شاید حالا پس از بیست سال راحتتر بتوان صحت ادعای آن روزهای منتظری و اطرافیانش را سنجید که نامه محرمانه او به امام در اعتراض به اعدامها از طریق بیت منتظری به بیبیسی رسیده یا از طریق وزارت اطلاعات؟
به گزارش شهدای ایران؛ به نقل از رجانیوز، 29 آذر ماه، سالروز درگذشت آیت الله منتظری، شاگرد دل به خون کرده امام خمینی بود. از همین به مرور تاریخ و بازخوانی عواملی که مرحوم منتظری را از مسیر امام و انقلاب اسلامی جدا کرد، میپردازیم.
پس از سخنرانی جنجالی مرحوم منتظری در روز 22 بهمن سال 67، امام خمینی در پیامی که خطاب به روحانیون و طلبه ها داشت و به منشور روحانیت معروف شد، صحبتهای مرحوم منتظری را مورد انتقاد قرار داده و از خانواده شهدا بخاطر زیر سوال بردن ارزشهای انقلاب اسلامی عذرخواهی کرد. دومین اقدامی که امام خمینی در برخورد با صحبتهای نادرست منتظری انجام داد، حذف نام منتظری از وصیت نامه الهی سیاسی شان بود.
عزل قائم مقام
عزل قائم مقام
دوم فروردین ماه سال 68، امام خمینی در پیامی خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی، علاوه بر اینکه مهاجرین را به صبر و بردباری دربرابر هجوم دشمن دعوت کرد، دوباره سخنان 22 بهمن سال گذشته مرحوم منتظری را مورد انتقاد قرار داد: «من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با امریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گونه گذشتی طرد خواهند کرد....»
به گفته حجتالاسلام ری شهری، «پیام امام به مهاجران جنگ تحمیلی به روشنی نشان میداد که ایشان تصمیم خود را در مورد برکناری آقای منتظری گرفته، اما دو روز بعد از این پیام حادثه ای پیش آمد که موجب تسریع در این امر شد». حادثه ای که ری شهری از آن سخن میگوید، منتشر شدن نامه محرمانه مرحوم منتظری به امام خمینی از رادیو بی بی سی بود که در همان مقطع مایه تعجب خیلی ها شده بود.
در آن نامه که مربوط به هشت ماه قبل از تاریخ انتشار نامه از بی بی سی بود، مرحوم منتظری به اعدام بر حق منافقین توسط جمهوری اسلامی، که پس از عملیات مرصاد بود، اعتراض کرده بود.
پس از این دیگر حجت بر امام خمینی تمام شد و به این نتیجه رسید که مرحوم منتظری برای ادامه رهبری انقلاب اسلامی مناسب نمیباشد.
در نهایت امام خمینی در تاریخ 6 فروردین سال 68، طی نامهای خطاب به مرحوم منتظری صراحتاً اعلام کردند که آقای منتظری مناسب رهبری جامعه اسلامی نیستند.
آیتالله منتظری و اطرافیانش آن زمان هرگونه ارتباط با بیبیسی را منکر شدند و اعلام کردند این نامه از بیت منتظری به رسانههای بیگانه درز نکرده است.
چندسال پس از عزل آیتالله منتظری و رحلت امام، کتابی به نام «واقعیتها و قضاوتها» به قلم یکی از هواداران منتظری به طور غیررسمی تالیف و منتشر شد که در آن به طور تفصیلی به اختلافات آیتالله منتظری و جمهوری اسلامی پرداخته بود.
یکی از ادعاهای عجیب این کتاب مربوط به ماجرای پخش نامهمحرمانهی آیتالله منتظری از رادیو بیبیسی است. نویسنده در اینباره میگوید «اوایل بهمنماه67 نوذری-نماینده بخش فارسی رادیو بیبیسی در تهران- نزد آیتالله منتظری آمده و خواستار مصاحبه میشود، اما منتظری او را به سیدهادی هاشمی-داماد و رئیسدفترش- ارجاع میدهد.
نتیجهای که نویسنده «واقعیتها و قضاوتها» میگیرد این است که نماینده بیبیسی در تهران از طرف وزارت اطلاعات مامور بوده تا با گرفتن نامه و مصاحبه و انتشار آن ، اختلاف بین منتظری و امام را تشدید کند! نویسنده در تشریح این ادعا مینویسد: «یک سند سری که در صفحات بعد خواهد آمد دلالت میکند که آقای نوذری نماینده بی بی سی که فردی ایرانی است، در ارتباط با رفتن به قم و تقاضاهای خویش ماموریت خاصی از سوی دستهای مرموز در وزارت اطلاعات داشته و این شخص از همکاران وزارت اطلاعات(البته قسمتی از آن) بوده است.
پس از این دیگر حجت بر امام خمینی تمام شد و به این نتیجه رسید که مرحوم منتظری برای ادامه رهبری انقلاب اسلامی مناسب نمیباشد.
در نهایت امام خمینی در تاریخ 6 فروردین سال 68، طی نامهای خطاب به مرحوم منتظری صراحتاً اعلام کردند که آقای منتظری مناسب رهبری جامعه اسلامی نیستند.
آیتالله منتظری و اطرافیانش آن زمان هرگونه ارتباط با بیبیسی را منکر شدند و اعلام کردند این نامه از بیت منتظری به رسانههای بیگانه درز نکرده است.
چندسال پس از عزل آیتالله منتظری و رحلت امام، کتابی به نام «واقعیتها و قضاوتها» به قلم یکی از هواداران منتظری به طور غیررسمی تالیف و منتشر شد که در آن به طور تفصیلی به اختلافات آیتالله منتظری و جمهوری اسلامی پرداخته بود.
یکی از ادعاهای عجیب این کتاب مربوط به ماجرای پخش نامهمحرمانهی آیتالله منتظری از رادیو بیبیسی است. نویسنده در اینباره میگوید «اوایل بهمنماه67 نوذری-نماینده بخش فارسی رادیو بیبیسی در تهران- نزد آیتالله منتظری آمده و خواستار مصاحبه میشود، اما منتظری او را به سیدهادی هاشمی-داماد و رئیسدفترش- ارجاع میدهد.
نتیجهای که نویسنده «واقعیتها و قضاوتها» میگیرد این است که نماینده بیبیسی در تهران از طرف وزارت اطلاعات مامور بوده تا با گرفتن نامه و مصاحبه و انتشار آن ، اختلاف بین منتظری و امام را تشدید کند! نویسنده در تشریح این ادعا مینویسد: «یک سند سری که در صفحات بعد خواهد آمد دلالت میکند که آقای نوذری نماینده بی بی سی که فردی ایرانی است، در ارتباط با رفتن به قم و تقاضاهای خویش ماموریت خاصی از سوی دستهای مرموز در وزارت اطلاعات داشته و این شخص از همکاران وزارت اطلاعات(البته قسمتی از آن) بوده است.
سالها پس از این حوادث، گویا قبح همنوایی و ارتباط با رسانههای معاند انقلاب اسلامی برای مرحوم منتظری شکسته و اسم منتظری تبدیل میشود به پای ثابت مصاحبه ها و گفتگو ها علیه نظام و انقلاب اسلامی.
و شاید حالا پس از بیست سال راحتتر بتوان صحت ادعای آن روزهای منتظری و اطرافیانش را سنجید که نامه محرمانه او به امام در اعتراض به اعدامها از طریق بیت منتظری به بیبیسی رسیده یا از طریق وزارت اطلاعات؟
و اگر واقعا آیتالله منتظری و اطرافیانش در سال 67 معتقد بودند بیبیسی در راستای القاء تضاد و اختلاف بین امام و منتظری نقش داشته و فتنهانگیزی کرده است؛ چرا دو دهه بعد با آغوش باز پذیرای بیبیسی شدند؟
نامه عزل
و شاید حالا پس از بیست سال راحتتر بتوان صحت ادعای آن روزهای منتظری و اطرافیانش را سنجید که نامه محرمانه او به امام در اعتراض به اعدامها از طریق بیت منتظری به بیبیسی رسیده یا از طریق وزارت اطلاعات؟
و اگر واقعا آیتالله منتظری و اطرافیانش در سال 67 معتقد بودند بیبیسی در راستای القاء تضاد و اختلاف بین امام و منتظری نقش داشته و فتنهانگیزی کرده است؛ چرا دو دهه بعد با آغوش باز پذیرای بیبیسی شدند؟
نامه عزل
به هر حال نامه عزل مرحوم منتظری توسط امام خمینی وقتی صادر شد که نامه محرمانه بهمن 67 وی از رادیو بی بی سی خوانده شد.
نامه امام خمینی بدین شرح است:
« بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید.
صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.
بحمد الله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید- که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند- با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4- نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحی له الفداء- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.
من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.
من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه 6/ 1/ 68
«روح الله الموسوی الخمینی»