحولات جمعيتي و رشد آگاهيهاي اجتماعي و اقتضائات بشري «مردم» به سمت «دانشافزايي» رهنمون شده است و چندان نميتوان باب مقايسه را در اين موضوع گشوده دانست.
لازم به ذکر است، این روزنامهاصلاح طلب در حالی از احتمال دستیابی به دستاوردهای مشابه توسط رژیم پهلوی درباره برق دار شدن روستاها و پیشرفت علمی، سخن گفته که اساسا رژیم گذشته در حوزه علمی وابسته، دنبالهرو و تحقیر شده بود و همچنین در برنامههای توسعه آن روستاها جایگاه خاصی نداشتند و با بی عدالتی حاکم و بی توجهی این رژیم به مناطق محروم روستایی، معلوم نبود الان چه تعداد روستا در ایران باقی می ماند که اینک بخواهند برقدار بشوند!
www.instagram.com/p/BthNe_inyUQ
پروژه تربیت تک خوان زن برای اعزام به خارج در آکادمی موسیقی پورناظری در تهران با تقلیدی جلف از آکادمی موسیقی گوگوش در شبکه بهایی من و تو، طرح مخرب و هنجارشکن دیگری از نوچه های مسیح علی نژاد ملعون
www.instagram.com/p/BtjezAmH9oy
اگر این طرح شنیع که چند ماهیست علیرغم تذکرات عدیده حزب الله، با غفلت مسوولان ارشاد و اماکن ناجا جلوی آن گرفته نشده، سکوی پرش و پرتاب زنان فریب خورده به دامن اجانب نباشد، هیچ لزومی ندارد نوکران شناخته شده اجانب و شاخهای هتک حرمت عزای اهل بیت و پیشگامان کشف حجاب و تک خوانی و رقاصی برای سلاطین شیوخ عیاش عرب، برای اثبات خوش خدمتی خود گزارش کارشان را به زبان خارجه زیرنویس عکس و فیلمهای زننده منتشره در فضای مجازی کنند!!!!!!!!!