رویکرد غیر اخلاقی رسانه های اصلاح طلب
رسانههای اصلاحطلب بار دیگر رویکرد غیراخلاقی خود را به منصه ظهور رساندند و نشان دادند از سوانح مصیبتبار و حتی خون شهدای دفاع مقدس هم برای مقاصد حقیر سیاسی بهرهبرداری میکنند.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ طی روزهای اخیر دو ماجرای دلخراش «سقوط اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات» و همچنین توئیت جنجالی محسن رضایی فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس درباره عملیات کربلای 4 که هر کدام در جای خود نیازمند بررسی تخصصی است، شدیدا خبرساز شده و در این میان متاسفانه برخی چهرهها و رسانههای اصلاحطلب بار دیگر رویکرد غیراخلاقی خود را به منصه ظهور رساندند و نشان دادند از سوانح مصیبتبار و حتی خون شهدای دفاع مقدس هم برای مقاصد حقیر سیاسی بهرهبرداری میکنند.
استعفاء استعفاء از قالیباف تا ولایتی!
از همان ساعت اولیه انتشار خبر واژگونی اتوبوس دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات ،که منجر به فوت 10 نفر و مجروحیت 23 نفر از دانشجویان این دانشگاه شد، در حالیکه عواطف عمومی جریحه دار شده و خانوادههای بسیاری داغدار عزیزان و فرزندان خود شده و بسیاری دیگر پیگیر وضعیت و روند درمان مجروحان و مصدومان این حادثه بودند، جریان مدعی اصلاحات و رسانههای زنجیرهای وابسته به این جریان در تدارک سیاسی و جناحی کردن این ماجرای غمانگیز و تاسفبار بود تا طبق معمول از خون قربانیان این حادثه پلی به مطامع سیاسی خود بزند.
روزنامه اصلاحطلب قانون با انتشار متنی در کانال تلگرامی خود خطاب به رئیسهیئت امنای دانشگاه آزاد نوشت: آقای ولایتی به عنوان رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد در واکنش به فاجعه علوم تحقیقات و پرپر شدن جوانهای این مرز و بوم استعفا بدهید.
خبرگزاری دولتی ایسنا نیز در خبری نوشت: در پی وقوع سانحه واژگونی اتوبوس حامل جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و کشته و زخمی شدن آنها، جمعی از دانشجویان این واحد دانشگاهی در محل این دانشگاه تجمع کردند. دانشجویان با سر دادن شعار«ولایتی، ولایتی استعفاء» خواستار برکناری مسئولان دانشگاه آزاد شدند.
این جریان در ماجرای زلزله کرمانشاه که منجر به جان باختن و مجروحیت تعدادی از هموطنانمان در این استان شد ، در رویکردی مشابه در حالی که همه مردم ایران دلواپس جان و زندگی هموطنان خود بودند و نیروهای مسلح و دستگاههای امدادی با تمام قوا راهی کمکرسانی به مناطق زلزلهزده شدند، تمرکز خود را بر جوسازی علیه مسکن مهر در چند شهر زلزلهزده قرار دادند تا بدین وسیله دولت پیشین را مقصر نشان دهند!
سایتها و کانالهای جریان اصلاحطلب و حامی دولت، به دفعات تصاویری از تخریب شدن چند ساختمان در شهرهای غربی کشور منتشر کردند و با اعلام اینکه این ساختمانها مربوط به طرح مسکن مهر هستند، تلاش کردند از فاجعه زلزله، ابزاری سیاسی بسازند.
مدعیان اصلاحات همچنین در جریان آتشسوزی ساختمان پلاسکو و در وضعیتی بحرانی که چند روز به درازا کشیده شد و از آتشنشانی گرفته تا شهرداری، شورای شهر تهران، نیروهای انتظامی و ... در تلاش برای آواربرداری و ساماندهی اوضاع بودند، به دنبال منفعت جناحی خود میگشتند و بدون توجه به بررسیهای کارشناسی یا قوانین مربوط به ایمنی کار، شهرداری تهران که در صدر آن محمدباقر قالیباف قرار داشت و احتمال میدادند رقیب انتخاباتی کاندیدای آنان باشد را تخریب و مقصر اصلی ماجرا جلوه دادند.
رسانههای زنجیرهای این جریان نیز با تیتر «قالیباف استعفا استعفا» به آتش سیاسی کردن فضای حادثه دلخراش پلاسکو دمیدند و خون آتشنشانان قهرمان را تبدیل به ابزاری سیاسی برای کوبیدن رقیب کردند.
قبیلهگرایی سیاستبازان بیصداقت
اما چنین حوادثی اگر در حوزه تحت مدیران همین جماعت رخ دهد، ولو 48 نفر در آتش تصادم دو قطار بسوزند و یا کودکان دانشآموز در آتشسوزی مدرسهای در زاهدان قربانی شوند، از نگاه این سیاست بازان بیصداقت، مهم نیست و باید ماجرا را درز گرفت و زیر سبیلی رد کرد.
آذرماه 95 در جریان حادثه دلخراش قطار تبریز - مشهد که به کشته و مجروح شدن شدن 130 نفر از هموطنانمان شد، مدعیان اصلاحات در حالی که مردم آذربایجان خواستار استعفای وزیر راه وقت شده بودند، به سادگی از کنار این ماجرا گذشتند و عباس آخوندی نیز در واکنشی بیشرمانه گفت: همه مسافران بیمهاند و جای هیچ نگرانی نیست! چندی بعد هم تحت فشار افکار عمومی مدیرعامل راهآهن را با وعده پستی جدید مجبور به استعفا کردند و پس از مدتی با اعطای معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران از خجالت وی درآمدند.
جریان مدعی اصلاحات و روزنامههای زنجیرهای منتسب به این جریان همچنین در حادثه آتشسوزی دبستان دخترانه در استان سیستان و بلوچستان و فوت دلخراش و مظلومانه 4 کودک معصوم سیستانی ترجیح دادند به جای مطالبهگری از مسئولان وزارت آموزش و پرورش دولت «مطبوع» خود، سکوت پیشه کنند.
ماجرای انفجار در معدن زمستان یورت آزادشهر (13 اردیبهشت 96) که منجر به کشته شدن 43 کارگر شد، ماجرای تلخ دیگری بود که به فراموشی سیاسی گرفتار شد و از هیچ مسئولی و وزیری در این ماجرا مطالبه استعفا نشد.
اما حادثه تلخ واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد از نگاه این جریان باید دهها برابر، برجسته شود و صاف رفت سراغ رئیس دانشگاه؛ چرا که اینجا گویا میتوان تسویه حساب سیاسی کرد! حساب جریحهدار شدن افکار عمومی از سوانح تلخی مانند مصیبت واژگونی اتوبوس دانشجویان را باید از عقدهگشایی و تسویه حساب مافیای رانده شده از دانشگاه آزاد جدا کرد.
چرا ولایتی و چرا دانشگاه آزاد اسلامی؟
طیف اشرافی و زیادهخواهی که بیش از سه دهه بر دانشگاه آزاد چنبره زده بودند و این دانشگاه عمومی را ملک طلق پدری خود میدانستند، قبل و بعد از درگذشت مرحوم هاشمی، خود را به در و دیوار زدند تا این مجموعه را که ارزش دارایهایی آن پنج سال قبل، 300 هزار میلیارد تومان برآورد میشد، با فراهم کردن حیلههای شرعی در تیول خود نگاه دارند اما نتوانستند. بنابراین دو سال است دنبال بهانه برای انتقام گرفتن از روند انحصار زدایی در دانشگاه آزاد هستند. طیف مذکور از دو سال قبل (30 دی 95) که بنا شد دانشگاه سر و سامان یافته و شفافیت حقوقی داشته باشد و تحت نظارت و حسابرسی قرار بگیرد، احساس خسران میکنند. چرا که در فضای تاریکخانهای گذشته، هم پول پارو میکردند، هم با واگذاری مدرک دکترا و کرسی استادی و از این قبیل، اقدام به توزیع رانت و معامله و زد و بندهای سیاسی میکردند و هم شبکه سیاسی و اقتصادی میساختند. مرور اعترافات حمزه کرمی درباره پولشویی در همین دانشگاه و صرف آن در انتخابات و آشوب افکنی سیاسی خواندنی است.
آقای ولایتی تا هنگامی که کنار آقای هاشمی دیده میشد، مورد احترام و تکریم رسانهها و سیاسیون طیف مذکور بود و سراغ کمترین حاشیه یا انتقادی نسبت به وی نمیرفتند. اما هنگامی که او در فتنه، میان نظام و هاشمی، نظام را انتخاب کرد و سپس در موضوع بیداری اسلامی - با وجود کمکاری و بیاعتنایی وزارت خارجه دولت دهم- فعال شد، مورد بغض همان طیف قرار گرفت.
تلخکامی سیاستبازان برجامی از نقدهای ولایتی
اظهارات او در انتخابات 92 در تخطئه عملکرد دکتر جلیلی و بیان اینکه میشد با غرب به توافق رسید، عملا به نفع روحانی و پروژه وی تمام شد. اما پس از آشکار شدن خسارتهای پایانناپذیر برجام، ولایتی اقدام به فاصلهگذاری و انتقاد کرد. علیرغم فراز و فرودهای سال 92، انتقادهای متعدد ولایتی از روند برجام، کام سیاستبازان برجامی را تلخ کرده است.
دکتر ولایتی در طول هفت سال گذشته به تناوب - در موضوعاتی مانند بیداری اسلامی، حمایت از انقلاب و مقاومت مردمی یمن، حمایت از مقاومت در سوریه و نیز ابلاغ پیام رهبر معظم انقلاب به سران برخی کشورها - در خدمت نظام بوده و برخی خلأها و کمکاریهای دیپلماتیک را جبران کرده است.
برخی از تسویهحسابهای سیاسی با بهانه یا بیبهانه با او، نه برای زدن خود وی بلکه زدن خدمات وی است. وگرنه همان سیاستبازانی که امروز او را سیبل حمله قرار دادهاند، هنگامی که هنوز با هاشمی فاصلهگذاری نکرده بود یا نگاه خوشبینانه به مذاکره و توافق با غرب داشت، او را بر صدر مینشاندند و تمجید میکردند.
حتما باید با مقصران سوانحی مانند واژگونی اتوبوس و تصادم قطار و آتشسوزی در مدرسه زاهدان برخورد شود؛ چرا که جان تکتک شهروندان محترم است. اما اولا این برخورد باید حقوقی و شفاف و ثانیا با معیارهای یکسان باشد. نمیشود برای وزیر راه خطاکار، نامه تقدیری با امضای 160 نماینده صادر کرد و سراغی هم از رئیسجمهور (به عنوان مسئول مافوق وزیر) نگرفت اما درباره واحد علوم و تحقیقات (یکی از 530 واحد دانشگاه آزاد)، صاف سراغ رئیس دانشگاه آزاد رفت. مرز انصاف و بیانصافی، و صداقت و بیصداقتی اینجاست.
کربلای4 بهانه است هیئت عالی نظارت نشانه است
در ماجرای توئیت محسن رضایی نیز مدعیان اصلاحات رویکردی مشابه داشتند. این جریان سعی کردند از یک موضوع تخصصی نظامی، برای خود متاع سیاسی بسازند و با آغشتن آن به خون شهدای مظلوم این عملیات، به افکار عمومی بفروشند.
محسن رضایی دبیر فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در صفحه خود در شبکه اجتماعی توئیتر نوشت: «عملیات کربلای چهار برای فریب دشمن انجام شد. اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال نوشتههای او.» توئیتی که شاید بازتاب آن فراتر از انتظار این فرمانده دوران دفاع مقدس بود و عمده نقدهای صورتگرفته نیز از این جهت بود که تحلیلهای نظامی و مربوط به جنگ و دفاع مقدس موضوعی نیست که در فضای محدود توئیتر و با 280 کارکتر بتوان پرداخت.
اما همین توئیت کافی بود تا برخی چهرهها و رسانههای اصلاحطلب و حتی گردانندگان شبکههای ضدانقلاب از ضدانقلاب فراری تا برخی مجرمان امنیتی که اساسا جنگ را ندیدهاند و هیچ نسبت و قرابتی با دفاع مقدس و شهدا نیز ندارند به ناگاه مدعی خون شهدای عملیات کربلای 4 شده و شروع به جوسازی علیه این فرمانده دفاع مقدس کردند.
این درحالی است که برخی چهرههای منتسب به همین جریان سیاسی در توهین به شهدا، دفاع مقدس و ارزشهای انقلاب اسلامی ید طولایی دارند. خرداد ماه سال گذشته و همزمان با اعلام خبر ورود 130 شهید دفاع مقدس که اتفاقا برخی از آنها در منطقه عملیاتی کربلای 4 تفحص شده بودند، فیضالله عربسرخی از فعالان سیاسی اصلاحطلب و از مسئولان دولت اصلاحات وقیحانه و بیشرمانه نوشت: «مدتها بود که برنامه تشییع شهید نداشتیم اما پیروزی اصلاحطلبان و شادی مردم و جشنهای مردمی در شهرها باعث شده که باز هم فصل تشییع شهیدان آغاز بشه.»!
در چنین شرایطی جوسازی این سیاستبازان بیصداقت علیه فرمانده دفاع مقدس اذهان را به سمت مسئولیت وی به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام میبرد، آنجا که ایستاده است و باید نظارت کند تا به سیاستهای کلی تعیین شده از طرف رهبر معظم انقلاب بیاعتنایی نشود. همه دعوا بر سر این است که کاری کنند تا هیئت عالی نظارت منفعل شود و به وظایف تاریخی خود عمل نکند، کما اینکه تاکنون کوشیدهاند با این دست فضاسازیها و جنگ روانی، برخی چهرههای انقلابی و بزرگان را منفعل کرده و به سکوت یا همراهی با اهداف خود مجبور سازند.